پنج کتاب برای خواندن در روز هشتم مارس

پنج كتاب برای خواندن در روز هشتم مارس
رادیو زمانه
رادیو زمانه - ۱۶ اسفند ۱۴۰۰

هشتم مارس/ ۱۷ اسفند، روز جهانی زن، فرصت خوبی‌ست برای خواندن آثار زنانی که در سال‌های اخیر از خشونت نوشته‌اند. در این یادداشت ۵ کتاب مهم به زبان انگلیسی را که به خشونت و تبعیض‌های جنسیتی، از جمله خشونت خانگی پرداخته‌اند معرفی می‌کنیم:

«ببین من را مجبور به چه کاری کردی!»

کتاب «ببین من را مجبور به چه کاری کردی: قدرت، کنترل، و آزار خانگی» نوشته جس هیل، خبرنگار تحقیقی در سال ۲۰۱۹ و با تأکید بر آمارها و مخاطب استرالیایی منتشر شد. او برای این‌ کتاب موفق شد جایزه «استلا پرایز» استرالیا را از آن خود کند. در سال ۲۰۲۰، ویرایش جدیدی از کتاب را با عنوان «ببین من را مجبور به چه کاری کردی: خطرهای آزار خانگی که آنها را نادیده می‌گیریم، توجیه می‌کنیم یا از دیدنشان خودداری می‌کنیم» را برای مخاطب گسترده‌تر در آمریکای شمالی منتشر کرد. جس هیل همچنین نویسنده کتاب «جنبش #می‌تو در استرالیا» ست که در سال ۲۰۲۱ درباره جنبش «می تو» یا «من هم» استرالیا منتشر شد.

" هشتم مارس/ ۱۷ اسفند، روز جهانی زن، فرصت خوبی‌ست برای خواندن آثار زنانی که در سال‌های اخیر از خشونت نوشته‌اند"در این بخش به معرفی کوتاهی از دو کتاب اول می‌پردازیم.

اصطلاح خشونت خانگی اولین بار در دهه ۷۰ میلادی ابداع شد. امروز ما اطلاعات بیشتری از وجود و تاثیرات خشونت و آزار خانگی داریم، اما با وجود ظلم و سرکوب غیر قابل‌باوری که زنان و کودکان هنوز با آن دست به گریبان هستند، به‌نظر می‌رسد که به عنوان اعضای یک جامعه توجه‌مان به این موضوع موقتی‌ست یا به کل به آن توجه نمی‌کنیم. جس هیل، مساله خشونت خانگی را هنوز یک مشکل اضطراری و گسترده می‌داند. او در مقدمه کتاب تاکید می‌کند که به همراه ترکیب خشونت خانگی، باید از ترکیب آزار خانگی هم استفاده کرد زیرا تمام اشکال آزار خانگی، همراه با خشونت جسمی و قابل رویت نیستند و «در بعضی از بدترین موارد روابط آزارگرانه خشونت جسمی، نادر، جزئی یا به ندرت قابل مشاهده است». به باور این نویسنده با وجود گستردگی و فراوانی خشونت خانگی، جامعه همچنان از رویارویی با علت‌های اصلی این معضل خودداری می‌کند.

به جای جواب دادن به این پرسش که چرا و چگونه جامعه آزارگر تولید می‌کند، تمرکز روی سوالات غلط است، مانند اینکه چرا زن آزاردیده قبل از آنکه کشته شود، پارتنرش را ترک نکرده بود؟ هیل تاکید می‌کند که عاملان خشونت خانگی و جامعه‌ای که از آنها حمایت می‌کند باید مورد پرسش قرار گیرند. او در این کتاب به شبکه درهم‌تنیده‌ای از مراتب قدرت، فرهنگ و مناسبات جنسیتی اشاره می‌کند که آزار و خشونت جنسیتی را عادی‌سازی و حتی پنهان می‌کنند. این کتاب و نسخه دومش، حاصل چهار سال پژوهش در مورد خشونت و آزار خانگی اند و تمرکزشان روی خشونت‌گران، آزارگران و جامعه‌ای است که فضایی امن برای‌شان فراهم می‌کند؛ پژوهشی طولانی و ترکیبی از داستان‌های شخصی، دیدگاه‌های آکادمیک و مصاحبه‌های تخصصی. لویس سوین (نویسنده, ناشر و منتقد استرالیایی و از بنیانگذاران استلا پرایز) این کتاب را «اثری فوق‌العاده» می‌داند که «با ریزبینی، ساختار همه دروغ‌های قدیمی و سست مرتبط با با آزار خانگی را، در هم می‌ریزد».

جس هیل در این کتاب با سوالاتی دست به گریبان می‌شود که برای مخاطب سخت و معذب کننده است ولی باور دارد که این بحران دیرپا راه حل دارد. 

در فصل اول کتاب با عنوان «کتابچه راهنمای آزارگر»، روش‌هایی را که آزارگر برای تحکیم کنترل اجباری خود روی قربانی استفاده می‌کنند، برمی‌شمرد.

"جس هیل همچنین نویسنده کتاب «جنبش #می‌تو در استرالیا» ست که در سال ۲۰۲۱ درباره جنبش «می تو» یا «من هم» استرالیا منتشر شد"از نظر هیل «همه خشونت‌های خانگی با قدرت مرتبط هستند»، هرچند درجه اعمال قدرت و انواع آن متفاوتند. هیل بر اساس «نمودار اجبار بیدرزمن»، توضیح می‌دهد که آزارگر از ایجاد حس محبت و اعتماد شروع می‌کند و به منزوی کردن، انحصار ادراک قربانی، القای ناتوانی و فرسودگی و … تهدید و تحقیر می‌رسد. در نگاه هیل، دیدگاه‌های «عمیقاً مردسالارانه و عمیقا جنسیت‌زده» پیوریتن‌ها یکی از ریشه‌های خشونت خانگی در آمریکای شمالی است.

او در این کتاب با بینشی دقیق درباره مسائل کلیدی مرتبط با خشونت خانگی صحبت می‌کند. مثلا اینکه چرا و چگونه سیستم قضایی و پلیس از زنان قربانی خشونت خانگی حمایت لازم را نمی‌کنند، چرا زنان خشونت‌دیده پارتنرهای آزاردهنده خود را ترک نمی‌کنند، اینکه روابط کنترلی و قهری اشکال متفاوتی دارد و نتیجتا نیاز به راه‌حل‌های مختلفی دارند.

هیل توضیح می‌دهد که قربانیان خشونت خانگی در طول تاریخ توسط اجتماع مورد سرزنش قرار گرفته‌اند، سیستم قضایی آنها را نکوهش کرده است و روان‌پزشکان به آنها به چشم بیمار و آسیب نگاه کرده‌اند.

کتاب ۱۱ فصل دارد که در هر فصل به موضوعات مجزا ولی مرتبط می پردازد، مانند، کودکان، چهارچوب ذهنی آزارگر، شرم، مردسالاری، و راه حل. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

«آزار کنترلی اجباری، حاصل رنجش یا عدم مهارت در کنترل خشم نیست. بلکه یک کارزار سیستماتیک، اعم از برنامه‌ریزی‌شده یا غریزی ست که توسط یک فرد برای سیطره و کنترل شریک و پارتنر خود و با تهدید فیزیکی و عمدتاً جنسی تحمیل و اعمال می‌شود. تروریست‌های عاطفی تقریبا همه‌شان مرد هستند».

هیل در ادامه می‌گوید:

«آزار خانگی، جنسیتی است.

"در این بخش به معرفی کوتاهی از دو کتاب اول می‌پردازیم.اصطلاح خشونت خانگی اولین بار در دهه ۷۰ میلادی ابداع شد"در خطرناک‌ترین شکلش، که معمولا منجر به قتل می‌شود، جرمی است که توسط مردان روی زنان مرتکب می‌شوند.»

«به آن بدی‌ها هم نیست»

کتاب «به آن بدی‌ها هم نیست: گزارش هایی از فرهنگ تجاوز» مجموعه مقالاتی‌ست که توسط رکسان گی، نویسنده، ویراستار، مفسر اجتماعی و استاد دانشگاه آمریکایی جمع‌آوری و منتشر شده است. رکسان گی نویسنده کتاب‌هایی مانند «فمنیست بد» و مجموعه خاطرات «گرسنگی» است. آثار او نامزد جوایز متعددی شده‌اند. او فینالیست جایزه حلقه منتقدان ملی کتاب (NBCC) شده و توسط مجله آنلاین کوییرتی به عنوان ۵۰ قهرمانی که «مردم را به سمت برابری، پذیرش و کرامت همه هدایت می‌کنند» انتخاب شده است. رکسان گی علاوه بر تالیف کتاب‌های متعدد، برای روزنامه‌ها و مجلاتی چون نیویورک تایمز، فصلنامه ویرجینیا و لس‌آنجلس تایمز می‌نویسد. 

گی که خود نجات‌یافته تجاوز گروهی و آزارهای جنسی است، در مقدمه کتاب اشاره می‌کند که ما برای مواجهه با آسیب‌هایی که دیده‌ایم به خودمان می‌قبولانیم که مساله «به آن بدی‌ها هم» نبوده.

در نتیجه، فرهنگ تجاوز و زن‌ستیزی در لایه‌ای دیگر، هم‌دردی ما را با دیگر قربانیان کم می‌کند. 

کتاب «به آن بدی‌ها هم نیست» درباره وجود و حرکت موذیانه فرهنگ تجاوز صحبت می‌کند و به همین علت خواندنش بسیار مهم و در عین حال سخت و آزار دهنده است. بیشتر مقاله‌ها از روش روایی اول شخص و تجربیات شخصی و صادقانه برای نگارش استفاده کرده‌اند. نویسندگان از گروه‌های مختلف هستند، راویان مرد و زن، ترنس‌جندر و کوییر، نویسندگانی مثل کلیر شوارتز، لین ملانیک، لیز لنز، و بازیگرانی چون گابریل یونین که از تجربه تجاوز با زور اسلحه صحبت می‌کند. روایت‌ها بسیار متنوع‌اند: از روایت‌های دردناک از تجاوز و آزار، تا تحلیل‌هایی هوشمندانه از جوامعی که به هزاران روش آشکار و پنهان، از مجرمان حمایت می‌کنند و آزارها را نادیده می‌گیرند و همزمان نجات‌یافتگان و قربانیان را مقصر جلوه می‌دهند. 

روایت‌ها از فرهنگ تجاوز و آزار در دانشگاه و خیابان، تجاوز به یک مرد در کودکی توسط یکی از نزدیکان مذکر، آزار کلامی جنسی یک مادر در خیابان، و تجاوز و خشونت جنسی است. این روایت ها صدایی جمعی در میان صداهایی است که شاید به تنهایی شنیده نشوند.

"به باور این نویسنده با وجود گستردگی و فراوانی خشونت خانگی، جامعه همچنان از رویارویی با علت‌های اصلی این معضل خودداری می‌کند"ریسمانی که این تجارب و روایت‌های متنوع را به هم پیوند می‌دهد، به ستوه آمدن از فرهنگ تجاوز در شکل‌های مختلفش است؛ اینکه مردان، صاحبان قدرت و رسانه چگونه وجود این پدیده جهانی را رد می‌کنند و کنار آزارگران و متجاوزان می‌ایستند. در دوران پسا «من‌هم»، فرصتی است که متوجه شویم اوضاع چقدر بد است و چگونه باید به این واقعیت واکنش نشان دهیم. 

در این کتاب می‌بینم که چگونه جامعه به صورت ناخودآگاه به زنان می‌آموزد که در مواجهه با تجاوز و آزار، شرم را درونی‌سازی کنند، حتی وقتی منطقاً می‌دانند که تقصیری متوجه‌شان نیست. نقطه قوت و البته ترسناک این کتاب این است که هیچ کدام از این روایت‌ها و مقاله‌ها برای خواننده واقعا نشنیده و عجیب نیستند. همه ما این‌ها را دیده، شنیده و تجربه کرده‌ایم. شاید مساله‌ای که ذهن را با خواندن این کتاب به خود مشغول می‌کند این باشد که کسانی این کتاب را می‌خوانند که خودشان در معرض خشونت جنسی قرار دارند.

چه مقدار از خشونت جنسی «به آن بدی‌ها هم نیست»؟ جامعه چگونه و تا کجا حاضر به حمایت از آزارگران است و کار باید به کجا برسد تا واکنش جدی صورت بگیرد؟ واکنش جدی چه باید باشد؟ این‌ها سوال‌هایی هستند که درین کتاب پاسخی برایشان وجود ندارد. با این حال، رکسان گی به بهبود شرایط به طور کلی خوشبین است و این کتاب فرصتی است که صدای برخی از کسانی که تجربه خشونت جنسی و جنسیتی داشته‌اند شنیده شود.

رکسان گی در این کتاب به این می‌پردازد که زندگی برای زنان در جهانی که مدام در آن «به دیده شک نگاه می‌شوند، نادیده گرفته می‌شوند، کوچک شمرده می‌شوند و به آنها توهین می‌شود، از بالا به آنها نگاه می‌شود، و به استهزا گرفته می‌شوند» چگونه زندگی می‌کنند. زنانی که اگر در برابر این آزار روزمره صدای‌شان بلند شود هم بیشتر در معرض آزار قرار می‌گیرند. رکسان گی و نویسندگان و راویان این کتاب، به خوانندگان یادآوری می‌کنند که فرهنگ تجاوز در تار و پود جامعه و روش زندگی و باورهای ما تنیده شده است.

"او در این کتاب به شبکه درهم‌تنیده‌ای از مراتب قدرت، فرهنگ و مناسبات جنسیتی اشاره می‌کند که آزار و خشونت جنسیتی را عادی‌سازی و حتی پنهان می‌کنند"همچنین، این کتاب به نجات‌یافتگان فرصتی می‌دهد تا تجربیاتی که برایشان حتی اسمی ندارند را بازگو کنند و با نامیدن عمل آزار، در جامعه‌ای که بر پاشنه سکوت و ترساندن قربانیان می‌چرخد، قسمتی از کنترل و قدرت از دست‌رفته را بازپس‌گیرند.

در ادامه، قسمت هایی از چند مقاله این مجموعه را می‌خوانید:

وی. ال. سیک در مقاله خود با عنوان «مقاومت تمام عیار» می‌نویسد:

ما در یک سیستم قضائی گیر افتاده‌ایم که هیچگاه طرف زنان را نگرفته است و حرف نجات‌یافتگان را باور نکرده است. در یک دیالوگ فرسایشی و تکراری گرفتار شده‌ایم که آنقدر قدرتمند است که تجربه‌ها، تروماها و حقیقت زیسته من را بی‌اعتبار می‌کند؛ دیالوگی آنقدر قدرتمند که ما را به شک می‌اندازد که آیا اصولا تجربه زیسته ما واقعا اتفاق افتاده است».

در مقاله «راه‌هایی که یادمان می‌دهند دختر باشیم» می‌خوانیم که نویسنده بعد از یک تجربه آزار جنسی در ۷ سالگی، ماجرا را برای والدینش تعریف می‌کند:

«وقتی به خانه رسیدم به پدر و مادرم گفتم. نه همه چیز را.

ما دخترها یاد می‌گیریم که همه چیز را تعریف نکنیم. یاد گرفته‌ایم که اگر همه چیز را تعریف کنیم آنها بدی‌های ما را می‌بینند. اینکه چرا تقصیر ما بوده، اینکه نقش من در اتفاقی که برای‌مان افتاده چه بوده. از عواقبش می‌ترسیم، اما آنچه خودمان به سر خودمان می‌آوریم بدتر است؛ جنده، بد، زشت، ضعیف، آشغال، شرم، نفرت. ما اگر چیزی بگوییم هم به اندازه کافی نمی‌گوییم، اگر اصلا بگوییم».

نگاه کوییر به خشونت جنسی: صداهای رادیکال از درون جنبش ضد خشونت 

نگاه غالب به خشونت جنسی این است که خشونت جنسی فقط خشونت علیه زنان است.

