قسمت سی و یک قضاوت
سریال قضاوت قسمت سی و یک 31Ghezavat Serial Part ۳۱
خلاصه سریال قضاوت قسمت ۳۱ دوبله فارسی
جیلین و ایلگاز به محل به محل پیدا شدن جنازه اینجین میروند. جیلین که طاقت نگاه کردن به سطل زباله کنار خیابان را ندارد در ماشین میماند و ایلگاز جلو میرود و نگاهی به آن اطراف میاندازد.
ناگهان چشم ایلگاز به یکی از خانههای آن خیابان که درست رو به روی سطل زباله است و به آن دید دارد میافتد.
ایلگاز به یاد چیزی میافتد و به ارن زنگ میزند و میخواهد هویت صاحبخانه را پیدا کند. ایلگاز و جیلین باهم وارد ساختمان میشوند و زنگ در آن خانه را میزنند که کسی در را باز نمیکند.
ایلگاز و جیلین با ناامیدی از پلهها پایین میروند و به پیدا کردن مدرک دیگری فکر میکنند. کسی از پنجره خانه آنها را نگاه میکند اما بهمحض اینکه نگاه ایلگاز به پنجره میافتد، پرده را میکشد.
در همین حین ارن با ایلگاز تماس میگیرد و اسم و اطلاعات صاحبخانه را به او میدهد. صاحبخانه از خانه بیرون میآید و بدون نگاه کردن به ایلگاز و جیلین بهطرف پیادهرو میرود.
ایلگاز او را صدا میزند و میگوید قبلاً هم در مورد جنازهای که در اینجا پیداشده ازت پرسیدهایم و گفتی هیچچیز ندیدهای حتی سعی کردی چند بار از من فرار کنی چرا فرار میکنی؟ آن شب چیزی دیدهای؟
به جیلین اشاره میکند و میگوید این خواهر مقتول است اگر چیزی را میدانی و کمک نمیکنی بدان که قاتل امروز آزاد میشود، به کمکت نیاز داریم.
مرد میگوید من یاد گرفتم از خوبی کردن خیری به آدم نمیرسد.
" سریال قضاوت قسمت سی و یک 31Ghezavat Serial Part ۳۱ خلاصه سریال قضاوت قسمت ۳۱ دوبله فارسی جیلین و ایلگاز به محل به محل پیدا شدن جنازه اینجین میروند"چند سال پیش برای نجات دادن زنی که در خیابان داشت کشته میشد خودم را انداختم وسط با سنگ به سر طرف زدم فقط برای نجات اون زن، اما ده سال بابتش حبس کشیدم.
ایلگاز دوباره میپرسد چیزی دیدهای؟
مرد میگوید ندیدهام فیلم گرفتهام؛ اما کمک نمیکنم و به خانهاش بر میگردد.
آیلین تصمیم میگیرد به خانهاش برود و با عثمان حرف بزند. او از پشت در صدای دادوبیداد و دعوا میشنود و جلوی در خشکش میزند.
در خانه زمرد با گریه و عصبانیت داد میزند به خاطر تو همهچیز نابود شد؛ دیگر نمیتوانم تو روی آبجی آیلین نگاه کنم کم مانده همهچیز را از دست بدهم. مگه تو نبودی که میگفتی هیچ اتفاقی نمیافتد؟
عثمان در جواب فریاد میزند مگر من چیز کمی از دست دادم و نمیتوانی بابت همهچیز مرا مقصر بدانی مگر خودت به هر بهانهای به خانه من نمیآمدی؟
زمرد بعد از جروبحث با عثمان از آن خانه بیرون میرود و آیلین که خودش را در راهپله قایم کرده بود وارد خانه میشود.
عثمان بهتزده به او نگاه میکند. آیلین نگاهی به میز شلوغوپلوغ خانه میاندازد و به عثمان میگوید
خانهمان خیلی ریختوپاش است کمک کن جمع کنیم، عثمان لبخند میزند و فوراً دست به کار میشود.
جیلین با ناامیدی جلوی سطل زباله کنار زمین مینشیند و به ایلگاز میگوید مدرکی که میتواند اینگین را به سزای اعمالش برساند دست این آدم است؛ من هیچ جا نمیروم و آنقدر میمانم تا مدرک را بیاورد.
ایلگاز برای آنکه کمکش کند دوباره به خانه آن مرد میرود و به او میگوید این دختری که کنار من بود برای اولین بار جنازه خواهرش را درست لحظهای که انتظارش را نداشت در سردخانه دید و آنجا از مرگش باخبر شد.
بعد فهمید خواهرش آن آدمی که فکرش را میکرده نبوده و یک زندگی دیگری داشته.
وکالت کسی که مظنون به قتل بود اما بیگناه بود را بر عهده گرفت و برای نجات دادن او تلاش کرد. خانوادهاش از دست او عصبانی شدند و او را از خانه بیرون کردند اما باز هم سراپا ماند و به جنگیدن ادامه داد.
الان اگر تو آن فیلم را به ما ندهی قاتل خواهرش آزاد میشود.
چند دقیقه بعد ایلگاز با فیلم از ساختمان بیرون میآید و همراه جیلین باعجله به سمت اداره آگاهی حرکت میکند تا فیلم را به پارس برساند و از آزاد شدن اینگین جلوگیری کند.
او و جیلین وقتی به اداره میرسند که انگین و لاچین در حال پایین آمدن از پلهها هستند. ایلگاز بار دیگر انگین را به اتاق قاضی میبرد و با نشان دادن فیلم به قاضی از او درخواست میکند در مورد آزاد کردن انگین صرفنظر کند.
در فیلم به وضوح دیده میشود که انگین چمدان را درون سطل زباله میاندازد و فرار میکند.
جیلین و ایلگاز با خوشحالی از اتاق قاضی بیرون میآیند. ایلگاز به جیلین میگوید موفق شدیم و جیلین او را در آغوش میگیرد.
قاضی حکم زندانی کردن انگین را داده و ارن اینگین را به زندان منتقل میکند.
ایلگاز در حالی که با جیلین در راه رو راه میرود میگوید چطوره برای ناهار یک چیزایی بخوریم؟
جیلین میگوید یک وقت دیگر شاید؛ و سردی ادامه میدهد قرار بود تا آخر این پرونده کنار هم دیگر باشیم اما دیگر چیزی بین ما نمیتواند باشد؛ و دستش را به بازوی ایلگاز میزند و با لبخند تلخی میگوید خداحافظ جناب دادستان، ممنون خیلی کمک کردید.
جیلین پشتش را به ایلگاز میکند و میرود، اما گریهاش میگیرد و بیصدا اشک میریزد.
ایلگاز بهتزده و غمگین رفتن او را نگه میکند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران