چرایی پیوند ملت با اسلام موضوع پژوهش امریکایی‌ها!

باشگاه خبرنگاران - ۱۲ آذر ۱۴۰۲

با اوج‌گیری و سپس پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امریکایی‌ها با پدیده‌ای ناشناخته یا کمتر شناخته شده به عنوان «مکتب تشیع» یا «اسلام ناب محمدی (ص)» مواجه شدند. عقایدی که نیاز بود در مدت زمان کوتاهی مورد کنکاش و بررسی قرار گیرد تا مسئولان ایالات متحده امریکا بر مبنای آن به فهم مواضع و واکنش‌های رهبر کبیر انقلاب اسلامی و مردم ایران دست پیدا کنند. این مسئله مهمی بود که می‌توان ردپای آن را در اسناد لانه جاسوسی امریکا در تهران دید. در مقال پی آمده نگاهی داشته‌ایم به تلاش امریکایی‌ها برای شناخت عقاید علمای شیعه و مبانی مکتب تشیع در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب و ماه‌های بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران تا فتح لانه جاسوسی. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 

 اسلاف شرق شناس امریکایی‌ها 

کشور‌های استعمارگر اروپایی سال‌ها قبل از ورود به مرحله استعمار مستقیم کشور‌های قاره آسیا و آفریقا، مرحله شناسایی و نفوذ به آن کشور‌ها را آغاز کرده بودند.

"با اوج‌گیری و سپس پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امریکایی‌ها با پدیده‌ای ناشناخته یا کمتر شناخته شده به عنوان «مکتب تشیع» یا «اسلام ناب محمدی (ص)» مواجه شدند"آن‌ها در مرحله شناسایی نیاز داشتند افرادی با مطالعه عمیق، اطلاعاتی صحیح از مردمان سرزمین مقصد را به دست بیاورند. انجام این وظیفه بر عهده مستشرقین بود. در واقع این شرق شناسان از کشور‌های مختلف اروپایی تلاش می‌کردند با مطالعه و پژوهش، شناخت نسبتاً خوبی از «زبان»، «آداب و رسوم»، «نژاد و قومیت» و مهم‌تر از همه «عقاید» مردمان کشور هدف به دست بیاورند. (۱) این شناخت البته با نیت خیر نبود، بلکه با هدف تسلط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بر کشور‌های مورد پژوهش انجام می‌گرفت. با این حال جالب است که عموم مستشرقینی که حوزه مطالعاتی آن‌ها باور‌ها و عقاید دینی مسلمانان بود، ره به حقیقت نبرده و تنها تعداد بسیار اندکی از ایشان توانستند تا فهم عمیقی از آموزه‌های قرآن و دین اسلام را به دست آوردند.

(۲) در واقع عموم این مستشرقین به برداشت‌های سطحی از اسلام و حتی باور‌هایی کاملاً خرافی و جعلی در میان توده‌های مسلمانان بسنده کرده‌اند، اما بعد از افول قدرت کشور‌های استعمارگر اروپایی و در عوض قدرت‌گیری امریکایی‌ها پس از جنگ جهانی دوم، مأموران ینگه دنیا چندان به روش‌های اسلاف استعمارگر خویش در این زمینه توجه نداشتند و در کشور‌های اسلامی بیشتر از طریق دست نشانده‌های خود و با زور درفش و چماق و سلاح، سیاست‌ها و اهداف‌شان را پیش می‌بردند. با اوج‌گیری انقلاب اسلامی و مشاهده ایستادگی و روحیه انقلابی توده‌های مردم - که پیرو امام خمینی (ره) و یاران ایشان بودند- امریکایی‌ها به ناکارآمدی روش‌های سرکوب پی بردند و به ناگاه متوجه اهمیت کار مستشرقین شدند! برای همین دست به کار شده و از مأموران خود خواستند که اطلاعاتی درباره مبانی اندیشه علمای شیعه و ریشه‌های اعتقادی شیعیان جمع آوری کنند. 

 شاه را با یزید مقایسه می‌کنند!

به این شکل برخی از مأموران سیاسی سفارت امریکا، شروع به جمع‌آوری اطلاعات درباره پایه‌ها و مبانی اندیشه علمای شیعه کردند. در سند بسیار جالبی که از سوی «ارنست. آر. اونی» خطاب به اداره تحقیقات وزارت امور خارجه امریکا، در فوریه ۱۹۷۶.

