موسیقی انقلاب‌اسلامی و احیای شعر کلاسیک

جام جم - ۲۰ دی ۱۴۰۱

این که شعاع دایره فهم موسیقی و کلام را تا کجای تاریخ ایران می‌توان گسترش داد، موضوع این نوشته نیست اما‌نمونه‌های بسیاری را می‌توان در تاریخ فرهنگ ایران بزرگ ذکر کرد تا به عصر حاضر رسید و نکته‌ای که می‌توان بر آن تاکید داشت این مساله است که برخی عقیده دارند با ظهور اسلام و پذیرش آن توسط فرهنگ ایرانی، موسیقی دوران افول خود را در فرهنگ ایرانی سپری کرد، هرچند بررسی نقطه‌نظرات اندیشمندان حوزه کلام و شعر نشان می‌دهد که این روند برخلاف تصور رایج، رویکردی اعتلایی داشته است.

از نقطه‌نظرات فارابی و پس از آن ابن‌سینا در عرصه موسیقی تا اشعار مولانا که نظام‌مند با موسیقی هم‌راستاست، موید این موضوع است که اندیشه اسلامی، نه‌تنها موسیقی را مطرود نکرده، بلکه بر آن نقطه‌نظراتی هم افزوده که همین موضوع موجب رشد و اعتلای شعر و کلام در فرهنگ ایرانی شده است. همان گونه که ابن‌سینا در کتاب الشفا در رابطه با تصویرسازی ذهنی موسیقی، همان کاری که شعر می‌کند، می‌گوید: «اگر نغمه از شمایلی حکایت کند، گویی نفس چنین توهم می‌کند که از آن کیفیت یا توابع لازم آن برخوردار می‌شود. بنابراین حتی گاهی در تألیف صوتی نیز محاکات شمایل صورت می‌گیرد.»

رابطه نت موسیقی و عروض شعر

به طور کلی موسیقی یکی از ابزارهای تکامل‌یافته برای حفظ شعر است و به مرور مبین ‌شده که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. شعر را باید خواند و چه خوش‌ است اگر این خواندن به آواز و آهنگین باشد. موسیقی با کلام هم، از دیرباز، شعر فاخر طلبیده و همچنان هم هنرمندانی هستند که سره را از ناسره جدا می‌کنند و کلام فاخر را آواز می‌خوانند.

"موسیقی با کلام هم، از دیرباز، شعر فاخر طلبیده و همچنان هم هنرمندانی هستند که سره را از ناسره جدا می‌کنند و کلام فاخر را آواز می‌خوانند"کهن و امروزی آن هم توفیری ندارد. معیار، کلام فصیح است و فاخر؛ مثال آنچه مثنوی‌سرایان و غزلسرایان پیشین سروده‌اند یا آنچه به قلم شعرای نامی شعر نو آمده است. رابطه میان شعر فاخر و موسیقی رابطه عجیبی است. شعر کهن فارسی به خودی خود آهنگین است و مخاطب این شعر هنگام خوانش آن ناگزیر به رعایت وزن و ملودی است؛ چرا که شعر فاخر هم همچون موسیقی نت دارد و نت آن همان عروض است. این ارتباط باعث شده که بسیاری از شعرای کلاسیک از جمله مولانا، ضمن مهارت شگفت‌انگیز در سرودن شعر، موسیقی هم بدانند و از موسیقی در سرایش اشعار کمک بگیرند.

آورده‌اند که مولانا؛ سازها، پرده‌ها و مقام‌ها را می‌شناخته و دستی در نواختن رباب داشته است. چنا‌چه دکتر شفیعی کدکنی اعتقاد دارد هیچ شاعری به اندازه جلال‌الدین مولوی با نظام موسیقایی هستی و حیات انسان، هماهنگی و ارتباط نداشته است.

آغاز عصر ترانه‌سرایی

قرابت شعر و موسیقی باعث شده که اشعار کلاسیک از قرن‌ها قبل در موسیقی اصیل ایرانی به اجرا دربیاید و در محافل مختلف خوانده شود. گرچه نسخه‌ای از آن آثار وجود ندارد ولی پیشینیان، غزل‌خوانی آوازخوان‌های دوره صفوی و قاجار را تایید کرده‌اند. با این حال موسیقی ایرانی از زمانی که ثبت و ضبط شد، به سمت ترانه‌خوانی رفت و اجرای اشعار کهن در موسیقی اصیل ایرانی تا حدی رنگ باخت. یکی از دلایلش به‌وجودآمدن موسیقی کلاسیک ایرانی بود که علینقی وزیری آن را بنیان نهاد و سعی کرد موسیقی را نت‌نویسی و نظام‌مند کند.

"معیار، کلام فصیح است و فاخر؛ مثال آنچه مثنوی‌سرایان و غزلسرایان پیشین سروده‌اند یا آنچه به قلم شعرای نامی شعر نو آمده است"خود همین اتفاق موجب شد تا آهنگسازان دهه‌های ابتدایی قرن گذشته، نت بنویسند و به ترانه‌سرایان بسپارند تا آنها روی آن آثار کلام بگذارند. در نتیجه آهنگسازان بزرگی چون؛ صبا، دهلوی، خالقی، معروفی، یاحقی، خرم، وفادار و... آثار ماندگاری ساختند که روی آنها ترانه‌نویسی شد و عمده آن‌ ترانه‌ها هم فاخر و ارزشمند بود. البته نباید منکر آن شد که در روزگاری که موسیقی به سمت نگاه جهانی و غربی رفت، کمتر از شعر کلاسیک ایرانی بهره گرفت و روند ترانه‌سرایی هم با ظهور موسیقی‌های نوپدید مثل پاپ، کم‌‌کم رو به افول رفت.

تفکر انقلابی و توجه به کلام موزون کلاسیک

اگرچه برخی عقیده دارند در نظام اسلامی که با ظهور انقلاب اسلامی جریان پیدا کرد، موسیقی وارد مناقشه بودن یا نبودن شد اما صورت کلی نشان می‌دهد که این موضوع قابل رد است؛ زیرا در سال‌های منتهی به انقلاب و رشد تفکر انقلابی در میان جوانان این عصر، نشان می‌دهد که موسیقی اصیل ایرانی دوباره به مکاتب قدما بازگشت و این‌ بار بسیاری از جوانان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و گروه چاووش دست به تولید موسیقی ردیفی و دستگاهی زدند و برای این مهم از اشعار کهن فارسی و همین طور اشعار شعرای نامدار آن دوره نظیر مشیری، منزوی و...

کمک گرفتند. در دهه ۶۰ که بسیاری از صاحب‌نظران آن را دهه طلایی موسیقی اصیل ایرانی می‌دانند، توجه آهنگسازان و آوازخوان‌ها به شعرای عهد قدیم دوچندان شد و در بسیاری از کنسرت‌ها و آلبوم‌های آن سال‌ها اشعاری از بزرگان ادب فارسی خوانده شد و این روند در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ هم ادامه پیدا کرد. اجرای اشعار کلاسیک همچنان هم در کانون توجه موسیقیدان‌های موسیقی اصیل ایرانی است به ویژه در سال‌های اخیر، تجربه‌های متفاوتی در این زمینه صورت گرفته که از مهم‌ترین آنها می‌توان به ضبط و تولید آلبوم خیام‌خوانی، روایت داستان‌های شاهنامه در کنسرت‌های موسیقی، اجرای موسیقی همراه با سماع و برگزاری اپراهای مختلف از جمله اپرای خیام، مولوی، حافظ و سعدی اشاره کرد. همه اینها در راستای حفظ کلام فاخر فارسی و ارزش‌نهادن به جایگاه ویژه موسیقی است. ضمن آن‌که بازخورد موسیقی‌های برگرفته از اشعار کلاسیک نشان داده که چنین آثاری به حد کافی مخاطبان خاص خودش را هم دارد.

شعر نو در موسیقی

گرچه روند به موسیقی درآوردن اشعار کهن، همیشه برقرار بوده و قطع نشده اما وضعیت شعر نو در موسیقی فارسی روند دیگری داشته است.

"شعر کهن فارسی به خودی خود آهنگین است و مخاطب این شعر هنگام خوانش آن ناگزیر به رعایت وزن و ملودی است؛ چرا که شعر فاخر هم همچون موسیقی نت دارد و نت آن همان عروض است"پیش از انقلاب تجربیاتی در این زمینه صورت گرفت و حتی برخی خوانندگان پاپ کلاسیک آن دوره هم قطعاتی را برگرفته از شعر مشیری و شاملو خواندند ولیکن این روند تداوم پیدا نکرد و در طول تاریخ معاصر کمتر آهنگسازی پیدا شد که عمده آثارش را برگرفته از اشعار سپید و نو خلق کرده باشد. در سال‌های پس از انقلاب نیز چنین تجربیاتی به صورت جسته و گریخته انجام شد که بارزترین نمونه آن‌ اجرای شهرام ناظری بر اشعاری از نیما، شفیعی کدکنی، سهراب و... است اما نگاهی به کارنامه ناظری نشان می‌دهد که عمده اشعار اجراشده این آوازخوان‌ هم غزلیات و رباعیات شعرای کهن است. شاید دلیل توجه کمتر به شعر نو در موسیقی ایران به دشواری آهنگسازی این اشعار برگردد اما آهنگسازانی بوده‌اند که نشان داده‌اند با شعر نو هم می‌شود ملودی و نغمات روان و شنیدنی ساخت. مردم هم نشان داده‌اند که اجرای اشعار نو با موسیقی ایرانی را دوست دارند و قطعاتی چون «زمستان» شهرام ناظری بر شعر مهدی اخوان ثالث یا «در گلستانه» او بر شعر سهراب سپهری گواه این مطلب است.

امروزه شعر نو به لحاظ کمی در خلق موسیقی نقش به‌خصوصی ندارد ولی قابل پیش‌بینی است که روزی یک موج و جریان جدید، آهنگسازان و خوانندگان را به سمت این دست از اشعار بکشاند؛ کما این‌که در سنوات گذشته موجی مشابه آمد و برخی خوانندگان پاپ را به اجرای کلام شعرای کهن ترغیب کرد و الان نمود آن را در آثار برخی از این خوانندگان می‌توان دید.

موزیسین‌ها در برابر نعمت ادبیات غنی ایران

مسلم است که شعر و کلام را نباید و نمی‌توان از موسیقی این مرز و بوم جدا کرد. در سراسر دنیا تولید موسیقی با استفاده از «لیریک» رواج دارد که طی یک دهه اخیر موزیسین‌های جوان ایرانی هم به پیروی از فرهنگ موسیقی غرب سعی کرده‌اند به جای شعر و ترانه‌های نظام‌مند و موزون، از لیریک استفاده کنند و این روند تا جایی ادامه پیدا کرده که امروز ترکیب چند واژه و چند حرف اضافه و ربط را ترانه می‌نامند و با آن موسیقی تولید می‌کنند. تمام این اتفاقات در شرایطی می‌افتد که پژوهشگران ادبیات جهان، ایران را مهد شعر می‌دانند و سال‌هاست به دنبال پژوهش و ترجمه آثار شعرای کهن ایرانی هستند. مردم ایران همیشه شعر می‌خوانند و همواره از نظام قرارگرفتن واژگان در کنار یکدیگر لذت می‌برند. شعر فارسی پیوندی ناگسستنی با موسیقی دارد و به تبع آن، موزیسین‌های ایرانی هر زمان که بخواهند، می‌توانند به اشعار بزرگان این عرصه رجوع کنند و اشعار فاخر آنها را به زبان موسیقی دربیاورند.

"این ارتباط باعث شده که بسیاری از شعرای کلاسیک از جمله مولانا، ضمن مهارت شگفت‌انگیز در سرودن شعر، موسیقی هم بدانند و از موسیقی در سرایش اشعار کمک بگیرند"شاید این وظیفه‌ای است که بر دوش موزیسین‌های ایرانی نهاده شده و در شرایط فعلی بیش از هر زمانی نیاز به انجام این وظیفه احساس می‌شود. امید است که موزیسین‌های ایرانی از نعمت ادبیات غنی شعرای کشور خود غافل نشوند و با اجرای اشعار فاخر، دین خود را به بزرگان ادب پارسی ادا کنند.

روزنامه جام جم 

منابع خبر

اخبار مرتبط

جام جم - ۱۶ آذر ۱۴۰۱
خبر آنلاین - ۲ آبان ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۹ آبان ۱۳۹۹
کلمه - ۴ شهریور ۱۳۹۹
خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۱۶ بهمن ۱۳۹۹
جام جم - ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۲۰ خرداد ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۱۱ مهر ۱۴۰۰
جام جم - ۱۸ خرداد ۱۴۰۰
خبرگزاری مهر - ۳۱ خرداد ۱۴۰۱