ادای دِین به فیلی که مرا بزرگ کرد

ادای دِین به فیلی که مرا بزرگ کرد
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۶ شهریور ۱۴۰۲

ادای دِین به فیلی که مرا بزرگ کرد

  • سونیت پررا
  • بی‌بی‌سی
۶ ساعت پیش

منبع تصویر،

Suneth Perera

توضیح تصویر،

مانیکه، جوانترین فیل ماده محبوب من بود

در دوران کودکی حیوانات خانگی من سگ و گربه نبودند بلکه فیل‌ها بودند.

مانند موگلی، شخصیت مشهور کتاب جنگل نوشته رودیار کیپلینگ که گرگ‌ها او را بزرگ کرده بودند، جانوران هم تأثیر بی‌مانندی در کودکی من داشتند.

من در آغوش فیل‌ها بزرگ شدم، با آنها حرف می‌زدم و با هم میوه می‌خوردیم و حتی از آنها می‌آموختم.

از هفت‌سالگی، پس از آب‌تنی روزانه شامگاهی همراه این موجودات تنومند و باشکوه به خانه می‌رفتم، درست مثل موگلی که با دوستان جنگلی خود خرسی به نام بالو و ببر سیاهی به نام باگیرا همراه بود.

فیل‌ها برای من خیلی ارزشمند بودند، ما رابطه خاص و عمیقی با هم داشتیم.

"مانند موگلی، شخصیت مشهور کتاب جنگل نوشته رودیار کیپلینگ که گرگ‌ها او را بزرگ کرده بودند، جانوران هم تأثیر بی‌مانندی در کودکی من داشتند"

Skip مطالب پیشنهادی and continue reading

مطالب پیشنهادی

  • گوریل «نر» باغ وحش اوهایو یک دختر به دنیا آورد
  • ۱۸ هزار گاو در پی انفجار مهیبی در یک دامداری در تگزاس کشته شدند
  • کشتار صدها حیوان باربر در منطقه مرزی سیستان و بلوچستان «توسط ماموران»
  • مجسمه‌ای در انتقاد به خوان کارلوس؛ «پادشاه به خرس شلیک می‌کند»

End of مطالب پیشنهادی

من در شهر راتناپورا واقع در جنوب سریلانکا بزرگ شده‌ام. خانواده من از اولین خانواده‌هایی بودند که در کشور ۲۲ میلیون‌نفری سریلانکا صاحب گله‌های فیل اهلی بودند.

گله پنج‌‌تایی فیل که پدر‌بزرگم نگهداری می‌کرد دو فیل ماده و سه فیل نر بود و یکی از آنها اکادانتا، عاج‌های بلندی داشت و افتخار گله بود.

منبع تصویر،

Suneth Perera

توضیح تصویر،

پدر و پدربزرگم به فیلی به نام اکادانتا به معنی «تک عاج» غذا می‌دهند

فیل‌های عاج‌دار بسیار ارزشمند هستند و در جنوب آسیا از نظر فرهنگی اهمیت دارند چرا‌ که همه فیل‌های آسیایی عاج ندارند. بنا‌برآمار سازمان حیات‌وحش فقط ۲٪ از فیل‌ها در سریلانکا عاج دارند در‌حالی‌که فیل‌های نر و ماده آفریقایی هر دو عاج دارند.



اما من دلبسته اکادانتا نبودم من همیشه پشت مانیکه سوار می‌شدم فیل ماده‌ای که فیل محبوب من بود.

نام «مانیکه» به معنای زنی ارزشمند و شایسته و محترم است.

آب‌تنی فیل‌ها

هر روز هنگام غروب فیل‌ها برای آب‌تنی به رودخانه نزدیک خانه می‌رفتند و پدر‌بزرگم مرا برای تماشا می‌برد.

وقتی بزرگ‌تر شدم نه فقط برای تماشا بلکه برای مراقبت از فیل‌بان‌ها می‌رفتم. می‌خواستم خیالم راحت باشد که فیل‌بان‌ها فیل‌ها را با قلاب فلزی تیزی که برای تربیت فیل استفاده می‌شود آزار ندهند.

"من در آغوش فیل‌ها بزرگ شدم، با آنها حرف می‌زدم و با هم میوه می‌خوردیم و حتی از آنها می‌آموختم"

مانیکه در آب لم می‌داد و فیل‌بان او، پریماراتنا رویش آب می‌پاشید و بدنش را با لیفی از جنس پوست نارگیل تمیز می‌کرد.

پیش از آنکه آب روی فیل بریزد دو کف دستش را به نشانه احترام به حیوان بر روی هم قرار می‌داد.

پریماراتنا، مردی میان‌سال و کوتاه‌قامت بود با سبیلی بر چهره که یکی از دندان‌های جلویش را هم بر اثر ضربه اتفاقی مانیکه از دست داده بود.

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

فیلبان‌ها با پوسته نارگیل، فیل‌ها را شست و شو می‌کنند

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدصفحه ۲

در این برنامه با صاحب‌نظران درباره مسائل سیاسی و اجتماعی روز گفت‌ و‌ گو می‌کنیم.

پادکست

پایان پادکست

پریماراتنا به ندرت از قلاب تیز تعلیمی استفاده می‌کرد. او به آرامی می‌گفت: «داها» فرمانی که به معنای برخاستن از حالت خوابیده یا حرکت کردن است.



و مانیکه هیچ اعتنایی به او نمی‌کرد.

به‌تدریج با نافرمانی فیل و تکرار فرمان صدای فیل‌بان بالا می‌رفت.

او وانمود می‌کرد که عصبانی شده است و به‌طور نمایشی سراغ قلاب تیز تعلیمی می‌رفت و وانمود می‌کرد که می‌خواهد فیل را بزند.

او به فیل التماس می‌کرد: «این آخرین بار است که می‌گویم... ای خدا! این فیل انگار کر شده است».

"از هفت‌سالگی، پس از آب‌تنی روزانه شامگاهی همراه این موجودات تنومند و باشکوه به خانه می‌رفتم، درست مثل موگلی که با دوستان جنگلی خود خرسی به نام بالو و ببر سیاهی به نام باگیرا همراه بود"

اما من تردید نداشتم که او هیچ صدمه‌ای به فیل نخواهد زد. حداقل تا زمانی که من آنجا هستم.

تماشای هر روزه این ماجرا در حالی که بر تخته‌سنگی کنار رودخانه نشسته بودم بخش از یاد‌نرفتنی خاطرات من است.

پس از حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه داد‌و‌فریاد مانیکه سرانجام با بی‌میلی بلند می‌شد و پیش از آنکه راهی بازگشت به خانه شوند بازیگوشانه آب را به سر‌و روی خود می‌پاشید.

من با احترام از او می‌خواستم «مانیکه دستت را به من بده».



به آرامی پای جلویی‌اش را بلند می‌کرد و به من اجازه می‌داد که بالای پایش بروم و تا خانه بر پشت او سوار شوم.