"عقایدی که نیاز بود در مدت زمان کوتاهی مورد کنکاش و بررسی قرار گیرد تا مسئولان ایالات متحده امریکا بر مبنای آن به فهم مواضع و واکنش‌های رهبر کبیر انقلاب اسلامی و مردم ایران دست پیدا کنند"م (بهمن ۱۳۵۵. ش) تنظیم شده، گزارش نویس ضمن آوردن توضیحات طولانی درباره طبقه نخبگانی در ایران، در مورد عقاید علمای شیعه می‌نویسد: «در ایران روحانیون مسلمان از منتقدان شدید شاه هستند. روحانیون به علت محرومیت از مجامع رسمی برای شکایات‌شان، از طریق خطابه‌ها و انتشارات و مجامع مذهبی به رژیم شاه حمله می‌کنند. یک شعار احساساتی و مردمی آن‌ها این است که به طور ضمنی و بعضی اوقات به طور صریح شاه را با یزید - که در قرن هفتم مسئول قتل امام حسین بود- مقایسه کنند. (در دوران قاجار هم روحانیون از این حربه استفاده می‌کردند) این حادثه (شهادت امام حسین) در تاریخ روحانیت شیعه، هسته مردمی اسلام است و در ایران، این مسئله همواره دنبال می‌شود و یاد این حادثه، هر ساله با برگزاری مراسم غم انگیزی در سوگ امام حسین و خانواده‌اش در صد‌ها نقطه، در خاطرات زنده می‌ماند.

مخالفت روحانیت منحصراً متوجه شاه فعلی نبوده است، اگر چه روحانیون دلایل خاصی برای تنفر از پهلوی‌ها دارند. از زمانی که شیعه اسلامی به عنوان مذهب رسمی برقرار شد (قرن شانزدهم)، علمای شیعه با هر سلطنتی مخالفت کرده‌اند. مخالفت آن‌ها یک پایه مکتبی و ایدئولوژیکی دارد، چون ماهیت شیعه در اسلام، تمام مالکان مادی را غیر قانونی می‌داند. راهنمایی قانونی در امور انسان‌ها، از مجرای مجتهدین که رهبران روحانی و نمایندگان امام و سخنگوی خدا و تنها منبع قدرت هستند، می‌تواند امکانپذیر باشد. هر شیعه‌ای باید از تعالیم یک مجتهد پیروی کند.

"آن‌ها در مرحله شناسایی نیاز داشتند افرادی با مطالعه عمیق، اطلاعاتی صحیح از مردمان سرزمین مقصد را به دست بیاورند"با توجه به این روش و اعمال آن در مورد شاه و دیگر مقامات رسمی، نقطه نظر روحانیت این است که دولت باید بازوی اجرایی روحانیت باشد.» (۳)

با آنکه این سند به جهت محتوا، حاوی اطلاعات بسیار مهمی درباره مبانی عقیدتی علما و چرایی پیروی مردم از رهبران دینی است، اما ظاهراً چندان مورد توجه رهبران سیاسی امریکا قرار نگرفته است و همچنان مبنا را بر سیاست حمایت از حکومت سرکوبگر شاه قرار داده‌اند و در آن مقطع زمانی به فکر اصلاح سیاست‌های خود نیفتاده‌اند! 

 درهم آمیختگی ارزیابی‌های صحیح و غلط 

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی در پاییز سال ۱۳۵۷ شمسی، ظاهراً ریشه یابی علل ایجاد وضعیت موجود، برای امریکایی‌ها مهم‌تر می‌شود. از این روی سولیوان سفیر امریکا در تهران، در گزارشی به سند ۶۴ که در اکتبر ۱۹۷۸. م (مهر ۱۳۵۷. ش) خطاب به وزارت امورخارجه کشورش تنظیم شده، به ارزیابی ناآرامی‌های اجتماعی در ایران می‌پردازد. او در بخشی از گزارش خود، درباره امکان به توافق رسیدن روحانیون شیعه با حکومت شاه می‌نویسد: «روحانیون شیعه که مؤثرترین گروه مخالفان را تشکیل می‌دهند، همچنین در میان خود با یکدیگر متفاوتند.

بانفوذترین رهبر آن‌ها آیت‌الله خمینی که سال‌هاست تبعید شده، خواستار سرنگون کردن شاه و برقراری یک حکومت الهی بوده است، بنابراین عملاً هیچ شانسی نیست که شاه یا هرگونه حکومت غیرمذهبی با او به یک راه‌حل برسد. چهره‌های مترقی‌تر مذهبی در ایران از جمله آیت‌اللّه شریعتمداری روحانی سرشناس، خواستار نقش کاهش یافته تری برای شاه و اجرای نظارت بر قوانین از سوی یک کمیته روحانیون هستند که تطبیق قوانین را با تعالیم اسلامی تشخیص دهد... عنصر رهبری غیرنظامی که دارای وسیع‌ترین پیروان خلقی است و بیش از همه مورد سوءظن سایر رهبران است تا چند سال دیگر روحانیون شیعه خواهند بود. چهره‌هایی مانند آیت‌اللّه خمینی و شریعتمداری هم اکنون نفوذ نیرومندی را بر دولت اعمال می‌کنند و هرکس دیگری که بر مسند قدرت باشد، بر آن‌ها نیز اعمال خواهند کرد، ولی آن‌ها کمتر شانس آن را دارند که از پیروان وسیع خود، برای به‌دست گرفتن کنترل دولت برای خودشان بهره‌گیری کنند. با وجود این نفوذ نیرومند، آن‌ها برای مدت زیادی بر جهت‌گیری سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که حکومت‌های غیرمذهبی یا غیرنظامی یا نظامی از آن پیروی می‌کنند، ادامه خواهند داد.» (۴)

جالب است که در این سند، سولیوان از مبانی اندیشه علما و به ویژه حضرت امام خمینی (ره) ارزیابی درستی دارد و شناخت خوبی درباره تشکیل «حکومت الهی» به دست آورده است، اما نمی‌تواند ارزیابی درستی از تأثیرگذاری و قدرت جریان مذهبی در کشور داشته باشد. 

 آرمان‌های شیعه در اسناد لانه جاسوسی

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام برآمده از آن با رأی قاطع مردم، وضعیت برای امریکایی‌ها بحرانی‌تر شد.

"(۱) این شناخت البته با نیت خیر نبود، بلکه با هدف تسلط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بر کشور‌های مورد پژوهش انجام می‌گرفت"به همین دلیل هم مراکز مطالعاتی امریکا به داشتن اطلاعات درباره آرمان‌های شیعه نیاز بیشتری احساس کردند. برهمین مبنا یکی از مأموران سفارت به نام ویلیام.‌ای گریفیث، در سندی به شماره ۲۶ که در تاریخ ۲۳ آوریل ۱۹۷۹. م (۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۸. ش) تنظیم شده، در گزارشی با عنوان «تجدید حیات و احیاء بنیادگرایی اسلامی در ایران»، به مسئله باور شیعیان درباره دوران غیبت و وظیفه علما در این دوره می‌پردازد. گرچه در این سند روایت‌های مخدوش و غلطی درباره علمای شیعه در طول تاریخ وجود دارد، اما توجه امریکایی‌ها به ریشه اعتقادات علمای شیعه بسیار جالب است.

در بخشی از این سند آمده است: «در سال ۸۷۴ میلادی بنا به روایات شیعه اثنی عشری، امام دوازدهم محمد المهدی ناپدید شد، یعنی به غیب رفت، بنابراین از آن تاریخ، کلیه ولایت‌های دنیایی نامشروع یا از لحاظ مشروعیت در مقایسه با ولایت دنیایی و دینی مجتهدین (مقامات دینی مهم که اینک معمولاً به آن‌ها آیت‌الله اطلاق می‌شود) که تقلید از آن‌ها فرض است، لااقل پایین‌تر بوده‌اند و علاوه بر آن یک مجتهد است که اغلب به نام مرجع تقلید شناخته می‌شود، درست همان چیزی که امروزه آیت‌اللّه خمینی است... تشیع معتقد به استقرار حکومت الهی جهانی و رهبری برگزیدگان است و بین خیر و شر، شدیداً تمایز می‌گذارد. اگر چه علمای شیعی از نظر خداشناسی دچار رکود و سکون بوده‌اند، ولی عرفا و فلاسفه شیعی و صوفیه - که از آن میان می‌توان از ملاصدرا (متوفی به سال ۱۶۴۰. م) نام برد- معتقد بودند که متفکران خاصی (اولیا) می‌توانند و باید دیدگاه‌های امام را بیان دارند و بدین ترتیب، حتی در زمان غیبت نیز به سوی کمال روند.» (۵)

همچنین در سندی به شماره ۱۰ که از سوی استاد انسان شناسی دانشگاه هاروارد «مایکل ام. جی.

