بی توجهی به جادوی تئاتر عروسکی ایران

جام جم - ۴ خرداد ۱۴۰۲

سال‌هاست چراغ خیمه مبارک دیگر فروغ گذشته را ندارد. گویی این سیاه خوشمزه که روزگاری شیرینی نَقل ماجراهای او در کاخ شاهان و در گذر اصلی شهرها پای هر رهگذری را سست می‌کرد و شنیدن صدای صفیر بگومگوهایش با مرشد، لبخند معنی‌داری را بر لب هر رهگذر می‌نشاند، در سایه مدرنیته گم شده‌است.

هرچند صدای سوت‌سوتک خیمه‌‌شب‌بازی دیگر در کوی‌وبرزن شهر شنیده نمی‌شود؛ ولی ذات این هنر باستانی همچنان آبشخور هنرهای نمایشی ایرانی است.

خیمه جادوی کهن ایرانی

ریشه خیمه شب‌ بازی را به سال‌های دور و درازی نسبت می‌دهند؛ روزگاری که برای نخستین‌بار عروسک‌ها به اسباب‌بازی کودکان و دست‌افزار روایت‌های ملی و محلی تبدیل شدند. آنچه در ذهن ما از خیمه‌شب‌بازی به جامانده بیشتر به خیمه‌ای کوچک و عروسک‌هایی که با نخ کنترل می‌شوند؛ مرشدی آوازخوان و تنبک‌نواز و گاهی همراهی دو نوازنده کمانچه یا تار محدود می‌شود؛ ولی باید گفت ذات جادویی خیمه‌‌شب‌بازی فراتر از این خاطره‌های کمرنگ در تاریخ بشر است و خیمه‌‌شب‌بازی بخشی از استحاله شخصیتی شگفت و کهن به درازنای تاریخ ایران‌زمین به‌شمار می‌رود که گاه در قامت مبارک در خیمه‌ای جادویی و گاه در هیبت سیاه طنازی بر صحنه خاکی ظاهر می‌شود تا بگوید آنچه را که مردم می‌خواهند.

در طول تاریخ خصیصه اصلی نمایش‌های خیمه‌شب‌بازی و سیاه‌بازی طنازی و شادی‌بخشی بوده و تاثیر عمیقی در ذهن مخاطب به جا می‌گذاشته، چنان‌که به بخشی از میراث ملی ایرانیان تبدیل شده‌است‌.

جواد انصافی، کارگردان و بازیگر در این‌باره می‌گوید: خیمه‌شب‌بازی بیشتر روی مسائل شادی‌آور و طنز متمرکز است و کمتر تمایلی به روایات جدی دارد. حتی اگر قصه راوی وقایع جدی باشد، آن قصه بر پایه طنز اجرا خواهدشد.

"از ۱۰۰۰ سال پیش به بعد شواهدی از اجرای خیمه‌‌شب‌بازی داریم و در دوران قاجاریه انواع این‌گونه نمایش رایج می‌شود"به‌عنوان مثال می‌توان به روایت ماجرای امیر ارسلان پرداخت؛ ولی ماجرا با محوریت نگاه طنزآلود روایت می‌شود.

انصافی درباره دلیل این موضوع تصریح می‌کند: مبنای خیمه‌‌شب‌بازی بر پایه شادی‌بخشی و مخصوصا برای ارتباط با نسل کودک و نوجوان است و البته غیرمستقیم نیز برای بزرگسالان هم اجرا می‌شود. در واقع به‌وسیله خیمه‌‌شب‌بازی می‌توان بسیاری از قصه‌ها و بازی‌های کهن را اجرا کرد.

انصافی با اشاره به قابلیت‌های خاص عروسک‌ها توضیح می‌دهد: انتخاب عروسک به‌عنوان شخصیت به این دلیل بوده که برخی موارد را نمی‌توان در نمایش عادی نشان داد؛ ولی در خیمه‌شب‌بازی و نمایش عروسکی انجام آن ساده‌تر است و می‌توان راحت‌تر قصه را پیش برد.

پوپک عظیم‌پور، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و عضو کمیته پژوهش یونیمای جهانی در گفت‌وگویی با مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، از نقش عمده عروسک‌ها در تمدن، فرهنگ و زندگی ایرانیان باستان و پیکره‌های باران‌ساز یا تمنای باران یاد و بیان می‌کند: در میان بسیاری از عشایر و قوم‌های ایرانی همراه با کودکی که تازه متولد می‌شود، پیکره‌ای را به‌عنوان همزاد در گهواره‌اش قرار می‌دهند تا کودک از چشم شور و نظرهای بد در امان باشد، بعدها عروسک تبدیل می‌شود به عروسکِ بازی بچه و در بعضی از جاها گزارش شده عروسک را به مرور در سطوح بلندتری قرار می‌دهند تا کودک وقتی راه رفتن یاد گرفت خودش عروسک را بردارد.

نویسنده کتاب فرهنگ عروسک‌ها و نمایش‌های عروسکی آیینی و سنتی ایران خاطرنشان می‌کند: در بسیاری از شهر‌های ایران رسم بر این بود، وقتی دخترشان را به خانه بخت ‌می‌فرستند، با او عروسکی همراه می‌کنند تا هم بازیچه دختر باشد، هم سنگ‌ صبور و همراهش و هم‌ به تمثیل نشانی از این‌که همراه عروس خودمان عروس دیگری هم فرستادیم تا شما هوو برای عروس ما نیاورید. بعدها عروسک‌ها را در آیین‌های بلاگردانی نیز می‌بینیم.

انصافی درباره قدمت و پیشینه عروسک‌‌های خیمه‌شب‌بازی خاطرنشان می‌کند: تاریخ عروسک‌ها بسیار قدیمی است و شواهد ثبت شده آن را می‌توان در هزاران سال پیش جست. اما شواهد غیرمستقیمی نیز داریم. عروسک‌هایی در تپه‌ سیلک و شهر سوخته زابل یافت شده که احتمال استفاده از فضای نمایشی و روایت توسط عروسک‌ها را افزایش می‌دهد.

این مدرس تئاتر شادی‌آور ادامه می‌دهد: این نکته مهمی است که حتی اجسام در داستان‌های قدیمی در حال حرف زدن هستند و گویی شخصیت دارند.

مواردی همچون جام سفالین شهر سوخته که چند حرکت یک حیوان روی آن نقش بسته و تداعی‌گر فریم‌های انیمیشن است به ما یادآوری می‌کند، باید نگاه خود را به تاریخ روایت و نمایش‌های ایرانی تازه کنیم.

انصافی تصریح می‌کند: به این دلایل عنوان می‌شود که در گذشته دور این سرزمین، حداقل ۵۰۰۰ یا ۶۰۰۰ سال پیش زمینه‌هایی در این موارد داشتیم ولی هنوز نمی‌توان آن را ثابت کرد که دقیقا شباهتی به موارد امروزی داشته است. از ۱۰۰۰ سال پیش به بعد شواهدی از اجرای خیمه‌‌شب‌بازی داریم و در دوران قاجاریه انواع این‌گونه نمایش رایج می‌شود. در دوران پهلوی اول و دوم نیز خیمه‌شب‌بازی اجرا می‌شده.

پوپک عظیم‌پور نیز درباره هویت نمایش عروسکی ایرانی اظهار می‌کند: جهان، نمایش عروسکی ما را به خیمه‌‌شب‌بازی می‌شناسد اما متاسفانه درباره خیمه‌‌شب‌بازی، پژوهش‌های اصیل و برجسته‌ای نکرده‌ایم. در برهه‌ای برخی از استادان به این امر توجه کردند اما بعد از یاد رفته است. بی‌توجهی، سهل‌انگاری و بی‌علاقگی همه موجب این کم کاری شده است.

"گاهی وقت‌ها در بین اهالی تئاتر و تئاتر عروسکی می‌بینیم که اساطیر یونانی را بهتر از اساطیر ایرانی می‌شناسند"گاهی وقت‌ها در بین اهالی تئاتر و تئاتر عروسکی می‌بینیم که اساطیر یونانی را بهتر از اساطیر ایرانی می‌شناسند. درحالی‌که شخصیت‌های قدرتمندتری در اساطیر ما تجلی کرده‌اند که می‌توانند دستمایه نمایش عروسکی قرار بگیرند.

انصافی در پاسخ به تفاوت‌ها در اجرا و انتخاب گزینه‌های دیگر به جای خیمه در خمیه‌شب‌بازی تصریح می‌کند: البته ممکن است اجرا به‌صورت کنونی خیمه‌‌شب‌بازی نبوده باشد ولی باز هم عروسک وسیله‌ای برای بازی یا بازی‌گیری و بیان روایات یا داستان‌ها بوده است. در فرهنگ برخی شهرها مثل شیراز، خُم‌بازی وجود دارد که عروسک‌ها درون خمره بزرگی‌اند و بیشتر این عروسک‌ها از نوع دستکشی یا انگشتی هستند.

انصافی درباره سابقه شخصیت سیاه نیز که مابه‌ازایی برای مبارک خیمه‌‌شب‌بازی در دنیای نمایش صحنه‌ای است، بیان می‌کند: قصه‌های کتاب سمک عیار مربوط‌به دوران اشکانی است. نکته جالب این‌که سمک عیار را در برخی از فرازهای روایت، با نام سیاهو صدا می‌کنند. در بخشی از قصه نیز روایت شده که سمک در برابر رقیب غول‌آسایی قرار می‌گیرد و متوجه می‌شود به‌طور مستقیم نمی‌تواند از پس این رقیب قوی‌هیکل برآید.

سمک به این نتیجه می‌رسد که اینجا باید از فنون عیاری استفاده کند.

این کمدین ادامه می‌دهد: سمک از کیسه خود دوایی بیرون می‌آورد و به صورتش می‌مالد و چهره‌اش را سیاه می‌کند. سپس شروع می‌کند به شکلک درآوردن. حریف سمک از این رفتار وی می‌خندد و اظهار می‌کند سیاه برزنگی را ببین که می‌خواهد با من جدال کند. در همین فاصله که وی مشغول خندیدن است، سمک از فرصت استفاده کرده و با انداختن کمند، او را به بند می‌کشد. گویی نوعی نمایش سیاه‌بازی وجود داشته که سمک از آن الهام می‌گیرد.

حقیقتا شخصیت مبارک یا سیاه نیز در وهله نخست یک آدم ضعیف و پرمدعا به‌نظر می‌رسد و گویی روایت ماجراهای او فقط برای وقت گذرانی است؛ لیکن از زبان همین شخصیت حرف‌ها و نکاتی به گوش جان می‌نشیند که گویی کمندی است که ذهن آدمی را اسیر خود می‌کند.

انصافی تصریح می‌کند: در جای دیگر، شخصیتی همچون نسیم عیار که از دوستان سمک نیز هست در برخی موارد خودش را سیاه می‌کند و به نام آتش افروز نیز شناخته می‌شود.

"در بخشی از قصه نیز روایت شده که سمک در برابر رقیب غول‌آسایی قرار می‌گیرد و متوجه می‌شود به‌طور مستقیم نمی‌تواند از پس این رقیب قوی‌هیکل برآید"آتش افروز جزو پیام‌آوران نوروزی و عناصر فرهنگی منطقه بزرگی از کردستان تا جنوب و حتی در نطنز کاشان است.

پرسونایی که روزگاری قهرمان اسطوره‌ای ایران بود، بارها در جلد شخصیت‌های مختلف در نمایش‌های سنتی ‌و آیینی در اجرای عروسکی یا هنرنمایی بازیگران در دربار شاهی یا میان کوچه‌و‌برزن‌های شهر با لبخندی درخشان و چهره‌ای سیاه، جانی تازه در رگ‌ها یا هنرهای نمایشی فلات بود.

انصافی، نویسنده کتاب «سیاه ‌بازی از نگاه سایه‌باز» ریشه و تاریخچه شخصیت سیاه را به دوران اشکانیان می‌رساند و به شخصیت‌های ثبت شده در تاریخ ساسانی، همچون نوروز و پیروز اشاره می‌کند. وی در این‌باره بیان می‌کند: نوروز و پیروز در طول زمان تغییر نام دادند و به عمو نوروز و خواجه پیروز به‌معنای آقا پیروز تبدیل می‌شوند. در ادامه نیز بر اثر معاشرت با عرب‌ها، خواجه پیروز به خواجه فیروز و در ادامه نیز در نتیجه محاورات عامه به عمو نوروز و حاجی فیروز معروف می‌شود. جدا از این‌که این دو شخصیت نویدبخش نوروز هستند، نخستین افرادی‌اند که نمایش خیابانی را نیز اجرا می‌کنند.

این کمدین درباره نمایش خیابانی عمو نوروز و حاجی پیروز توضیح می‌دهد: این دو شخصیت در سفر خود به محلات یا دهات مختلف، به کشف سوژه‌های خود می‌پرداختند. به‌عنوان مثال در یک محله عنوان می‌شد کدخدا آدم پول دوستی است و آنها نیز بلافاصله از این شخصیت در نمایش استفاده می‌کنند.

حتی تکه کلام‌های این شخصیت مورد توجه قرار می‌گرفته است. مثلا اگر این شخصیت عادت به گفتن عبارت «مرد حسابی» داشته، این بازیگران خیابانی با ظرافت از عبارت «مرد حساب» به‌عنوان کدی بین خود و مخاطب استفاده می‌کردند و باعث خلق لحظات شاد و رابطه عمیقی با مخاطب در نمایش می‌شدند. متاسفانه به دلیل این‌که اکثر این کارها بداهه‌سرایی بوده، تنها کلیت قصه به جا مانده و ثبتی از جزئیات نمایش‌ها نداریم.

هرچند تلاش‌های جسته و گریخته برای بازگشت به متون کهن ایرانی وجود دارد؛ لیکن با ورود حجم انبوه فرانچایزهای هالیوودی همچون هری‌پاتر، بن‌تن و... این اقدامات باید مورد حمایت جدی‌تر قرار گیرد. برخی مدعی هستند پیچید‌گی این متون کهن یا نبود فناوری مدرن عامل عدم تمایل هنرمندان است؛ ولی وقتی هنرمندان جسوری حتی در همین حوزه خیمه‌‌شب‌بازی و سایه‌بازی پا پیش می‌گذارند، تفقدی شامل حال‌شان نمی‌شود.
محمد اسدی‌نژاد هنرمند و محقق هنرهای نمایشی در این‌باره تصریح می‌کند: بهره‌گیری از آیین‌های ایران باستان مثل نوروز، یلدا، چهارشنبه‌سوری در خیمه‌‌شب‌بازی برای ما مهم است و اجراهایی نیز برای نمایش این آیین‌ها به‌صورت خیمه‌شب‌بازی انجام داده و می‌دهیم.

"سمک به این نتیجه می‌رسد که اینجا باید از فنون عیاری استفاده کند.این کمدین ادامه می‌دهد: سمک از کیسه خود دوایی بیرون می‌آورد و به صورتش می‌مالد و چهره‌اش را سیاه می‌کند"حتی من با انتقال نقش‌های کاراکترهای خیمه‌‌شب‌بازی، داستانی درباره امام رضا (ع) طراحی کردم و این نشان می‌دهد که ما هیچ محدودیتی در این زمینه نداریم.

انصافی نیز بیان می‌کند: من نیز به‌شخصه در سیاه‌بازی در تلاش هستم که تمام آیین‌های گذشته را به‌صورت علمی به‌روز کنم و در قالب نمایش سیاه‌بازی اجرا کنم. به‌عنوان مثال هنگام بررسی فرهنگ نوروز و شخصیت‌های کلیدی آن عمونوروز و حاجی‌فیرزو، به بیان ریشه‌های رفتار و سنن نیز می‌پردازم. مثلا اگر در نمایش گفته می‌شود که در خانه‌تکانی فرش‌ها را با چوب می‌زدیم تا خاک آن گرفته شود و بعد آن را می‌شستیم، به علت و چرایی این عمل نیز می‌پردازم. چراکه اگر خاک فرش گرفته نشود، هنگام شست‌وشو رنگ‌های آن به‌هم می‌ریزد و این موضوع پژوهشی در قالب طنز و نمایش مطرح می‌شود.

انصافی اضافه می‌کند: یک مثال دیگر در چیدن سفره هفت‌سین است که بیان شده است، چیدن هفت‌سین سفره باید به‌نوبت و بنابر تدبیر باشد. نخستین سینی که بر سفره هفت‌سین باید گذاشته شود، سنجد است.

چراکه وقتی خداوند انسان را خلق کرد، نخستین نعمتی که به او می‌دهد، مغز و قدرت تفکر است و سنجد از نظر لغوی از سنجش و سنجیدن می‌آید و درواقع سنجد سمبل اندیشه و عمل سنجیده است.

از این طریق می‌توان موارد دیگری همچون چهارشنبه‌سوری، شب یلدا و غیره را نیز با تدبیر و حفظ آموزه‌های اصیل و خردورزانه گذشته به‌ نسل جدید آموزش داد تا با هنجارهای پسندیده به باورهای نیکان خود احترام گذاشته و حتی به‌عنوان حامی آنها از گزند دخل، تصرف و تغییرات نادرست مبادرت بورزند. در ادامه همین رویکرد می‌توان انتظار داشت، دیگر شب‌های چهارشنبه آخر سال عامل بحران و خطر در جامعه نباشد و چشم هیچ خانواده‌ای گریان نشود.

زنگ‌ها برای مبارک به صدا درآمده‌اند؟

مهجور شدن و از دست دادن استادان این فن از آسیب‌های بزرگی است که زنگ‌های خطر را برای ادامه اجرای اصیل خیمه‌‌شب‌بازی به‌صدا درآورده است.

انصافی در پاسخ به جایگاه آموزش در ماندگاری خیمه‌شب‌بازی می‌گوید: امروزه نیز گاهی تلاش می‌شود که جوانان اطلاعات لازم درباره آن را پیدا کنند؛ ولی متاسفانه استادان کلیدی و اثرگذاری که ما در خیمه‌‌شب‌بازی همچون استاد خمسه‌ای و دیگران داشتیم، دیگر در بین ما نیستند. من اعتقاد دارم که متاسفانه دانشگاه ما روی این قضیه بسیار کم کار کرده است.

از سویی آموزش شگردها و اساسا هنر خیمه‌شب‌بازی هیچ‌گاه در بخش آکادمیک هنر ایرانی جایگاهی شایسته پیدا نکرده و گویی گمان بر این است که روزگار آن به پایان رسیده است اما پرسش اینجا است که هنرهایی از این دست حداقل به‌عنوان بخشی از میراث ملی ایران، آیا شایسته نگاه اصلاح‌گر و نقادانه پژوهشگران آکادمیک نیز نیستند؟

این کارگردان خاطرنشان می‌کند: سال‌ها است که ما در تلاش هستیم تا ۱۰ واحد خیمه‌شب‌بازی یا سیاه‌بازی و مواردی از این دست را به دروس دانشگاه‌ها اضافه کنیم و نسل جدید و جوان ما با فنون و شگرد این هنرها آشنا و ظرافت‌های این هنرها را درک و پشتوانه‌های فکری و علمی آن‌ را پیدا کنند تا بتوانند نمایش‌های خاصی را متناسب با مسائل روز ارائه کنند. از آن‌سو رسانه نیز در ترویج و حفظ این میراث باستانی زیاد فعال نبوده و کار چندانی نکرده است.

"حریف سمک از این رفتار وی می‌خندد و اظهار می‌کند سیاه برزنگی را ببین که می‌خواهد با من جدال کند"حتی همین الان نیز در رادیو و تلویزیون سیاه‌بازی رایج نیست و تمایلی برای نمایش آن نیست و خیمه‌‌شب‌بازی نیز بسیار کم کار می‌شود. با این‌که عروسک مبارک ثبت جهانی شده و میراث ملی ما است.

سیاه شکست‌ناپذیر در مقابل هیروهای هالیوود

البته، در دو قرن گذشته مخاطبان طبقات بالای اجتماعی شاهد خیمه‌‌شب‌بازی‌های مجلل‌ و عروسک‌‌های بیشتر، زیباتر، فخیم‌تر و به همراه جلوه‌های ویژه بودند. یکی از مخاطبان آن روزگار از شگفتی خود هنگام دیدن یکی از اجراهای خیمه‌‌شب‌بازی یاد می‌کند و درعین‌حال به استفاده از دود برای تعویض صحنه و حتی آب قرمز به جای خون یاد می‌کند.

در دو دهه قبل نیز عروسک‌‌های دارا و سارا با هدف مقابله با موج علاقه به خرید عروسک باربی طراحی و ساخته شدند؛ ولی موفقیتی در این عرصه به دست نیاوردند. این شخصیت‌ها باوجود پشتوانه مناسب به عروسک‌های فراموش‌شده و زینتی تبدیل شدند؛ اما هنرمندی هم یک‌تنه حدود ۶۳ سال در حال تلاش برای حفظ میراث ملی نمایش ایرانی بود که مورد تفقدی قرار نگرفت.

زنده‌یاد ماشاا...

اسدی‌نژاد از استادانی بود که در طی دوران معاصر در تلاشی خستگی‌ناپذیر برای احیای خیمه‌‌شب‌بازی کار سترگ خود را با یک گاری در پارک کوهسنگی مشهد شروع کرد و نوآوری‌های او در این زمینه خود نقطه عطفی در تاریخ خیمه‌‌شب‌بازی است.

محمد اسدی‌نژاد، فرزند ماشاءا... اسدی‌نژاد عروسک‌ساز و هنرمند فقید نمایش‌های خیمه‌شب‌بازی و سیاه‌بازی ‌مشهد ‌درباره این دوران می‌گوید: سال ۱۳۳۸ نخستین اجرای ماشاءا... اسدی‌نژاد روی گاری اجرا شد که با استقبال گرم مردم با نصب چادر، اجرای نمایش‌های خیمه شب‌بازی ادامه یافت. در کتاب سرگذشت نمایش که سال ۱۳۴۸ چاپ می‌شود آمده‌ است که حدود ۲ یا ۳ سال است که سالن نمایشی در کوهسنگی مشهد برای نمایش خیمه شب‌بازی ساخته شده است.

به‌عبارتی شروع اجرا قبل از سال ۱۳۳۸ بوده و بنای سالن در سال ۱۳۴۵ ساخته شده است. اجرا تا حوالی سال ۱۳۵۶ در سالن نمایش ادامه داشته و بعد از انقلاب نیز به پارک ملت انتقال پیدا می‌کند و مرحوم اسدی‌‌نژاد تا سال ۱۳۸۵ به کار خود ادامه می‌دهد.

در زمانی که هنوز بردن بچه‌ها به سینما رایج نبود و یک مرد تلاش می‌کرد مبارک همچنان «هیروی» نسلی باقی بماند که بعدها نسل سوخته نام گرفت.

"در همین فاصله که وی مشغول خندیدن است، سمک از فرصت استفاده کرده و با انداختن کمند، او را به بند می‌کشد"شواهد نشان می‌دهد زنده‌یاد ماشاءا... اسدی‌نژاد علاوه بر شناخت و تسلط بر امور نمایش و درام، نه‌تنها هوش بازاریابی؛ بلکه دید خلاقانه‌ای در مهندسی نمایش داشت و در چند دهه پیش به‌تنهایی در تلاش برای ایجاد یک تحول اساسی و به‌روز کردن خیمه‌‌شب‌بازی برای سال‌های آینده بود.

فرزند ماشاءا... اسدی نژاد بیان می‌کند: پدر روی تصویر مشکی نقاشی کرده بود، البته ابعاد نقاشی‌ها از پایین صحنه خیمه تا ارتفاع ۲۵ سانتی‌متری بود تا در قسمت بالا باعث دیده شدن نخ عروسک‌ها نشود. در دهانه‌‌ خیمه نیز، پرده‌ای مانند پرده تئاتر یا سینما نصب کرده بود که‌ باز و بسته می‌شد و این کار نیز تا آن زمان در خیمه شب‌بازی اجرا نشده بود. عروسک‌‌های استاندارد خیمه‌‌شب‌بازی حدود ۲۰ تا ۲۵ سانتی‌متر ارتفاع دارد.

لیکن عروسک‌‌های پدر من در ابعاد ۴۵ تا ۵۰ سانتی‌متری ساخته شده بود و این در نوع خود بی‌سابقه بود. علت این افزایش سایز بزرگی سالن پارک کوهسنگی بود که ظرفیت پذیرش ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر را داشت و پدر می‌خواست حتی ردیف‌های آخر تماشاگران نیز بتوانند به‌خوبی کاراکترها را ببینند.

این پژوهشگر تصریح می‌کند: حدود ۳۰ سال پیش که یک سال دهه فاطمیه در تابستان بود، اعلام کردند تا ۱۰ روز اجرای برنامه متوقف شود. پدر در این ۱۰ روز بیکار ننشست و یک عروسک خیمه‌‌شب‌بازی بزرگ درست کرد و درون بدن آن، موتور برف‌پاکن فولکس بیتل (قورباغه‌ای) برای حرکت دادن اتوماتیک اندام گذاشت که این خلاقیت نیز برای نخستین بار در ایران اتفاق افتاده بود و من فیلم آن را در اختیار دارم. البته در این روند چند بار نیز شکست خورد تا در نهایت توانست به آنچه که می‌خواست دست پیدا کند.

اسدی‌نژاد می‌افزاید:‌ سه عروسک بدین نحو برای نمایش در شهر بازی پارک ملت (مشهد) ساخته شدند. آنها به‌نحوی درست شدند که یکی از آنها در حال دست زدن بود، یکی از آنها دستش روی تابلویی بود که مخاطب را به سالن نمایش دعوت می‌کرد و دیگری به‌صورت نمادین در حال نواختن ساز نی بود.

"وی در این‌باره بیان می‌کند: نوروز و پیروز در طول زمان تغییر نام دادند و به عمو نوروز و خواجه پیروز به‌معنای آقا پیروز تبدیل می‌شوند"در واقع این عروسک‌ها شیوه‌ای برای جذب مخاطب برای تماشای نمایش خیمه‌‌شب‌بازی بود.

شوخی و نقد، روشنگر چراغ خیمه‌ شب‌ بازی

نقادی بخش جدانشدنی خیمه‌‌شب‌بازی است که اوج تجلی آن در محاوره بین مرشد و عروسک‌ها با چاشنی بداهه و گریز به مسائل اجتماعی و حتی خارج شدن از موضوع اصلی نمایش جلوه‌گری می‌کرد. در میان انبوه کاراکترهای متنوع خیمه‌‌شب‌بازی که گاهی حتی دیالوگ خاصی نداشتند و بیشتر در نقش سیاهی لشکر بودند، وجود مواردی همچون وزیر مختار انگلیس و وزیر مختار روس نشان از توجه خیمه‌شب‌بازان به تحولات سیاسی و اجتماعی روز جامعه دارد.

یکی دیگر از ابزارهای این هنرمندان سوت‌سوتک است؛ به‌عنوان عنصری برای ایجاد تفاوت و جلب توجه مخاطب و تسهیل ورود به دنیای خاص کاراکترهای خیمه‌‌شب‌بازی و همچنین افزایش طنازی. سوت‌سوتک از دیرباز بخش مهمی از خیمه‌شب‌بازی و حتی مشخصه بارز آن بوده است.

انصافی عنوان می‌کند: به‌نظر من علت اصلی این‌ همانندی و تحولات، ریشه در مقابله با سانسور دارد. در برهه‌‌ای از زمان چون فشاری برای تعطیل کردن خیمه‌‌شب‌بازی بوده، گردانندگان آن تصمیم گرفتند رویکرد خود را عوض کنند. در حین اجرا با صفیر می‌توان خیلی چیزها را گفت و مردم نیز متوجه آن می‌شدند و مرشد هم به‌نحو دیگری دوبله می‌کرد و مردم نیز شادی می‌کردند که چنین حرفی بیان شده است.

البته شجاعت ورود به گردنه‌های خطرناک نقادی ریشه در ویژگی حق‌جویی مردان فلات ایران دارد و صدالبته گاهی خیمه‌‌شب‌بازی ابزاری مناسب برای مبارزه با ظلم فزاینده شاهان و جباران زمانه بوده است.

همچنان که روایت شده نمایش عروسک پیرمردی با ریش سفید در قامت اسیر لشکر مغول در یک خیمه‌‌شب‌بازی مقابل اوکتای‌خان به نمایش درآمده بود و قاآن با درک منظور کنایه خیمه‌شب‌بازان به سرعت دستور به توقف نمایش داد.

وی اضافه می‌کند: این سیر تحولی نظر شخصی و نتیجه مطالعه و نظر شخصی من در زمینه سیاه‌بازی است. در گذشته‌های دور پادشاهان متوجه می‌شوند کنایه و اشاره در نمایش‌های سیاه‌بازی زیاد است؛ ولی هنرمندان هیچگاه از فعالیت باز نمی‌مانند، پس تصمیم می‌گیرند نمایش‌ها را در قالب کاراکترهایی در قالب عروسک اجرا کنند، چرا که انتقاد از زبان آنها با منع کمتری همراه است. کاراکترهای عروسک می‌شوند یا عروسک عادی یا عروسک خیمه‌‌شب‌بازی. وقتی انتقاد در نمایش عروسکی هم دیده می‌شود با اجرای آن نیز مقابله می‌شود. هنرمندان نیز تصمیم می‌گیرند داستان‌های خود را از زبان حیوانات نقل کنند.

"در ادامه نیز بر اثر معاشرت با عرب‌ها، خواجه پیروز به خواجه فیروز و در ادامه نیز در نتیجه محاورات عامه به عمو نوروز و حاجی فیروز معروف می‌شود"اینجاست که کاراکترهایی مثل خاله‌خرسه‌، خاله‌سوسکه، آقا موشه و روباه مکار و ... ظاهر می‌شوند. نتیجه این تحول خلق تمثیل‌های غنی و ماندگاری است که خواه‌ناخواه اثرگذاری آن باز هم حاکمان را آزار می‌دهد و این گونه است که هر نوع نمایشی از نظر مستبدان قابل اجرا نیست. چرا که آستانه تحمل‌پذیری آنها نسبت‌به هر نقدی کم است. این باعث می‌شود که حتی هنرمندان به سمت نمایش‌های مذهبی روی بیاورند و حق‌گویی خود را از طریق نمایش‌هایی مانند تعزیه به اجرا بگذارند.

اسدی‌نژاد با اشاره به اهمیت ویژگی نقادی در خیمه‌شب‌بازی اظهار می‌کند: انتقادهای ما در طول نمایش به موضوعات روز جامعه است، مثلا در نمایشی یاقوت‌خان طبال که وارد می‌شود، مرشد اعلام می‌کند: «مبارک، این یاقوت‌خان هنرمند و نوازنده است».

مبارک در جواب می‌گوید: «آره هنرمند است که مانده نون شبش است». مرشد می‌گوید: «این حرف‌ها را نزن مسئولان قول دادند که به وضعیت هنرمندان رسیدگی کنند». مبارک می‌گوید: «مسئولان از این قول‌ها زیاد دادند... تو باور نکن!»

گاهی نیز راویان این خیمه داستان‌ها و وقایع روزمره را با چاشنی طنز و سرگرمی به گوش مخاطب می‌رسانند که خود عامل افزایش جذب مخاطب عام نیز هست. البته به‌نظر کارشناسان یکی از بحث‌های کلیدی در عدم رغبت و همراهی نهادهای و برخی رسانه‌های فراگیر با نمایش خیمه‌‌شب‌بازی گذشتن این شوخی‌ها از خطوط قرمز اخلاق و ادب اجتماعی است.

انصافی بازیگر نقش شاگرد در نمایش تلویزیونی اوستا و شاگرد خاطرنشان می‌کند: اصلاً ما در سیاه‌بازی دوران گذشته هیچ مستهجنی نداریم.

"به‌عنوان مثال در یک محله عنوان می‌شد کدخدا آدم پول دوستی است و آنها نیز بلافاصله از این شخصیت در نمایش استفاده می‌کنند"به‌عبارتی زمانی که به اثری مثل سمک عیار بازگردیم، کلماتی مثل عیاری، تفکر رایج است و موضوع و روایت‌ها هم زیبا است. منتهی در گذر زمان، حدوداً دوران حکومت هارون‌الرشید شوخی‌های ناپسندی به نمایش‌ها اضافه می‌شود. حتی سیر طبیعی عیاری به لوطی و در ادامه به‌ لاتی تبدیل می‌شود. البته لوطی‌ها نیز عمدتا جوانمرد و چشم‌پاک و آراسته به خصایص خوبی هستند: ولی به تدریج رفتارها و کلمات فرهنگ لاتی و لوتی بیشتر استفاده می‌شود. کار به‌جایی می‌رسد که این رفتارها اینقدر پست می‌شود که لوطی عنترباز نیز ظهور پیدا می‌کند که با بازی‌گرفتن از یک عنتر سعی در جلب نظر مخاطب داشته است.

اما در واقع به این اضافات نیازی نیست، اگر شناخت درستی از این نوع نمایش‌ها داشته باشیم.

وی درباره تاثیر درباریان در شکل‌گیری شوخی‌های نامناسب در این نوع آثار می‌گوید: اگر به نمایش‌های دوران صفویه و قاجار نگاه کنید، متوجه می‌شوید که پادشاهان و امرا خود استفاده از کلمات مستهجن را دوست داشتند و با خندیدن به ترویج آن دامن می‌زدند و در نتیجه این رفتارها نیز باقی مانده و متاسفانه در نمایش‌ها نیز آمده است.

انصافی تصریح می‌کند: کریم‌شیره‌ای (دلقک دربار ناصری) حرف‌های آنچنانی به ناصرالدین‌شاه می‌زند که تصور آن هم سخت است.

وی اضافه می‌کند: گاهی من نمایشی را روی صحنه می‌برم،عده‌ای خبرنگار برای این که من را تحریک کنند، می‌نویسند باز انصافی یک نمایش پاستوریزه سیاه‌بازی را روی صحنه برد. ولی من به شخصه با همین سبک و سیاق می‌توانم مردم را بخندانم و دلیلی نمی‌بینم که کلمات مستهجن استفاده کنم.

با این اوصاف اگر هنرمندی ذات هنر نمایش خیمه‌شب‌بازی و سیا‌ه‌بازی را بشناسد از آنجا که روایت‌های اصیل آن به‌دور از الفاظ ناپسند و ناشایست است و پتانسیل وسیع این هنرها دست او را در جذب مخاطب باز می‌گذارد، با همان قدرت دیرینه می‌تواند در عین نقد و ترویج آموزه‌های مفید موجب شادی و لذت مخاطب شود.

مدرس تیاترشادی‌آور بیان می‌کند: سیاه ما می‌گوید، من پیرو خط سیاوش هستم. سیاوش یک اسطوره اصیل ایرانی است که چشم‌پاک و راستگو است تا جایی‌که حتی اگر به ضرر او باشد تن به دروغ نمی‌دهد. این آدم هرگز نمی‌تواند مستهجن باشد و ناسزا بگوید.

"به‌عنوان مثال هنگام بررسی فرهنگ نوروز و شخصیت‌های کلیدی آن عمونوروز و حاجی‌فیرزو، به بیان ریشه‌های رفتار و سنن نیز می‌پردازم"دچار عشق زمینی نیست که بگویم هیز است. پس کسی که دارد هیز بازی می‌کند، بازی غلطی را به نمایش می‌گذارد. درواقع سیاه می‌گوید چون پیرو خط سیاوشم، وشم (صورتم) را سیاه می‌کنم. تا به درجه سیاوش برسم و می‌خواهم درجه پاکی من آنقدر بالا برود که بتوانم مثل او از آتش گذر کنم. این شخصیت دیگر امکان ندارد به سمت الفاظ ناپسند برود.

او عارفی است بذله‌گو و هزل‌گو.

روح مبارک در کلاه قرمزی و دوستان؛ امیدی تازه

به‌جرات می‌توان گفت کمتر کارشناسی به پتانسیل جذب مخاطب و چرخه درآمدزایی خیمه‌‌شب‌بازی شک دارد؛ لیکن این هنر امروز از فرط بی‌توجهی عمدی و سهوی برای بازگشت باشکوه به صحنه نیاز به حمایت ویژه دارد. اسدی‌نژاد نیز بیان می‌کند: موسسات خصوصی از طریق برگزاری اجرای خصوصی درآمد خوبی دارند و سؤال اینجا است که چرا بخش‌های دولتی یا نهادهای وابسته که ظرفیت بیشتری دارند از این عمل استقبال نمی‌کنند. حتی مراکز درمانی و بیمارستانی در بخش‌های جلب مشارکت‌های مردمی نیز می‌توانند از طریق اجرای نمایش که علمی، فرهنگی و هنری است، چرخه مالی خوبی داشته باشند که به مصرف عام‌المنفعه برسد.

اقبال مخاطب بومی به خیمه‌‌شب‌بازی باعث شده که کاراکترهای آن در دیگر تئاتر‌های مدنی ایرانی نیز ظهور و بروز داشته باشند. از این جهت مرشد یا لوطی را می‌توان معادل کاراکتر اوستا (ارباب) و مبارک را معادل فیروز یا الماس در نمایش‌های روحوضی‌ یا سیاه‌بازی دانست. فرهنگ طنازی ایرانی به‌عنوان سوغات به قاره سبز هم راه یافته و طبیعی است که در آنجا نیز بتوان ردپایی از سیاه زرخرید دوست‌داشتنی این فلات کهن پیدا کرد.

انصافی با تاکید بر نقش کلیدی شخصیت طناز و منتقد در فرهنگ عامه توضیح می‌دهد: در حدود هزار و اندی سال پیش در دربار سلطان محمود غزنوی شخصیتی به‌نام تلخک وجود داشته که در برخی متون طلحک و حتی دلقک نیز ثبت شده است.

"مثلا اگر در نمایش گفته می‌شود که در خانه‌تکانی فرش‌ها را با چوب می‌زدیم تا خاک آن گرفته شود و بعد آن را می‌شستیم، به علت و چرایی این عمل نیز می‌پردازم"این شخصیت مربوط ‌به حدود ۱۰۰۰ سال پیش در تاریخ ایران است و در آن زمان اروپا هنوز در دربار خود دلقک نداشت. هرچند مراودات اروپایی‌ها با ایران سابقه طولانی دارد؛ ولی بیشتر ارتباطات آنها به‌طور رسمی و گسترده با ایران از زمان صفویه ثبت شده است و حضور دلقک‌های درباری در اروپا نیز که در متون آمده از این تاریخ به بعد است. از این جهت می‌توان گفت اساسا شخصیت دلقک نیز خاستگاه ایرانی دارد.
اسدی‌نژاد به کاراکتر دیگری از این مجموعه عروسکی محبوب که در تلویزیون متولد شد اشاره کرده و اظهار می‌کند: قسمت ماساژ دیبی (کاراکتر دیو در مجموعه نمایش عروسکی کلاه قرمزی) در اجرای خیمه‌‌شب‌بازی نیز وجود دارد. مبارک به مرشد می‌گوید: «ماساژ می‌دی؟» مرشد هم وی را ماساژ می‌دهد. در همین زمان مبارک می‌گوید:«ایشاا...

خیر نبینی! ایشاا... دستت بشکنه». اینجا آقای طهماسب دیالوگ‌ها را اصلاح می‌کند، ولی ما در خیمه‌‌شب‌بازی چنین کاری نمی‌کنیم. درواقع دیالوگ‌های شخصیت دیبی همان دیالوگ‌های مبارک است.

اقبال بزرگ و کوچک به ماجراهای کلاه قرمزی باعث شده تا شاهد خلق کاراکترهای جدیدی باشیم. گویی خالقان این مجموعه با کشف دی‌ان‌ای شخصیت مبارک پیوسته در حال بازآفرینی آن هستند.

"از آن‌سو رسانه نیز در ترویج و حفظ این میراث باستانی زیاد فعال نبوده و کار چندانی نکرده است"از زبان هر شخصیتی این تلنگر را به ذهن مخاطب می‌زنند که ذات دیرینه هنر خیمه‌شب‌بازی نه‌تنها میرا نیست؛ بلکه چنان زاینده و قدرتمند است که با حمایت بیشتر می‌تواند ذائقه مخاطب امروز و نسل شیفتگان کاراکترهای دنیای مارول را نیز به خود جلب کند. در حقیقت، شگردهای خیمه‌‌شب‌بازی مدت‌ها است که در سینما ایران نیز مخاطبان را شیفته خود کرده است.

انصافی کارگردان نمایش شادی‌آور خاطرنشان می‌کند: افرادی که به هنرهای نمایشی مثل خیمه‌‌شب‌بازی یا سیاه‌بازی آشنا بودند با استفاده از شگردهای آن بهره خوبی در بازیگری گرفتند. برای این موارد می‌توانیم حتی به گذشته دورتری هم اشاره کنیم. من به جرات می‌گویم که پدر آقای فردین جزو کسانی بود که به هنر سیاه‌بازی مشغول بودند و فردین نیز تمام حرکات موزون سیاه‌بازی را بلد بود و در کارهایش استفاده می‌کرد. مثلاً وقتی وی دو دست را روی‌هم می‌گذارد و تداعی می‌کند که یک پرنده در حال پرواز است یا هنگامی‌که پاها را خم می‌کند به‌وضوح استفاده از شگردهای سیاه‌بازی در سینما را به نمایش می‌گذارد.

مواردی از این دست زیاد هستند که در ادامه نیز به‌کار گرفته شدند و از این موارد می‌توان به استفاده هنرمندانه و خوشگل مرحوم ظهوری در کارهایش از تکه‌های سیاه‌بازی یاد کرد. درواقع تکنیک‌هایی مثل تکرار یک کلمه یا حتی استفاده از کلمه «چیز» از شگردهای سیاه‌بازی است. مثلاً کاراکتر به‌جای هر کلمه کلیدی جمله از کلمه «چیز» استفاده می‌کند. به‌عنوان مثال می‌گوید: «من چیز آقا را پیدا کردم و آوردم دادم به چیز این خانومه». و نقش مقابل نیز تلاش می‌کند سوءتفاهم ذهنی این مکالمه را به سرعت اصلاح کند و معلوم می‌شود کیف مردی به دست خانمی داده شده است.

با این اوصاف مواردی از این دست در سینمای کمدی چند ساله اخیر به‌وفور به نمایش گذاشته شده؛ ولی می‌توان با پژوهش علمی و گنجاندن دروس خیمه‌‌شب‌بازی در دانشگاه و تربیت هنرجویان خوش‌ذوق گام‌های بلندتر و جدی‌تری نیز در این زمینه برداشت که پیونددهنده فرهنگ غنی دیروز نمایش عروسکی ایران با نیاز و سلیقه نسل پرسشگر و نکته‌بین امروز باشد.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۷ تیر ۱۴۰۱
آفتاب - ۲۶ فروردین ۱۳۹۹
خبر آنلاین - ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۱۱ اسفند ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۱۵ خرداد ۱۳۹۹