قسمت هفتاد و پنج محکوم

پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱

   

سریال محکوم قسمت هفتاد و پنج 75Mahkoom Serial Part ۷۵


فیرات و مامی به دفتر می روند. دفنه از اینکه آن ها جلوی دو قتل را گرفته اند متحیر است. عایشه پرونده اطلاعات زن را به فیرات می دهد. فیرات به اتاق بازجویی پیش او می رود و با طعنه هویت های جعلی مختلف او را نشان میدهد. زن می گوید نامش گریون است و او و ایلول از کودکی بدون پدر و مادر بزرگ شده اند.

او می گوید در یک گروه خلافکار کار می کرده و کارهای اجرایی را انجام می داده و خودش شخصا کلاهبرداری نکرده است.

"زن می گوید نامش گریون است و او و ایلول از کودکی بدون پدر و مادر بزرگ شده اند.او می گوید در یک گروه خلافکار کار می کرده و کارهای اجرایی را انجام می داده و خودش شخصا کلاهبرداری نکرده است"سپس دستانش را دراز می کند تا فیرات او را دستگیر کند.

فیرات می گوید به او یک شانس می دهد تا از استعدادهایش استفاده کند. فیرات گریون را بیرون می آورد و به عنوان عضو جدید گروهشان معرفی می کند. دفنه از اینکه فیرات افراد نا مناسبی را انتخاب می کند عصبانی می شود. 

مامی و فیرات، عمود را به اتاق بازجویی می برند و سعی دارند از او حرف بکشند تا بفهمند باریش کجاست. مامی از اینکه عمود حرف نمی زند عصبانی می شود و می خواهد به او حمله کند.

اما فیرات جلوی مامی را می گیرد و او را بیرون می برد. عمود برای اینکه چیزی را لو ندهد طبق قوانینی که باریش برایشان گفته برای اثبات وفاداری اش به باریش گردن خودش را میشکند و می میرد.

فیرات شوکه می شود. 

شب فیرات به خانه بوگه به دنبال نازلی می رود. بعد از رفتن آن ها، باریش با بوگه تماس می گیرد. بوگه با دیدن شماره ناشناس، با تردید جواب می دهد. باریش می گوید

بوگه می دانسته باریش پشت خط است و چون او را دوست دارد جواب داده است. بوگه از او می خواهد کاری با زندگی آن ها نداشته باشد.

"سپس دستانش را دراز می کند تا فیرات او را دستگیر کند.فیرات می گوید به او یک شانس می دهد تا از استعدادهایش استفاده کند"باریش می گوید او دوباره بوگه را به دست خواهد آورد و بعد گوشی را قطع می کند. بوگه کلافه می شود. 

روز بعد حاجی با صبحانه به دفتر می رود. عایشه به فیرات می گوید برای گریون یک اکانت درست کرده اند تا از طریق آن با باریش ارتباط بگیرند. مامی هم می گوید تصویر فقرا را در دوربین های مداربسته در حال صحبت با پیرمرد فقیری که همیشه به مکان داداراغلو می رود ضبط کرده اند.

حاجی با دیدن داداراغلو میگوید او را می شناسد و او از دوستان قدیمی پدرش بوده است. فیرات از حاجی می خواهد او را پیش داداراغلو ببرد. 

باریش و رفیع پیش داداراغلو هستند.

شاگرد داداراغلو به او خبر می دهد که فیرات و حاجی برای دیدن او آمده اند. رفیع سریع می رود اما باریش می خواهد آنجا بماند و پنهان می شود.

فیرات و حاجی داخل می شوند. حاجی فیرات و داداراغلو را به هم معرفی می کند و از داداراغلو تعریف می کند. فیرات عکس آن پیرمرد را به داداراغلو نشان میدهد و می پرسد او کیست و چه ارتباطی با باریش یساری دارد؟ داداراغلو می گوید اسم او صفر است اما ارتباطی با باریش ندارد و خودش هم باریش را نمی شناسد. سپس غذاخوری را نشان می دهد و می گوید هر روز به نیازمندان غذا میدهد و صفر هم از همین افراد است. 

باریش پیش ساشا می رود و ساشا می گوید یک نفر می خواهد به عضویت گروه آن ها دربیاید.

"دفنه از اینکه فیرات افراد نا مناسبی را انتخاب می کند عصبانی می شود. مامی و فیرات، عمود را به اتاق بازجویی می برند و سعی دارند از او حرف بکشند تا بفهمند باریش کجاست"باریش با آن شخص که در واقع گریون است چت می کند. فیرات به جای گریون جواب باریش را می دهد و می گوید او از برادر و پدرش ضربه خورده و می خواهد از آن ها انتقام بگیرد. باریش از او می خواهد شب به آدرسی که می گوید برود. 

شب گریون به پارک می رود. یک زن گلفروش کاغذی به او میدهد و گریون به آدرس دیگری می رود. او چندین مرحله را طی می کند و بعد رفیع پیشش می آید و می گوید آزمون ها را با موفقیت گذرانده است.

سپس آدرسی به گریون می دهد تا به آنجا برود. بعد از رفتن رفیع، گریون می رود و فیرات هم او را تعقیب می کند. ساشا که آن ها را زیر نظر داشته متوجه می شود. 

وقتی گریون و فیرات به آدرس می رسند، افراد باریش با تهدید اسلحه آن ها را می گیرند. آن ها فیرات و گریون را به یک انبار می برند که عده ای با ماسک چهره باریش در آن در حال رقصیدن هستند.

باریش مقابل فیرات می رود. فیرات با دیدن او عصبانی می شود و او را قاتل می خواند.

"مامی از اینکه عمود حرف نمی زند عصبانی می شود و می خواهد به او حمله کند.اما فیرات جلوی مامی را می گیرد و او را بیرون می برد"افراد باریش، گریون را به تخت بسته اند و علیرضا را به کنار تخت می برند. باریش به خاطر اینکه فیرات در اجرای عدالتش دخالت کرده و مانع کشته شدن علیرضا شده، دستور می دهد که علیرضا مثل ایلول با گریون رفتار کند و اگر از نظر فیرات او مجرم است، باید گریون را از دست علیرضا نجات دهد و او را بکشد. او اسلحه ای را به سمت فیرات پرت می کند. 

پایان قسمت ۷۵

 

دیدگاه‌ها


برای آن‌که از قافله پندار (خبر و سرگرمی) عقب نمانید کلیک کنید و به تلگرام بیایید.
قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت هفتاد و شش ۷۶ قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت هفتاد و چهار ۷۴ Next Episode - Mahkoom Serial Part ۷۶ Previous Episode - Mahkoom Serial Part ۷۴

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
پندار - ۴ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۴ آبان ۱۴۰۱
بی بی سی فارسی - ۱۵ خرداد ۱۳۹۹