قسمت یازده گودال
سریال گودال قسمت یازده 11Çukur Serial Part ۱۱
گودال ۱۴
افه و دوستانش که از دانش آموزان محله گودال هستند برای خرید مواد مخدر سراغ جهان می روند. جهان اولین بار در پوشش فالگیر به انها مواد فروخته بود و باز هم این کار را می کند. وارتولو که از مواد فروشی جهان باخبر شده است تصمیم دارد فعلا سکوت کند. او عکس خواننده ی پاپ، اوکان را به جهان نشان می دهد تا آمار او را برایش در بیاورد. وارتولو درمورد برنامه فردا به مدد می گوید: «به بچه ها خبر بده، وسط محله پارک کنن.
" سریال گودال قسمت یازده 11Çukur Serial Part ۱۱ گودال ۱۴افه و دوستانش که از دانش آموزان محله گودال هستند برای خرید مواد مخدر سراغ جهان می روند"فردا رسما زورگیری می کنیم و دونه دونه برای یاماچ دردسر می سازیم. »
در خانه کُچُوالی ها، ادریس از سلطان می خواهد که زیاد به سنا سخت نگیرد. عایشه هم که به رابطه ی سنا و یاماچ حسادت می کند سعی دارد با حرف هایش همه مردهای کُچُوالی را بی مسئولیت نشان دهد و سنا را نسبت به یاماچ بدبین کند. یاماچ برخلاف گفته های عایشه زود به خانه می آید و با سنا خوش رفتار و مهربان است اما سلیم تا نیمه های شب تک و تنها در بار می نشیند و مشروب می نوشد. این موضوع عایشه را حرص می دهد.
در بار، سلیم روی صحنه می رود و با سه تارش آهنگ زیبایی می نوازد. این کار سلیم توجه جوانی که آنجا نشسته را جلب می کند. آن مرد سر میز سلیم می نشیند و سر صحبت را با او باز می کند و خودش را معرفی می کند. سلیم از آشنایی با او خوشحال می شود و هنگام معرفی خود درباره ی شغل و اسم واقعی اش دروغ می گوید.
صبح روز بعد بچه های نوجوان محله که توسط مکه انتخاب شده اند به طور پنهانی زباله های جلوی خانه افراد محله را جمع می کنند و آنها را به دست علیچو می رسانند.
"عایشه هم که به رابطه ی سنا و یاماچ حسادت می کند سعی دارد با حرف هایش همه مردهای کُچُوالی را بی مسئولیت نشان دهد و سنا را نسبت به یاماچ بدبین کند"علیچو هم همه ی زباله ها را به ردیف می چیند و با دقت بررسی می کند.
اتوبوس هایی که افراد وارتولو را از ولایت خودشان به گودال اورده در یکی از کوچه های پر رفت و آمد نگه می دارند. وارتولو در میان مردم حاضر می شود و به افراد خودش خوش آمد می گوید و با نگاهش به اهالی گودال پز می دهد و قدرت نمایی می کند. یاماچ وقتی از این موضوع باخبر می شود خود را به وارتولو می رساند و می پرسد: «این چه وضعیه؟! همه این ادما رو تو یه خونه جا دادن مشکل خودته. » وارتولو با پررویی جواب می دهد: «برای این آدما جا لازمه.
چاره ای نداری... واسه خودتونم خوبه. بالاخره این ادما می خورن و میریزن و میپاشن و خرج می کنن... » یاماچ با نفرت به وارتولو نگاه می کند و سپس از آنجا می رود. وارتولو مدتی همراه افرادش در قهوه خانه می نشیند و انجا را اشغال می کند.
"یاماچ برخلاف گفته های عایشه زود به خانه می آید و با سنا خوش رفتار و مهربان است اما سلیم تا نیمه های شب تک و تنها در بار می نشیند و مشروب می نوشد"افراد محله از این موضوع حرص می خورند و حتی جواب سلام وارتولو را هم نمی دهند. ماشین وارتولو به آرامی در کوچه شروع به حرکت می کند و خود وارتولو هم سرش را از سانروف ماشین بیرون می آورد و در حالی که تراول هایش را به سمت مردم می اندازد با صدای بلند می گوید: «کسی که مشکل داره سراغ من بیاد. کسی که پول لازم داره سراغ من بیاد.. » به جز پسرهای نوجوان محله بقیه مردم پول های وارتولو را جمع نمی کنند و انهایی که به کُچُوالی ها وفادارترند نگاه های کینه توزانه ای به او می اندازد.
عیسی خبر نمایشی را که وارتولو در کوچه راه انداخته را به ادریس می دهد.
ادریس که هنوز بهبودی کاملش را به دست نیاورده در حالی که روی تخت نشسته دستوری به عیسی می دهد. مکه از پشت در حرف های ادریس را می شنود و زود با یاماچ تماس می گیرد و چیزهایی که شنیده را تعریف می کند. یاماچ که در راه رفتن به دفتر اسر برای رسیدگی به کار اوکان بود به ناچار برمی گردد.
عیسی طبق دستور ادریس اسلحه ای را به دست جلاسون که به خاطر مرگ پدرش بیشترین نفرت را نسبت به وارتولو دارد می رساند. هنگامی که وارتولو با پای پیاده در محله راه می افتد و افرادش پشت سرش حرکت می کنند، عده ای از جوانان محله با اشاره ی جلاسون به بهانه ی دستبوسی جلوی وارتولو را می گیرند. لحظه ای که جلاسون می خواهد به وارتولو شلیک کند، یاماچ به آرامی ماشینش را به او می کوبد و روی زمین می اندازد.
"سلیم از آشنایی با او خوشحال می شود و هنگام معرفی خود درباره ی شغل و اسم واقعی اش دروغ می گوید"سپس اسلحه جلاسون را از روی زمین برمی دارد، خود او را هم سوار ماشین می کند و با عصبانیت به طرف خانه حرکت می کند. نگهبان های جلوی خانه، جلاسون را به بیمارستان می برند و آکشن که جلاسون را با آن حال و روز دیده نگران می شود و گریه اش می گیرد.
یاماچ وارد اتاق ادریس می شود و با عصبانیت فریاد می زند: «تو چیکار کردی؟ » ادریس هم صدایش را بالا می برد و می گوید: «کاری که تو باید میکردی! انتقام خون داداشت و باید می گرفتیم. » آنها مدتی با هم بگو مگو می کنند و در نهایت یاماچ اسلحه را به دست ادریس می دهد. اسلحه بلافاصله از دست ادریس می افتد زیرا بعد از پشت سر گذاشتن سکته ادریس هنوز نمیتواند چیزی را در دست بگیرد.
یاماچ می گوید: «فکر کردی خیلی قدرت داری؟! روزی که بتونی یه ماشه رو بکشی من از اینجا میرم. تا اون موقع تو کارام دخالت نکن. بعدش اگه خواستی استانبولو آتیش بزن. به من ربطی نداره. »
قسمت بعدی - سریال گودال قسمت دوازده ۱۲ قسمت قبلی - سریال گودال قسمت ده ۱۰ Next Episode - Çukur Serial Part ۱۲ Previous Episode - Çukur Serial Part ۱۰.اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران