سریال قیام عثمان قسمت ۳۱۹
جرکوتای از اینکه گوکتوغ شهید شده است به شدت ناراحت است. او در غار با خودش صحبت میکند و از اینکه دوستش رفته و تنها شده است، گلایه میکند. سپس شمشیرهای بامسی بیگ را برداشته و با خودش میگوید که با آنها انتقام خون شهدا را خواهد گرفت.
وزیر عالمشاه به قلعه اینه گل پیش نیکولا می رود
و میگوید که شب را در قلعه میماند تا برای فردا در بازار قلعه حضور داشته باشد. او به نیکولا میگوید که عثمان فرار کرده است. نیکولا به شدت عصبانی می شود.
"وزیر با طعنه به او میگوید که کوسس نیز فرار کرده و او نتوانست کوسس را به قسطنطنیه بفرستد و کوسس به کمک عثمان رفته است"وزیر با طعنه به او میگوید که کوسس نیز فرار کرده و او نتوانست کوسس را به قسطنطنیه بفرستد و کوسس به کمک عثمان رفته است. او میگوید که نیکولا همانطور که موفقیتهایش را مطرح میکند، نباید شکستهایش را نیز پنهان کند. نیکولا قول می دهد که کوسس را پیدا کرده و او را بکشد.
گوندوز در چادر به عایشه میگوید که عثمان سلطان مسعود را زده و فرار کرده است. عایشه متعجب شده و میگوید که امکان ندارد عثمان چنین کاری کرده باشد و حتما برای او تله گذاشته اند. گوندوز بیگ میگوید که خودش هم نمیداند و سردرگم شده است.
او به عایشه میگوید که نباید بگذارند کسی در قبیله متوجه کار عثمان بشود و مهمترین چیز آرامش و امنیت افراد قبیله است. او میگوید که وزیر عالمشاه باعث شده است که افراد سلطان به قبیله حمله نکنند.
کونور شبانه به قبیله رفته و به بوران خبر می دهد که عثمان و افرادش از قصر فرار کرده اند، اما ممکن است عثمان برای دیدن سلجان خاتون به سوگوت برود و وزیر نیز آنجا را زیر نظر دارد تا عثمان را دستگیر کند. او به بوران میگوید که باید زودتر به عثمان خبر بدهند تا به سوگوت نرود.
این را هم ببینید: سریال سه خواهر قسمت ۱ اول
روز بعد، گوندوز بیگ و افرادش به قلعه هارمان کایا رفته و آنجا را فتح می کنند. وقتی خبر به نیکولا می رسد، او به شدت عصبانی شده و از اینکه وزیر او را در قلعه معطل کرده است، با او دعوا میکند. همان لحظه گیخاتو به قلعه نیکولا می آید و به او وعده می دهد که او را کمک میکنند تا دولت خودش را تأسیس کند، اما ابتدا باید عثمان را پیدا کرده و او را بکشند.
عثمان و تورگوت و کوسس در جنگل، شهدا را دفن میکنند.
"او میگوید که نیکولا همانطور که موفقیتهایش را مطرح میکند، نباید شکستهایش را نیز پنهان کند"عثمان سپس از آنها میخواهد که به منطقهای که گفته است بروند. تورگوت بیگ میگوید که بهتر است عثمان تنها نباید و همه جا دنبال او میگردند. عثمان از آنها میخواهد که نگران نباشد و میداند باید چه کند.
عثمان در جنگل پیش افراد شیخ بزرگ می رود و با آنها در مورد اتفاقات اخیر صحبت میکند. او میگوید که با کوسس متحد شده و با جمع کردن حلقه های کوچک، اترشش را بزرگ میکند و پایه های دولتی که میخواهد تاسیس کند را میچیند. شیخ میگوید که در قبایل ترکمن آشوب شده و ارغون خان، ارتش بیست هزار نفری برای گیخاتو می فرستد تا جلوی آشوب ها را بگیرد.
او از عثمان میخواهد که سریع تر دست به کار شود، زیرا تقدیر ترکمنها دست اوست.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران