قسمت نود و شش صداقت‌ سیز

پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱

   سریال صداقت‌ سیز قسمت نود و شش 96Sedaghatsiz Serial Part ۹۶

صبح روز بعد درین به خانۀ آسیه می‌رود و از او می‌خواهد که به ولکان ثابت کند که او را نمی‌خواهد تا ولکان از آسیه ناامید بشود. زیرا ولکان به امید این‌که دوباره آسیه را به‌دست بیاورد قصد دارد از درین جدا بشود. آسیه عصبی می‌شود و می‌گوید او و ولکان را درک نمی‌کند چون ولکان از او خواسته بود علیه درین شهادت بدهد و درین هم امروز از او خواستۀ دیگری دارد. او از درین می‌خواهد که برود و می‌گوید مسائل آن‌ها ارتباطی با آن‌ها ندارد. درین از خواستۀ ولکان از آسیه عصبی می‌شود.

"   سریال صداقت‌ سیز قسمت نود و شش 96Sedaghatsiz Serial Part ۹۶ صبح روز بعد درین به خانۀ آسیه می‌رود و از او می‌خواهد که به ولکان ثابت کند که او را نمی‌خواهد تا ولکان از آسیه ناامید بشود"

علی و سلین و دمیر در حیاط مدرسه نشسته‌اند و در مورد مشکلات خانواده‌هایشان صحبت می‌کنند. دمیر به علی می‌گوید ولکان می‌خواهد از درین طلاق بگیرد و خانه را ترک کرده. ولکان به علی پیغام می‌دهد و می‌گوید شب با هم شام بخورند و می‌گوید سوپرایزی هم برای او دارد.

ولکان با نِوین با او تماس می‌گیرد و در مورد پیشنهادش برای بیرون کردن آراز از مهمان‌خانۀ خیریه با او حرف می‌زند. نِوین دوباره این درخواست را رد می‌کند و در شأن خودشان نمی‌داند.

ولکان عصبانی می‌شود. آراز با آسیه تماس می‌گیرد و پیشنهاد می‌دهد شب برای شام بیرون بروند. آسیه می‌گوید می‌خواهد پیش علی باشد.

در رستوران سرجون لوح تقدیر آشپز نمونه را که از طرف بلاگرها برای نیل ارسال شده به نیل می‌دهد و می‌گوید آن را به دیوار وصل کنند. جیران به رستوران می‌آید و با دیدن آن‌ها عصبانی می‌شود.

"آسیه عصبی می‌شود و می‌گوید او و ولکان را درک نمی‌کند چون ولکان از او خواسته بود علیه درین شهادت بدهد و درین هم امروز از او خواستۀ دیگری دارد"او سراغ نیل می‌رود و با طعنه می‌گوید او هنوز سرجون را دوست دارد و باید صادقانه این را به او بگوید. نیل با طعنه می‌گوید اگر خودش صداقت داشت در مورد راه رفتن درین به سرجون دروغ نمی‌گفت. سرجون آن‌را می‌شنود و با جیران جروبحث می‌کند. جیران می‌گوید توضیح می‌دهد اما سرجون نمی‌خواهد چیزی بشنود و از جیران می‌خواهد که برود.

آسیه با علی تماس می‌گیرد.

علی می‌گوید برای شام با ولکان بیرون می‌رود. آسیه با آراز تماس می‌گیرد و می‌گوید می‌توانند با هم برای شام بیرون بروند. شب آسیه آماده می‌شوند و آراز دنبال او می‌رود تا به رستوران هتل جدید بروند.

ولکان بعد از شام علی را به خانه‌ای که در کوچۀ آسیه گرفته می‌برد و می‌گوید آن را خانه را برای خودش گرفته و از این به بعد به هم نزدیک هستند. او اتاق علی را به او نشان می‌دهد و در مورد طراحی خانه با هم صحبت می‌کنند.

"علی و سلین و دمیر در حیاط مدرسه نشسته‌اند و در مورد مشکلات خانواده‌هایشان صحبت می‌کنند"علی خوشحال می‌شود. لیلا به استانبول آمده و به‌سمت هتل می‌رود. علی به خانه می‌رود و با آسیه تماس می‌گیرد. آسیه می‌گوید برای شام با آراز بیرون آمده و به‌زودی به خانه برمی‌گردد. وقتی آسیه و آراز می‌خواهند بیرون بروند موزیکی در رستوران پخش می‌شود و آراز ناگهان صحنه‌هایی از خودش به‌همراه یک زن را به یاد می‌آورد.

او چیزی به آسیه نمی‌گوید.

لیلا به هتل می‌رود و ولکان هم به همان‌جا می‌رود و مقابل آسانسور می‌ایستد. همزمان آراز و آسیه در آسانسور هستند و پایین می‌روند. آراز به آسیه می‌گوید چیزی را به خاطر آورده. همان لحظه در آسانسور باز می‌شود.

"ولکان به علی پیغام می‌دهد و می‌گوید شب با هم شام بخورند و می‌گوید سوپرایزی هم برای او دارد"لیلا با آسانسور دیگری زودتر بالا رفته. ولکان، آسیه و آراز را می‌بیند و از این‌که آن‌ها با هم در هتل هستند عصبانی می‌شود و با آن‌ها بحث می‌کند. نیل با آسیه تماس می‌گیرد و می‌گوید به خانه آمده اما علی آن‌جا نیست. آسیه و ولکان نگران می‌شوند و با دمیر تماس می‌گیرند اما او هم جواب نمی‌دهد. ولکان با گونول تماس می‌گیرد و گونول می‌گوید دمیر و علی قرار بود با هم درس بخوانند.

ولکان می‌گوید خبری از آن‌ها ندارد. گونول هم نگران می‌شود و همگی به‌سمت کلانتری می‌روند.

علی و دمیر به بار رفته‌اند. علی وقتی در خانه تنها می‌شود با دمیر تماس می‌گیرد و آن‌ها تصمیم می‌گیرند به بهانۀ درس با هم بیرون بروند و خوش بگذرانند. وقتی آراز در تاکسی‌ست همۀ گذشته‌اش را به یاد می‌آورد و می‌فهمد که لیلا زن او بوده و درین و غدیر را هم می‌شناسد.

"ولکان با نِوین با او تماس می‌گیرد و در مورد پیشنهادش برای بیرون کردن آراز از مهمان‌خانۀ خیریه با او حرف می‌زند"او با غدیر تماس می‌گیرد و می‌گوید باید یکدیگر را ببینند.

در بار چند نفر از همکلاسی‌های دمیر و علی به آنجا می‌روند و در مورد خانواده‌های آنها حرف‌های بدی می‌زننند و با آن‌ها درگیر می‌شوند. غدیر به خانۀ آراز می‌رود. آراز به او حمله می‌کند و می‌گوید همه‌چیز را به‌خاطر آورده. غدیر شوکه می‌شود.



در کلانتری به خانوادۀ دمیر و علی خبر می‌دهند که پسرها در بار دعوا کرده‌اند. همگی به‌سمت بار می‌روند. در خانۀ آراز او با عصبانیت از غدیر می‌پرسد چه کسی از او خواسته بود چنین کاری کند و به او نزدیک شود. غدیر می‌گوید محمد خواسته بود و لیلا از این قضیه خبر ندارد و حتی نمی‌داند که آراز کجاست. غدیر می‌گوید قصد او کمک به آراز بوده و می‌خواست از طریق قرارداد برنامه‌نویسی به او پول بدهد.

"در رستوران سرجون لوح تقدیر آشپز نمونه را که از طرف بلاگرها برای نیل ارسال شده به نیل می‌دهد و می‌گوید آن را به دیوار وصل کنند"آراز با حرص می‌گوید غدیر می‌خواست پول‌های خودش را به او بدهد. سپس یادآوری می‌کند غدیر هرچه دارد از او دارد و مدیون اوست. غدیر می‌گوید او آراز را نفروخته. آراز با تهدید به غدیر می‌گوید هرچه می‌گوید را باید انجام دهد و هیچ‌کس نباید بفهمد که حافظۀ او برگشته. غدیر قبول می‌کند.



خانوادۀ هالوک، ولکان و و آسیه به بار می‌روند. آن‌ها با دمیر و علی بخاطر رفتن بی‌اجازه به بار و خوردن مشروب دعوا می‌کنند. سپس هرکدام به سمت خانه‌هایشان می‌روند. علی در خانه سریع به اتاقش می‌رود و از آسیه و ولکان عصبانی‌ست. او آسیه را مقصر این وضعیت می‌داند و می‌گوید کارهای او باعث شده همه پشت سرش حرف بزنند.

"او سراغ نیل می‌رود و با طعنه می‌گوید او هنوز سرجون را دوست دارد و باید صادقانه این را به او بگوید"آسیه از علی ناراحت می‌شود و ولکان به آسیه می‌گوید خودش بعداً با علی صحبت می‌کند.

ممنون از این‌که با من همراه بودید، خدانگهدار.

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت نود و هفت ۹۷ قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت نود و پنج ۹۵ Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۹۷ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۹۵

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبر آنلاین - ۰ دقیقه قبل
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۹ خرداد ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
خبر آنلاین - ۲۰ مهر ۱۴۰۰
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