حتی وقتی بدنش خیس بود بر پشت او سوار می‌شدم چون می‌دانستم تا خانه برسیم همه لباس‌هایم خشک می‌شود.

اما گاهی موهای زبر و تیز بدن فیل از لباسم عبور می‌کرد و در پوست بدنم فرو‌می‌رفت.

رهگذرانی که در مسیر ما را می‌دیدند با شگفتی مرا نگاه می‌کردند. یک کودک فیل می‌راند؟

وقتی به خانه می‌رسیدیم مانیکه دوباره پای جلویی‌اش را بالا می‌آورد، این بار بدون اینکه از او درخواست کنم این کار را می‌کرد و می‌گذاشت که از پشتش پایین بیایم.

"خانواده من از اولین خانواده‌هایی بودند که در کشور ۲۲ میلیون‌نفری سریلانکا صاحب گله‌های فیل اهلی بودند"

نماداعتبار و مرتبه اجتماعی

منبع تصویر،

Suneth Perera

توضیح تصویر،

فیل‌ها-به‌ویژه فیل‌هایی عاج‌ دار مانند اکادانتا - نمادی از منزلت در سریلانکا هستند

فیل نماد و نشانه شاخص مرتبه اجتماعی برای طبقه ممتاز و مرفه سریلانکا به ‌شمار می‌رفتند اما علاوه بر چنین اعتبار و منزلتی گروهی از صاحبان فیل‌ها هم آنها را برای کار یا شرکت در مراسم و مناسبت‌های بودایی نگهداری می‌کردند.

طبق سرشماری ملی فیل‌های اهلی در سال ۱۹۷۰، ۳۷۸ نفر ۵۳۲ فیل در اختیار داشتند. به‌گفته انجمن صاحبان فیل‌های اهلی اکنون در سریلانکا فقط ۴۷ نفر از ۹۷ فیل اهلی نگهداری می‌کنند.

مانند بسیاری بچه‌ها در سریلانکا من هم چشم‌انتظار فرا‌رسیدن ماه آوریل، ماه محبوب سال بودم. سال نو سینهالی هندو در این زمان جشن گرفته می‌شود و مدرسه‌ها تعطیلات طولانی دارند.

بیشتر همسالان من در آن زمان سال نو در انتظار هدیه و لباس نو بودند اما آنچه مرا به هیجان می‌آورد بازگشت فیل‌های دوست‌داشتنی‌ام از مراکز چوب‌بری بود جایی که از آنها برای بلند‌ کردن تنه‌های سنگین درختان استفاده می‌کردند.



منبع تصویر،

Suneth Perera

توضیح تصویر،

فیل‌ها در مکان‌هایی که خودروها به آنجا دسترسی ندارند، کنده‌ها را جابه‌جا می‌کنند - این راجا، بزرگ‌ترین فیل نر در گله، در محل کار است

در طول جشن‌های سال‌ نو مراکز چوب‌بری تعطیل می‌شد و فیل‌ها می‌توانستند به خانه بازگردند هر‌چند گاهی چند هفته طول می‌کشید تا مسیر طولانی تا رسیدن به خانه را طی کنند.

صدای زنگوله‌های دور پا و گردن فیل‌ها نوید‌بخش از راه رسیدن آنها بود.

وقتی به خانه می‌رسیدند آهنگ حرکت‌شان تند‌تر می‌شد و صدای زنگوله‌ها بلند‌تر می‌شد.

از فیل‌ها با موز و نبات و نمک دریایی یا تمر هندی در آستان خانه استقبال می‌شد.

آنها خرطوم خود را داخل خانه می‌بردند و از ما بو می‌کشیدند و با نوک خرطوم خود اشاره می‌کردند و خوراکی بیشتری طلب می‌کردند.

"گله پنج‌‌تایی فیل که پدر‌بزرگم نگهداری می‌کرد دو فیل ماده و سه فیل نر بود و یکی از آنها اکادانتا، عاج‌های بلندی داشت و افتخار گله بود"

در نوک خرطوم فیل‌های آسیایی یک برآمدگی انگشت‌مانند وجود دارد در‌حالی که فیل‌های آفریقایی دو برآمدگی بر سر خرطوم خود دارند.

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

در نوک خرطوم فیل‌های آسیایی یک برآمدگی انگشت‌مانند وجود دارد در‌حالی که فیل‌های آفریقایی دو برآمدگی بر سر خرطوم خود دارند

مانیکه همیشه به طرف من می‌آمد، وقتی به او خوراکی می‌دادم گوش‌هایش را مثل بادبزن برایم تکان می‌داد و ابراز احساسات می‌کرد. بوی ادرار و مدفوع فیل‌ها برای من با خاطره شروع سال نو عجین شده است.

فیل‌ها پیش از اینکه دوباره به مراکز چوب‌بری بازگردند در اصطبل‌های پشت خانه نگهداری می‌شدند.

آنها در خانه احساس امنیت می‌کردند و ساعت‌های طولانی استراحت می‌کردند و صدای خرخرشان بلند می‌شد.



برای من طنین منظم و آهنگین صدای خرخرشان که گاه‌و‌بیگاه با صدای تکان دادن گوش‌هاشان هم همراه می‌شد بسیار آرامش‌بخش بود. فیل‌ها در هنگام نشخوار کردن هم صدای خش‌خش ملایمی می‌دادند.

بیش از هرچیز من از شنیدن این صدا‌ها در تاریکی لذت می‌بردم. در شب‌های مهتابی حتی از دور می‌توانستم برآمدگی کوچک روی سر فیل‌ها را از دور ببینم و بدانم که تنها نیستم.

زندگی در زنجیر



منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

پای فیلی در زنجیر

فیل‌های اهلی بیشتر اوقات ناچارند تمام عمر خود در زنجیر باشند.

در سریلانکا باور دارند که فیل‌ها زمانی در زندگی گذشته انسان بوده‌اند و به صاحبان خود بدهکار یا مدیون هستند به همین دلیل برای ادای دین خود باید برای آنها کار کنند.

در حدود سال ۱۹۹۰ با تعطیلی صنعت کلان چوب‌بری در سریلانکا دیگر از درآمد حاصل از نگهداری فیل‌های اهلی خبری نبود اما سه فیل از فیل‌های ما بر سر "ادای دِین" خود به انسان‌ها جان خود را از دست دادند.

"بنا‌برآمار سازمان حیات‌وحش فقط ۲٪ از فیل‌ها در سریلانکا عاج دارند در‌حالی‌که فیل‌های نر و ماده آفریقایی هر دو عاج دارند"

با اینکه فقط ۵ سال داشتم به‌خوبی مرگ اکادانتا فیل عاج‌دار را به‌خاطر دارم.

فیل بیمار ماه‌ها تحت درمان بود اما نتوانست جان‌به‌در برد. او را در حیاط خانه دفن کردیم.

فیل‌سواری در برابر پول



منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

یک فیل چند گردشگر را حمل می‍کند

کار سخت در مراکز چوب‌بری جای خود را به شغل جدیدی برای فیل‌ها داد. سفرهای گردشگری در حدود ۱۹۹۰ رونق پیدا کرد و سواری گردشگران خارجی بر پشت فیل‌ها به جاذبه گردشگری تبدیل شد.



من کلاس هشتم بودم که مانیکه را به هابارانا فرستادند. شهری تفریحی در سریلانکا که ۲۰۰ کیلومتر با خانه ما فاصله داشت.

پیش از آن او در سراسر عمرش هرگز سوار کامیون نشده بود.

مثل همیشه پریماراتنا برسر او فریاد می‌کشید تا سوار کامیون شود.

اما این بار فیل وانمود نمی‌کرد که صدای او را نمی‌شنود او واقعاً ترسیده بود.

"اما من دلبسته اکادانتا نبودم من همیشه پشت مانیکه سوار می‌شدم فیل ماده‌ای که فیل محبوب من بود"بر اثر ترس و اضطراب مدام ادرار و مدفوع می‌کرد.

ابتدا دو دستش را لبه قسمت بار کامیون گذاشت اما قاطعانه تصمیم داشت که سوار کامیون نشود و پاهای عقبش را محکم روی زمین فشار می‌داد.

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

۳۰ سال پیش، سوار شدن یک فیل در کامیون یک منظره معمولی نبود

پس از چندین ساعت درگیری و کشمکش توانستند او را سوار کامیون کنند و تا آن زمان جمعیت انبوهی برای تماشای این ماجرا دور ما جمع شده بودند.

او را با کامیون بردند و من با نگاهم تا دوردست رفتن او را تماشا می‌کردم تا زمانی که از دیده پنهان شد.

پریشان و آشفته شده بودم، او خیلی از من دور شده بود.



فقط با خودم زمزمه می‌کردم: «به‌زودی می‌بینمت مانیکه».

سال‌های پایانی

ما سالی یکی دو بار می‌توانستیم مانیکه را ببینیم هر سال در ماه آوریل او چند هفته به خانه می‌آمد. دیگر به سفر کردن با کامیون عادت کرده بود.

او حدود شصت سال داشت اما انگار چیزی به‌نام بازنشستگی برای فیل‌ها وجود ندارد.

آنها همچنان به شرکت در فعالیت‌ها و مناسبت‌های فرهنگی ادامه می‌دهند تا بمیرند.

اما پدرم تصمیم گرفت تا مانیکه را دوباره به خانه بازگرداند هر‌چند نگهداری از او گران تمام می‌شد اما تصمیم گرفتیم دیگر او را برای کار نفرستیم.

"آب‌تنی فیل‌هاهر روز هنگام غروب فیل‌ها برای آب‌تنی به رودخانه نزدیک خانه می‌رفتند و پدر‌بزرگم مرا برای تماشا می‌برد"

اواخر سال ۲۰۰۶ او را به باغداری نارگیل در حدود ۳۰ کیلومتری خانه فرستادیم که پر از برگ‌های نارگیل و غذای محبوب او بود.

هیچ‌کدام از ما نمی‌دانستیم که این ممکن است آخرین سفر او باشد.

چند روز بعد مانیکه بیمار شد و ما با تمهیداتی برای درمان او به دیدارش شتافتیم.

او در میان انبوهی از برگ‌های عظیم نارگیل خوابیده بود.

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

وقتی یک فیل در سریلانکا می‌میرد، سوگواری یک مناسبت جدی است

مانیکه توان برخاستن نداشت اما همه ما را بو کشید و با خرطومش به ما اشاره کرد درست همانطور که همیشه خوراکی می‌خواست.



پیشانی‌اش را نوازش می‌کردم و تلاش می‌کردم او را آرام کنم.

پس از تاریک شدن هوا به خانه برگشتیم و امیدوار بودیم که به‌زودی حالش بهتر شود.

صبح روز بعد خبر بدی از راه رسید: مانیکه بدهی خود را به ما پرداخت کرده بود.

من به تنهایی در مراسم تدفین او شرکت کردم و یادش را گرامی داشتم. راهبان بودایی برای برگزاری آخرین مراسم همانطور که مانیکه بر بستری از برگ‌های نارگیل خفته بود فرا‌خوانده شده بودند و صورت مانیکه را با پارچه سفیدی پوشانده بودند.

"می‌خواستم خیالم راحت باشد که فیل‌بان‌ها فیل‌ها را با قلاب فلزی تیزی که برای تربیت فیل استفاده می‌شود آزار ندهند"

پایان آن دوران



منبع تصویر،

Suneth Perera

توضیح تصویر،

خاطرات زیادی از دوران کودکیم در سریلانکا دارم

مانیکه یار و همدم همه زندگی من بود.

هر چند مادر و پدرم به سختی تلاش کردند که مرا خوب بزرگ کنند و هزینه تحصیل مرا پرداختند اما او بود که برای این هزینه‌ها عرق ریخت و جانفرسایی کرد.

ممکن است از خون فیل‌ها نباشم اما احساس می‌کنم و می‌توانم بگویم یکی از فیل‌ها مرا بزرگ کرده است.

من هرگز مانیکه را دوباره نخواهم دید اما هنگامی که در خیابان‌های شلوغ لندن به ساختمان بی‌بی‌سی می‌آیم و می‌روم خاطرات زندگی در آن روستای دور به ذهنم هجوم می‌آورد.

چهره مانیکه به طور مقاومت‌ناپذیری از ناخودآگاهم سر‌بر می‌آورد و تمام ذهنم را پر می‌کند و قلبم از احساس گناه و اندوه در‌هم‌فشرده می‌شود.

من با تمام وجود او را دوست داشتم پس چرا او را در زنجیر نگه می‌داشتم؟

با اینکه ۲۰ سال از زندگی‌ام همراه مانیکه بودم متأسفم که هیچ عکسی همراه با او ندارم.



هیچوقت تصورش را هم نمی‌کردم که او را از دست بدهم.

اگر فقط یک بار دیگر می‌توانستم او را ببینم با او عکس می‌گرفتم و از زنجیر رهایش می‌کردم تا آزادانه زندگی کند. یک بار دیگر به چشم‌هایش نگاه می‌کردم و می‌گفتم سپاسگزارم.

و اگر به‌راستی زندگی پس از مرگ در کار باشد من ادای دین و پرداخت بدهی کلانم را به او شروع می‌کنم.

خدانگهدار مانیکه!

.

ادای دِین به فیلی که مرا بزرگ کرد

  • سونیت پررا
  • بی‌بی‌سی
مانیکه، فیل

منبع تصویر، Suneth Perera

توضیح تصویر،

مانیکه، جوانترین فیل ماده محبوب من بود

در دوران کودکی حیوانات خانگی من سگ و گربه نبودند بلکه فیل‌ها بودند.

مانند موگلی، شخصیت مشهور کتاب جنگل نوشته رودیار کیپلینگ که گرگ‌ها او را بزرگ کرده بودند، جانوران هم تأثیر بی‌مانندی در کودکی من داشتند.

من در آغوش فیل‌ها بزرگ شدم، با آنها حرف می‌زدم و با هم میوه می‌خوردیم و حتی از آنها می‌آموختم.

از هفت‌سالگی، پس از آب‌تنی روزانه شامگاهی همراه این موجودات تنومند و باشکوه به خانه می‌رفتم، درست مثل موگلی که با دوستان جنگلی خود خرسی به نام بالو و ببر سیاهی به نام باگیرا همراه بود.

فیل‌ها برای من خیلی ارزشمند بودند، ما رابطه خاص و عمیقی با هم داشتیم.

من در شهر راتناپورا واقع در جنوب سریلانکا بزرگ شده‌ام. خانواده من از اولین خانواده‌هایی بودند که در کشور ۲۲ میلیون‌نفری سریلانکا صاحب گله‌های فیل اهلی بودند.

گله پنج‌‌تایی فیل که پدر‌بزرگم نگهداری می‌کرد دو فیل ماده و سه فیل نر بود و یکی از آنها اکادانتا، عاج‌های بلندی داشت و افتخار گله بود.

منبع تصویر، Suneth Perera

توضیح تصویر،

پدر و پدربزرگم به فیلی به نام اکادانتا به معنی «تک عاج» غذا می‌دهند

فیل‌های عاج‌دار بسیار ارزشمند هستند و در جنوب آسیا از نظر فرهنگی اهمیت دارند چرا‌ که همه فیل‌های آسیایی عاج ندارند. بنا‌برآمار سازمان حیات‌وحش فقط ۲٪ از فیل‌ها در سریلانکا عاج دارند در‌حالی‌که فیل‌های نر و ماده آفریقایی هر دو عاج دارند.

اما من دلبسته اکادانتا نبودم من همیشه پشت مانیکه سوار می‌شدم فیل ماده‌ای که فیل محبوب من بود.

نام «مانیکه» به معنای زنی ارزشمند و شایسته و محترم است.

آب‌تنی فیل‌ها

هر روز هنگام غروب فیل‌ها برای آب‌تنی به رودخانه نزدیک خانه می‌رفتند و پدر‌بزرگم مرا برای تماشا می‌برد.

وقتی بزرگ‌تر شدم نه فقط برای تماشا بلکه برای مراقبت از فیل‌بان‌ها می‌رفتم. می‌خواستم خیالم راحت باشد که فیل‌بان‌ها فیل‌ها را با قلاب فلزی تیزی که برای تربیت فیل استفاده می‌شود آزار ندهند.

مانیکه در آب لم می‌داد و فیل‌بان او، پریماراتنا رویش آب می‌پاشید و بدنش را با لیفی از جنس پوست نارگیل تمیز می‌کرد.

پیش از آنکه آب روی فیل بریزد دو کف دستش را به نشانه احترام به حیوان بر روی هم قرار می‌داد.

پریماراتنا، مردی میان‌سال و کوتاه‌قامت بود با سبیلی بر چهره که یکی از دندان‌های جلویش را هم بر اثر ضربه اتفاقی مانیکه از دست داده بود.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

فیلبان‌ها با پوسته نارگیل، فیل‌ها را شست و شو می‌کنند

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
صفحه ۲

در این برنامه با صاحب‌نظران درباره مسائل سیاسی و اجتماعی روز گفت‌ و‌ گو می‌کنیم.

پادکست

پایان پادکست

پریماراتنا به ندرت از قلاب تیز تعلیمی استفاده می‌کرد. او به آرامی می‌گفت: «داها» فرمانی که به معنای برخاستن از حالت خوابیده یا حرکت کردن است.

و مانیکه هیچ اعتنایی به او نمی‌کرد.

به‌تدریج با نافرمانی فیل و تکرار فرمان صدای فیل‌بان بالا می‌رفت.

او وانمود می‌کرد که عصبانی شده است و به‌طور نمایشی سراغ قلاب تیز تعلیمی می‌رفت و وانمود می‌کرد که می‌خواهد فیل را بزند.

او به فیل التماس می‌کرد: «این آخرین بار است که می‌گویم... ای خدا! این فیل انگار کر شده است».

اما من تردید نداشتم که او هیچ صدمه‌ای به فیل نخواهد زد. حداقل تا زمانی که من آنجا هستم.

تماشای هر روزه این ماجرا در حالی که بر تخته‌سنگی کنار رودخانه نشسته بودم بخش از یاد‌نرفتنی خاطرات من است.

پس از حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه داد‌و‌فریاد مانیکه سرانجام با بی‌میلی بلند می‌شد و پیش از آنکه راهی بازگشت به خانه شوند بازیگوشانه آب را به سر‌و روی خود می‌پاشید.

من با احترام از او می‌خواستم «مانیکه دستت را به من بده».

به آرامی پای جلویی‌اش را بلند می‌کرد و به من اجازه می‌داد که بالای پایش بروم و تا خانه بر پشت او سوار شوم.

حتی وقتی بدنش خیس بود بر پشت او سوار می‌شدم چون می‌دانستم تا خانه برسیم همه لباس‌هایم خشک می‌شود.

اما گاهی موهای زبر و تیز بدن فیل از لباسم عبور می‌کرد و در پوست بدنم فرو‌می‌رفت.

رهگذرانی که در مسیر ما را می‌دیدند با شگفتی مرا نگاه می‌کردند. یک کودک فیل می‌راند؟

وقتی به خانه می‌رسیدیم مانیکه دوباره پای جلویی‌اش را بالا می‌آورد، این بار بدون اینکه از او درخواست کنم این کار را می‌کرد و می‌گذاشت که از پشتش پایین بیایم.

نماداعتبار و مرتبه اجتماعی

منبع تصویر، Suneth Perera

توضیح تصویر،

فیل‌ها-به‌ویژه فیل‌هایی عاج‌ دار مانند اکادانتا - نمادی از منزلت در سریلانکا هستند

فیل نماد و نشانه شاخص مرتبه اجتماعی برای طبقه ممتاز و مرفه سریلانکا به ‌شمار می‌رفتند اما علاوه بر چنین اعتبار و منزلتی گروهی از صاحبان فیل‌ها هم آنها را برای کار یا شرکت در مراسم و مناسبت‌های بودایی نگهداری می‌کردند.

طبق سرشماری ملی فیل‌های اهلی در سال ۱۹۷۰، ۳۷۸ نفر ۵۳۲ فیل در اختیار داشتند. به‌گفته انجمن صاحبان فیل‌های اهلی اکنون در سریلانکا فقط ۴۷ نفر از ۹۷ فیل اهلی نگهداری می‌کنند.

مانند بسیاری بچه‌ها در سریلانکا من هم چشم‌انتظار فرا‌رسیدن ماه آوریل، ماه محبوب سال بودم. سال نو سینهالی هندو در این زمان جشن گرفته می‌شود و مدرسه‌ها تعطیلات طولانی دارند.

بیشتر همسالان من در آن زمان سال نو در انتظار هدیه و لباس نو بودند اما آنچه مرا به هیجان می‌آورد بازگشت فیل‌های دوست‌داشتنی‌ام از مراکز چوب‌بری بود جایی که از آنها برای بلند‌ کردن تنه‌های سنگین درختان استفاده می‌کردند.

منبع تصویر، Suneth Perera

توضیح تصویر،

فیل‌ها در مکان‌هایی که خودروها به آنجا دسترسی ندارند، کنده‌ها را جابه‌جا می‌کنند - این راجا، بزرگ‌ترین فیل نر در گله، در محل کار است

در طول جشن‌های سال‌ نو مراکز چوب‌بری تعطیل می‌شد و فیل‌ها می‌توانستند به خانه بازگردند هر‌چند گاهی چند هفته طول می‌کشید تا مسیر طولانی تا رسیدن به خانه را طی کنند.

صدای زنگوله‌های دور پا و گردن فیل‌ها نوید‌بخش از راه رسیدن آنها بود.

وقتی به خانه می‌رسیدند آهنگ حرکت‌شان تند‌تر می‌شد و صدای زنگوله‌ها بلند‌تر می‌شد.

از فیل‌ها با موز و نبات و نمک دریایی یا تمر هندی در آستان خانه استقبال می‌شد.

آنها خرطوم خود را داخل خانه می‌بردند و از ما بو می‌کشیدند و با نوک خرطوم خود اشاره می‌کردند و خوراکی بیشتری طلب می‌کردند.

در نوک خرطوم فیل‌های آسیایی یک برآمدگی انگشت‌مانند وجود دارد در‌حالی که فیل‌های آفریقایی دو برآمدگی بر سر خرطوم خود دارند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

در نوک خرطوم فیل‌های آسیایی یک برآمدگی انگشت‌مانند وجود دارد در‌حالی که فیل‌های آفریقایی دو برآمدگی بر سر خرطوم خود دارند

مانیکه همیشه به طرف من می‌آمد، وقتی به او خوراکی می‌دادم گوش‌هایش را مثل بادبزن برایم تکان می‌داد و ابراز احساسات می‌کرد. بوی ادرار و مدفوع فیل‌ها برای من با خاطره شروع سال نو عجین شده است.

فیل‌ها پیش از اینکه دوباره به مراکز چوب‌بری بازگردند در اصطبل‌های پشت خانه نگهداری می‌شدند.

آنها در خانه احساس امنیت می‌کردند و ساعت‌های طولانی استراحت می‌کردند و صدای خرخرشان بلند می‌شد.

برای من طنین منظم و آهنگین صدای خرخرشان که گاه‌و‌بیگاه با صدای تکان دادن گوش‌هاشان هم همراه می‌شد بسیار آرامش‌بخش بود. فیل‌ها در هنگام نشخوار کردن هم صدای خش‌خش ملایمی می‌دادند.

بیش از هرچیز من از شنیدن این صدا‌ها در تاریکی لذت می‌بردم. در شب‌های مهتابی حتی از دور می‌توانستم برآمدگی کوچک روی سر فیل‌ها را از دور ببینم و بدانم که تنها نیستم.

زندگی در زنجیر

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

پای فیلی در زنجیر

فیل‌های اهلی بیشتر اوقات ناچارند تمام عمر خود در زنجیر باشند.

در سریلانکا باور دارند که فیل‌ها زمانی در زندگی گذشته انسان بوده‌اند و به صاحبان خود بدهکار یا مدیون هستند به همین دلیل برای ادای دین خود باید برای آنها کار کنند.

در حدود سال ۱۹۹۰ با تعطیلی صنعت کلان چوب‌بری در سریلانکا دیگر از درآمد حاصل از نگهداری فیل‌های اهلی خبری نبود اما سه فیل از فیل‌های ما بر سر "ادای دِین" خود به انسان‌ها جان خود را از دست دادند.

با اینکه فقط ۵ سال داشتم به‌خوبی مرگ اکادانتا فیل عاج‌دار را به‌خاطر دارم.

فیل بیمار ماه‌ها تحت درمان بود اما نتوانست جان‌به‌در برد. او را در حیاط خانه دفن کردیم.

فیل‌سواری در برابر پول

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

یک فیل چند گردشگر را حمل می‍کند

کار سخت در مراکز چوب‌بری جای خود را به شغل جدیدی برای فیل‌ها داد. سفرهای گردشگری در حدود ۱۹۹۰ رونق پیدا کرد و سواری گردشگران خارجی بر پشت فیل‌ها به جاذبه گردشگری تبدیل شد.

من کلاس هشتم بودم که مانیکه را به هابارانا فرستادند. شهری تفریحی در سریلانکا که ۲۰۰ کیلومتر با خانه ما فاصله داشت.

پیش از آن او در سراسر عمرش هرگز سوار کامیون نشده بود.

مثل همیشه پریماراتنا برسر او فریاد می‌کشید تا سوار کامیون شود.

اما این بار فیل وانمود نمی‌کرد که صدای او را نمی‌شنود او واقعاً ترسیده بود. بر اثر ترس و اضطراب مدام ادرار و مدفوع می‌کرد.

ابتدا دو دستش را لبه قسمت بار کامیون گذاشت اما قاطعانه تصمیم داشت که سوار کامیون نشود و پاهای عقبش را محکم روی زمین فشار می‌داد.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

۳۰ سال پیش، سوار شدن یک فیل در کامیون یک منظره معمولی نبود

پس از چندین ساعت درگیری و کشمکش توانستند او را سوار کامیون کنند و تا آن زمان جمعیت انبوهی برای تماشای این ماجرا دور ما جمع شده بودند.

او را با کامیون بردند و من با نگاهم تا دوردست رفتن او را تماشا می‌کردم تا زمانی که از دیده پنهان شد.

پریشان و آشفته شده بودم، او خیلی از من دور شده بود.

فقط با خودم زمزمه می‌کردم: «به‌زودی می‌بینمت مانیکه».

سال‌های پایانی

ما سالی یکی دو بار می‌توانستیم مانیکه را ببینیم هر سال در ماه آوریل او چند هفته به خانه می‌آمد. دیگر به سفر کردن با کامیون عادت کرده بود.

او حدود شصت سال داشت اما انگار چیزی به‌نام بازنشستگی برای فیل‌ها وجود ندارد.

آنها همچنان به شرکت در فعالیت‌ها و مناسبت‌های فرهنگی ادامه می‌دهند تا بمیرند.

اما پدرم تصمیم گرفت تا مانیکه را دوباره به خانه بازگرداند هر‌چند نگهداری از او گران تمام می‌شد اما تصمیم گرفتیم دیگر او را برای کار نفرستیم.

اواخر سال ۲۰۰۶ او را به باغداری نارگیل در حدود ۳۰ کیلومتری خانه فرستادیم که پر از برگ‌های نارگیل و غذای محبوب او بود.

هیچ‌کدام از ما نمی‌دانستیم که این ممکن است آخرین سفر او باشد.

چند روز بعد مانیکه بیمار شد و ما با تمهیداتی برای درمان او به دیدارش شتافتیم.

او در میان انبوهی از برگ‌های عظیم نارگیل خوابیده بود.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

وقتی یک فیل در سریلانکا می‌میرد، سوگواری یک مناسبت جدی است

مانیکه توان برخاستن نداشت اما همه ما را بو کشید و با خرطومش به ما اشاره کرد درست همانطور که همیشه خوراکی می‌خواست.

پیشانی‌اش را نوازش می‌کردم و تلاش می‌کردم او را آرام کنم.

پس از تاریک شدن هوا به خانه برگشتیم و امیدوار بودیم که به‌زودی حالش بهتر شود.

صبح روز بعد خبر بدی از راه رسید: مانیکه بدهی خود را به ما پرداخت کرده بود.

من به تنهایی در مراسم تدفین او شرکت کردم و یادش را گرامی داشتم. راهبان بودایی برای برگزاری آخرین مراسم همانطور که مانیکه بر بستری از برگ‌های نارگیل خفته بود فرا‌خوانده شده بودند و صورت مانیکه را با پارچه سفیدی پوشانده بودند.

پایان آن دوران

منبع تصویر، Suneth Perera

توضیح تصویر،

خاطرات زیادی از دوران کودکیم در سریلانکا دارم

مانیکه یار و همدم همه زندگی من بود.

هر چند مادر و پدرم به سختی تلاش کردند که مرا خوب بزرگ کنند و هزینه تحصیل مرا پرداختند اما او بود که برای این هزینه‌ها عرق ریخت و جانفرسایی کرد.

ممکن است از خون فیل‌ها نباشم اما احساس می‌کنم و می‌توانم بگویم یکی از فیل‌ها مرا بزرگ کرده است.

من هرگز مانیکه را دوباره نخواهم دید اما هنگامی که در خیابان‌های شلوغ لندن به ساختمان بی‌بی‌سی می‌آیم و می‌روم خاطرات زندگی در آن روستای دور به ذهنم هجوم می‌آورد.

چهره مانیکه به طور مقاومت‌ناپذیری از ناخودآگاهم سر‌بر می‌آورد و تمام ذهنم را پر می‌کند و قلبم از احساس گناه و اندوه در‌هم‌فشرده می‌شود.

من با تمام وجود او را دوست داشتم پس چرا او را در زنجیر نگه می‌داشتم؟

با اینکه ۲۰ سال از زندگی‌ام همراه مانیکه بودم متأسفم که هیچ عکسی همراه با او ندارم.

هیچوقت تصورش را هم نمی‌کردم که او را از دست بدهم.

اگر فقط یک بار دیگر می‌توانستم او را ببینم با او عکس می‌گرفتم و از زنجیر رهایش می‌کردم تا آزادانه زندگی کند. یک بار دیگر به چشم‌هایش نگاه می‌کردم و می‌گفتم سپاسگزارم.

و اگر به‌راستی زندگی پس از مرگ در کار باشد من ادای دین و پرداخت بدهی کلانم را به او شروع می‌کنم.

خدانگهدار مانیکه!

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

ادای دِین به فیلی که مرا بزرگ کرد

  • سونیت پررا
  • بی‌بی‌سی
مانیکه، فیل

منبع تصویر، Suneth Perera

توضیح تصویر،

مانیکه، جوانترین فیل ماده محبوب من بود

در دوران کودکی حیوانات خانگی من سگ و گربه نبودند بلکه فیل‌ها بودند.

مانند موگلی، شخصیت مشهور کتاب جنگل نوشته رودیار کیپلینگ که گرگ‌ها او را بزرگ کرده بودند، جانوران هم تأثیر بی‌مانندی در کودکی من داشتند.

من در آغوش فیل‌ها بزرگ شدم، با آنها حرف می‌زدم و با هم میوه می‌خوردیم و حتی از آنها می‌آموختم.

از هفت‌سالگی، پس از آب‌تنی روزانه شامگاهی همراه این موجودات تنومند و باشکوه به خانه می‌رفتم، درست مثل موگلی که با دوستان جنگلی خود خرسی به نام بالو و ببر سیاهی به نام باگیرا همراه بود.

فیل‌ها برای من خیلی ارزشمند بودند، ما رابطه خاص و عمیقی با هم داشتیم.

من در شهر راتناپورا واقع در جنوب سریلانکا بزرگ شده‌ام. خانواده من از اولین خانواده‌هایی بودند که در کشور ۲۲ میلیون‌نفری سریلانکا صاحب گله‌های فیل اهلی بودند.

گله پنج‌‌تایی فیل که پدر‌بزرگم نگهداری می‌کرد دو فیل ماده و سه فیل نر بود و یکی از آنها اکادانتا، عاج‌های بلندی داشت و افتخار گله بود.

منبع تصویر، Suneth Perera

توضیح تصویر،

پدر و پدربزرگم به فیلی به نام اکادانتا به معنی «تک عاج» غذا می‌دهند

فیل‌های عاج‌دار بسیار ارزشمند هستند و در جنوب آسیا از نظر فرهنگی اهمیت دارند چرا‌ که همه فیل‌های آسیایی عاج ندارند. بنا‌برآمار سازمان حیات‌وحش فقط ۲٪ از فیل‌ها در سریلانکا عاج دارند در‌حالی‌که فیل‌های نر و ماده آفریقایی هر دو عاج دارند.

اما من دلبسته اکادانتا نبودم من همیشه پشت مانیکه سوار می‌شدم فیل ماده‌ای که فیل محبوب من بود.

نام «مانیکه» به معنای زنی ارزشمند و شایسته و محترم است.

آب‌تنی فیل‌ها

هر روز هنگام غروب فیل‌ها برای آب‌تنی به رودخانه نزدیک خانه می‌رفتند و پدر‌بزرگم مرا برای تماشا می‌برد.

وقتی بزرگ‌تر شدم نه فقط برای تماشا بلکه برای مراقبت از فیل‌بان‌ها می‌رفتم. می‌خواستم خیالم راحت باشد که فیل‌بان‌ها فیل‌ها را با قلاب فلزی تیزی که برای تربیت فیل استفاده می‌شود آزار ندهند.

مانیکه در آب لم می‌داد و فیل‌بان او، پریماراتنا رویش آب می‌پاشید و بدنش را با لیفی از جنس پوست نارگیل تمیز می‌کرد.

پیش از آنکه آب روی فیل بریزد دو کف دستش را به نشانه احترام به حیوان بر روی هم قرار می‌داد.

پریماراتنا، مردی میان‌سال و کوتاه‌قامت بود با سبیلی بر چهره که یکی از دندان‌های جلویش را هم بر اثر ضربه اتفاقی مانیکه از دست داده بود.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

فیلبان‌ها با پوسته نارگیل، فیل‌ها را شست و شو می‌کنند

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
صفحه ۲

در این برنامه با صاحب‌نظران درباره مسائل سیاسی و اجتماعی روز گفت‌ و‌ گو می‌کنیم.

پادکست

پایان پادکست

پریماراتنا به ندرت از قلاب تیز تعلیمی استفاده می‌کرد. او به آرامی می‌گفت: «داها» فرمانی که به معنای برخاستن از حالت خوابیده یا حرکت کردن است.

و مانیکه هیچ اعتنایی به او نمی‌کرد.

به‌تدریج با نافرمانی فیل و تکرار فرمان صدای فیل‌بان بالا می‌رفت.

او وانمود می‌کرد که عصبانی شده است و به‌طور نمایشی سراغ قلاب تیز تعلیمی می‌رفت و وانمود می‌کرد که می‌خواهد فیل را بزند.

او به فیل التماس می‌کرد: «این آخرین بار است که می‌گویم... ای خدا! این فیل انگار کر شده است».

اما من تردید نداشتم که او هیچ صدمه‌ای به فیل نخواهد زد. حداقل تا زمانی که من آنجا هستم.

تماشای هر روزه این ماجرا در حالی که بر تخته‌سنگی کنار رودخانه نشسته بودم بخش از یاد‌نرفتنی خاطرات من است.

پس از حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه داد‌و‌فریاد مانیکه سرانجام با بی‌میلی بلند می‌شد و پیش از آنکه راهی بازگشت به خانه شوند بازیگوشانه آب را به سر‌و روی خود می‌پاشید.

من با احترام از او می‌خواستم «مانیکه دستت را به من بده».

به آرامی پای جلویی‌اش را بلند می‌کرد و به من اجازه می‌داد که بالای پایش بروم و تا خانه بر پشت او سوار شوم.

حتی وقتی بدنش خیس بود بر پشت او سوار می‌شدم چون می‌دانستم تا خانه برسیم همه لباس‌هایم خشک می‌شود.

اما گاهی موهای زبر و تیز بدن فیل از لباسم عبور می‌کرد و در پوست بدنم فرو‌می‌رفت.

رهگذرانی که در مسیر ما را می‌دیدند با شگفتی مرا نگاه می‌کردند. یک کودک فیل می‌راند؟

وقتی به خانه می‌رسیدیم مانیکه دوباره پای جلویی‌اش را بالا می‌آورد، این بار بدون اینکه از او درخواست کنم این کار را می‌کرد و می‌گذاشت که از پشتش پایین بیایم.

نماداعتبار و مرتبه اجتماعی

منبع تصویر، Suneth Perera

توضیح تصویر،

فیل‌ها-به‌ویژه فیل‌هایی عاج‌ دار مانند اکادانتا - نمادی از منزلت در سریلانکا هستند

فیل نماد و نشانه شاخص مرتبه اجتماعی برای طبقه ممتاز و مرفه سریلانکا به ‌شمار می‌رفتند اما علاوه بر چنین اعتبار و منزلتی گروهی از صاحبان فیل‌ها هم آنها را برای کار یا شرکت در مراسم و مناسبت‌های بودایی نگهداری می‌کردند.

طبق سرشماری ملی فیل‌های اهلی در سال ۱۹۷۰، ۳۷۸ نفر ۵۳۲ فیل در اختیار داشتند. به‌گفته انجمن صاحبان فیل‌های اهلی اکنون در سریلانکا فقط ۴۷ نفر از ۹۷ فیل اهلی نگهداری می‌کنند.

مانند بسیاری بچه‌ها در سریلانکا من هم چشم‌انتظار فرا‌رسیدن ماه آوریل، ماه محبوب سال بودم. سال نو سینهالی هندو در این زمان جشن گرفته می‌شود و مدرسه‌ها تعطیلات طولانی دارند.

بیشتر همسالان من در آن زمان سال نو در انتظار هدیه و لباس نو بودند اما آنچه مرا به هیجان می‌آورد بازگشت فیل‌های دوست‌داشتنی‌ام از مراکز چوب‌بری بود جایی که از آنها برای بلند‌ کردن تنه‌های سنگین درختان استفاده می‌کردند.

منبع تصویر، Suneth Perera

توضیح تصویر،

فیل‌ها در مکان‌هایی که خودروها به آنجا دسترسی ندارند، کنده‌ها را جابه‌جا می‌کنند - این راجا، بزرگ‌ترین فیل نر در گله، در محل کار است

در طول جشن‌های سال‌ نو مراکز چوب‌بری تعطیل می‌شد و فیل‌ها می‌توانستند به خانه بازگردند هر‌چند گاهی چند هفته طول می‌کشید تا مسیر طولانی تا رسیدن به خانه را طی کنند.

صدای زنگوله‌های دور پا و گردن فیل‌ها نوید‌بخش از راه رسیدن آنها بود.

وقتی به خانه می‌رسیدند آهنگ حرکت‌شان تند‌تر می‌شد و صدای زنگوله‌ها بلند‌تر می‌شد.

از فیل‌ها با موز و نبات و نمک دریایی یا تمر هندی در آستان خانه استقبال می‌شد.

آنها خرطوم خود را داخل خانه می‌بردند و از ما بو می‌کشیدند و با نوک خرطوم خود اشاره می‌کردند و خوراکی بیشتری طلب می‌کردند.

در نوک خرطوم فیل‌های آسیایی یک برآمدگی انگشت‌مانند وجود دارد در‌حالی که فیل‌های آفریقایی دو برآمدگی بر سر خرطوم خود دارند.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

در نوک خرطوم فیل‌های آسیایی یک برآمدگی انگشت‌مانند وجود دارد در‌حالی که فیل‌های آفریقایی دو برآمدگی بر سر خرطوم خود دارند

مانیکه همیشه به طرف من می‌آمد، وقتی به او خوراکی می‌دادم گوش‌هایش را مثل بادبزن برایم تکان می‌داد و ابراز احساسات می‌کرد. بوی ادرار و مدفوع فیل‌ها برای من با خاطره شروع سال نو عجین شده است.

فیل‌ها پیش از اینکه دوباره به مراکز چوب‌بری بازگردند در اصطبل‌های پشت خانه نگهداری می‌شدند.

آنها در خانه احساس امنیت می‌کردند و ساعت‌های طولانی استراحت می‌کردند و صدای خرخرشان بلند می‌شد.

برای من طنین منظم و آهنگین صدای خرخرشان که گاه‌و‌بیگاه با صدای تکان دادن گوش‌هاشان هم همراه می‌شد بسیار آرامش‌بخش بود. فیل‌ها در هنگام نشخوار کردن هم صدای خش‌خش ملایمی می‌دادند.

بیش از هرچیز من از شنیدن این صدا‌ها در تاریکی لذت می‌بردم. در شب‌های مهتابی حتی از دور می‌توانستم برآمدگی کوچک روی سر فیل‌ها را از دور ببینم و بدانم که تنها نیستم.

زندگی در زنجیر

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

پای فیلی در زنجیر

فیل‌های اهلی بیشتر اوقات ناچارند تمام عمر خود در زنجیر باشند.

در سریلانکا باور دارند که فیل‌ها زمانی در زندگی گذشته انسان بوده‌اند و به صاحبان خود بدهکار یا مدیون هستند به همین دلیل برای ادای دین خود باید برای آنها کار کنند.

در حدود سال ۱۹۹۰ با تعطیلی صنعت کلان چوب‌بری در سریلانکا دیگر از درآمد حاصل از نگهداری فیل‌های اهلی خبری نبود اما سه فیل از فیل‌های ما بر سر "ادای دِین" خود به انسان‌ها جان خود را از دست دادند.

با اینکه فقط ۵ سال داشتم به‌خوبی مرگ اکادانتا فیل عاج‌دار را به‌خاطر دارم.

فیل بیمار ماه‌ها تحت درمان بود اما نتوانست جان‌به‌در برد. او را در حیاط خانه دفن کردیم.

فیل‌سواری در برابر پول

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

یک فیل چند گردشگر را حمل می‍کند

کار سخت در مراکز چوب‌بری جای خود را به شغل جدیدی برای فیل‌ها داد. سفرهای گردشگری در حدود ۱۹۹۰ رونق پیدا کرد و سواری گردشگران خارجی بر پشت فیل‌ها به جاذبه گردشگری تبدیل شد.

من کلاس هشتم بودم که مانیکه را به هابارانا فرستادند. شهری تفریحی در سریلانکا که ۲۰۰ کیلومتر با خانه ما فاصله داشت.

پیش از آن او در سراسر عمرش هرگز سوار کامیون نشده بود.

مثل همیشه پریماراتنا برسر او فریاد می‌کشید تا سوار کامیون شود.

اما این بار فیل وانمود نمی‌کرد که صدای او را نمی‌شنود او واقعاً ترسیده بود. بر اثر ترس و اضطراب مدام ادرار و مدفوع می‌کرد.

ابتدا دو دستش را لبه قسمت بار کامیون گذاشت اما قاطعانه تصمیم داشت که سوار کامیون نشود و پاهای عقبش را محکم روی زمین فشار می‌داد.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

۳۰ سال پیش، سوار شدن یک فیل در کامیون یک منظره معمولی نبود

پس از چندین ساعت درگیری و کشمکش توانستند او را سوار کامیون کنند و تا آن زمان جمعیت انبوهی برای تماشای این ماجرا دور ما جمع شده بودند.

او را با کامیون بردند و من با نگاهم تا دوردست رفتن او را تماشا می‌کردم تا زمانی که از دیده پنهان شد.

پریشان و آشفته شده بودم، او خیلی از من دور شده بود.

فقط با خودم زمزمه می‌کردم: «به‌زودی می‌بینمت مانیکه».

سال‌های پایانی

ما سالی یکی دو بار می‌توانستیم مانیکه را ببینیم هر سال در ماه آوریل او چند هفته به خانه می‌آمد. دیگر به سفر کردن با کامیون عادت کرده بود.

او حدود شصت سال داشت اما انگار چیزی به‌نام بازنشستگی برای فیل‌ها وجود ندارد.

آنها همچنان به شرکت در فعالیت‌ها و مناسبت‌های فرهنگی ادامه می‌دهند تا بمیرند.

اما پدرم تصمیم گرفت تا مانیکه را دوباره به خانه بازگرداند هر‌چند نگهداری از او گران تمام می‌شد اما تصمیم گرفتیم دیگر او را برای کار نفرستیم.

اواخر سال ۲۰۰۶ او را به باغداری نارگیل در حدود ۳۰ کیلومتری خانه فرستادیم که پر از برگ‌های نارگیل و غذای محبوب او بود.

هیچ‌کدام از ما نمی‌دانستیم که این ممکن است آخرین سفر او باشد.

چند روز بعد مانیکه بیمار شد و ما با تمهیداتی برای درمان او به دیدارش شتافتیم.

او در میان انبوهی از برگ‌های عظیم نارگیل خوابیده بود.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

وقتی یک فیل در سریلانکا می‌میرد، سوگواری یک مناسبت جدی است

مانیکه توان برخاستن نداشت اما همه ما را بو کشید و با خرطومش به ما اشاره کرد درست همانطور که همیشه خوراکی می‌خواست.

پیشانی‌اش را نوازش می‌کردم و تلاش می‌کردم او را آرام کنم.

پس از تاریک شدن هوا به خانه برگشتیم و امیدوار بودیم که به‌زودی حالش بهتر شود.

صبح روز بعد خبر بدی از راه رسید: مانیکه بدهی خود را به ما پرداخت کرده بود.

من به تنهایی در مراسم تدفین او شرکت کردم و یادش را گرامی داشتم. راهبان بودایی برای برگزاری آخرین مراسم همانطور که مانیکه بر بستری از برگ‌های نارگیل خفته بود فرا‌خوانده شده بودند و صورت مانیکه را با پارچه سفیدی پوشانده بودند.

پایان آن دوران

منبع تصویر، Suneth Perera

توضیح تصویر،

خاطرات زیادی از دوران کودکیم در سریلانکا دارم

مانیکه یار و همدم همه زندگی من بود.

هر چند مادر و پدرم به سختی تلاش کردند که مرا خوب بزرگ کنند و هزینه تحصیل مرا پرداختند اما او بود که برای این هزینه‌ها عرق ریخت و جانفرسایی کرد.

ممکن است از خون فیل‌ها نباشم اما احساس می‌کنم و می‌توانم بگویم یکی از فیل‌ها مرا بزرگ کرده است.

من هرگز مانیکه را دوباره نخواهم دید اما هنگامی که در خیابان‌های شلوغ لندن به ساختمان بی‌بی‌سی می‌آیم و می‌روم خاطرات زندگی در آن روستای دور به ذهنم هجوم می‌آورد.

چهره مانیکه به طور مقاومت‌ناپذیری از ناخودآگاهم سر‌بر می‌آورد و تمام ذهنم را پر می‌کند و قلبم از احساس گناه و اندوه در‌هم‌فشرده می‌شود.

من با تمام وجود او را دوست داشتم پس چرا او را در زنجیر نگه می‌داشتم؟

با اینکه ۲۰ سال از زندگی‌ام همراه مانیکه بودم متأسفم که هیچ عکسی همراه با او ندارم.

هیچوقت تصورش را هم نمی‌کردم که او را از دست بدهم.

اگر فقط یک بار دیگر می‌توانستم او را ببینم با او عکس می‌گرفتم و از زنجیر رهایش می‌کردم تا آزادانه زندگی کند. یک بار دیگر به چشم‌هایش نگاه می‌کردم و می‌گفتم سپاسگزارم.

و اگر به‌راستی زندگی پس از مرگ در کار باشد من ادای دین و پرداخت بدهی کلانم را به او شروع می‌کنم.

خدانگهدار مانیکه!

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۱۲ خرداد ۱۳۹۹
ایسنا - ۲۳ مهر ۱۴۰۱
آفتاب - ۲۳ مهر ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۹ دی ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
خبرگزاری دانشجو - ۱۲ دی ۱۴۰۰