"از نظر هیل «همه خشونت‌های خانگی با قدرت مرتبط هستند»، هرچند درجه اعمال قدرت و انواع آن متفاوتند"این گفتمان غالب، صدای گروه‌های به حاشیه رانده شده مانند کوییرها، افراد ترنس‌جندر و کسانی که در چهارچوب دوگانه جنسیتی جای نمی‌گیرند را حذف می‌کند. جنیفر پترسون، نویسنده «نگاه کوییر به خشونت جنسی» در این کتاب سعی دارد به این افراد فرصت صحبت بدهد. کتابی که جایزه ناشر مستقل برای ال‌جی‌بی‌تی و کتاب غیر داستانی را نصیب پترسون کرد. این کتاب مجموعه نوشتارهایی از تجربه‌ی دست اول افراد کوییرها از خشونت جنسی‌ست و همچنین خشونت جنسی را در پیوند با موضوعاتی چون حقوق کارگران جنسی، افراد ترنس‌جندر، عدالت در زندان‌ها و سیستم اصلاح قضائی و از دریچه تجربه زیسته و بسیار شخصی و راه‌های ترمیم و مقاومت تعریف می‌کند. همانطور که لیا لاکشمی سمرا بینها، نویسنده کتاب «رودخانه کثیف: یک زن کوییر رنگین‌پوست در رویای رسیدن» می‌گوید:

«[این کتاب] به کسانی صدا می‌دهد که می‌دانند خشونت جنسی کوییر در بازداشتگاه های جوانان، بازداشتگاه‌های اداره مهاجرت، اتاق‌ها و خنده خودمان اتفاق می‌افتد.

و اینکه تصویر سفید سیس دگرجنسگرای طبقه متوسط غیر کارگر جنسی توانمند بدنی که تصویر «قربانی ایده‌آل است»، دارد ما را می‌کشد. این کتاب به ترنس‌جندرها و کوییرهای ما رویای فضا و آزادی و درخشش می‌دهد که در آینده‌ای نفس بکشیم که عدالت و امنیت واقعی به سرانجام رسیده است».

علاوه بر این، خصوصیت متمایز این کتاب این است که نویسندگان گوناگون این مجموعه مقالات، نه تنها از قشرهای به حاشیه رانده شده و اقلیت‌های جنسی و جنسیتی هستند، بلکه مایل بوده‌اند از رنج و آسیبی که به آنها گذشته است سخن بگویند. این کار برای اقلیت‌ها که مدام توسط جامعه و فرهنگ و مذهب و غیره مواخذه می‌شوند، سختی دوچندانی دارد زیرا که با بازگویی این نقاط تاریک درون دسته‌های کوچک اطرافیان، خود را در معرض قضاوت‌های سخت و ناهم‌دلانه‌ی بیشتری قرار می‌دهند. بسیاری از نویسندگان این مجموعه از تمایل خود برای نگفتن داستان‌شان می‌گویند، زیرا نمی‌خواهند که تجربه شخصی آنها تبدیل به ابزاری برای گسترش کلیشه‌های کوییرستیز جاری در متن جامعه شود؛ کلیشه‌هایی چون «انحراف»، بی بندوباری جنسی، خشونت و غیره.

یکی دیگر از نقاط قوت این کتاب این است که نظرات و صداهای متنوع کوییرهای مشارکت‌کننده بر اساس تجربه فردی و منحصر به فرد افراد است و قرار نبوده که تجربه‌ها به قرارگیری در یک ظرف همگن و یک‌رنگ و تحت عنوان «تجربه کوییر» تقلیل پیدا کند. به جای این، کتاب سعی می‌کند ریشه‌های خشونت جنسی و جنسیتی را در قالب گفتگو جستجو کند و نشان دهد چگونه سیستم و سازوکار برخورد و پاسخگویی ما به خشونت جنسی محدود و منفعل است.

"هیل بر اساس «نمودار اجبار بیدرزمن»، توضیح می‌دهد که آزارگر از ایجاد حس محبت و اعتماد شروع می‌کند و به منزوی کردن، انحصار ادراک قربانی، القای ناتوانی و فرسودگی و … تهدید و تحقیر می‌رسد"نویسندگان این کتاب از خواننده می‌خواهند که برای رسیدن به پاسخ، شاید می‌بایست باورهای ریشه‌دار و ناخودآگاه خود را نیز عمیقا واکاوی کرده و از نو بیازماییم. این کتاب از رویارویی با سوال‌های سخت و معذب‌کننده نمی‌هراسد زیرا که هیچ تحول شگرفی با پردازش سطحی و یک‌دست حاصل نمی‌شود. 

ساندرا دیکسون در مقاله «ما کوییرها خشونت جنسی نمی‌‌کنیم، می‌کنیم؟» از تجربه‌های خود از کنشگری و کمپین‌های ضد خشونت جنسی در دهه ۸۰ میلادی می‌گوید و تجربه خودش از خشونت جنسی خانگی توسط پارتنر لزبینش. 

در بخشی از این مقاله می‌خوانیم:

«ما می‌خواستیم به اتوپیای کوییر باور داشته باشیم. داستان این تغییر برای من؛ منی که یک فمنیست دوجنسگرای سیس‌جندر سفید در نیوزیلند بودم؛ پر پیچ و خم، ضد و نقیض و بسیار غیرخطی بود، مثل بیشتر داستان‌ها. مسیر من برای از بین بردن اشکال رایج خشونت جنسی کوییر، تنها با توقف‌ها و گفتگوهای بسیار در مورد خشونت جنسی کوییر به مقصد رسید…باور دارم که رویارویی با وحشت خشونت جنسی که مردان همواره و دوباره و دوباره بر زنان وارد می‌کنند، آسان‌تر از کنار آمدن با خشونت جنسی پارتنر غیر مرد است».

هفت گناه واجب برای زنان و دختران 

منا الطحاوی، نویسنده فمنیست و منتقد اجتماعی مصری-آمریکایی است که در مورد مسائل مختلف حوزه زنان از جمله فمنیسم، مثله‌سازی جنسی زنان، حقوق بارداری، حقوق زنان در جهان عرب و اسلام می‌نویسد. الطحاوی از سردمداران جنبش #MosqueMeToo است که در آن زنان عموماً مسلمان از تجربه آزار جنسی خود در سفر حج گفتند.

منا الطحاوی اولین کتاب خود را با عنوان «روسری و پرده بکارت: چرا خاورمیانه به یک انقلاب جنسی نیاز دارد» در سال ۲۰۱۵ منتشر کرد؛ این کتاب درباره زن ستیزی در جهان عرب است. 

کتاب «هفت گناه واجب برای زنان و دختران» دومین کتاب منا الطحاوی ست که در آن آشکارا به ارزش‌های مردسالارانه می‌تازد. در اندیشه او هر زنی برای رسیدن به برابری جنسیتی و بازپس‌گیری جایگاه اجتماعی‌اش، باید مجهز به هفت خصیصه یا «سلاح» باشد. این خصیصه‌ها خشم، توجه، ناسزاگویی، جاه طلبی، قدرت، خشونت و شهوت هستند. منا الطحاوی، بعد از مقدمه کتاب، در هر فصل به یکی از این «گناهان» می پردازد. از نگاه نویسنده، ارتکاب به این هفت «گناه» زنان را قادر می‌سازد که هم به تنهایی در برابر سرکوب مردسالارانه مقاومت کنند، هم با یک حرکت جمعی زنجیره‌ای و درهم‌تنیده، ساختار سلسله مراتبی مردسالاری که در آن سرکوب زنان عادی‌سازی شده است را از درون بشکنند.

"در نگاه هیل، دیدگاه‌های «عمیقاً مردسالارانه و عمیقا جنسیت‌زده» پیوریتن‌ها یکی از ریشه‌های خشونت خانگی در آمریکای شمالی است"نکته کلیدی ارتکاب این «گناهان» آن است که دقیقا عکس تصویر جامعه از زن «خوب» عمل کنیم و تابوهای تحمیلی زنانگی را بشکنیم. 

