سریال 'نیسان آبی'؛ وقتی نوستالژی دهه ۶۰ ایران بار وانت می‌شود

سریال 'نیسان آبی'؛ وقتی نوستالژی دهه ۶۰ ایران بار وانت می‌شود
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۲۰ آذر ۱۴۰۰

سریال 'نیسان آبی'؛ وقتی نوستالژی دهه ۶۰ ایران بار وانت می‌شود

  • علی آریان
  • روزنامه‌نگار
۲ ساعت پیش

منبع تصویر،

filimo.com

نیسان آبی، نام یک سریال کمدی است که به صورت هفتگی از سرویس پخش ویدیوی "فیلیمو" در ایران پخش می‌شود و تبدیل به یکی از سریال‌های پربیننده ایران شده است. ماجرای سریال، داستان زندگی دو مرد به نام‌های رضا و جمشید است که اوایل دهه ۷۰ شمسی با دو خواهر ازدواج کرده‌اند و ما حالا بعد از گذشت سال‌ها، داستان سختی‌ها و پیچ‌وخم‌های زندگی‌شان را تماشا می‌کنیم.

جمشید و رضا با اینکه از کودکی با هم بزرگ شده‌اند، اما تفاوت‌هایی هم دارند. رضا، از بچگی می‌خواسته شاعر شود اما به این هدف نرسیده و حالا بعد از چند دوره اعتیاد و ترک کردن مواد مخدر، به همراه خانواده‌اش دنبال کار و محلی برای خوابیدن می‌گردد.

جمشید البته اهل مواد مخدر نیست اما شخصیتی "دعوایی" دارد و این دعواها، گاهی برایش دردسر درست می‌کند.

هر چند خط داستانی اصلی سریال مربوط به سال‌های اخیر است اما قصه بارها به عقب برمی‌گردد و این بازگشت‌ها نه فقط پیش‌زمینه اتفاق‌های امروز را تعریف می‌کند، که یکی از تم‌های اصلی داستان است؛ نوستالژی دهه ۶۰.

اوج این نمادها در عشق و علاقه جمشید به ستاره سینمای دهه ۶۰ دیده می‌شود. او پسری است که نام خود را به عشق "جمشید هاشم‌پور" ستاره فیلم‌های اکشن دهه ۶۰، به "جمشید قاسم‌پور" تغییر داده و البته عاشق نیسان آبی است. این نمونه، به خوبی می‌تواند خلاصه‌ای از فضای کلی حاکم بر سریال باشد و نشان دهد که بازگشت به گذشته، چه کارکردی در ترسیم فضای داستان دارد.

"او پسری است که نام خود را به عشق "جمشید هاشم‌پور" ستاره فیلم‌های اکشن دهه ۶۰، به "جمشید قاسم‌پور" تغییر داده و البته عاشق نیسان آبی است"ما مدام در تیپ و لباس، مدل مو، دیالوگ‌ها و البته فضای زندگی شخصیت‌ها، با خرده‌فرهنگ آدم‌هایی مواجه می‌شویم که بخش زیادی از هویتشان مربوط به همان سال‌های دهه ۶۰ است.

منوچهر هادی که تجربه‌های پر فروشی در سینمای ایران داشته و سریال‌های پربیننده‌ای مثل "عاشقانه" را در شبکه خانگی ساخته، این بار به سراغ ژانری خاص از کمدی رفته که نمونه‌های محبوب و موفق زیادی در جهان دارد. کمدی "رترو" ژانری است که سازنده آن تلاش می‌کند با ارجاع‌های زیاد به گذشته‌ای که اغلب به ۲۰ تا ۳۰ سال پیش است، خرده‌فرهنگ‌ها، حال‌وهوا، اصطلاحات و البته تیپ و چهره و دغدغه‌های آن سال‌ها را دستمایه کمدی خود قرار دهد. یکی از مشهورترین نمونه‌های سینمایی این ژانر در سال‌های اخیر در ایران، نهنگ عنبر بود.

تلاش برای عبور از محدودیت‌های صدا و سیما

انتشار سریال از طریق سرویس پخش آنلاین،‌ مستقیم و غیرمستقیم این اجازه را به نویسندگان، سازندگان و بازیگران سریال داده، مقداری از محدودیت‌های مرسوم در سریال‌های صداوسیما را تجربه نکنند. روسری زن‌ها عقب‌تر رفته، شوخی‌های بین زن و مرد کمی راحت‌تر از چیزی است که در یک سریال ساخت تلویزیون می‌بینیم و سازندگان هم می‌توانند راحت‌تر با برخی نمادهایی که برای حکومت مقدس به محسوب می‌شوند مثل کمیته یا فرمانده جنگ شوخی کنند.

منبع تصویر،

filimo.com

توضیح تصویر،

مهران غفوریان (در نقش رضا) و حسین یاری (در نقش جمشید) در صحنه‌ای از سریال نیسان آبی

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستبه عبارت دیگر

گفتگو با چهره‌های سیاسی، هنری و ادبی از تلویزیون فارسی بی بی سی.

برنامه ها

پایان پادکست

از سوی دیگر، هادی در این سریال بارها به سراغ ارجاع مستقیم به فرهنگ سال‌های دهه ۵۰ و ۶۰ و البته آثار هنری و سینمایی گذشته می‌رود. در سریال، صحنه‌هایی بازسازی‌شده از فیلم‌های مسعود کیمیایی و دیالوگ‌های آشنای آن را می‌بینیم که البته همین ارجاع‌ها هم ممکن است با شوخی همراه شوند.

مثلا در سکانس آزادی جمشید از زندان، یک زندانی شروع به خواندن "سلامتی" می‌کند. دیالوگ‌ها و نمای حرکت دوربین، به وضوح یادآور سکانس مشهور فیلم اعتراض ساخته مسعود کیمیایی است.

در سریال نیسان آبی البته، وسط "سلامتی سه کس"، یکی از قلدرهای زندان وارد صحنه می‌شود و بساط را به هم می‌زند زیرا به نظرش برای کسی که یکی دو ماه آن هم برای یک درگیری ساده خیابانی در زندان بوده، لازم نیست چنین مراسم بدرقه باشکوهی برگزار شود. بقیه زندانیان هم از ترسشان، ماجرا را رها می‌کنند.

شاید اما واضح‌تر از همه اینها، ارجاع سریال به کاراکتر جمشید هاشم‌پور است. این مساله تا آنجا پیش می‌رود که اصلا خود جمشید هاشم‌پور، در نقش خودش وارد سریال می‌شود و از این لحاظ، داستان تجربه جدیدی را به مخاطب عرضه می‌کند. البته بیننده از ابتدا با دیدن تیتراژ، جمشید هاشم‌پور را به عنوان یکی از بازیگرها می‌بیند.

"این نمونه، به خوبی می‌تواند خلاصه‌ای از فضای کلی حاکم بر سریال باشد و نشان دهد که بازگشت به گذشته، چه کارکردی در ترسیم فضای داستان دارد"

منبع تصویر،

filimo.com

توضیح تصویر،

یکتا ناصر در نفش زری سازگار

همین انتظار ورود او به صحنه تبدیل به یکی از شوخی‌های سریال می‌شود. دوستان جمشید که تازه از زندان آزاد شده، به او می‌گویند جمشید هاشم‌پور پشت خط تلفن است و ما هم فکر می‌کنیم اینجا، اولین محل ورود او به ماجراست. ماجرا البته این نیست. دوستان جمشید با او شوخی کرده‌اند و شخص دیگری پشت تلفن است. این تم، در دیگر سریال منوچهر هادی یعنی عاشقانه هم وجود داشت.

در آن سریال هم "فرزاد فرزین" خواننده پاپ هم نقش خودش را بازی می‌کرد و هم بازیگر شخصیت دیگری بود که "بدل" او به حساب می‌آمد.

ارجاع‌های سریال به دهه ۶۰ و نوستالژی‌هایش اما هر قدر موفق یا محبوب، باز هم نتوانسته اثر را تبدیل به سریالی متفاوت بکند. ما هنوز هم در عمل با یک سریال کلیشه‌ای مواجهیم. سازندگان سریال تصمیم گرفته‌اند به الگوهایی پناه ببرند که بارها و بارها آزموده شده‌اند و می‌توانند باز هم مخاطبان را پای صفحه تلویزیون نگه دارند. البته دیالوگ‌ها و سیر قصه در بسیاری از لحظات، کش‌دار و ملال‌آور است. داستان می‌تواند با سرعت بیشتری روایت شود و شاید از دید بسیاری از بینده‌ها دیالوگ‌های اضافی زیادی می‌توانند از سریال حذف شوند.

منبع تصویر،

filimo.com

کلیشه‌های جنسیتی

یکی از تم‌های تکراری سریال، مساله زنان است.

"در سریال، صحنه‌هایی بازسازی‌شده از فیلم‌های مسعود کیمیایی و دیالوگ‌های آشنای آن را می‌بینیم که البته همین ارجاع‌ها هم ممکن است با شوخی همراه شوند"کلیشه‌های جنسیتی که در بسیاری از آثار طنز این سال‌ها وجود داشته‌اند، اینجا هم بازتولید می‌شوند. همسران رضا و جمشید، دو خواهری هستند که یکی می‌خواسته دکتر شود اما سال‌هاست کار تزریقات انجام می‌دهد و دیگری زنی بسیار شکاک است که در رحم مادر، مشکلی برای چشمش به وجود آمده و همیشه آن را بسته یا با عینک دودی آن را پوشانده است.

اشاره به "آمپول‌زن‌بودن" و "یک‌چشم‌داشتن" دست‌مایه بخشی از طنزها درباره این دو زن است. هر چند دو مرد اصلی داستان هم از لحاظ اقتصادی و اجتماعی، جزو طبقه مرفه جامعه نیستند اما زن‌ها هم چهره‌هایی نیستند که توانسته باشند مستقل از مردان، به جایگاه ویژه‌ای دست پیدا کنند. شمایل آنها یادآور تصویر کلیشه‌ای از بسیاری از زنانی است که در خانواده، فقط نقش مادری داشته‌اند و دغدغه‌شان از صبح تا شب نه مسائل اجتماعی که فرازونشیب‌های زندگی خانوادگی، سروکله‌زدن با اخلاق شوهر و دست‌وپنجه‌نرم‌کردن با مشکلات اقتصادی روزانه است.

از سویی دیگر، مردها در خانواده نقش نان‌آور اصلی را ایفا می‌کنند و برادرها،‌ نگران روابط خواهرها با مردان دیگر هستند.

کلیشه‌های نامناسب در مورد با مساله کودکان نیز در سریال دیده می‌شود.

اینکه ناظم در نوجوانی به هاشم می‌گوید "جامعه به حمال هم احتیاج دارد"، دستمایه خنده قرار می‌گیرد. از سویی دیگر کودکان این سریال هم گاهی در شرایطی نامناسبند. مثال‌ ساده‌ بی‌توجهی به امنیت کودکان، پسربچه هاشم است که ما بارها او را تنها عقب وانت‌نیسان می‌بینیم.

منبع تصویر،

filimo.com

توضیح تصویر،

بهناز جعفری در نقش پری سازگار

شوخی با کمیته و جنگ

یکی دیگر از مولفه‌هایی که در سریال دیده می‌شود، استفاده شرایط اجتماعی و سیاسی دهه ۶۰ به مثابه ابزار طنز است. در واقع نمادهایی اجتماعی که اغلب بعد از بهمن ۵۷ در ایران به وجود آمده‌اند، بخشی از بار "نوستالژی" سریال را به دوش می‌کشند. به عنوان مثال، پسرها در خیابان مشغول خواستگاری از دخترها هستند که "کمیته" با همان ماشینی که اتفاقا "نیسان" است از راه می‌رسد و فرار پسرها موقعیتی کمیک را به وجود می‌آورد.

مثال دیگر، شخصیت علیرضا خمسه است که در سریال یک فرمانده جنگ ایران و عراق بوده و حالا در نقش ریش‌سفید می‌خواهد به رضا و جمشید کمک کند؛ دو دوستی که خود را به عنوان سربازان او در جنگ معرفی می‌کنند و سعی می‌کنند با ذکر خاطرات "عملیات"، اعتباری برای خود دست‌وپا کنند.

به طور کلی سریال می‌خواهد مفاهیم "مقدس‌شده" ایدئولوژیک دهه ۶۰ را به عناصر کمدی خود تبدیل کند و البته این، نخستین باری نیست که یک اثر طنز در سال‌های اخیر دست به چنین کاری می‌زند.

منبع تصویر،

filimo.com

توضیح تصویر،

علیرضا خمسه در نقش یک فرمانده در زمان جنگ ایران و عراق

آثار قدیمی‌تری چون "لیلی با من است"، "مارمولک" و "اخراجی‌ها" و این اواخر مجموعه فیلم‌های "گشت ارشاد" نمونه‌های محبوب ژانری از طنزند که سازندگانشان، استفاده از نمادی به ظاهر مقدس را دستمایه شوخی خود قرار داده‌اند.

"بقیه زندانیان هم از ترسشان، ماجرا را رها می‌کنند.شاید اما واضح‌تر از همه اینها، ارجاع سریال به کاراکتر جمشید هاشم‌پور است"در نیسان آبی اما این موضوع، مسئله محوری داستان نیست. "کمیته" و "فرمانده جنگ" تنها بخش‌های کوچکی از فضای داستانند که در لحظاتی به خدمت شوخی‌ها درمی‌آیند و بعد از اینکه چند دقیقه کارشان را انجام دادند، به کناری می‌روند تا داستان، مسیر اصلی خود را ادامه دهد.

به طور کلی استفاده از الگوهای محبوب کمدی فیلمفارسی، رفتن به سراغ تم موسیقی فولکلور تهرانی که به موزیک "جاهلی" معروف است، تجربه خرده‌فرهنگ راننده گاراژ، "جنوب‌شهر" و زندانی و البته استفاده از شوخی‌هایی که به احتمال زیاد نمایش آن از تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی به این راحتی‌ها ممکن نیست، می‌تواند بخشی از دلایل پربیننده‌بودن سریال باشد.

منوچهر هادی توانسته به کمک مجموعه‌ای از عناصر فیلمفارسی، طنز عامیانه و کلیشه‌های موفق بازار که بارها از گیشه‌ها سربلند و موفق بیرون آمده‌اند، مخاطب قابل توجهی را با سریال خود همراه کند و اینها احتمالا اصلی‌ترین دلایل اقبال عمومی تماشاگران ایرانی به این سریال است. هر چند ممکن است در "نیسان آبی" برای برخی، نیسان کمیته و فرمانده جنگ، نه یک دستمایه برای موقعیتی کمدی، که یادآور خاطراتی تلخ باشد.

منابع خبر

اخبار مرتبط