قسمت سی و یک صداقت‌ سیز

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال صداقت‌ سیز قسمت سی و یک 31Sedaghatsiz Serial Part ۳۱

سلام من فاطمه هستم و این پاورقی قسمت ۳۱ سریال صداقت سیز هست. 

آسیه با تصور اینکه ولکان به پایین پرت شده با نگرانی به سمت آن فرد می‌رود. او متوجه می‌شود که سرجوق پرت شده است. 

نیل از بالا این صحنه را نگاه می‌کند و می‌گوید او مقصر است. 

ولکان نیل را آرام می‌کند. 

آسیه بالای سر سرجوق می‌رود و متوجه می‌شود که او زنده است. سپس سریع آمبولانس خبر می‌کند. 

در بیمارستان آسیه به نیل خبر می‌دهد که سرجوق زنده می‌ماند و جای نگرانی نیست. 

نیل مدام گریه می‌کند و خودش را مقصر می‌داند. پیش دریا می‌رود و با آشفتگی برای او تعریف می‌کند که او سرجوق را اجیر کرده بود تا آسیه را اذیت کند و آسیه از این شهر برود. اما فکر نمی‌کرد سرجوق زیاده‌روی کند. 

دریا متعجب و عصبی می‌شود و می‌گوید این کار او جرم بوده و نزدیک بود سرجوق آسیه را بکشد. 

ولکان می‌گوید همۀ این کارها را فقط به‌خاطر علی انجام داده است. 

آسیه از بهار می‌خواهد به مدرسه دنبال علی برود. 

گونول هم دنبال دمیر آمده و متوجه می‌شود که بهار به‌جای آسیه دنبال علی آمده.

"   سریال صداقت‌ سیز قسمت سی و یک 31Sedaghatsiz Serial Part ۳۱ سلام من فاطمه هستم و این پاورقی قسمت ۳۱ سریال صداقت سیز هست. آسیه با تصور اینکه ولکان به پایین پرت شده با نگرانی به سمت آن فرد می‌رود"او با درین تماس می‌گیرد و می‌گوید در رستوران ولکان را دیده بود که دنبال نیل می‌گشت و حالا هم بهار به‌جای آسیه به مدرسه آمده و حتماً اتفاقی افتاده که به آسیه و نیل مرتبط است. او از درین می‌خواهد این ماجرا را پیگیری کند. 

در بیمارستان دریا پیش آسیه می‌رود و به او می‌گوید که ولکان برایش تعریف کرده که سرجوق از طرف او و به قصد آزار دادن آسیه سراغش آمده بود. او می‌گوید کار ولکان درست نبوده اما درواقع نیت آسیب زدن به آسیه را نداشته. 

آسیه عصبانی و کلافه می‌شود. دریا می‌گوید از رفتارهای ولکان مشخص است که وضعیت نرمالی ندارد و او واقعاً نگران ولکان است. 

آسیه حوصله ندارد و به بهانۀ خستگی می‌رود. 

درین به بیمارستان می‌آید و پیش ولکان می‌رود. او از این‌که ولکان جواب تماسش را نمی‌دهد با او بحث می‌کند و می‌گوید ولکان باید ارتباطش با قضیۀ نیل و سرجوق را به او توضیح بدهد. 

ولکان از او می‌خواهد مراقب حرف زدنش باشد.

درین دلخور می‌شود و می‌رود. 

همان لحظه مرت به درین پیغام می‌دهد و می‌گوید که باید او را ببیند تا در مورد آسیه و ولکان چیزی به او بگوید. 

در خانۀ بهار علی آلبوم عکس‌های بهار را نگاه می‌کند و متوجه می‌شود که عکس‌های مرت آنجا نیستند. 

بهار به علی توضیح می‌دهد او و مرت از هم جدا شده‌اند. 

علی بخاطر این قضیه ناراحت می‌شود. 

شب هالوک با گونول در خانۀ ولکان پیش درین هستند. هالوک ارتباط سرجوق با ولکان را درک نمی‌کند. او می‌گوید سرجوق سابقه‌دار است و ارتباط با چنین آدمی درست نیست. 

درین می‌گوید شاید ولکان با سرجوق هم‌دست شده باشد. 

هالوک متوجه منظور درین نمی‌شود. درین هم می‌گوید خودش هم چیزی نمی‌داند. 

گونول سریع بحث را عوض می‌کند. 

مادر سرجوق خبر افتادن او و بستری شدنش را طی یک حادثه در روزنامه می‌خواند. او ناراحت می‌شود و گریه می‌کند. 

دریا به خانۀ بهار می‌رود.

"او متوجه می‌شود که سرجوق پرت شده است. نیل از بالا این صحنه را نگاه می‌کند و می‌گوید او مقصر است. ولکان نیل را آرام می‌کند. آسیه بالای سر سرجوق می‌رود و متوجه می‌شود که او زنده است"وقتی علی مشغول بازی‌ست دریا در مورد حرف‌های ولکان به بهار می‌گوید. 

او می‌گوید توجه ولکان به آسیه برایش عجیب است و تا بحال فکر می‌کرد ولکان فقط نگران علی‌ست.

بهار می‌گوید آنها کاری جز صبر کردن و تماشای این وضعیت ندارند. 

آسیه می‌خواهد از بیمارستان به خانه برود. ولکان اصرار می‌کند که او را می‌رساند تا علی را هم ببیند. 

درین در خانه به حیاط می‌رود و به ملاقات امروزش با مرت فکر می‌کند. او پیش مرت رفته بود و مرت به او گفته بود چند روز پیش توی بار ولکان رو دیدم. از من نشنیده بگیر اما فکر ولکان هنوز پیش آسیه هست. 

چیزای عجیبی از من می‌پرسید. یجوری به آسیه حسودی می‌کنه که انگار هنوز طلاق نگرفتن.

درین در حیاط کمی گریه می‌کند و داخل می‌رود. 

ولکان آسیه را به خانه می‌رساند و آسیه علی را از خانه بهار صدا می‌زند و با هم به خانه می‌روند. 

او یاد حرف‌های سراب افتاده و از علی در مورد برداشتن وسایل بچه‌ها در مدرسه سؤال می‌کند. 

علی متعجب و دستپاچه می‌شود و با دلخوری به اتاقش می‌رود. 

وقتی ولکان به خانه می‌رود هالوک او را صدا می‌زند و در مورد برداشت پول از شرکت از او سؤال می‌کند. 

ولکان می‌گوید آن پول را برای سرجوق برداشته بود چون او را تهدید کرده بود که بلایی سر علی می‌آورد. 

هالوک ولکان را بخاطر پنهان کردن این قضیه سرزنش می‌کند و از او می‌خواهد که این کار را به او بسپارد و از این به بعد بیش‌تر به خانواده‌اش یعنی درین و زینب توجه کند. 

گونول پنهانی با یک خبرنگار تماس می‌گیرد و با او قرار می‌گذارد. 

روز بعد وقتی علی در اتاق نیست آسیه پنهانی اتاق او را می‌گردد و یک جعبه زیر تخت او پیدا می‌کند که در آن لوازم دزدیده شده بچه‌های مدرسه است. او شوکه و ناراحت می‌شود.

نیل در بیمارستان بالای سر سرجوق است. سرجوق به هوش آمده و نیل خوشحال می‌شود. 

کمی بعد هالوک به بیمارستان می‌آید و می‌خواهد تنها با سرجوق صحبت کند. 

ممنون از این‌که با من همراه بودید، خدانگهدار. 

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت سی و دو ۳۲ قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت سی ۳۰ Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۳۲ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۳۰

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری دانشجو - ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
رادیو زمانه - ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
باشگاه خبرنگاران - ۲۷ فروردین ۱۴۰۰
خبر آنلاین - ۲۰ مهر ۱۴۰۰
پندار - ۱۹ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