سردیسهای ناشناس از افراد سرشناس
خبرگزاری میزان - روزنامه جام جم نوشت: آیا با بحران مجسمهسازی در کشور روبهرو هستیم؟ این سردیسهای غیرقابل شناسایی از مفاخر کشور چطور به معابر و مکانهای شهری راه پیدا کردهاند؟ ماجرای سردیسهای نه چندان شبیه به مفاخر، از یکی دو سال پیش سر زبانها افتاده و نقل محافل خبری و البته لطیفهسازی بوده، حالا بار دیگر این ماجرا با نصب ۲۲سردیس از مفاخر هنری کشورمان در پارک هنرمندان ایران داغ شده و یکی از اولین معترضان به آنها علی اعطا بوده که دانشآموخته رشته معماری دانشکده در هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و البته عضو شورای شهر تهران.
در این آشفتگی عدهای از بیتوجهی به مجسمهسازی حرف میزنند و پای روایتهای تاریخی را وسط میکشند، برخی هم به توان و سلیقه هنرمندان مجسمهساز شک میکنند، اما از انبوه دانشآموختگانی که در انواع دانشگاههای سراسری، آزاد و علمی-کاربردی و... در رشته مجسمهسازی تحصیل میکنند یا حتی از میان هنرمندان خودآموخته، کسی یا کسانی را نمیتوان یافت که سردیسهایی شبیه به مفاخر کشورمان بسازند طوری که هر سردیس در اولین نگاه یادآور و تداعیکننده تصویری باشد که از این مفاخر در ذهن داریم؟ جواب این سؤال روشن است و در نتیجه بعید است مساله به جای خالی استادانی، چون ابوالحسن صدیقی و علیاکبر صنعتی مربوط باشد. ماجرا هر چه هست به سفارش ساخت مجسمه برمیگردد یا به انتخاب و نظارت و نصب سردیسها در فضاهای شهری. میگویید نه؟ این گزارش را بخوانید.
تعداد سردیسهایی که یکی دو سال اخیر از مفاخر کشور ساخته و در شهر تهران نصب شده، اما غیرقابل شناسایی هستند بهقدری هست که میشود از آن یک مسابقه تلویزیونی ساخت.
مفاخر خانه هنرمندان آبان امسال ۲۲سردیس در پارک هنرمندان نصب و رونمایی شد که از میان آنها شاید سردیس جمیله شیخی به او شبیه باشد و یکی دو مورد دیگر.
شناسایی تقریبا ۲۰سردیس برای مردمی که از این مکان عبور میکنند، حتی برای علاقهمندان به هنر و فعالان این عرصه هم دشوار است چه رسد به تمام مردم شهر. این سردیسها از جنس فایبرگلاس و برگرفته از چهرههای هنرمندانی، چون عباس کیارستمی، علی حاتمی، علی نصیریان، داوود رشیدی، پرویز فنیزاده، جمیله شیخی، پرویز تناولی، مجید انتظامی، محمدکریم پیرنیا، محمدعلی کشاورز، جواد حمیدی، قباد شیوا، عربعلی شروه، سید هادی میرمیران، ابراهیم حقیقی، هوشنگ کاظمی، سیدحسن میرخانی، پرویز کلانتری، محمد بهرامی، رضا مافی، حسن اسماعیلزاده و احمد عالی است.
این مجسمهها واکنشهای زیادی در پی داشت؛ از اعتراض علی اعطا عضو شورایشهر تا پرسش همسر داوود رشیدی درباره اینکه بر چه اساسی ساخت این سردیسها به افراد سفارش داده میشود و البته واکنش علینصیریان مبنی بر اینکه سردیسها باید خصوصیات و شخصیت افراد را منعکس کند نه اینکه فقط شبیه یا نزدیک به چهره فرد مورد نظر باشد.
البته این روزها سردیس عباسکیارستمی از این مجموعه برداشتهشده؛ چون انتقادهای زیادی به آن وارد شد، بهخصوص از این بابت که از عینک این فیلمساز به عنوان وجه بارز و مشخصه اصلی چهره و شخصیت او روی سردیس خبری نبود.
"ماجرا هر چه هست به سفارش ساخت مجسمه برمیگردد یا به انتخاب و نظارت و نصب سردیسها در فضاهای شهری"گویا سردیس را برداشتهاند که این مورد اصلاح شود.
سردار قاسم سلیمانی
سردیس سردار سلیمانی در محوطه تالار وحدت، خیلیها را به تردید میاندازد، با آنکه سردار را همه مردم ایران به چهره میشناسند. نکته اینجاست که سردیس مذکور یکی از بهترین نمونههاست و طی تقریبا یک سالی که از شهادت سردار میگذرد، تعداد زیادی مجسمه و سردیس در تهران و شهرهای دیگر ایران ساختهشده که برخی به دلیل عدم رعایت تناسبات، که شرط اول هر مجسمهای است، از مکانهای عمومی برداشتهشدند.
جمشید مشایخی
اردیبهشت پارسال سردیس جمشید مشایخی ابتدای خیابانی که به نام استاد نامگذاری شدهبود، رونمایی شد. واکنشها به حدی بود که آن را برداشتند و به کارگاه بردند. سردیس استاد مشایخی بعد از اصلاح دوباره نصب شد.
مرتضی ممیز
شهریور امسال در بزرگداشت استاد ممیز، سردیس او در ضلعشرقی خانههنرمندان رونمایی شد؛ اما به نظر میرسد این یکی همچنان که باید شبیه استاد ممیز نیست، هر چند به اندازه بقیه سردیسها واکنش منفی ایجاد نکرد.
علامهجعفری
سردیس علامهجعفری در بوستان گفتگو هم یکی از سردیسهای بحث برانگیز شهر تهران در یکی دو سال اخیر بود.
شهید املاکی
این یکی در شهر لنگرود اتفاق افتادهاست. سردیسی از شهید املاکی که به نظر میرسد مشق یک هنرآموز رشته مجسمهسازی در شهر نصب شده و به نمایش درآمدهاست.
یادی از مادام توسو
مجسمههای معروف مادام توسو با خود شخصیتهای واقعی مو نمیزنند.
گاهی وقتی یک چهره مشهور کنار مجسمهای در موزه مادام توسو عکس میاندازد به سختی میتوان فهمید کدام یکی خود شخص است و کدام یکی مجسمهاش. معلوم است که نمیشود از مسجمههای شهری این میزان از شباهت را توقع داشت: ۱- کاردکرد مجسمههای شهری با مجسمههای موزهای متفاوت است و آنها قرار است صرفا تداعیکننده و یادآور شخصیتها و مفاخر یک سرزمین باشند. ۲- مجسمههای شهری با موادی ساخته میشوند که زیر بارش باران و تابش آفتاب و آلودگیهای محیطی تاب بیاورند و در نتیجه هر موادی این امکان را به هنرمند مجسمهساز نمیدهد که برای ساخت مجسمههای شهری به واقعگرایی (رئالیسم) یا فراواقعگرایی (هایپررئالیسم) روی بیاورد.
آیا سردیسها باید شبیه باشد؟
سردیسها در واقع یادمانهای شهری هستند برای اینکه یاد و خاطره مفاخر را برای مردم شهر زنده کنند؛ بنابراین بدون تردید لازم است سردیس هر کسی به خود او شبیه باشد و شهروندان را در حین عبور از مکانهای عمومی شهر با یک معما روبهرو نکند.
اما وقتی از شباهت حرف میزنیم دقیقا از چه چیزی صحبت میکنیم؟ برخی کارشناسان هنری معتقدند هیچ مجسمهای لزوما نباید شبیه سوژهاش باشد. به عنوان نمونه چندی پیش محمود نورایی در این باره گفته بود: «شباهت یا تفاوت یک سازه هنری با سوژه خود، منوط به سبکی است که هنرمند در پیش گرفته است.
اگر او هنرمندی با سبک رئالیسم یا هایپررئالیسم باشد، خب از او انتظار خواهیم داشت دقیقا سوژه را ترسیم کند، اما اگر بهطور مثال سبک او اکسپرسیونیستی است، چنین انتظاری طبعا نمیتوانیم داشته باشیم.»، اما نورایی به این نکته هم اشاره کرده بود که مجسمهساز میتواند نگاه خودش را به سوژه داشته باشد و او را در موقعیتی نهچندان مشابه با خودش ترسیم کند به شرطی که نشانگانی از او را به اثر خود احضار کرده باشد.» این نشانگان همان نکته مدنظر ماست و توقعی که از سردیسهای شهری و سازندگان آنها داریم؛ این که سردیسها حتی اگر مینیمال ساخته میشوند باز هم تداعیکننده و یادآور شخصیت موردنظر باشند.
همچنان که در یک نمونه طراحی گرافیک معروف دیدهایم که چطور تصویر یک کلاه و عینک چهره هیتلر را تداعی میکند و یک کلاه و عینک دیگر تصویر چارلی چاپلین را.
ردپای زیباسازی
داستان سردیسها را که با دقت بخوانید، رد بیشتر آنها در شهر تهران و حتی برخی از آنها در سایر شهرهای تهران به یک سازمان میرسد: سازمان زیباسازی شهرداری تهران. آنچه طی یکی دو سال اخیر در سازمان زیباسازی شهرداری تهران رخ داده، از توجه به کمیت تندیسها و مجسمههای شهری و در عین حال بیتوجهی به کیفیت حکایت میکند.
"گویا سردیس را برداشتهاند که این مورد اصلاح شود.سردار قاسم سلیمانیسردیس سردار سلیمانی در محوطه تالار وحدت، خیلیها را به تردید میاندازد، با آنکه سردار را همه مردم ایران به چهره میشناسند"در این یکی دو سال اخیر سردیسها و مجسمههای متعددی در شهر تهران نصب شده و نصب مجسمهها با وجود تمام انتقادها ادامه دارد. بر اساس خبری که دیروز منتشر شد، معاون فرهنگی و هنرهای شهری سازمان زیباسازی شهر تهران از رونمایی سردیس محمدعلی اسلامی ندوشن در خیابان شاهد که به اسم او نامگذاری شده است، خبر داده و گفته بهزودی این سردیس در ابتدای خیابان شاهد در بلوار کشاورز رونمایی خواهد شد.
همچنین سردیسهای هنرمندان در خانه هنرمندان نیز جریان دومین سمپوزیوم مجسمهسازی مفاخر معاصر ایران تولید شده که سازمان زیباسازی شهرداری تهران برگزارکننده آن بوده و در نصب و رونمایی از مجسمهها همت کرده است. سردیس استاد مشایخی را رضا حسنزاده از هنرمندان نزدیک به سازمان زیباسازی شهرداری تهران ساخته بود و البته حاشیههایی داشت که صابرمحمدی ۱۸اردیبهشت سال گذشته در صفحه۱۰ در مطلبی با عنوان «پا در کفش استاد» مفصل به آن پرداخت. سازمان زیباسازی شهرداری تهران میتواند یکی از متولیان مهم و اصلی نظارت بر تندیسها و مجسمههای شهری باشد.
اگر چه بر اساس قانون، شورای نظارت بر انتخاب، ساخت و نصب مجسمههای شهری موظف به نظارت است، اما معمولا ساخت و نصب سردیسها و مجسمههای شهری به سفارش و با نظارت سازمان زیباسازی شهرداری صورت میگیرد و این شیوه نه تنها در تهران بلکه در سایر شهرهای کشور هم رخ میدهد. برای بررسی این موضوع سعی کردیم با عباس مجیدی رئیس انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران و فرزاد طالبی معاون فرهنگی و هنرهای شهری سازمان زیباسازی شهر تهران گفت و گویی داشته باشیم، اما دسترسی به هیچ کدام میسر نشد.
کارمندان جای هنرمندان را گرفتهاند
مرتضی بصراوی / مجسمهساز
مجسمهسازی هنر است و البته شغلی که تولید در آن هم زمانبر است و هم هزینهبردار.
کمی با سایر رشتههای هنری فرق دارد و زمانی هم مورد بیمهری بود، اما چند سالی است با گسترش فضاهای شهری و توجه به آثار حجمی در سطح شهر از مجسمهسازی استقبال میشود و قراردادها بهصورت پیمانکاری است و به همین دلیل رفتارهای سلیقهای و پارتیبازی برای انتخاب پیمانکار آثار هنری یا انتخاب افراد غیرحرفهای برای ارزانترشدن قیمت کار آفت این حرفه شده که نتیجهای جز تولید بد و اعتراض مردم درپی ندارد.
نظارت و ارزیابی مجسمهها بهخصوص در فضای شهری به عهده سازمان زیباسازی شهرداریهاست و مسوولیت تایید نهایی این آثار را باید کارشناسان و مشاوران حرفهای در آن رشته تایید کنند در حالی که معمولا کارمندان این سازمانها وظیفه تایید یا رد آثار مجسمهسازان را به عهده دارند.
آثار فاخر و ارزشی نیز گرفتار همین مساله میشوند و شاهدیم که مجسمه برخی شخصیتهای ملی هم از چنان کیفیتی که انتظار میرود برخوردار نیستند، چون این مجسمهها هم بر اساس سفارش کارمندان سازمانها و ارگانهای غیرهنری تولید میشوند و نظارت و تائید مجسمهها نیز به عهده همین کارمندانی است که تخصصی به جز هنر دارند.
به نظر میرسد باید کارشناسان بیطرف و حرفهای برای ساخت و تایید مجسمهها انتخاب شوند و با سازمان زیباسازی و سایر ارگانهایی که مجسمه سفارش میدهند همکاری کنند و مسوولیت آثار هنری را به عهده بگیرند.
دلالبازی و هنر ناشناسی
احد حسینی / مجسمهساز
سردیسهایی که به تازگی ساخته و نصب میشوند انتقاد برانگیزند، بهخصوص چند مورد از آثاری که از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که اسباب تأسف هستند، اما بیکیفیت و غیرقابل شناسایی بودن سردیسهای شهری صرفاً به ناتوانی هنرمندان مرتبط نیست بلکه به چند گلوگاه مهم در روند سفارش و ساخت مجسمههای شهری بر میگردند که هر کدام به طور مستقیم و غیر مستقیم بر نتیجه کار و مجسمه ساخته شده تأثیر میگذارند.
۱- ساخت مجسمهها را به هنرمندان خوب و حرفهای سفارش نمیدهند. این آثار را به کسانی سفارش میدهند که استعداد کمتری دارند و هزینه کمی دریافت میکنند. مجسمهسازی کار سختی است و هر کسی از پس آن برنمیآید در نتیجه هر کسی نمیتواند اثری قابل قبول خلق کند.
۲- مجسمهسازی هنری است که خلق یک اثر برجسته در آن به زمان زیادی نیاز دارد. مجسمه سازان خوب برای انجام کار مناسب به زمان کافی نیاز دارند. در گذشته وقتی یک مسابقه مجسمهسازی برگزار میشد، حداقل ۴۵ روز برای ساخت ماکت اولیه در نظر میگرفتند.
۳- کمیته زیباسازی که کار انتخاب آثار را بهعهده دارد باید از افرادی تشکیل شده باشد که با هنر مجسمه سازی آشنا باشند و بتوانند بهترین ماکت را از نظر شباهت و تناسبات و سایر شاخصهای هنری انتخاب کنند.
۴- دلالبازی ساخت مجسمه را تحت تأثیر قرار داده است.
"سردیسی از شهید املاکی که به نظر میرسد مشق یک هنرآموز رشته مجسمهسازی در شهر نصب شده و به نمایش درآمدهاست.یادی از مادام توسومجسمههای معروف مادام توسو با خود شخصیتهای واقعی مو نمیزنند"شهرداریها وقتی برای یک کار قرارداد میبندند، فرآیند اداری بسیار دشوار و طولانی را پیش روی هنرمند میگذارند و هنرمند برای بهدست آوردن پولش به حدی دچار دردسر میشود که چارهای نمیبیند جز آنکه پیشنهاد دلالها را بپذیرد. بهاینترتیب که ترجیح میدهد نصف مبلغ قرارداد را دریافت کند، اما کارهای اداری را دلال انجام بدهد. در چنین فرآیندی طبیعی است که دلالبازی عادی میشود و آنها نیز عادت ندارند کارشان را لزوما به هنرمندان باسابقه و کاردان بسپارند. سود دلال در این است که با مجسمهسازهای تازهکار و بیتجربه کار کند که پول کمتری به او بدهد و در عوض در زمان کوتاهتری مجسمه را بسازد. مجسمهساز اگر وجدان کاری داشته باشد، پول را کنار میگذارد و کارش را حتی اگر ضرر هم بکند بهخوبی انجام میدهد.
البته متأسفانه این افراد تعدادشان خیلی کم است. بههرحال مجسمهسازان هم در همین جامعه زندگی میکنند، خانوادهدارند و با مشکلات اقتصادی دستبهگریبان هستند.
۵. بههرحال مجسمهساز همخانواده دارد و مجبور است زودتر کار را تمام کند و این باعث میشود کار هنری مناسبی ساخته نشود.
- بیشتر بخوانید:
- سردیسهای پر حاشیه تهران اصلاح میشوند
انتهای پیام/
خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران