سعید میرهادی؛ شاعری که آلمانی می‌سرود اما فارسی می‌اندیشید

رادیو فردا - ۴ خرداد ۱۴۰۰

نامت را فریاد بزن
بلند و محکم، زیرا این‌جا
در بازار برده‌فروشان
کسی که ساکت است
حراج می‌شود.

سعید میرهادی، شاعر و نویسنده و رئیس پیشین انجمن قلم آلمان، که چند روز پیش از آن‌که ۷۴ ساله شود بر اثر عارضهٔ قلبی در شهر مونیخ در جنوب آلمان درگذشت، یکی از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های ایرانی در عرصهٔ ادبیات معاصر آلمانی‌زبان بود.

خوانندگان فارسی‌زبان او را چندان نمی‌شناختند، اما در میان آلمانی‌زبان‌ها، با اسم «سعید»، مخاطبان بسیار و جایگاهی ویژه داشت.

سعید میرهادی در آثارش عشق و زندگی انسان‌های تبعیدشده را روایت می‌کرد و در فعالیت‌های سیاسی و مدنی خود نیز مدافع آزادی و حقوق انسان بود.

از جنبش‌های دانشجویی تا بازگشت ناکام به وطن

سعید میرهادی که روز پنجم خرداد ۱۳۲۶ در تهران به دنیا آمد، پدرش از افسران وفادار به شاه ایران بود، اما خودش از نسلی بود که آرمان‌هایش با ایدئال‌های فضای انقلابی ایران در دهه ۱۳۵۰ گره خورد.

در سال ۱۹۶۵، زمانی که ۱۷ ساله بود، به اروپا رفت و به تحصیل علوم سیاسی در دانشگاه مشغول شد؛ همزمان جنبش‌های دانشجویی در آلمان و اروپا در حال شکل‌گیری بود و این جنبش‌ها بر دانشجویان ایرانی نیز تأثیر گذاشت.

میرهادی و بسیاری از دانشجویان ایرانی ساکن اروپا و آمریکا در آن زمان به فعالیت سیاسی کشیده شدند و جذب «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی - اتحادیه ملی» معروف به «کنفدراسیون» ‌شدند که مخالف حکومت وقت ایران بود.

به دلیل فعالیت‌های سیاسی علیه حکومت نمی‌توانست به ایران بازگردد تا این‌که انقلاب ۵۷ موجی از بازگشت ایرانیان تبعیدی از جمله سعید میرهادی را فراهم کرد.

او به ایران بازگشت، اما وضعیت ایران پس از انقلاب نیز موجب فرار دوبارهٔ او شد. انقلاب ایران بزرگ‌ترین آرزوی کسانی چون سعید میرهادی را به بزرگ‌ترین کابوس آن‌ها تبدیل کرد.

میرهادی پس از آن‌که تابعیت آلمانی را نیز دریافت کرد، در دومین دوره از اقامتش در آلمان به ادبیات و فعالیت‌های صنفی روی آورد که با قدردانی آلمانی‌ها نیز مواجه شد.

فعالیت‌های صنفی و رابط فرهنگی

اعتراض و عصیان علیه وضع موجود، او را پس از فعالیت‌های سیاسی به سمت فعالیت‌های مدنی و صنفی کشانید.

در سال‌های ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ معاون انجمن قلم آلمان بود و سپس در فاصله سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ ریاست این انجمن را برعهده گرفت. همچنین مدتی در سال‌های ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶ نمایندهٔ کمیتهٔ نویسندگان زندانی بود که رسالت خود را حمایت از نویسندگان تحت سرکوب در جهان می‌دانست.

فعالیت‌های چندگانهٔ «سعید» و انتشار آثار متنوع و متعددش در آلمان با ستایش محافل مختلف روبه‌رو شد و حدود سیزده جایزه به او تعلق گرفت.

مدال هرمن کستن انجمن قلم آلمان (۱۹۹۷)، جایزهٔ آدلبرت فن شامیسو (۲۰۰۲)، جایزهٔ فریدریش روکرت (۲۰۱۶) از جمله جوایزی است که به سعید میرهادی اهدا شد.

همچنین مدال گوته، جایزهٔ ادبی مونیخ، جایزهٔ ادبیات تبعید هایدلبرگ، و نشان شایستگی جمهوری فدرال آلمان (که آن را از دستان یوآخیم گاوک، رئیس‌جمهور پیشین آلمان دریافت کرد) از دیگر جوایزی است که سعید به دریافت آن‌ها نائل آمد.

پس از درگذشت سعید میرهادی، رسانه‌های آلمانی تلاش‌های او را در زمینهٔ نوشتن و سرودن به زبان آلمانی ستودند.

این نویسندهٔ ایرانی-آلمانی را همچنین رابط فرهنگی میان نویسندگان و شاعران ایران از یک سو و نویسندگان و جامعهٔ ادبی آلمان از سوی دیگر می‌دانستند.

عشق، مرگ و اعتراض

سعید میرهادی در دوران فعالیت ادبی خود هم شعر نوشت و هم نثر. او حدود سی کتاب نوشت، نه‌تنها برای بزرگسالان که حتی برای کودکان. همچنین نمایش‌نامه‌های رادیویی نیز در کارنامهٔ ادبی او به چشم می‌خورد.

به طور کلی، او در آثار ادبی‌اش به دو مضمون اصلی عشق و تبعید می‌پرداخت.

"نامت را فریاد بزن بلند و محکم، زیرا این‌جا در بازار برده‌فروشان کسی که ساکت است حراج می‌شود"با این حال، «اعتراض» و نقد جوامع سنتی یکی از مضامین برجسته در آثار او بود که به‌ویژه در مقالات او دیده می‌شود: «من و شاه»، «دست دراز ملاها» و «زندگی در آلمان».

در سال ۲۰۰۵، کتابی از او با عنوان «من و اسلام» در آلمان منتشر شد که آزادی، حقوق انسانی و روند مردم‌سالاری را در کشورهای اسلامی بررسی می‌کند. در واقع، نقش دین در جامعه موضوع اصلی این کتاب است.

همچنین میرهادی به دلیل تجربهٔ عمیق و نزدیکش از شکل‌گیری جمهوری اسلامی از منتقدان جدی «اسلام سیاسی» بود.

در زمینهٔ زبان نیز برخی از نوآوری‌ها و سبک ویژهٔ او در زبان گفته‌اند. در هر حال، او جزو شاعران و نویسندگان نسل اول مهاجر به شمار می‌رود که به دلیل وجود پررنگ زبان مادری، در هر زبان مقصد، سبک و نگارش خاص خود را دارند.

خسرو ناقد، نویسنده و مترجم که شعرهایی از میرهادی را به زبان فارسی ترجمه و در نشریهٔ بخارا منتشر کرده، دربارهٔ شعر سعید میرهادی گفته است که او «به زبان آلمانی شعر می‌گوید، اما به زبان فارسی می‌اندیشد.»

ناقد همچنین زندگی و شعر سعید میرهادی را با سیروس آتابای، دیگر شاعر ایرانی که در آلمان زندگی می‌کرد، مقایسه کرده است: «زبان شعر سیروس سروده‌های هولدرلین را می‌ماند و سروده‌های سعید، ایجاز و استعارهٔ شعرهای دوست شاعر اتریشی‌اش، اریش فرید را به یاد می‌آورد.»

یکی از شعرهای سعید میرهادی در مجموعه‌شعر «شب باش به من» با ترجمهٔ خسرو ناقد:

لبخند تو
به بلندای زبور
در فصل تبعید

چشمان تو
به وسعت افق
آسمانِ به وطن بازگشتگان.
فرهنگ و ادبیات ایران

جهان داستانی عباس نعلبندیان

منصور اوجی؛ شیراز نام دیگر او بود

ایرج کابلی از نگاه کاظم کردوانی

تماشای ویرانی آدم‌ها در جهان داستانی رضا قاسمی

چه شد که عباس صفاری تابوتش را در ایران جا گذاشت؟

احمد شاملو؛ زنده در اعتراض، ماندگار در ادبیات

رئالیسم جادوییِ یک هماغوشی شعله‌ور؛ گفت‌وگو با شکوفه آذر

نجف دریابندری؛ سرگذشت مترجمِ محکوم به اعدام

جهان داستانی شمیم بهار

یک رمان ممنوع در ایران: روایت «بختیار» از «طایفه آخوند»

پنجاه سالگی «شازده» دوست‌داشتنی



منابع خبر

اخبار مرتبط