صدرالدین الهی؛ نماد روزنامهنگاری بیغش
«ما حتی اگر بمیریم هم سرمان را از قبر بیرون میآوریم که ببینیم آیا روی سنگ قبرمان مطالب را درست نوشتهاند یا نه.»
این جملاتی است که رضا قویفکر، روزنامهنگار پیشکسوت چند سال پیش به نقل از صدرالدین الهی، استاد پیشین خود نقل کرد تا نشان دهد نسل روزنامهنگارانی چون الهی چگونه به کار خود عشق میورزیدند و همزمان تلاش داشتند از «دروغ» پرهیز کنند.
صدرالدین الهی، روزنامهنگار باسابقه، شاعر، نویسنده و استاد پیشین دانشگاه که روز چهارشنبه هشتم دی در ٨٧ سالگی در سان فرانسیسکو آمریکا درگذشت، نه فقط به روزنامهنگاری عشق میورزید بلکه چه در آثار حرفهای و چه در نوشتههای غیررسمی و اظهاراتش، همواره قصد داشت این عشق و همچنین پرهیز از «قلب واقعیت» را به نسلهای بعد از خود منتقل کند.
از کار در کیهان تا تأسیس کیهان ورزشی
صدرالدین الهی، در ۱۳ آذر سال ۱۳۱۳ در محله قدیمی عودلاجان تهران به دنیا آمد. هنوز ۱۸ سالش تمام نشده بود و دیپلم خود را نگرفته بود که به کار روزنامهنگاری روی آورد.
او داستان روزنامهنگار شدنش را در گفتوگوهای مختلف بیان و تأکید کرده که تجدید شدنش در درس جغرافی و شکایت بردن از معلم جغرافیاش (که همزمان خبرنگار پارلمانی روزنامه کیهان بود) نزد مصطفی مصباحزاده، منجر به روزنامهنگار شدن خود او شد.
در واقع، مصطفی مصباحزاده، سناتور و نماینده مجلس شورای ملی و بنیانگذار روزنامه کیهان که پسرخاله مادر الهی بود، نقش مهمی در روزنامهنگار شدن او داشت.
مصباحزاده در تابستان پس از پایان سال چهارم دبیرستان، به دعوت مصباحزاده به روزنامه کیهان رفت و روزنامهنگاری را با «خبرنگاری انجمن شهر» آغاز کرد.
صدرالدین الهی در عکسی بدون تاریخ با مصطفی مصباحزاده شاخص چهره فرهنگی و بنیانگذار مؤسسه کیهان و دانشکده علوم ارتباطات
او همزمان با کار روزنامهنگاری، شعر هم میگفت و اشعارش در نشریات آن زمان نظیر «کاویان» منتشر میشد: «شبها شعرهایمان را در عرقفروشیها برای هم میخواندیم و به هم به به میگفتیم.»
اما سه سال پس از آغاز کار روزنامهنگاری الهی، اولین شماره «کیهان ورزشی» که الهی آن را «پسر اول» خود میخواند روز ۱۸ آذر ۱۳۳۴ در تهران منتشر شد.
این نشریه به صاحب امتیازی مصطفی مصباحزاده، مدیر مسئولی منوچهر قراگزلو و سردبیر محمود منصفی و مدیریت داخلی کاظم گیلانپور و صدرالدین الهی بود، اما عملاً الهی همه کاره آن «یا به قول دکتر مصباحزاده آچار فرانسه و مسئول انتشار منظم کیهان وزرشی شد».
الهی چند روز پیش به مناسب شصت و ششمین سالگرد تأسیس این نشریه، در یادداشتی درباره زمینه تأسیس آن نوشت: «ورزشی فکر خوبی بود، اما لازم بود حمایتی داشته باشیم تا از بالا گرفتار "سین جیم" روزمره نشویم. فکر کردیم یک نفر که خیلی به شاه نزدیک است و سابقه ورزشی دارد را پیدا کنیم که سپر حفاظتی ما باشد. به منوچهر قراگزلو رسیدیم. قهرمان دو و میدانی و رفیق نزدیک شاه و مردی سخت روشنبین و ورزشدوست که خانمش هم ریاست یا مدیریت ورزش بانوان را داشت.»
الهی همزمان با کار روزنامهنگاری، پس از اخذ دیپلم وارد دانشریای عالی دانشکده ادبیات تهران شد و سال ۱۳۳۶ در رشته ادبیات فارسی در دوره لیسانس تحصیلات خود را به پایان رساند.
سپس به فرانسه رفت و مدرک دیپلم مطالعات عالی را از مؤسسه مطبوعات فرانسه و مدرک دکترای جامعهشناسی سیاسی ورزش را از دانشگاه تور-اورلئان و دیپلم فوق تخصص برنامهریزی ورزشی را از دانشسرای عالی تربیت بدنی و ورزش فرانسه دریافت کرد.
مدرس روزنامهنگاری
الهی با تجربه و دانشی که داشت، از سال ۱۳۵۰ در مقام استاد روزنامهنگاری به تقویت و گسترش روزنامهنگاری مدرن در ایران کمک مهمی کرد.
او در سال ۱۳۵۰ پس از تاسیس دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی، سرپرست گروه روزنامهنگاری و رادیو و تلویزیون این دانشکده شد و تا سال ۱۳۵۷ در این دانشکده بود.
در زمستان ۱۳۵۳ در آستانه اعزام ۱۰ کارآموز به روزنامهها در یادداشتی برای آنان نوشت: «حرفهای که به آن میروید حرفه خطرناکی است.
"از کار در کیهان تا تأسیس کیهان ورزشی صدرالدین الهی، در ۱۳ آذر سال ۱۳۱۳ در محله قدیمی عودلاجان تهران به دنیا آمد"شما را به ‘تشریف داشتن’ تشویق میکند. اما به یاد داشته باشید که من بارها در کلاس مصاحبه یا درس گزارش یادآور شدهام که افزودن یا کاستن برای خوشایند دیگران از یک مصاحبه یا یک گزارش فقط یک معنی دارد و آن چیزی نیست جز قلب واقعیت.»
رضا قویفکر روزنامهنگار پیشکسوت، که در دهه ۱۳۵۰ دانشجوی روزنامهنگاری بود درباره الهی گفته است: «آن زمان اساتیدی مثل دکتر صدرالدین الهی به نمرات شاگردان توجه نمیکردند، بلکه تواناییهای دانشجویان روزنامهنگاری بیشتر برایشان اهمیت داشت.»
همچنین امیرحسن سعیدی، یکی از دانشجویان این دانشکده در خاطرهای مربوط به سال ۱۳۵۲ نوشته است که حمید سمندریان مدرس «فن بیان» در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی، معتقد بود از بین استادان دانشکده هیچکس در فن بیان به پای الهی نمیرسید.
الهی در همان آغاز فعالیتهای حرفهای خود مدتی به هنرستان هنرپیشگی رفته بود و فن بیان آموخته بود.
الهی در دورانی که کار دانشگاهی میکرد، آثاری را نیز در زمینه آموزش روزنامهنگاری منتشر کرد که از آن جمله میتوان به کتاب «تحقیق در محتوای برنامههای رادیو ایران» با همکاری کاظم معتمدنژاد و مهدی محسنیانراد اشاره کرد که از سوی انتشارات دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی در سال ۱۳۵۴ منتشر شد.
پاورقینویسی، گزارشها و گفتوگوهای ماندگار
صدرالدین الهی پاورقینویس و گزارشنویس موفقی بود. در همان کیهان ورزشی، شروع کرد به نوشتن یک داستان دنبالهدار از قصههای پهلوانی که اسم آن را «برزو» گذاشت و بعدها اسم پسرش را هم از روی آن انتخاب کرد.
او بعداً پاورقینویسی را در مجله سپید و سیاه ادامه داد.
نه تنها پاورقیهای الهی خواندنی بود، بلکه گزارشهایش نیز طرفداران بسیاری داشت و عادت داشت خیلی از دیدارها و گفتوگوهایش را نیز به صورت گزارش بنویسد.
علیاکبر قاضیزاده، روزنامهنگار پیشکسوت در مراسمی در مرداد ۱۳۹۶ در ایران درباره این ویژگی الهی گفت: «عزیزانی که از من بزرگسالتر هستند، یادشان میآید زمانی را که آقای صدرالدین الهی گزارشهایی را در ۱۶ صفحه در مجله روشنفکر مینوشت، دانشآموزان مدرسه «شاهدخت» صف میایستادند تا این مجله توزیع شود و آنها را بخوانند.»
صدرالدین الهی در کنار احسان یارشاطر چهره سرشناس فرهنگی ایران
الهی در همان دوران کار در کیهان و کیهان ورزشی، با سفر به الجزایر، از جنگ استقلال این کشور، با سفر به لبنان از جنگ داخلی این کشور و همچنین وقایع مه ۱۹۶۸ فرانسه گزارشهایی تهیه کرد و همچنین با سفر به کشورهای دیگر وقایع ورزشی را پوشش میداد.
او گزارشهای خود از جنگ الجزایر را «بزرگترین تجربه زندگی از نظر خبرنگاری سیاسی» میدانست.
همچنین صدرالدین الهی در طول سالها روزنامهنگاری با چهرههای مهمی در تاریخ و ادبیات معاصر ایران گفتوگو کرد که بعداً برخی از این گفتوگو در قالب کتاب نیز در ایران و خارج از کشور منتشر شدند.
مجموعه گفتوگوهایی که صدرالدین الهی با پرویز ناتل خانلری در فاصله مرداد ۱۳۴۶ تا آبان همان سال در هفتهنامه «سپید و سیاه» منتشر کرد، دههها بعد، در قالب کتابی به نام «نقد بیغش» از سوی انتشارات معین در تهران منتشر شده است.
خود الهی معتقد بود «طولانیترین و پرحوصلهترین» گفتوگویی که ناتل خانلری با یک روزنامهنگار کرده، همین گفتوگوهاست.
این گفتوگوها از اواخر زمستان ۱۳۴۴ تا اوایل بهار ۱۳۴۶ بهطور مرتب و بیوقفه، در آغاز هفتهای یک بار و سپس که چاپ مطالب شروع شد هفتهای دو بار، در خانه خانلری «در خیابان پهلوی یا در باغچه خلوتش در کوچهباغهای تجریش» انجام شد.
محور این گفتوگوها نیز، شعر و نثر فارسی معاصر از نگاه ناتل خانلری و نیز خاطرات ادبی او از نویسندگان و شاعرانی چون صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک، طبری، نیما یوشیج، جلال آلاحمد، توللی، نادر نادرپور، محمدعلی جمالزاده، دشتی، حجازی، شهریار، گلچین گیلانی، بهار، پروین، حسینقلی مستعان، فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی و رهی معیری بود.
نکته جالب در انجام این مصاحبهها آن بود که بر اساس خواسته خانلری، صدای او ضبط نشد و الهی از حرفهای خانلری یادداشتبرداری میکرد.
الهی همچنین با فروغ فرخزاد نیز دیدار و گفتوگو کرده بود؛ چند روز پیش از تصادف و کشته شدن فروغ که با مرگش، این گفتوگو هم ناتمام ماند.
بیشتر در این باره:
ویژهبرنامه پیک فرهنگ: مروری بر کارنامه ایرج گرگین
الهی سالها بعد درباره این دیدارش نوشت: «هر دو جوان بودیم. با یکماه اختلاف سن. من برای مصاحبه به دیدارش رفتم.
در دفتری که ابراهیم گلستان در تهران داشت. انگیزه آن مصاحبه باز می گشت به مطالبی که در آن دوران، درباره «شعر امروز» و شاعران جوان برای نشریات فرانسه مینوشتم ... در همان دوران یکی از ناشران معروف فرانسه از من خواست تا کار معرفی و ترجمه گزیدهای از اشعار یک شاعر زن و یک شاعر مرد ایران را برعهده بگیرم. برای شاعر مرد نیما را در نظر گرفتم و برای شاعر زن فروغ را.»
همچنین گفتوگوی الهی با نادر نادرپور، در قالب کتابی با عنوان «طفل صد سالهای به نام شعر نو» منتشر شد. این کتاب حاصل ۱۷ ماه مصاحبه با نادرپور است که در مجلۀ «روزگار نو» چاپ پاریس از خرداد ۱۳۷۱ تا آبان ۱۳۷۲ برای اولین بار به چاپ رسید.
گفتوگوی الهی با سیدضیاء طباطبایی نیز در قالب کتاب «سید ضیاء: مرد اول یا مرد دوم کودتا» منتشر شد.
الهی در گفتوگو با الهه بقراط که سال ۱۳۸۰ در کتاب «نامها و نگاهها» منتشر شد، درباره گفتوگوهایش گفت که از میان مصاحبههای چاپ شدهاش با شخصیتهای ایرانی، دو مصاحبه با سید ضیاءالدین طباطبایی و پرویز ناتل خانلری، و از میان مصاحبه با شخصیتهای خارجی گفتوگو با پیر هانری سیمون عضو آکادمی فرانسه و مسئول بخش کتاب روزنامه لوموند و هروه بازن نویسنده را از همه بیشتر دوست دارد.
همچنین در بین مصاحبههایی که انجام شد اما چاپ نشد و از میان رفت، حسرت گفتوگوی طولانی با حسن ارسنجانی و نیز گفتوگو با ارتشبد حجازی برای او باقی مانده بود.
تبعید، ادامه روزنامهنگاری و انتشار کتاب
در سال ۱۳۵۷ برای مطالعات دانشگاهی به دانشگاه ایالتی سنخوزه و دانشگاه برکلی آمریکا رفت و دیگر به ایران بازنگشت.
با این حال، او در این ۴۳ سال، باز هم به روزنامهنگاری عشق میورزید و این کار را ادامه داد.
"فکر کردیم یک نفر که خیلی به شاه نزدیک است و سابقه ورزشی دارد را پیدا کنیم که سپر حفاظتی ما باشد"اولین مطلبی که در خارج از کشور پس از انقلاب از الهی منتشر شد، در «ایران تریبون» نشریه فارسیزبان چاپ کالیفرنیا بود.
همچنین علاوه بر همکاری با کیهان لندن، صدرالدین الهی پنج سال با رادیو آزادی و رادیو فردا همکاری کرد؛ سلسله عاشقانههای ایرانی شامل رشته برنامه «لیلی و مجنون»، رشته برنامه «ویس و رامین»، و همچنین رشته برنامه «با سعدی در بازار چه زندگی» را او به سفارش ایرج گرگین سردبیر رادیو آزادی و زیر نظارت او تولید کرد.
او بعداً برنامه «با سعدی در بازارچه زندگی» را در قالب کتاب نیز منتشر کرد.
الهی در زمان رونمایی از کتاب سیدضیا
بیشتر در این باره:
درگذشت فهیمه پدرثانی، روزنامهنگار پیشکسوت و همکار قدیمی رادیوفردا
الهی همچنین با شخصیتهای ایرانی در خارج از کشور دیدار میکرد. یکی از دیدارهای مهم او در خارج از ایران، دیدار با صادق چوبک بود که هرگز پیش از انقلاب چنین فرصتی برای الهی پیش نیامده بود: «انقلاب اسلامی اگر لطفی در حق من کرده همین بوده است و بس. در تهران هرگز نه او [چوبک] را دیده بودم و نه از احوالش چیزی میدانستم. اما اینجا هفتهای، دو هفتهای و گاه ماهی یک بار به دیدنش میروم و در کنار او و آشفتگیهای کاغذ و کتاب اطاقش، به آرامشهای گمشدهام بازمیگردم.»
کتاب «دوریها و دلگیریها» و «مقولهها و مقالهها» نیز حاصل زندگی این روزنامهنگار باسابقه ایرانی در تبعید است.
الهی در سالهایی که دور از وطن بود، وقایع اجتماعی و سیاسی ایران را به دقت دنبال میکرد و دغدغه آزادی ایران را داشت.
او پس از اعدام نوید افکاری، کشتیگیر ایرانی، شعری را که پیشتر سروده بود، در صفحه فیسبوک خود همراه با عکسی از نوید افکاری منتشر کرد:
«ای سایۀ تکیدۀ ضحاک!
ای قاتل هزاران هزار نهال پاک!
ای «هارون»، ای «چنگیز»
ای «وقاص»، ای خونریز،
ای آخرین نشانۀ آئین جاهلان
در انتظار «مهدی موهوم» خود بمان
آنک صدای «پتک»
آنک درفش خون
این «کاوه» است که در راه است!»
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران