قسمت سی و شش صداقت‌ سیز

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال صداقت‌ سیز قسمت سی و شش 36Sedaghatsiz Serial Part ۳۶

این پاورقی قسمت ۳۶ سریال صداقت سیز هست. 

دو هفته بعد پلیس‌ها در حال بررسی خانۀ ولکان هستند. پلیس گوشی درین را پیدا می‌کند و پیغامی را که ولکان خطاب به درین در آن نوشته می‌کشمت درین را به ولکان نشان می‌دهد و ولکان با آشفتگی به پلیس نگاه می‌کند. 

در زمان حال آسیه بعد از رفتن ولکان و علی و درین از بیمارستان با ناراحتی به پارکینگ می‌رود. او آنجا تورگای را می‌بیند و موضوع را به او می‌گوید.

تورگای آسیه را بغل می‌کند و دلداری‌اش می‌دهد. 

هاکان و زنش در ماشین هستند و زن هاکان با دیدن این صحنه تعجب می‌کند.

علی در خانۀ ولکان در گروه مدرسه در گوشی‌اش متوجه طعنه‌های همکلاسی‌های خود در مورد رضایت گرفتن درین از خانوادۀ عمر و ناتوانی مادرش از این کار می‌شود. 

درین در خانۀ خودش این پیام‌ها را در گروه می‌خواند و موضوع را به هالوک و گونول می‌گوید. 

هالوک به دمیر هشدار می‌دهد که در گروه چیزی نگوید. دمیر از پیغام‌های تعریف و تمجید بقیه در مورد درین عکس می‌گیرد و برای خواهرش می‌فرستد.

درین از این قضیه خوشحال می‌شود. 

علی که ناراحت و عصبی شده به آسیه پیغام می‌دهد و می‌گوید با کارهایش در مدرسه باعث آبروریزی او شده و از او می‌خواهد طبق گفتۀ بهار به استانبول مهاجرت کند و از او دور باشد. 

آسیه با خواندن پیغام علی شوکه و ناراحت می‌شود. او پیش بهار می‌رود و در مورد حرف علی سؤال می‌کند. 

بهار در مورد نقشه‌اش به آسیه می‌گوید و از او عذرخواهی می‌کند.

"   سریال صداقت‌ سیز قسمت سی و شش 36Sedaghatsiz Serial Part ۳۶ این پاورقی قسمت ۳۶ سریال صداقت سیز هست. دو هفته بعد پلیس‌ها در حال بررسی خانۀ ولکان هستند"او می‌گوید فکر می‌کرد با این کار باعث می‌شود که علی به خانه برگردد. 

آسیه به بهار می‌گوید شاید حق با علی باشد و بهتر است او از آن‌جا برود. 

روز بعد آسیه دم مدرسه علی می‌رود. 

علی با دیدن آسیه با او سرد رفتار می‌کند و سریع داخل می‌رود. 

آسیه به ولکان که علی را رسانده می‌گوید برای علی وقت روانشناس گرفته. او دستبندی که علی داده بود را به ولکان پس می‌دهد تا به گونول بدهد. 

همان لحظه گونول می‌رسد و آسیه می‌رود. گونول از ولکان می‌خواهد که با هم به کافی‌شاپ بروند. 

آن‌ها به کافی‌شاپ می‌روند و گونول به ولکان می‌گوید به صاحب روزنامه و خبرنگار باج داده تا حرف‌های مرت را چاپ کند، سپس به ولکان تذکر می‌دهد که دیدارهای مداوم او و آسیه در مکان‌های عمومی مثل مدرسۀ علی درست نیست و دیگران در مورد آن‌ها حرف درمی‌آورند. 

ولکان یادآوری می‌کند که آسیه و او بچه دارند و به‌خاطر علی باید با هم در ارتباط باشند. 

بهار به بیمارستان پیش دریا می‌رود و در مورد تصمیم آسیه برای رفتن از تکیرداغ می‌گوید. 

دریا پیش هاکان می‌رود و می‌گوید آسیه قصد دارد استعفا بدهد. 

هاکان می‌گوید باید جلوی این اتفاق را بگیرند، چون آسیه پزشک لایقی‌ست و نباید از آنجا برود. 

دریا که خودش دوست دارد به‌جای آسیه پزشک ارشد بشود می‌گوید شاید این کار برای آسیه بهتر باشد و نباید دخالتی بکنند. 

همان‌موقع آسیه داخل می‌آید و می‌گوید این را با احسان یکی دیگر از رؤسای بیمارستان هم درمیان گذاشته است. 

کمی بعد نِوین که همسر احسان است با آسیه تماس می‌گیرد و بخاطر تصمیم او ابراز ناراحتی می‌کند و از آسیه می‌خواهد به رستوران انجمن خیریه بیاید تا صحبت کند. 

آسیا به اتاق تورگای می‌رود و وقتی تورگای از تصمیم او باخبر می‌شود از آسیه می‌خواهد به‌جای استعفا مدتی به مرخصی و مسافرت برود اما آسیه می‌گوید تصمیم خودش را گرفته. 

تورگای ناراحت می‌شود. در رستوران انجمن خانم‌ها جمعند و مشغول صحبتند. همسر هاکان به همه می‌گوید آسیه و تورگای را درحالی‌که با هم صمیمی بوده‌اند دیده. 

درین متعجب و خوشحال می‌شود.

نِوین با ناراحتی می‌گوید آسیه از بیمارستان استعفا داده و قصد رفتن دارد. 

درین و گونول با شنیدن این خبر به‌شدت خوشحال می‌شوند. 

نیل هم این خبر را می‌شوند و ناراحت می‌شود. 

هجران به رستوران می‌آید و با دیدن نیل یادش می‌آید که او را پیش سرجوق دیده بود.

او از نیل خواهش می‌کند سرجوق را راضی کند تا او را ببیند. 

نیل با سرجوق تماس می‌گیرد و موضوع را به او می‌گوید.

گونول دم در می‌آید و هجران خودش را به او معرفی می‌کند. 

گونول که قرار برود برای هجران مکانی برای اسکان تهیه کند می‌گوید او را فعلاً به یک هتل می‌فرستد. 

هجران از او تشکر می‌کند. 

همان‌موقع هالوک به آن‌جا می‌آید. گونول هجران را به هالوک معرفی می‌کند. 

هالوک با دیدن هجران شوکه می‌شود. 

هجران خداحافظی می‌کند و بیرون می‌رود. 

همان‌موقع سرجوق می‌آید و با عصبانیت از هجران می‌خواهد که سوار ماشینش شود. 

آسیه هم می‌رسد و با دیدن این صحنه تعجب می‌کند. 

آسیه پیش نِوین می‌رود و نِوین سعی دارد او را راضی کند که از آنجا نرود. اما آسیه می‌گوید این کار برایش بهتر است. 

کمی بعد درین پیش آسیه می‌آید و با طعنه می‌گوید بالاخره آسیه باخت را قبول کرده و می‌خواهد برود. 

آسیه می‌گوید از جنگیدن دست کشیده وگرنه برنده می‌شد. 

ولکان از دریا خبر استعفای آسیه را می‌شنود و شوکه می‌شود. او با آسیه تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد که این‌کار را نکند. 

آسیه از او می‌خواهد در کارهایش دخالت نکند و بعد علی را به او می‌سپارد و تلفن را قطع می‌کند. 

ولکان عصبی می‌شود.

کمی بعد درین و گونول سریع به‌سمت خانه می‌روند و درین به ولکان خبر می‌دهد که زینب تب کرده و مریض است و از او می‌خواهد به خانه بیاید. 

سرجوق هجران را به محلی می‌برد که هجران او را در کودکی رها کرده بود. سپس با طعنه و عصبانیت از سختی‌های کودکی‌اش می‌گوید و می‌گوید زنی که هجران سرجوق را به او سپرده بود بعد از مدتی او را بیرون کرد و سرجوق آواره شد. 

او به هجران پول می‌دهد و از او می‌خواهد از زندگی‌اش بیرون برود و دیگر سراغش نیاید. 

هجران ناراحت می‌شود.

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت سی و هفت ۳۷ قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت سی و پنج ۳۵ Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۳۷ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۳۵.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبر آنلاین - ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