"ش) تنظیم شده، گزارش نویس ضمن آوردن توضیحات طولانی درباره طبقه نخبگانی در ایران، در مورد عقاید علمای شیعه می‌نویسد: «در ایران روحانیون مسلمان از منتقدان شدید شاه هستند"فیشر» در تاریخ ۲۵ می‌۱۹۷۹. م (۴ خرداد ۱۳۵۸. ش) تنظیم شده، توضیحات مبسوطی درباره چرایی وقوع انقلاب اسلامی در ایران و پیش زمینه‌های فکری و فرهنگی آن آورده شده است: «تشیع تا اندازه‌ای از لحاظ نهاد‌ها با اسلام سنی فرق دارد. روحانیون شیعه به این افتخار می‌کنند که تنها هیئتی از علما در جهان اسلام هستند که از دولت مستقل مانده‌اند. مقر قدرت آن‌ها نه تنها در پایتخت‌ها نبوده است، بلکه اغلب خارج کشور (در جنوب عراق) بوده است.

آن‌ها نه تنها وقف‌های مذهبی را اداره می‌کردند، بلکه زکوه می‌گرفتند و به آن یک شالوده مالی مستقل از دولت می‌دادند... چهره کلیدی در این زمینه شاید شریعتی باشد، زیرا او بود که شرایط اندیشه‌ای را که اسلام و نوآوری می‌توانند به اتفاق وجود داشته باشند و کار کنند، پیش کشید و مثلاً به برکت او بود که آیت‌الله خمینی لقب «امام» را دریافت کرد. شاید این یک نمونه بیان کننده باشد، هر چند حائز اهمیت کمتری است. طبق اظهار پیروان شریعتی، یک امام چهره حائز این جاذبه است که از میان مردم برمی‌خیزد و اراده عمومی را بیان می‌کند. از نظر خود شریعتی در سال‌های دهه ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰، این اصطلاح صرفاً ترجمه یک عبارت سنتی الهی بود و امام را می‌توان در مقوله جامعه شناسی و بر به عنوان یک رهبر پر جاذبه تشریح کرد.

"روحانیون به علت محرومیت از مجامع رسمی برای شکایات‌شان، از طریق خطابه‌ها و انتشارات و مجامع مذهبی به رژیم شاه حمله می‌کنند"مع‌ذلک برای انقلابیون سال‌های ۱۹۷۷- ۱۹۷۹. م، یک منطق غامض به آن‌ها اجازه می‌دهد که لقب امام را به خمینی اطلاق کنند. خمینی از میان مردم برخاست و بیان کننده اراده آن‌ها است. اما اینکه اطلاق لقب الهی امام به خمینی تا چه اندازه صحت دارد و حاوی دانش خطاناپذیر است، باید بعداً معلوم گردد.» (۶) 

 اسلام شناسان رو به تورم! 

به این ترتیب فعالیت مستشرقین نوپای امریکایی در زمینه شناسایی مبانی عقیدتی شیعه اثنی عشری و مکتب اسلام ناب محمدی (ص) تا زمان تسخیر لانه جاسوسی امریکا از سوی دانشجویان پیرو خط امام (ره) ادامه داشت؛ فعالیتی که به دلیل پژوهش‌های سطحی و انجام تحقیقات عجولانه و کم مایه، پر از برداشت‌های غلط و اشتباه بود. البته این رویکرد را امریکایی‌ها بعد از فتح جاسوسخانه شان نیز ادامه دادند به طوری‌که هر از گاه در صحبت‌های مسئولان سیاسی امریکا، اشاره‌ای به مبانی عقیدتی علمای شیعه و تفکر تشیع می‌شد و البته رنگ انتقاد به زاویه‌دار بودن تصمیمات رهبر انقلاب و سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی با آن مبانی هم به خود می‌گرفت! به همین دلیل نیز امام خمینی در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۶۰.

ش، در دیدار با نخست‌وزیر و هیئت دولت با اشاره به این سخنان مسئولان امریکایی گفتند: «اسلام شناسی تقریباً رو به تورم است. خوب، صدام هم اسلام شناس شده است! آقای سادات هم جزء اسلام شناس‌هاست که تشخیص می‌دهد که فلان امر موافق اسلام است یا موافق اسلام نیست! اخیراً آقای کارتر هم جزء اسلام شناس‌هاست! در یک جلسه‌ای که مسافرت کرده است، گفته است این کار‌هایی که در ایران، فلان می‌کند این موافق اسلام نیست! خوب معلوم شد که ما اسلام شناس داریم که به ابعاد اسلام شناسی اضافه می‌شود! فردا بگین هم اسلام شناس می‌شود یا شده است این! هی می‌گویند موافق اسلام نیست، خوب، شما که اسلام را نمی‌دانید با صاد می‌نویسند یا با سین می‌نویسند، شما به اسلام چه کار دارید؟ یک کتاب می‌نویسد، بعد می‌گوید من اسلام شناسم، اسلام را من می‌شناسم. یکی یک مقاله می‌نویسد، می‌گوید من اسلام شناسم و اشخاصی که مثلاً ۸۰ سال زندگی کردند، ۷۰ سال زندگی کردند، همه‌اش هم در اسلام بودند، نه، این‌ها نمی‌دانند، لکن آقای کارتر می‌داند و رفقای ایشان.» (۷) 

 مراکز مطالعات اسلامی و شیعه شناسی امریکا 

با گذشت یک دهه از عمر انقلاب اسلامی و زمانی که امریکایی‌ها انواع روش‌ها را برای بازگشت به دوران سلطه بر ایران امتحان کرده و شکست خوردند، بیش از قبل احساس کردند که به شناخت ایران اسلامی و شیعه شناسی نیازمند هستند. به همین دلیل کم کم کرسی‌های مطالعاتی در زمینه اسلام شناسی، شیعه شناسی و ایران شناسی در دانشگاه‌های مختلف امریکا راه‌اندازی شد. به طور مثال در سال ۱۹۹۱.

"یک شعار احساساتی و مردمی آن‌ها این است که به طور ضمنی و بعضی اوقات به طور صریح شاه را با یزید - که در قرن هفتم مسئول قتل امام حسین بود- مقایسه کنند"م (۱۳۷۰. ش)، با ایجاد یک مرکز فراگیر مطالعات اسلامی در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد، وارد کنکاش درباره نظام حقوقی اسلام و شناخت مسائل مربوط به آن شدند. همچنین با تأسیس یک مرکز مطالعاتی شیعه شناسی در دانشگاه ییل، شناخت و بررسی عقاید مکتب تشیع را در دستور کار این دانشگاه قرار دادند. گرچه باید توجه داشت که این دانشگاه یک بخش بزرگ با عنوان بخش «مطالعات علوم اسلامی» دارد که از سطح کارشناسی تا مقطع دکتری به تربیت دانشجویان می‌پردازد. جالب است که در این دانشگاه، پژوهش‌های مهمی در رابطه با اسلام، تشیع و انقلاب اسلامی ایران انجام می‌شود.

به طور مثال کتاب «درآمدی بر تشیع» - تاریخ و دکترین شیعیان دوازده امامی- اثری از مژگان مؤمن، یا کتاب «اسلام تندرو» اثری از امانوئل سیوان، از جمله تألیفات بخش شیعه شناسی دانشگاه ییل می‌باشد. (۸) 

 کلام آخر 

در واقع می‌توان گفت که ایالات متحده امریکا در طول بیش از چهار دهه گذشته، تلاش‌های بسیاری برای شناخت عقاید و باور‌های شیعی و اسلامی مردم ایران کرده است. تلاش‌هایی که با هدف ضربه زدن به باور‌های اعتقادی مردم ایران و البته جلوگیری از صدور اندیشه اعتقادی، سیاسی و انقلابی آن‌ها به سایر کشور‌ها انجام داده است، اما واقعیت این است که به رغم همه تلاش‌های امریکا برای ترویج اسلام هراسی، شیعه هراسی، اختلاف افکنی‌ها و شبهه زایی‌ها، دستاورد مهمی برای ایشان به بار نیاورده و ایران اسلامی در جمیع جهات، از جمله در بخش اعتقادی برای مردمان آزاده جهان جذاب‌تر نیز شده است.

منبع: جوان آنلاین

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منابع خبر

اخبار مرتبط