الطحاوی باور دارد که اظهار خشم و عصبانیت از وضعیت نابرابری کنونی و داشتن انگیزه و جاه طلبی به همراه رفتار‌های جنسی که از الگوهای رایج هترونورماتیو تبعیت نمی‌کنند بهترین روش برای شکستن انقیاد جنسیتی است. در کنار این‌ها، پدیداری زنان و شنیده شدن صدای آنها در جامعه، و حضور در جایگاه‌های قدرت اجتماعی و اقتصادی بسیار حیاتی و مهم هستند. در حقیقت، نقش‌های جنسیتی پذیرفته‌شده و رایج برای زنان که شامل مطیع و رام بودن، پذیرش و سازش، ضعف و پاکدامنی و غیره هستند باید بدون شرم و به صورت پیوسته شکسته شده و به چالش کشیده شوند. 

منا الطحاوی از پرداختن به موضوعاتی که دیگران جرات پرداختن به آن ندارند ابایی ندارد. در فصل قدرت، الطحاوی توضیح می‌دهد که چگونه در موارد زیادی، زنان در جایگاه قدرت قرار گرفته می‌گیرند تا این حقیقت ناخوشایند که زنان در بسیاری از نقاط جهان به آرامی و پیوستگی در حال از دست دادن حق و حقوق‌های ابتدایی خود هستند، پنهان شود. او عقیده دارد که زنان در قدرت نباید دچار این فریب شوند که برابری حاصل شده و دیگر نیازی به فمنیسم نیست. 

منا الطحاوی با نثر بُرنده‌اش خواننده را معذب، عصبانی و شوکه می‌کند و بدین وسیله از خواننده می‌خواهد که در برابر مردسالاری عقب‌نشینی نکند و بجنگد. 

در فصل «شهوت» می‌خوانیم:

«از چین تا ایران، از نیجریه تا چکسلواکی، از شیلی تا کالیفرنیا، سیاست‌های جنسی که توسط سنت‌های خشونت‌بار مورد تایید دولت‌ها، و مذهب و قانون به اجرا درمی‌آیند، به سلطه مردان بر زنان و استبداد دگرجنس‌گرایانه تقلیل می‌یابد.

و ماها که به هر دلیلی، در نگاه صاحبان قدرت، نفرت‌انگیز و منحرف هستیم، می‌بینیم هر کسی از ما که شیوه دیگری، راه سخت‌تری برای سرکشی و آزادی انتخاب کرده است، مانند روابط بین نژادی یا دوجنس‌گرایی، با تبعیض روبه رو می‌شود.»

«جادوگران می‌آیند»

کتاب «جادوگران دارند می‌آیند» نوشته لیندی وست در سال ۲۰۱۹ منتشر شده است. او نویسنده فمینیست و منتقد اجتماعی و خالق کتاب «جیغ جیغو: یادداشت‌هایی از یک زن صدا بلند» است که شبکه هولو یک سریال کمدی از روی آن ساخت. از در استرنجر، جزبل، گاردین و غیره مقالات بسیاری منتشر شده است. کتاب جادوگران می‌آیند یک نقد اجتماعی و یک هزل بی‌پرده است که با زبان طنز به زن‌ستیزی و مشکلات جاری زندگی در دوران می‌تو، و بزرگ شدن به عنوان یک زن در آمریکا می‌پردازد. از ابتدای می‌تو شاهد اعتراض و فغان مردهای در قدرتی بودیم که به واسطه این حرکت فرهنگی در جایگاه توضیح‌دادن قرار گرفته بودند و منافع‌شان به خطر افتاده بود.

"در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:«آزار کنترلی اجباری، حاصل رنجش یا عدم مهارت در کنترل خشم نیست"بسیاری می‌تو را ناعادلانه و مانند جریان محاکمه و شکار جادوگران می‌دانستند. لیندی وست اما می‌گوید بله، این محاکمه و تعقیب جادوگران است، ما جادوگر هستیم و می‌خواهیم شما را شکار کنیم. در حقیقت، وست می‌خواهد کلیشه زن‌ستیزانه «زن عجوزه عصبانی» را بازپس‌گیری کند. وست توضیح می‌دهد که اصولاً به کار بردن این اصطلاح در این زمینه چقدر گمراه‌کننده است. زیرا از لحاظ تاریخی، این زنان بوده‌اند که قربانی محاکمه‌ها و تهمت جادوگری شده و کشته می‌شدند.

اینکه این اصطلاح تبدیل به «چوب جارویی» شده که می تواند هر اتهام باورپذیر علیه یک مرد در قدرت را، تبدیل به یک کارزار ناعادلانه کند، خود اصل بی‌عدالتی ست.

در  این کتاب، وست از خوانندگان می‌خواهد که به جادوی حقیقت فرصت دوباره بدهند، با حقایق تاریک عجین شده با فرهنگ روزمره رو‌به‌رو شوند، و عواقب پیچیده و گاهی خطرناک «مرد سفید نبودن» را ببینند. وست می‌اندیشد که زن‌ستیزی و فرصت‌های نابرابر، تبلیغات پنهان و آشکار در سطح رسانه و مدرسه و جامعه، توهم و تعصب و خزعبل خالص باعث شدند که مردان متوسط الحال سفید روی فرهنگ و سیاست‌های جامعه آمریکایی سیطره پیدا کنند. لیندی وست می‌گوید برای برون‌رفت از این وضعیت، باید شکافی را که بین چیزی که واقعا هستیم و چیزی که فکر می‌کنیم هستیم ببینیم. برای لیندی وست، جادویی در حقیقت و دیدن حقیقت است که می‌تواند ما را دگرگون سازد؛ و این خود جادوگری است. 

طنز کتاب بسیار خودمانی و صادقانه است و از درگیر شدن با موضوعات سخت و پرحاشیه ترسی ندارد. وست موضوعات متنوعی چون کمدی غربی، پرداختن تک‌بعدی به زنان و ستایش مردان آزارگر در فرهنگ عامه و فیلم‌های بسیار محبوبی مثل «سر به هوا» … و کلوپ صبحانه، تغییرات اقلیمی و … می‌پردازد.

"بلکه یک کارزار سیستماتیک، اعم از برنامه‌ریزی‌شده یا غریزی ست که توسط یک فرد برای سیطره و کنترل شریک و پارتنر خود و با تهدید فیزیکی و عمدتاً جنسی تحمیل و اعمال می‌شود"شاید تنها نقدی که به کتاب وارد است این است که علی‌رغم تاختن به موقعیت و امتیازات «مرد سفید آمریکایی»، نگاه وست همچنان سفید، مرفه و هتروسکشوال است و به تلاقی‌های مهم جنسیت و نژاد و گرایش جنسی و هویت جنسیتی نمی‌پردازد. این کتاب شاید به تمام زوایای زن بودن نپردازد اما همچنان یک نوشتار تاثیرگذار و تحسین برانگیز، در ستایش و دفاع از جادوگران معاصر و بازپس‌گیری کلیشه «زن عصبانی» است. 

در بخشی از مقاله «چگونه دختر باشیم» می‌خوانیم:

«بچه که بودم، تصویر سطحی و سواستفاده‌گرانه‌ای که از جنسیتم روی صحنه تلویزیون و سینما می‌دیدم عصبانیم نمی‌کرد، تازه نت‌برداری هم می‌کردم. در ذهنم صفحه به صفحه فهرست می‌کردم که زن بودن چه جوری است، باید دنبال چه باشم (توجه، چه مثبت چه منفی) و چه چیزی را از مردها تحمل کنم (هر چیزی غیر از خشونت. اگرچه یک سیلی کوچک گاهی اشکال نداشت). از برنامه‌های تلویزیونی (که آرایش و لباس و موها و … زنان را تغییر می‌دهند) یاد گرفتم که زشتم.

از فیلم‌های کمدی عاشقانه یاد گرفتم که تعقیب و دنبال‌شدن یعنی طرف عاشقت است و از اصرار زیاد یعنی اینکه دیگه مال اون شدی، و این‌که همچنان زشتم. از کارتون‌های دیزنی یاد گرفتم که اگر به اندازه کافی کمرم باریک باشه، یک مرد خرس گنده ممکنه با من ازدواج کنه و بگذاره ساکت روی پاش در قصرش بشینم تا موقع مرگم.»

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
خبرگزاری مهر - ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۱۹ دی ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۲۷ بهمن ۱۳۹۹