قسمت چهل و نه محکوم
سریال محکوم قسمت چهل و نه 49Mahkoom Serial Part ۴۹
فیرات و باریش با اسلحه شیشه اتاقک را میشکنند و داخل میروند و بچهها را بیرون میآورند. صبح در میخانه نازلی بیدار میشود و فیرات بالای سر اوست. او از اینکه بالاخره نازلی پیشش آمده خوشحال است. بکیر برای نازلی صبحانه آماده میکند. او گوشی و سیم کارتهای جدید را به فیرات میدهد.
فیرات میگوید حالا که بچهها را تحویل گرفتهاند، آتش بس تمام شده و باید سراغ باریش بروند.
" سریال محکوم قسمت چهل و نه 49Mahkoom Serial Part ۴۹ فیرات و باریش با اسلحه شیشه اتاقک را میشکنند و داخل میروند و بچهها را بیرون میآورند"جمره که از شرکت زاهد استعفا داده، دوباره به دادگاه برمیگردد و وکالت پرونده فیرات را میگیرد. حاجی گوشیهای جدید را به خان بابا و یادگار هم میدهد. پاشا و قنبر به جنگل میروند و پولهای بلیط قرعه کشی را آنجا زیر زمین دفن میکنند.
باریش پیش سینیور میرود و به خاطر اینکه نزدیک بود هم باریش و بوگه و هم جان پسرش را بکشد، او را سرزنش میکند. سینیور میگوید کسی نمیتواند او را تهدید کند. باریش با طعنه میگوید سینیور نمیتواند هر بار اینترنت سراسری را قطع کند! سینیور به باریش میگوید باید فعالیت و همکاریاش را با او ادامه دهد.
او میگوید آنها با هم همدست هستند و اگر سینیور لو برود پای باریش هم گیر است. او سپس میگوید به خاطر داشتن اطلاعات فیرات و فرار کردن او، باید اول فیرات را بکشند. باریش از این پیشنهاد استقبال میکند.
باریش به خانه میرود و به بوگه میگوید باید فیرات را بکشند. بوگه مخالفت میکند و میگوید فیرات خودش قاتل زنش است و به زودی دستگیر میشود و به زندان برمیگردد. بوگه از چهره باریش حس میکند که او چیزی را در این مورد پنهان میکند.
"او گوشی و سیم کارتهای جدید را به فیرات میدهد.فیرات میگوید حالا که بچهها را تحویل گرفتهاند، آتش بس تمام شده و باید سراغ باریش بروند"باریش چیزی لو نمیدهد.
سینیور در ماشین به رفیع میگوید حمله بمب گذاری را به گردن فیرات میاندازد و اگر فیرات فیلم را پخش کرد، ادعا میکند که فیلم مونتاژ است. سپس به رفیع میگوید یک راننده جدید برای او آورده که دشمن فیرات و باریش است. رفیع به سمت ماشینش میرود و مجاهد را به عنوان رانندهاش میبیند.
فیرات در میخانه دوستانش را جمع کرده و در مورد کارهای خلاف باریش صحبت میکند و میگوید باید او را گیر بیاندازند. او به خاطر اینکه آنها چاقو را پیدا نکردهاند نمیتواند از این طریق باریش را به زندان بیاندازد و دنبال جرمهای دیگر اوست. جمره میگوید آنها باید به سراغ ماجرای قتل فردا بروند که حتی جسدش هم پیدا نشد و قطعا باریش او را کشته است.
فیرات میگویند آنها اول باید بوگه را راضی کنند تا علیه باریش شهادت بدهد تا ثابت شود که او ساواش نیست.
در مکان ساشا، ساشا و باریش هم درمورد قتل فیرات صحبت میکنند. طاهر به خواست باریش به آنجا میرود. باریش از او برای سنگین کردن جرم زندانیان و بازگرداندن آنها به زندان کمک میخواهد. طاهر میگوید فیرات دشمن اصلی اوست و به باریش کمک خواهد کرد. سپس میگوید باید پرونده همه فراریها را ببیند.
"جمره که از شرکت زاهد استعفا داده، دوباره به دادگاه برمیگردد و وکالت پرونده فیرات را میگیرد"ساشا برگه فاکتور میخانه را به باریش نشان میدهد و میگوید این را در جیب پاشا پیدا کرده و حتما آنها در آنجا پنهان شدهاند.
فیرات و حاجی به باشگاهی میروند که بوگه آنجا ورزش میکند. بوگه از دیدن فیرات در آنجا شوکه میشود. فیرات با بوگه صحبت میکند و میگوید زنش را باریش کشته و همه چیز را تعریف میکند. او از بوگه میخواهد علیه باریش شهادت بدهد و خودش و پسرش را هم از دست آن روانی نجات دهد. بوگه که بسیار شوکه شده، گریه میکند و نمیتواند درخواست فیرات را قبول کند و از او میخواهد که برود.
خان بابا به خانه زاهد میرود و در مورد پرونده قتل خودش صحبت میکند و میگوید مادر جمره بچه دیگری نداشته است.
زاهد میگوید او یک بچه کوچک دیگر هم داشته که هنوز برایش اسمی انتخاب نکرده بودند و خان بابا او را کشته و جمره هم از این قضیه خبر ندارد.
قنبر در میخانه با نازلی مشغول بازی است. باریش به میخانه میرود و قنبر با دیدن او سریع نازلی را بغل میکند و به اتاق پشتی میرود. باریش داخل میرود و از یادگار سراغ فراریها را میگیرد و عکس آنها را نشان میدهد. یادگار تظاهر میکند که آنها را نمیشناسد. باریش به بهانه دستشویی میخواهد به اتاق برود، اما یادگار جلوی او را میگیرد و به او اشاره میکند که دستشویی آنجا نیست.
"پاشا و قنبر به جنگل میروند و پولهای بلیط قرعه کشی را آنجا زیر زمین دفن میکنند.باریش پیش سینیور میرود و به خاطر اینکه نزدیک بود هم باریش و بوگه و هم جان پسرش را بکشد، او را سرزنش میکند"نازلی در اتاق قنبر را صدا میزند و باریش مشکوک میشود. یادگار با اشاره میگوید صدایی نیامده است. باریش از آنجا میرود.
پاشا به خواست فیرات به خانه ساشا میرود تا خودکاری که صدای ضبط شده باریش در آن بود را پیدا کند. کمی بعد ساشا به خانه میرود و با اسلحه پشت سر پاشا میایستد و او را میگیرد. او دستان پاشا را میبندد و سعی میکند تا او حرف بکشد که دوستانش کجا مخفی شدهاند.
پایان قسمت ۴۹
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران