سریال امانت قسمت ۳۵۶ سیصد و پنجاه و شش

پندار - ۳۰ فروردین ۱۴۰۱

 

سحر به حیاط می رود تا قدم بزند.یامان با دکتر عزیز تماس می گیرد و می گوید که سحر دیشب کابوس دیده و لحظه ای که به سرش ضربه خورده را به یاد آورده است،برای اینکه به او احساس امنیت بدهد چه کار می تواند بکند؟دکتر عزیز می گوید که سعی کند او را بخنداند تا ذهنش منحرف بشود.مدتی بعد،یامان برای سحر لطیفه تعریف می کند و برایش فیلم کمدی می گذارد.او با فرات تماس می گیرد و از او می پرسد که سحر قبلا با چه چیزهایی خوشحال می شد؟سحر صدای او را می شنود و با خود می گوید که یامان به او اهمیت می دهد.مدتی بعد،سحر پیش یامان می رود و برایش لطیفه تعریف می کند.یامان از او می خواهد که امروز حتما برای دکتر عزیز کابوسش را تعریف کند.سحر می گوید این را هم تعریف می کند که به خاطر اینکه یک نفر اینقدر به او اهمیت می دهد چقدر خوش شانس است.

سحر پیش دکتر عزیز می رود و کابوسش را تعریف می کند.دکتر عزیز می گوید که ذهنش در روز حادثه مانده و الان هم می ترسد که دوباره اتفاق بدی برایش بیافتد.دکتر از او می خواهد که خاطرات خوبش را به یاد بیاورد تا به ذهنش آموزش بدهد که زندگی فقط خاطرات بد نیست.سحر می گوید که متوجه شده در تمام خاطرات خوبش یامان حضور دارد و دیگر به او اعتماد دارد.سحر از مطب بیرون می آید و به زحل که کارهای نظافت مطب را انجام می دهد،چای گیاهی می دهد تا حالش خوب شود.زحل که نامش را به نازلی تغییر داده از او تشکر می کند و روزی را به یاد می آورد که برای کار به مطب آمده بود و با دوستش لیلا تلفنی حرف می زد.او از لیلا به خاطر کارت شناسایی جدیدی که به نام نازلی گنچ برایش جور کرده تشکر کرده بود.لیلا گفته بود که باورش نمی شود که او برای رهایی از زندان رگ دستش را زده بود.زحل گفت که فقط به خاطر آزادی از زندان نبود و نمی توانست زندگی بدون یامان را تحمل کند،وقتی که در بیمارستان همه سرشان گرم بود او توانست فرار کند و الان هم با کارت شناسایی جدید کسی او را نمی شناسد.زحل از کنار سحر رد می شود و کارت شناسایی اش روی زمین می افتد.سحر کارت شناسایی زحل را به دستش می دهد.زحل متوجه می شود که سحر او را نمی شناسد.در طول هفته گذشته،زحل رفته رفته خودش را به سحر نزدیک می کند و متوجه می شود که او حافظه اش را از دست داده است.زحل از خاطرات گذشته بیرون می آید و به سحر می گوید:《حرفی که میخوام بگم درست نیست،اما شاید آدمی که فکر میکنی میشناسی رو،درست نشناسی》زحل روی گوشیش چند سایت خبری را به سحر نشان می دهد که یامان را به عنوان یک مجرم زیرزمینی معرفی کرده اند و گزارش‌هایی از افرادی که یامان آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده است وجود دارد.زحل می گوید که گزارش‌ها خیلی بیشتر از اینهاست و چون سحر را خیلی دوست دارد با خود فکر کرده که او باید واقعیت را بداند.زحل سحر را به آشپزخانه می برد و یک لیوان آب به او می دهد.سحر در حال گریستن است و می پرسد که واقعا ممکن است که یامان یک مجرم تاریک باشد؟زحل گریه می کند و می گوید که خودش قبلا تجربه بدی داشته و فردی که به او اعتماد کرده بود به او کلک زده و نمی خواهد که همین بلا سر سحر هم بیاید.سحر می گوید که باید با یامان در این رابطه صحبت کند.زحل می گوید که اگر یامان واقعا اینطور باشد به او راستش را نمی گوید و بهتر است که اینکار را نکند.زحل شماره اش را به سحر می دهد و می گوید که اگر کاری داشت با او تماس بگیرد.

این را هم ببینید:  سریال سیب ممنوعه قسمت ۱۳۹ صد و سی و نهم

سحر با راننده به عمارت بر می گردد.او وسط راه از راننده می خواهد که ماشین را نگه دارد و تا عمارت قدم می زند.سحر به خاطراتش با یامان فکر می کند و در ذهنش از او می پرسد:《تو واقعا کی هستی؟》علی و دویگو دم خانه حسن منتظر هستند.دویگو می گوید که اگر او را بازداشت کنند دیگر نیازی به ولکان ندارند.در همین زمان حسن به خانه نزدیک می شود و با دیدن آنها فرار می کند.علی و دویگو به دنبال او می دوند و دستگیرش می کنند.

در اداره پلیس،دویگو کارا را صدا می زند و از او به خاطر رفتارش در چند وقت گذشته معذرت می خواهد و می گوید روزی که می خواست حرف دلش را به علی بزند در تله ولکان افتاد.کارا می گوید که اشکالی ندارد و روزهای سختی را گذرانده است.ایبو از همه می خواهد که برای شام بیرون بروند.فرات می گوید که کاری دارد و نمی تواند.کارا هم به ایبو می گوید که آنها با یکدیگر تنها می روند.علی به دویگو می گوید که مجبورند تنها برای شام بروند.

مدتی بعد،علی دم خانه دویگو منتظر او ایستاده است.

ناگهان ولکان که در صندلی عقب پنهان شده بود،روی سر علی اسلحه می گذارد و از او می خواهد که ماشین را روشن کند و برود.دویگو با عجله از خانه بیرون می آید و متوجه می شود که علی رفته است.او روی زمین رد خون پیدا می کند و به یاد ولکان می افتد ‌که پایش تیر خورده بود.

کلیک کنید و به یوتیوب پندار بپیوندید

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
پندار - ۲۰ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۲۳ فروردین ۱۴۰۱