«بحران جانشینی» در صف اعتدالیون

«بحران جانشینی» در صف اعتدالیون
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۲۴ دی ۱۴۰۲

خبرگزاری مهر، گروه سیاست - روز پنج‌شنبه گذشته به بهانه سالگرد فوت هاشمی‌رفسنجانی، گعده‌ای از مدعیان سردمداری جریان موسوم به اعتدال در حسینیه شماره ۲ جماران تشکیل شد؛ نوع چینش صندلی‌های این گعده و محل جلوس شخصیت‌های حاضر، نوعی وزن‌کشی را به اذهان ناظران صحنه سیاسی کشور متبادر می‌کرد؛ وزن‌کشی‌ای برای تعیین نفر اول جریان اعتدالگرایی در آستانه دو انتخابات مهم در اسفند. اما جریان اعتدالی چیست؟ چه شاخصه‌ها و خصیصه‌هایی دارد و مدعیان راهبری آن کیستند؟

برخی عصر اعتدال را پس از اتمام دولت‌های حسن روحانی، پایان یافته تلقی می‌کنند و از خسوف اعتدال سخن می‌گویند؛ اعدالیون اما این تلقی را منکر می‌شوند و با مواضع و کنش‌های خود، از زنده‌بودن حیات سیاسی جریان اعتدالی خبر می‌دهند.

اگرچه سبقه

اعتدالگرایی
در ایران پساانقلاب اسلامی، به دوران «بازرگان» و «دولت موقت» باز می‌گردد و اصحاب آن دولت، خود را «میانه‌رو» و «اعتدالی» می‌دانستند اما اعتدال در عصر حاضر با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ آغاز شد؛ البته در باب ماهیت و معرفت‌شناسی «جریان سیاسی اعتدالی» از همان آغاز میان کارگزاران دولت اعتدالگرای روحانی و برخی مدعیان اصلاحات از جمله نزدیکان محمد خاتمی، مجادله و مشاجره بود؛ خاتمی و هم‌قطارانش اعتدال را صرفاً یک «تاکتیک» قلمداد می‌کردند و نه یک گفتمان؛ آن‌ها می‌گفتند که اعتدال اصلاً نمی‌تواند یک گفتمان باشد بلکه صرفاً یک روش یا حداکثر استراتژی، خط مشی و راه است. در مقابل، نزدیکان روحانی نظیر «حسام‌الدین آشنا»، از همان آغاز دولت یازدهم در سال‌های ۹۲ و ۹۳ در چندین گفتار و نوشتار تاکید می‌کردند که «اعتدال، یک گفتمان و یک راهبرد عظیم ملی است».

تلاش برای «بازیابی اعتدال‌گرایی» در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم

اما فارغ از ماهیت و چیستی اعتدال و اعتدال‌گرایی، جریان و اشخاصی که خود را منتسب به این گفتمان یا استراتژی می‌دانند، از سال ۱۴۰۰ به بعد و با پایان‌یافتن دولت روحانی کم فروغ شدند؛ به ویژه آنکه دولت مزبور چندان در سامان‌بخشی به اوضاع اقتصادی و نیل به اهداف ترسیم‌شده اجتماعی، موفق و کامیاب نبود، فلذا در افکار و اذهان عمومی، به نوعی مطرود شد.

با نزدیک‌شدن به انتخابات مجلس دوازدهم، اعتدالیون می‌خواهند خود را بازیابی کنند؛ «محسن هاشمی» رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی اخیراً گفته است: «یک آیت‌الله هاشمی می‌خواهیم که به میدان بیاید و ائتلاف میانه‌روها را شکل بدهد». «مسعود پزشکیان» وزیر دولت اصلاحات و کاندیدای مجلس دوازدهم نیز گفته است که «باید ائتلاف کشوری میانه‌روها شکل بگیرد».

اما نخِ تسبیح اعتدالیون در زمان فعلی چه کسی می‌تواند باشد؟ کدام شخصیت است که واجد ویژگی‌ها و خصایص لازم برای رهبری جریان اعتدالی در سپهر سیاسی ایران باشد؟

حسن روحانی؛ زیر سایه ناکارآمدی دولت سابق

شاید در نگاه اول، ذهن‌ها معطوف به «حسن روحانی» شود؛ شخصیتی که با پیروزی‌اش در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم در سال ۹۲ و تشکیل دولت «تدبیر و امید»، جریان اعتدالی را در کشور اِحیا کرد؛ روحانی البته از مدت‌ها قبل‌تر از دهه ۹۰ شمسی، می‌توانست دولت اعتدال را تشکیل دهد؛ با مرور خاطرات انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۶، صحنه زورآزمایی جناح‌های راست و چپ در اذهان تداعی می‌شود؛ جایی که «راست‌ها» و «جامعتین» روی کاندیداتوری «ناطق نوری» اجماع کرده بودند و همه شرایط را برای راهیابی رئیس وقت مجلس به پاستور فراهم می‌دیدند اما عدم کاندیداتوری دو شخصیت میانه‌رو یعنی «حسن روحانی» و «حسن حبیبی»، کامِ راست‌نشینان سپهر سیاسی ایران را تلخ کرد. در آن مقطع زمانی، اصولگرایان امید داشتند که با نامزدی حسن روحانی، اعضای حزب متموّل کارگزاران سازندگی که به «راست‌های مدرن» شهره شده بودند، با تشکیل «ائتلاف میانه» از حمایت نامزدِ ناشناخته و مجهولِ چپ‌ها و مجمع روحانیون، دست بکشند و به جای دوگانه ناطق – خاتمی، سه‌گانه‌ای رأی‌شکن از «روحانی – ناطق – خاتمی» خلق کنند و با کشاندن انتخابات به دور دوم، پشت چپ‌ها را به خاک بمالند؛ امری که تحقق نیافت و آخرالامر، این خاتمی بود که به مدد حمایت کارگزاران و با ایجاد موج اجتماعی و سبد رأیی متشکل از طبقه متوسط اجتماعی و جوانان، راهی پاستور شد و دولت موسوم به «اصلاحات» را بنیاد نهاد.

اما روحانی دیگر در سال ۹۲ تعلل نکرد و بازیگر بازیِ چپ‌ها نشد؛ او این بار شخصاً به میدان آمد و دولتی موسوم به اعتدال را تشکیل داد؛ البته روحانی در آغاز به کار دولتش از زخم زبان‌هایِ اصلاح‌طلبان و سهم‌خواهی آن‌ها در امان نماند؛ اصلاح‌طلبانی از جمله «ابراهیم اصغرزاده» دولت روحانی را «رحمِ اجاره‌ای» خواندند؛ «صادق زیباکلام» از «تصادفی‌بودن» دولت روحانی گفت؛ «سعید حجاریان» دولت روحانی را «دولت حسینقلی‌خانی» دانست و آن را مدیون و مرهون جریان اصلاحات معرفی کرد.

علی‌ایحال، دولت مدعی اعتدال‌گرایی روحانی، پس از ۸ سال به پایان رسید و کارنامه آن دولت به ویژه از حیث اقتصادی چندان چنگی به دل نزد؛ امری که سبب می‌شود تجربه اعتدالیون حداقل به لحاظ کار اجرایی در اذهان مردم، تجربه موفقی نباشد.

"کارنامه درخشان سی ساله انقلاب کمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضی از اشخاص برده شد که این‌ها شخصیت‌های این نظامند؛ این‌ها کسانی هستند که عمرشان را در راه این نظام صرف کردند"حالا روحانی در آستانه انتخابات «خبرگان ششم» و «مجلس دوازدهم»، عزم خود را جزم کرده که مجدداً سکاندار کشتی اعتدالی‌ها باشد؛ گواه این امر موضع‌گیری‌ها و سخنرانی‌های پُر تعداد و متکثر او طی روزهای اخیر است؛ روحانی در نطق‌هایش ضمن تعریضات و کنایه‌هایی که به دولت فعلی دارد، سعی می‌کند سایه‌روشن‌های اعتدالی را نیز برجسته کند؛ به هر حال باید منتظر ماند و دید که آیا به تعبیر «محسن هاشمی» روحانی می‌تواند ایفاگر نقشِ هاشمی‌رفسنجانی برای معتدل‌ها و میانه‌روها باشد یا اینکه رهبریِ جریانِ اعتدالی، قبایی گشادتر از کالبد سیاسی روحانی است.

ناطق نوری؛ کنار گود سیاست

اما شخصیت دیگری که در مظانِ رهبری اعتدالیون است، کسی نیست جز «علی‌اکبر ناطق نوری»؛ فردی که پس از کناره‌گیری از مسؤولیت بازرسی در دفتر رهبر معظم انقلاب، کمتر در محافل سیاسی رؤیت شد و بیشتر اوقات خود را در مدرسه علمیه امام حسن مجتبی (ع) در لواسان تهران می‌گذراند. دیروز «محمد قوچانی» طی یادداشتی در وصف ناطق نوری، نوشت: «اگر هاشمی بود، ناطق نوری سکوت اختیار نمی‌کرد».

ناطق نوری از اعضای با سابقه جامعه روحانیت مبارز است؛ سابقه او به حدی است که حتی وقتی در سال ۱۳۶۵ «منتظری» به سبب دستگیری فرد فاسدی به نامِ «مهدی هاشمی» برادر داماد خود، با نظام قهر کرده بود و دیدارها و جلسات درس خود را تعطیل کرده بود، «ناطق نوری» به همراه دو شخصیت بزرگ دیگر به نام‌های «آیت‌الله جوادی آملی» و «آیت‌الله یزدی» نزد منتظری رفتند تا به او بفهمانند نباید به خاطر حمایت از یک مجرم به نام «مهدی هاشمی» در برابر نظام بایستد؛ البته ناگفته نماند که پاسخ منتظری به استدلال این سه شخصیت، بسیار قابل تأمل بود؛ منتظری در جواب گفت: «من تحت فشار اهالی خانه هستم».

القصه، ناطق نوری با این همه سابقه و کسوت در جامعه روحانیت، سال‌هاست که دیگر در جلسات این تشکیلات شرکت نمی‌کند؛ اعضای جامعه روحانیت حتی برای بازگرداندن ناطق به تشکیلات متبوع خود، کمیته‌ای هم تشکیل دادند اما ناطق از همان سال ۸۸ به بعد، عطای عضویت در تشکیلات با سابقه جامعه روحانیت را به لقایش بخشید.

برخی معتقدند ناطق نوری، همچنان به سبب ماجراهای مناظرات انتخاباتی سال ۸۸ دلخور و مکدّر است؛ در جریان آن مناظرات، «احمدی‌نژاد» نام ناطق را هم آورد و تخلفاتی را منتسب به اطرافیان او کرد؛ البته مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز جمعه ۲۹ خرداد همان سال درخصوص ناطق نوری، فرمودند: «… این از آن طرف. از این طرف هم همین جور؛ از این طرف هم شبیه همین کارها به نحو دیگری انجام گرفت. کارنامه درخشان سی ساله انقلاب کمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضی از اشخاص برده شد که این‌ها شخصیت‌های این نظامند؛ این‌ها کسانی هستند که عمرشان را در راه این نظام صرف کردند. بنده در نماز جمعه هیچ‌وقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم؛ اما اینجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم.

به طور خاص از آقای هاشمی رفسنجانی، از آقای ناطق نوری من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم. البته این آقایان را کسی متهم به فساد مالی نکرده؛ حالا در مورد بستگان و کسان، هر کسی هر ادعایی دارد، بایستی در مجاری قانونی خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمی‌شود این‌ها را رسانه‌ای کرد. اگر چیزی اثبات بشود، فرقی بین آحاد جامعه نیست اما اثبات نشده، نمی‌شود این‌ها را مطرح کرد و قاطعاً ادعا کرد. وقتی این‌جور حرف‌ها مطرح می‌شود، تلقی‌های نادرست در جامعه به وجود می‌آید، جوان‌ها چیز دیگری خیال می‌کنند، چیز دیگری می‌فهمند… در مورد آقای ناطق نوری هم همین‌جور. آقای ناطق نوری هم از شخصیت‌های خدوم انقلاب است؛ ایشان هم خدمات زیادی کرده و در دلبستگی ایشان به این نظام و انقلاب هیچ شکی نیست».

باید منتظر ماند و دید که آیا ناطق‌نوری سنتِ بیش از یک دهه اخیر خود را می‌شکند و با فضای سیاسی کشور آشتی می‌کند؛ بی‌گمان اگر چنین امری تحقق یابد، او یکی از کاندیداهای اصلی رهبری جریان اعتدال در کشور است.

حسن خمینی؛ فراجناحی یا اعتدالی؟

«حسن خمینی» هم از جمله شخصیت‌هایی است که می‌تواند طلایه‌دار اعتدالیون باشد؛ هر چند او بیشتر تمایل دارد که فراجناحی شناخته شود اما کسی نمی‌تواند منکر خط و ربط و قرابتش با میانه‌روها و اصلاح‌طلب‌ها گردد؛ هنوز ماجرای رد صلاحیت او در جریان انتخابات مجلس خبرگان پنجم در سال ۹۴ در اذهان زنده است.

"بنده در نماز جمعه هیچ‌وقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم؛ اما اینجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم"علی‌ایحال حسن خمینی در جریان آن انتخابات، ردصلاحیت شد؛ ردصلاحیتی که هاشمی رفسنجانی را برآشفت و موجب شد رئیس وقت مجمع تشخیص نظام، نطقی هجمه‌آمیز را در تاریخ ۱۲ بهمن ۹۴ علیه شورای نگهبان در فرودگاه «مهرآباد» ایراد کند.

اصلاح‌طلبان، پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰، تلاش هماهنگی را برای روانه کردن حسن خمینی به صحنه انتخابات انجام دادند؛ آن‌ها او را «کاندیدای اجماعی» معرفی کردند و با بازسازی شعار سال ۹۶ روحانی، چنین تبلیغ و ترویج کردند: «تا ۱۴۰۸ با یادگار امام». البته حسن خمینی به دعوت اصلاح‌طلبان لبیک نگفت و وارد بازی آن‌ها و نشریات زنجیره‌ای‌شان نشد. اگرچه به نظر، حسن خمینی راهبرد صحیحی را برگزید و خود را آغشته به سیاست‌بازی‌های اصلاح‌طلبان نکرد اما نباید از نظر دور داشت که او فاقد تجربه‌ای اجرایی یا تقنینی است و همین امر شاید پاشنه آشیل او برای جلوس بر کرسی ریاست اعتدالیون باشد.

علی لاریجانی؛ محافظه‌کاری که نمی‌خواهد در میان «میانه‌ها» ثبت شود

اما گزینه دیگری که می‌تواند ردای ریاست جبهه اعتدال را بر تن کند، کسی نیست جز «علی لاریجانی»؛ رئیس سه مجلس پیاپی هشتم و نهم و دهم که سابقه ریاست صداوسیما و دبیری شورایعالی امنیت ملی را نیز دارد.

غیبت اخیر علی لاریجانی در جمع رهبران جریان موسوم به میانه در جماران، بار دیگر بر این گزاره صحه گذاشت که لاریجانی، «راست‌گرای محافظه‌کاری» است که نمی‌خواهد با هم‌قاب‌شدن با برخی چهره‌ها، شأن خاندانی و نسبی و البته سیاسی خود را زیر سوال ببرد.

هر چند صفحه مجازی منتسب به علی لاریجانی، شامگاه گذشته، انتشار اخبار متفاوت پیرامون نقش وی در انتخابات مجلس آتی را سیاست‌زدگی و غیر صادقانه توصیف کرد و ایضا شخص وی در ابتدای امسال، در واکنش به خبر «تسنیم»، با باب‌کردن ادبیات «خالص‌سازی»، هرگونه شائبه درباره کنشگری سیاسی خود را از اساس رد کرد، لیکن چه کسی است که بتواند از کنار نام وی به سادگی عبور و چنین گمان کند که رئیس سابق مجلس، برای انتخابات اسفند، برنامه‌ای در سر ندارد.

علی لاریجانی برای انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰ کاندیدا شده بود اما با عدم احراز صلاحیت از ناحیه شورای نگهبان، مواجه شد. در ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ چند روز بعد از رد صلاحیت لاریجانی، رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی‌شان به مناسبت سالگرد رحلت امام (ره) فرمودند: «در جریان عدم احراز صلاحیت به بعضی از کسانی که احراز صلاحیت نشده بودند ظلم و جفا شد و به آنها یا خانواده‌هایشان که خانواده‌های محترم و عفیفی بودند، نسبت‌های خلاف واقع داده شد که بعداً ثابت شد آن گزارش‌ها غلط و خلاف است؛ حفظ آبرو جزو بالاترین حقوق انسان‌ها است بنابراین خواهش و مطالبه من از دستگاه‌های مسؤل این است که مواردی را که گزارش خلاف واقع راجع به فرزند یا خانواده کسی داده شده، جبران کنند».

پس از این بیانات معظم له، عده‌ای به سرعت در فضای رسانه‌ای و محافل سیاسی چنین گمانه‌زنی و تبلیغ کردند که قرینه این سخنان، «علی لاریجانی» است و شورای نگهبان او را برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم تأیید صلاحیت خواهد کرد اما اندکی بعد، توییت «مهدی فضایلی» عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، باعث رنگ‌باختن تمام این گمانه‌زنی‌ها شد؛ فضایلی نوشت: «‏تعریض رهبر انقلاب به جفا و ظلم به برخی نامزدها در جریان احراز صلاحیت برای ریاست‌جمهوری، متوجه شورای محترم نگهبان نیست و تأثیری در نتیجه اعلام شده از سوی این شورا ندارد.»

اما عدم احراز صلاحیت علی لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰، تبعاتی نیز به همراه داشت؛ مهم‌ترینِ این تبعات کناره‌گیری اخوی سرشناس او یعنی «صادق آملی لاریجانی» از عضویت در شورای نگهبان بود؛ صاق آملی پس از آنکه در سال ۹۸ جای خود را در منصب ریاست دستگاه قضا به ابراهیم رئیسی داد تمام تمرکز خود را مصروف در شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام کرد اما عضویت او در شورای نگهبان چندان به درازا نکشید و در شهریور ۱۴۰۰ با حکم رهبر معظم انقلاب، حجت‌الاسلام «حسینی خراسانی» جایگزین آملی در شورای نگهبان شد؛ شواهد و قرائن نشان می‌داد که صادق آملی به سبب عدم احراز صلاحیت اخوی‌اش علی لاریجانی، از همکارانش در شورای نگهبان مکدّر و آزرده‌خاطر است؛ این امر پس از آنکه وی به عنوان یکی از ۶ فقهای شورای نگهبان اعتبارنامه «ابراهیم رئیسی» رئیس‌جمهور جدید را امضا نکرد و در مراسم تحلیف او نیز حاضر نشد، بیشتر نمود یافت.

علی‌ایحال، اکنون قریب به دو سال از ماجرای عدم احرازصلاحیت لاریجانی در انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم گذشته است و او یکی شخصیت‌های بالقوه برای پرچمداری جناح موسوم به اعتدالگرایی است. برجستگی او برای این جایگاه زمانی بیشتر نمود یافت که او با طرح مجدد کلیدواژه «خالص‌سازی»، به ادبیات منتقدان و مخالفان دولت، رونقی ویژه بخشید؛ البته چندی پیش، برادرِ دیگر علی لاریجانی، یعنی «جواد لاریجانی» که از سیاسیون و دیپلمات‌های باسابقه کشور است، بدون اشاره به نقش اخوی خود در طرح مجدد واژه «خالص‌سازی»، به کاربردن این اصطلاح در ایام انتخابات را در زمره «نِق‌های انتخاباتی» دانست و گفت: «در هر انتخاباتی یک نِق‌هایی داشتیم و این نِق‌ها برای کسانی است که به رأی مردم قائل نیستند».

محمدجواد ظریف؛ دیپلماتی که قاعده سیاست نمی‌داند

«محمدجواد ظریف» دیگر شخصیتی است که او را لایق تصاحب جایگاه طلایه‌داری اعتدالیون می‌دانند؛ البته بسیاری بر این باورند که وی بیش از آنکه سیاست‌مدار آشنا به قواعد سیاسی باشد، صرفاً دیپلماتی است که بر امور فنی احاطه دارد.

ظریف در ابتدای دولت روحانی، به سبب ماجرای برجام، به معروف‌ترین وزیر کابینه دولت اعتدال تبدیل شده بود و او را «زینت الوزراء» می‌نامیدند؛ اما پس از آنکه برجام از معنا تُهی شد و آورده ملموسی را نصیب مردم و کشور نکرد، به مرور از معروفیت و محبوبیت ظریف هم کاسته شد.

اصلاح‌طلبان تندرو حتی برای پیشبرد مطامع سیاسی، میان ظریف و «محمد مصدق» تناظر سیاسی ایجاد کردند.

اما شاید بتوان یکی از نقاط ناامیدکننده کارنامه دولتمردی و سیاست‌ورزی ظریف را مصاحبه او با «سعید لیلاز» در اواخر حضورش در کابینه اعتدال دانست؛ مصاحبه‌ای که با عاملیت مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری به مدیریت «حسام‌الدین آشنا» ترتیب داده شده بود و در اردیبهشت ۱۴۰۰ به صورت عمومی انتشار یافت؛ ظریف در جریان آن مصاحبه چندین بار تأکید کرد که این «دیپلماسی» بوده که در جمهوری اسلامی فدای «میدان» شده‌است. این سخنان ظریف به نوعی تخطئه مجاهدت‌های نیروی قدس سپاه پاسداران بود.

رهبری معظم انقلاب در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ در بخشی از بیانات‌شان به‌مناسبت روز معلّم و کارگر، فرمودند: «از برخی مسؤولین کشور هم این روزها حرف‌هایی شنیده شد که برای انسان مایه تعجب و مایه تأسف است. شنیدیم که رسانه‌های دشمن و مخالف جمهوری اسلامی هم پخش کرده‌اند. انسان متأسف می‌شود وقتی اینها را می‌شنود. برخی از این حرف‌ها تکرار حرف‌های آمریکاست.

"به طور خاص از آقای هاشمی رفسنجانی، از آقای ناطق نوری من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم"فرض کنید آمریکایی‌ها سال‌هاست از نفوذ جمهوری اسلامی به شدت ناراحت هستند. از شهید سلیمانی به خاطر این ناراحت بودند و به این خاطر ایشان را به شهادت رساندند. ما نباید حرفی بزنیم که این معنا را تداعی کند که داریم حرف آن‌ها را تکرار می‌کنیم چه درباره نیروی قدس چه شخص شهید سلیمانی. انصافاً نیروی قدس بزرگ‌ترین عامل مؤثر در جلوگیری از دیپلماسی منفعل در غرب آسیاست. این نیرو، سیاست جمهوری اسلامی را تحقق بخشید».

آنچه مسلم است آن است که خودِ ظریف هم مانند بسیاری دیگر، از انتشار عمومی مصاحبه‌اش با سعید لیلاز غافلگیر شده بود؛ او بعدها در گفت‌وگویی در قالب کتاب «بزنگاه» تصریح کرد: «حسام‌الدین آشنا به من زنگ زد یا برایم پیام گذاشت که ما اطلاعاتی داریم که فایل درز کرده و امیدواریم که منتشر نشود اما خواستم بدانی که درز کرده است».

البته در همان زمانِ درزِ فایل مصاحبه تعجب‌برانگیز ظریف، عده‌ای مدعی شدند که انتشار عمومی این مصاحبه از طرف نزدیکان دولت روحانی با هدف بدنام‌کردن ظریف صورت گرفته است تا حیات سیاسی او را پایان دهند و وی نتواند در برابر دیگر مدعیان پرچمداری اعتدالیون، قد علم کند.

حالا باید دید که آیا ظریف با توجه به دوران پُر حرف و حدیث ریاستش بر دستگاه دیپلماسی و با عنایت به همان مصاحبه حاوی سخنانِ تأسف‌آور و تعجب‌برانگیز، شایستگی صدارت جریان سیاسی موسوم به اعتدالی را پیدا می‌کند.

اسحاق جهانگیری؛ کاندیدای پوششی که سوخت

«اسحاق جهانگیری» هم بالقوه می‌تواند گزینه‌ای برای پیشقراولی اعتدالیون باشد؛ جهانگیری ۸ سال در منصب معاون اولی دولت اعتدالی روحانی حضور داشت و در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۶ به عنوان کاندیدای پوششی، ضربه‌گیر رییسش، روحانی شد.

البته دوران ۸ ساله حضور جهانگیری در معیّت دولت اعتدال با حواشی‌ای همراه بود؛ جهانگیری که خود را عامل اصلی در پیروزی مجدد روحانی می‌دانست، به نظر خواهان قدرت بیشتر در دولت بود اما اختلافات او با «محمدباقر نوبخت» رئیس ذی‌نفوذ سازمان برنامه و بودجه، سبب می‌شد نقش‌آفرینی او در کابینه سیر صعودی به خود نگیرد؛ از سویی دیگر برخی خبرها حکایت از اختلاف میان «جهانگیری» و خودِ «روحانی» داشت؛ در میانه‌های دولت دوازدهم برخی رسانه‌ها از درگیری لفظی اسحاق جهانگیری و حسن روحانی خبر دادند؛ از قرار معلوم این مجادله تیرماه ۹۸ در شورایعالی اقتصادی رخ داده بود؛ هرچند خبر رسانه‌ها از سوی دولت تکذیب شد اما شنیده‌ها حکایت از آن داشت که اختلاف‌نظر میان جهانگیری و روحانی جدی است و موضوع این اختلاف پیرامون قیمت‌گذاری و نحوه اجرای طرح سهمیه‌بندی بنزین بوده است.

جهانگیری اگرچه در میان دیگر مدعیان سردمداری جریان اعتدال، وزن سیاسی کمتری دارد اما نباید او را از نظر دور داشت، به ویژه آنکه خاستگاه حزبی او نیز به کارگزاران سازندگی یکی از احزاب جبهه اصلاحات باز می‌گردد و او می‌تواند حلقه رابطی میان اعتدالیون و اصلاحاتی‌ها باشد.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط

ایسنا - ۴ فروردین ۱۴۰۱