ذهن طبقاتی و عذر بدتر از گناه
در افریقا چه بسیار افرادی وجود دارند که در اثر تلقینات و آموزه های غلط خود را مستحق زندگی شرافتمند همانند سفید پوسنان نمی دانند. داستان برده داری هم که سابقه ای دردناک و طولانی دارد حاکی از این نوع تفکر است. آنها در واقع ذهن و فکرشان طبقاتی شده و به آن خو گرفته اند. وضعیتی که در امریکا در جریان است ادامه این نوع تفکر است و نژاد انگلیسی تبار امریکا پس از / یا همزمان با آن قتل عام گسترده ای که از سرخ پوستها کردند و نسلشان را برانداختند و برای این پیروزی روز شکرگذاری ترتیب دادند، سیاهان آفریقا را به رسم برده به امریکا بردند و کردند آنچه خواستند.
آنچه مورد بحث من است مواردی است که در کشورهای با سابقه دیرینه فرهنگی و علمی در جریان است. آنهایی که با همه سابقه خود آنچنان دیگری یا دیگران در تار و پود ذهنشان برتر و برجسته می شود که خود را از یاد می برند و اگر خطایی هم از آن قوم ببینند سعی در توجیه آن می کنند و حاضر نیستند آن را باور یا کاملاً باور کنند.
"در افریقا چه بسیار افرادی وجود دارند که در اثر تلقینات و آموزه های غلط خود را مستحق زندگی شرافتمند همانند سفید پوسنان نمی دانند"در این شورش عظیم اخیر در امریکا (تابستان ۲۰۲۰) که جهانی و سراسری و قساوت وسنگدلی هم در آن مثال زدنی است یادداشت هایی از مردم معمولی و بعضی روشنفکرهای داخلی دیدم که جای تعجب بود. آنها نه تنها نمی توانند باور کنند که در امریکا چنین چیزهایی رخ می دهد بلکه بعضی می گفتند مخالفان آنها با فوتوشاپ این صحنه ها را به نمایش می-گذارند و من اگر فیلمهایی که مستقیم از انگلیس دریافت کردم نبود این مطالب را نمی نوشتم. این رفتار مرا به این فکر انداخت که نکند بعضی از ما ناخودآگاه تحت تأثیر، حکومت، سیاست، فرهنگ و فناوری یا سایر ویژگی های قدرتها قرارگرفته ایم و ذهنمان طبقاتی شده است که به این سادگی ها بر نمی گردد. البته این طبیعی است وقتی ما برای بعضی چه به لحاظ علم، فناوری، تقدس و حتی دوستی و محبت مصونیت قایل شویم نمی توانیم یا به سختی می توانیم باور کنیم که چیزی خلاف باور ما اتفاق بیفتد. یا خودرا آنقدر دست کم می گیریم که باور نداریم پیشرفتی ممکن است در کشورهای خودی رخ دهد.
از این رو تا می توانیم همواره خطاهای آن ها را توجیه و خطاهای خود را بزرگنمایی می کنیم. درحالیکه منطقی و عقلانی این است که هر دو، چه خطاها و چه خوبیها را در زمان و مکان خود منصفانه بررسی و قضاوت شود. هر چه فکر کردم این وضعیت روانی را چه بنامم بهترین کلمه ای که یافتم ذهن یا تفکر طبقاتی بود. برای روشن شدن مسئله مثال می زنم:
وقتی در یک بحث ناگهان کسی بحث دیگر را مطرح می کند می خواهد قضیه به سوی دیگر منحرف کند تا از اهمیت موضوع بکاهد یا به اصطلاح میان دعوا نرخ تعیین کند. از این رو بحث این نیست که آن مسئله حق نیست ولی جای ذکرش اینجا نیست.
"در این شورش عظیم اخیر در امریکا (تابستان ۲۰۲۰) که جهانی و سراسری و قساوت وسنگدلی هم در آن مثال زدنی است یادداشت هایی از مردم معمولی و بعضی روشنفکرهای داخلی دیدم که جای تعجب بود"من خودم این مطلب را از چند نفر شنیدم که با آنکه سوء نیتی نداشتند ولی به نظرم رسید تحت تأثیر همان خطوط ذهنی برایشان سخت است بپذیرند که در امریکا این چنین شود. و شاید در دلشان می گویند مگر می شود چنین شود؟ این مسئله هم در بین عوام هست و دربین خواص.
یکی می گفت که خوب ما هم...، دیگری می گفت کاش زود تر فرد متخلف را در امریکا تنبیه می-کردند تا غائله اینقدر بزرگ نشود، سومی: ای کاش... بعضی می گفتند خوب وضع کشور ما هم بهتر از آنها نیست. یا چرا ما از خودمان نمی گوئیم! یا حتی ما بد تر هم هستیم!
جوانی نوشته بود خوب ببینید آنها چه آزادند که عکس سردار سلیمانی را هم در آنجا عَلَم می کنند و کسی حرفی نمی زند.
باید به او گفت که آیا شما آنجا از نزدیک شاهد صحنه بودی؟ بر پاداشتن این پلاکارد از دو حال خارج نیست یا افراد معتقد چنین کرده اند که خوب قدرت نفوذ فکری شهید را می رساند که تا کجا نفوذ کرده، یا توطئه ای است که آنها عمداً و با سوء نیت چنین کرده اند تا دوباره ایران را متهم و از آن بهره برداری کنند چرا باید چنین عجولانه قضاوت کرد؟
یک مفسر بی. بی.
سی می گفت ببینید امریکا دراین جریانات هی دشمن دشمن مثل ایران نمی کند. خوب پاسخ این است که اولاً امریکا خود را ابَر قدرت می داند و شاید کسر شأنش می شود که چنین چیزی را بگوید؛ او سالها در براندازی بسیاری از دولتها شرکت مستقیم داشته است و چرا باید چنین چیزی را بگوید. ثانیاً او اتفاقاً چنین هم گفته است و ترامپ شخصاً علاوه بر چین و روسیه از ایران هم نام برده است. و شاید این هم برای برنامه های توطئه آمیز بعدی اوست که با سازمانهای بین المللی زیر سلطه خودش می خواهد بهره برداری های لازم را بکند.
وقتی وضعیت امریکا به این صورت است و در آتش جنگ نژادی می سوزد که حتی اوبامای سیاه پوست (که در زمان مسئولیتش برای رنگین پوستان کاری نکرد ولی فعلاًً) اظهار می کند که این مسئله بغرنج قضیه ای چندین صدساله است، چرا تا بحثی مطرح می شود ما باید کاسه گرمتر از آش باشیم و چرا برای دیگران دلسوزی بیجا و برای خودی هرچند بد هم باشیم ابراز نفرت بکنیم؟ درهرحال ممکن است این گفته ها حرفهای به حقی باشد یا نباشد ولی جایش اینجا و در این موقعیت نیست. آری، بعداً اگر قرار شد مقایسه علمی و اطلاعاتی بشود البته اگر به لحاظ زمانی، مکانی و موضوعی و گستردگی آن قابل مقایسه باشد باید توسط اهل فن انجام شود.
این قبیل گفتارها و اظهار نظرها، ناخودآگاه نوعی کوچک سازی تنش های ذهنی ما و همدردی با کشور مورد علاقه ما است که به نوعی بر ذهن ما سلطه سیاسی، فرهنگی و علمی دارد.
"این رفتار مرا به این فکر انداخت که نکند بعضی از ما ناخودآگاه تحت تأثیر، حکومت، سیاست، فرهنگ و فناوری یا سایر ویژگی های قدرتها قرارگرفته ایم و ذهنمان طبقاتی شده است که به این سادگی ها بر نمی گردد"یا اگر عمدی باشد برای کوبیدن نیروهای خودی یا انتقام از خط و جریان مقابل یا فرد گوینده ای است که چنین حرفها را می زند.
از این بدتر را کسانی در دستگاهها دولتی انجام می دهند که برای جبران این نارساییها به ویژه از نظر اقتصادی با لطائف الحیل به واردات از آن کشورها می پردازند و در قبال تضعیف نیروهای خودی به آنها کمک می کنند. این نه اینکه توهم باشد من خود در مجلس شاهد بودم که بعضی ها امریکا را از حزب رقیب در داخل بهتر می دانست. شما ببینید آیا دمکرات و جمهوریخواه در قبال تبعیض نژادی یا برخورد با کشورهای دست نشانده خود و در سیاست خارجی همفکر نیستند و تفاهم ندارند؟
بیچاره سیاهان و رنگین پوستان مگر چه می خواهند؟ آنها بیشترین خواسته شان این است که ما را بی جهت نکشید، ما را آدم بدانید! آنها هرگز نمی خواهند از امتیازات ویژه سفید پوستان استفاده کنند. می-گویند ما نمی توانیم نفس بکشیم. فردا نوبت هر یک از ما است.
در قانون امریکا مصوبه ۱۸۰۷ است (خبر آنلاین ۱۴/۳/۱۳۹۹)که اگر بیم براندازی باشد آنها می توانند برای سرکوب مخالفان از ارتش استفاده کنند و گفته شد که وزیر دفاع امریکا با تمرد از دستور ریاست جمهوری به ترامپ گفته که چنین وضعیتی هنوز پیش نیامده است.
خوب اگر در کشوری براندازی مطرح شود، که می شود و همه اش هم دخالت خارجی و به ویژه امریکا است همواره به نام آزادی باید سکوت کرد؟
بعضی و از جمله اوباما برای تخفیف مسئله و تبرئه احتمالی اقدامات دولت امریکا به قانون نحوه انتخاب پلیس اشاره کردند که آنها توسط شهرداران و با انتخاب مردم انجام می شود و اینکه مردم می بایست در انتخابات مشارکت کنند، این واقعاً عذر بد تر از گناه بود. زیرا اولاً اگر نیروی پلیس مردمی است به این معنا است که همه مردم امریکا نژاد پرست اند و از این توهین بالاتر برای مردم امریکا نیست. ثانیاً اگر رنگین پوستان در انتخابات شرکت کنند که با آنکه اکثریت هستند ولی از نظر امتیازات بسیار محروم، باز از کجا معلوم با محدودیت های وضع شده منتخب آنان رأی بیاورد و تازه اگر رأی بیاورد بتواند کاری بکند مشکل ساختاری است. اوبامای سیاه پوست در ۸ سال ریاست جمهوری برای همرنگان خود چه کرد؟ بنابراین اگر بحث انتخابات هم باشد باید دید چرا سیاهان در انتخاباتشان شرکت نمی کنند. ثالثاً اگر این انتخابِ مردمیِ شهرداران مطابق با خواست دولت فدرال نیست چرا تا این اندازه ترامپ و کاخ سفید از آنان پشتیبانی می کنند و ارتش فدرال را به مقابله با مردم می فرستند؟
بنابراین بحث این نیست که ما کشور گل و بلبلیم و هیچ عیب و ایرادی بر ما نیست بلکه بحث در این است که نکند ناخودآگاه سلطه فکری، فناورانه، علمی طرف مقابل ذهن ما را طبقاتی کرده است که حاضر نیستیم نارسایی های آنها را ببینیم، یا پر رنگ ببینیم و سعی می کنیم با ذکر مشکلاتِ خود، آن را کوچک جلوه دهیم و دنبال توجیه و تبرئه اعمال آنها می گردیم.
"البته این طبیعی است وقتی ما برای بعضی چه به لحاظ علم، فناوری، تقدس و حتی دوستی و محبت مصونیت قایل شویم نمی توانیم یا به سختی می توانیم باور کنیم که چیزی خلاف باور ما اتفاق بیفتد"اگر غرض با کسی داریم و میخواهیم رقیب داخلی را بکوبیم آن بحث دیگر است. باید هرچیز در جای خودش مطرح شود و قضاوتهای ما محققانه باشد و شرائط هر کشوری را با دیگری مقایسه نکنیم و اگر مقایسه می کنیم مبنا داشته باشد.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران