چند نکته برای آقای علامه زاده، هادی خرسندی - Gooya News
مسئله خلیج فارس برای جماعتی تبدیل شد به مسئله ابی خواننده و پول درآوردنش، برای فیلمساز انقلابی ما
تبدیل شد به مسئله کلاه هادی خرسندی
!
ای بابا، رضاجان بیکاری ها. حالا من باید بنشینم جواب ترا بنویسم، که نمی نویسم، بلکه عجالتاً چند نکته را عرض میکنم خدمتت:
اول اینکه تیتر درازت:
«هادی جان بالاخره "ابی" و "کاملیا" گربهی ملوس ایران ما را از پیشانی کلاهت "پیش" کردند!»
کفایت میکرد که دیگر باقی مطلب را ننویسی، چرا که تمام حرف ات (یا فحش ات) را در عنوان مطلب آورده ای. ولی انگار وقت اضافه داری.
بعد هم راجع به نقش گربه بر کلاه من در پرانتز میگوئی: «(که کمی هم خودنمایانه می نمود برای من)». خودنمایانه چرا؟ «سرنمایانه» میگفتی، یک چیزی. چه آدم هایی هستید شما؟ که یک کلاه را بر سر کچل آدم نمی توانید ببینید.
"مسئله خلیج فارس برای جماعتی تبدیل شد به مسئله ابی خواننده و پول درآوردنش، برای فیلمساز انقلابی ما تبدیل شد به مسئله کلاه هادی خرسندی!ای بابا، رضاجان بیکاری ها"گیرم طرحی مناسب با سروده ام (بچه ها این گربه هه ایران ماست) بر پیشانی اش باشد. خوب، اگر این نبود تو در سرتاسر مقاله ات، به کجای من میخواستی بند کنی؟
«یک نگاهی به کلاهی که همیشه به سر داری بیانداز. دست و پای گربه ملوسمان ..... در کلاهی که حالا به سر داری از زانو قطع شده است. (وای حسین کشته شد!) راستی تو باز هم می توانی با همان کلاه گربه نشانت در برنامه های آینده تلویزیونی شرکت کنی؟ واقعا خودت می توانی این توجیحات را بپذیری .....
(کدام توجیهات؟)
نه رضاجان، من سالهاست که این کلاه را بر سر دارم و برش هم نمیدارم. (لابد اگر یکبار گربه اش را بردارم، ایران را بر باد داده ام!) اگر به نظر تو خودنمایانه میآید، شاید مفهوم خودنمائی را خوب درک نمیکنی. خودنمائی مثلاً این است که در گرماگرم خبر کاندیدا شدن شهره آغداشلو برای جایزه اسکار- که ایرانی ها به هیجان آمده اند - آدم یککاره بردارد توی همین گویا مقاله بنویسد که بعله، شهره آغداشلو بازیگر خوبی ست!!، بیست سال پیش هم که در فیلم من بازی کرد، خوب بازی کرد!
راستی رضاجان، آن روزگاری که بدون خودنمائی اعلام کردی - به بهانهء فیلمبرداری از شاملو - میخواهی به جمهوری اسلامی برگردی، بخت باهات یار بود که اینترنت و رسانه های اجتماعی و اینستا و توئیت و فیسبوکی ..... در کار نبود، وگرنه میدیدی که چه رگبار بی امانی از فحش و فضیحت در آن غوغاسالاری بر سرت میبارید، که حق ات نمیبود. آنچه امروز گمان میکنی که حق ابی است.
در آخر میگوئی:
«عزیز من.
"ولی انگار وقت اضافه داری.بعد هم راجع به نقش گربه بر کلاه من در پرانتز میگوئی: «(که کمی هم خودنمایانه می نمود برای من)»"حیف از تو که اینهمه استعدادت در طنز سیاسی را بکار گرفتی تا دل "کاملیا" را به دست بیاوری؟ آن هم تا حدی که متوجه نشوی که کلاه تازه ای که بر سرت گذاشتهاند دیگر نقشی از گربهء ایرانمان بر پیشانی ندارد.»
در باره به دست آوردن دل کاملیا، رضا جان، اینجور حرف زدن، در شأن تو نیست، حتی اگر خطاب به من باشد. این نگاه جنسیتی- سکسیستی چیست که تو هنوز میتوانی داشته باشی؟ اگر سردبیر ایندیپرشن به جای خانم کاملیا انتخابی فرد، یک مرد میبود، باز هم چنین مینوشتی؟ اگر آقای علی اصغر رمضانپور (سردبیر ایران اینترنشنال) به جای ایشان بود، مینوشتی: «میخواستی دل علی اصغر را به دست بیاوری.»؟ نمی نوشتی.
دنباله عبارت ات هم تناقض دارد با سر ِ حرفت. بالاخره من اغفال شده ام و فریب خورده ام و کلاه سرم رفته؟ یا خودم «استعداد طنز سیاسی ام را بکار گرفته» ام ..........؟ آیا آنها گربه ام را به قول تو «پیش» کرده اند، یا خودم به خاطر دل کاملیا «پیشت» اش کرده ام؟
تکلیف را معلوم کن رضاجان
اینها را که روشن کردی و دست از روضه خوانی و متلک انداختن و اتهام زدن و تناقض گوئی برداشتی، آنوقت، من به احترام تو، کلاه از سر برمیدارم و جواب ات را مینویسم.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران