در سراشیبی سقوط

در سراشیبی سقوط
کلمه
کلمه - ۳۰ فروردین ۱۳۹۹

چکیده :آن‌چه در اتفاقاتی همچون سقوط هواپیما و انکار‌های پی‌درپی آن، تفاوت چشمگیر آمار رسمی و آمار غیررسمی در تعداد افراد مبتلا به ویروس کرونا و عدم اعلام تعداد کشته‌های اعتراضات آبان ماه دیدیم بسیار شبیه رویه‌هایی است که شوروی جهت پنهان‌کردن واقعیات به کار می‌گرفت؛ گویی تاریخ تکرار می شود، این‌بار اما در...

علی امام جمعه

سقوط هواپیمای اوکراینی توسط دو موشک سپاه پاسداران اسلامی، مردم را در بهت، ناباوری و ماتم فرو برد. انکار بی‌سابقهِ چند روزهِ واقعیت بر داغ دل ما افزود و همچون پتکی رشته احساساتمان را پاره کرد. این اتفاق و دیگر اتفاق‌های این چند ماه توجه‌ها را به مقایسه وضعیت کنونی کشور و سال‌های پایانی اتحاد جماهیر شوروی جلب کرد. آن‌چه در اتفاقاتی همچون سقوط هواپیما و انکار‌های پی‌درپی آن، تفاوت چشمگیر آمار رسمی و آمار غیررسمی در تعداد افراد مبتلا به ویروس کرونا و عدم اعلام تعداد کشته‌های اعتراضات آبان ماه دیدیم بسیار شبیه رویه‌هایی است که شوروی جهت پنهان‌کردن واقعیات به کار می‌گرفت؛ گویی تاریخ تکرار می شود، این‌بار اما در ایران.

ساختار حکومت شوروی چگونه بود؟

این کشور توسط شورا‌ها اداره می‌شد. شورا‌ها از سطح محلی شروع می‌شدند و هر شورا یک نماینده در شورای بالاتر داشت و این روند تا کنگره حزب ادامه می‌یافت.

"انکار بی‌سابقهِ چند روزهِ واقعیت بر داغ دل ما افزود و همچون پتکی رشته احساساتمان را پاره کرد"کنگره‌ حزب نیز که از زمان استالین-رهبر شوری در جنگ جهانی دوم- به طور نامنظم و هر چند سال یکبار تشکیل جلسه می‌داد، کمیته مرکزی حزب را منصوب می‌کرد. کمیته مرکزی نیز دفتر سیاسی را انتخاب می‌کرد. همچنین دبیر کل حزب که قدرتمندترین فرد در شوروی بود، توسط دفتر سیاسی انتخاب می‌شد. این شیوه‌ حکومت یک بوروکراسی ناکارآمد و فرسایشی را به وجود آورده بود، به صورتی که بدنه حکومت را از افراد متخصص و کارآمد تهی و یک فساد فراگیر را ایجاد کرده بود.

آزادی سیاسی در حکومت شوروی و جمهوری اسلامی:

شوروی یک نظام تک حزبی بود و تنها حزب رسمی کشور، حزب کمونیست اتحاد شوروی نام داشت. سایر احزاب غیرقانونی بودند و هر فردی که قصد فعالیت‌های سیاسی داشت باید به عضویت این حزب درمی‌آمد.

افراد و احزابی که اعتقاداتی خلاف عقاید حزب کمونیست داشتند، حق فعالیت نداشتند و توسط حزب حاکم حذف می‌شدند.

در شوروی هیچ مطبوعات و رسانه آزاد و مستقلی وجود نداشت. تمام رسانه‌ها تحت کنترل دولت بودند و عقاید حزب حاکم به صورت پروپاگاندا توسط رسانه‌های تحت کنترل دولت تبلیغ می‌شد. رسانه‌ها از حاکمین، کیش شخصیت ساخته بودند و داستان‌هایی در ستایش رهبران خود روایت می‌کردند. این رژیم تبلیغات گسترده‌ای راه انداخت تا شهروندان را به طور کامل در سیطره خود درآورد.

در سراسر شوروی در تمام خیابان‌ها و محله‌ها پلیس‌های مخفی-ک‌گ‌ب- مردم را به طور کامل زیر نظر داشتند تا مبادا عقایدی خلاف عقاید حزب را بیان کنند. بنابراین سرکوب آزادی سیاسی به طرز عجیبی از زندگی خصوصی مردم آغاز می‌شد.

"این اتفاق و دیگر اتفاق‌های این چند ماه توجه‌ها را به مقایسه وضعیت کنونی کشور و سال‌های پایانی اتحاد جماهیر شوروی جلب کرد"نمونه بارز سرکوب سیاسی را می‌توان در تصفیه بزرگ استالین دنبال کرد که طی ۲ سال حدود ۶ میلیون نفر بازداشت و نزدیک به ۲ میلیون نفر در دادگاه‌های نمایشی به اعدام محکوم شدند. با این اوصاف حکومت شوروی یک حکومت تمامیت خواه بود که در تمام جنبه‌ها رفتار‌های مردم خود را کنترل می‌کرد.

در ایران صدا و سیما به عنوان ابزاری قدرتمند جهت تبلیغات عقاید نظام، کاملا در اختیار حکومت است. این سازمان که از بودجه دولتی -بالغ بر ۱۸۰۰ میلیارد تومان-  بهره می‌برد در طی چند سال اخیر رویه‌ای ثابت در ستایش هسته حکومت و ایجاد تصویر قهرمانانه از آن، گسترش تئوری‌های توطئه و اتهام‌زنی به کشورهای غربی و ترویج غرب‌ستیزی داشته‌است. روزنامه‌ها نیز چنانچه بر خلاف خطی مشی حکومت مطلبی چاپ کنند، دادگاهی و توسط هیئت نظارت بر مطبوعات، توقیف می‌شوند. برای نمونه می‌توان به توقیف روزنامه قانون در ۷ اسفند ۹۷ به دلیل انتشار مطلبی در مورد حضور سرزده بشاراسد، رئیس‌جمهور سوریه، در ایران اشاره کرد.

سمت راست: پروپاگاندای شوروی که در مورد تحقیر آمریکا، ارائه یک چهره قهرمانانه از استالین و ولادیمر لنین و پیروزی کمونیست در جهان است.

در سمت چپ پوستر‌های رایج در ایران در مورد غرب ستیزی صدور انقلاب اسلامی، نهی مذاکره، تحقیر معترضان انتخابات ۸۸ را نشان می‌دهد

آزادی‌های سیاسی نیز در ایران به شدت سرکوب شده‌است. فضای سیاسی بی‌رمق دانشگاه‌ها، دستگیری و زندانی کردن بسیاری از منتقدین سیاسی گویای این مطلب است. اگر بخواهیم افرادی را که بر اساس اتهام‌های سیاسی بازداشت شده‌اند نام ببریم، به یک فهرست بلند بالا دست می‌یابیم. اما هیچ آمار رسمی از تعداد زندانیان سیاسی در دست نیست. در تظاهرات سال ۸۸، بزرگترین موج دستگیری فعالین سیاسی صورت گرفت، اما باز هم هیچ خبری از آمار رسمی و شفاف تعداد زندانیان و کشته‌شدگان سال ۸۸ یافت نمی‌شود.

"شورا‌ها از سطح محلی شروع می‌شدند و هر شورا یک نماینده در شورای بالاتر داشت و این روند تا کنگره حزب ادامه می‌یافت"بسیاری از این افراد توسط نهاد‌های اطلاعاتی بازداشت می‌شوند که این نهادها بی‌شباهت به پلیس مخفی شوروی نیستند.

با اینکه در کشور ما تعدد احزاب وجود دارد، اما عملاً احزاب مختلف آزادی چندانی در اظهار عقیده خود ندارند. چنانچه حزبی برخلاف موازین اصلی هسته حاکم حرکت کند، فعالیت آن حزب غیرقانونی اعلام و با سرکوب از فضای سیاسی جامعه حذف می‌شود. از جمله این احزاب می‌توان به حزب نهضت آزادی اشاره کرد که در پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسیار پررنگی ایفا کرده بود و بزرگانی چون آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان از موسسان آن بودند، اما پس از انقلاب فعالیت آن غیرقانونی اعلام شد.

تصفیه بزرگ(عکس بالا راست)طی آن حدود ۲ میلیون دگراندیش در دادگاه‌های نمایشی اعدام شدند. مسئولیت کامل تصفیه بزرگ بر عهده استالین(عکس بالا چپ) است. عکس پایین اعتراضات سال ۸۸ در ایران را نشان می‌دهد.

بزرگترین موج دستگیری منتقدین سیاسی در این سال صورت گرفت.

فاجعه چرنوبیل، سقوط هواپیما و بیماری کرونا: دروغ پشت دورغ

فاجعه چرنوبیل یک حاثه هولناک هسته‌ای بود که ششم اردیبهشت ۱۳۶۵، در نیروگاه چرنوبیل در شمال اوکراین که در آن زمان بخشی از شوروی بود، اتفاق افتاد. این حادثه منجر به انتشار گسترده مواد رادیواکتیو شد و یک فاجعه زیست محیطی و انسانی را به بار آورد.

ماجرا چه بود؟

از نیروگاه اتمی چرنوبیل جهت تولید برق استفاده می‌شد. به طور ساده بر اثر واکنش‌های شکافت هسته‌ای درون رآکتور، انرژی بسیار زیادی تولید می‌شود که از این انرژی برای بخار کردن آب در محفظه تولید بخار استفاده می‌شود. سپس بخار تولید شده باعث چرخش توربین‌ها تولید برق می‌شود.

"کنگره‌ حزب نیز که از زمان استالین-رهبر شوری در جنگ جهانی دوم- به طور نامنظم و هر چند سال یکبار تشکیل جلسه می‌داد، کمیته مرکزی حزب را منصوب می‌کرد"به دنبال شکاف هسته‌ای به صورت زنجیره‌ای انرژی بسیار زیادی تولید و در صورت عدم کنترل باعث وقوع انفجار هسته‌ای می‌شود. به همین دلیل برای کنترل واکنش شکافت هسته‌ای از میله‌های کنترل و برقراری جریان آب خنک در اطراف رآکتور استفاده می‌شود. جهت برقراری جریان آب خنک در اطراف رآکتور از پمپ‌های متصل به برق شهری استفاده می‌شد. مسئولین نیروگاه جهت انجام یک آزمایش ایمنی میله‌های کنترل را از رآکتور خارج و میزان قدرت برق نیروگاه را پایین آوردند. با خارج کردن میله های کنترل سرعت واکنش هسته به شدت افزایش یافت و همچنین این اقدامات باعث کاهش دبی آب و افزایش شدید دمای رآکتور شد.

مسئولین رآکتور طبق پروتکل ایمنی، با فشردن دکمه‌ای موسوم به AZ-۵ برای توقف کار رآکتور تلاش کردند اما به دلیل وجود نقصی در طراحی نیروگاه با فشار دادن این دکمه برخلاف انتظار سرعت واکنش هسته‌ای بیشتر شد و یک انفجار هولناک رخ داد.

خسارات فاجعه چرنوبیل

به دنبال این انفجار، مواد رادیواکتیو در منطقه وسیعی از اوکراین و بلاروس پخش شد. تعداد زیادی از کارمندان نیروگاه و آتشنشانان بر اثر سوختگی ناشی از تشعشات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند و حدود ۳۰۰ هزار نفر نیز آواره شدند. بسیاری از افراد ساکن در این منطقه نیز دچار بیماری‌های مختلفی از قبیل سرطان خون و سرطان پوست شدند. مردم این منطقه هنوز هم از آثار مواد رادیواکتیو رنج می‌برند و آمار مبتلایان به سرطان و نوزادانی که با جهش‌های ژنتیکی و مشکلات قلبی به دنیا می‌آیند، همچنان بالا است. هزینه انهدام نیرگاه چرنوبیل بالغ بر ۲ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود.

فاجعه چرنوبیل؛ بر اثر این انفجار، مواد رادیواکتیو در منطقه وسیعی از اوکراین و بلاروس پخش شد.

"سایر احزاب غیرقانونی بودند و هر فردی که قصد فعالیت‌های سیاسی داشت باید به عضویت این حزب درمی‌آمد"تعداد زیادی از کارمندان نیروگاه و آتشنشانان بر اثر سوختگی ناشی از تشعشات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند و حدود ۳۰۰ هزار نفر نیز آواره شدند.

پنهان کاری شوروی در ابعاد مختلف:

دولت شوروی از همان ابتدای فاجعه سانسور شدیدی بر رسانه‌ها و عوامل دخیل در این فاجعه اعمال کرد. بلافاصله پس از وقوع انفجار رسانه‌های موجود، سعی در عادی جلوه دادن اوضاع داشتند تا این فاجعه را تنها یک انفجار ساده جلوه دهند. اما این پنهانکاری خود فاجعه دیگری را رقم زد. مناطق اطراف نیروگاه چرنوبیل، دیر تخلیه شدند و این رویکرد باعث شد آمار مرگ و میر و میزان بیماری‌های ناشی از تاثیرات مواد رادیواکتیو به شدت افزایش یابد.

حکومت شوروی برای اینکه وجهه قهرمانانه خود را از دست ندهد حتی به مردم خود نیز رحم نکرد و چه بسا اگر پافشاری‌های جامعه علمی شوروی نبود، هیچگاه مناطق اطراف نیروگاه تخلیه نمی‌شدند و مردم بی‌گناه بیشتری قربانی سیاست‌های اقتدارگرایانه شوروی می‌شدند.

در واقعیت امر، قسمتی از فاجعه بر اثر نقصی بود که در مهندسی نیروگاه‌های اتمی شوروی وجود داشت. دولت شوروی برای آن که وجهه بین‌المللی خود را در خلال جنگ سرد حفظ کند و به قولی امپریالیسم از این نقص سوء‌استفاده نکند، تمام تلاش خود را انجام داد تا به مردم و افکار بین‌المللی القا کند که فاجعه تنها بر اثر اشتباه متصدیان نیروگاه اتفاق افتاده ‌است. کمیسیون دولتی فاجعه چرنوبیل که مسئول پاکسازی و انهدام نیروگاه بود به شدت توسط پلیس مخفی، تحت نظر و تعقیب قرار داشت تا واقعیت مخفی این فاجعه به بیرون درز پیدا نکند. همین باعث شد که بسیاری از دانشمندانی که سعی در افشای واقعیت داشتند، دستگیر و زندانی و تعدادی نیز به سرنوشت نامعلومی دچار شوند.

شوروی همکاری‌های بین‌المللی را از ترس پی‌بردن به اصل واقعیت نمی‌پذیرفت. در این میان تنها پرفسور والری لگاسف که عضو بخش مدیریت فاجعه چرنوبیل بود با حضور در آژانس بین‌المللی اتمی به عنوان نماینده شوروی، فاجعه چرنوبیل را صرفا ناشی از اشتباه متصدیان نیروگاه دانست.

"افراد و احزابی که اعتقاداتی خلاف عقاید حزب کمونیست داشتند، حق فعالیت نداشتند و توسط حزب حاکم حذف می‌شدند.در شوروی هیچ مطبوعات و رسانه آزاد و مستقلی وجود نداشت"رسانه‌های تحت کنترل دولت نیز همین داستان را برای مردم روایت می‌کردند. این دروغ و انکار و کتمان واقعیت تا ۲ سال ادامه داشت تا اینکه در نهایت پرفسور لگاسف اعترافات خود را در نواری ضبط و پس از آن خودکشی کرد. جامعه علمی شوروی به این نوارها دست یافت و این باعث شد که مقامات شوروی به ایرادات رآکتورهای اتمی خود اعتراف کنند.

دولت شوروی میزان مرگ و میر ناشی از اثرات مستقیم فاجعه چرنوبیل را ۳۱ تن اعلام کرد. این در حالی است که سازمان ملل تعداد مرگ و میر فوری ناشی از حادثه را ۵۴ نفر اعلام کرد. میزان مرگ و میر ناشی از اثرات طولانی مدت مواد رادیواکتیو فاجعه، هرگز از سوی دولت شوروی اعلام نشد و منابع متعبر چون سازمان ملل و سازمان بهداشت جهانی آن را بین ۴۰۰۰ تا ۹۳۰۰۰ نفر تخمین می‌زنند.

کودکانی را نشان می‌دهد که بر اثر تشعشعات ناشی از فاجعه چرنوبیل به سرطان مبتلا شده‌اند.

بسیاری از افراد ساکن در مناطق اطراف چرنوبیل دچار سرطان‌های مختلفی از قبیل خون و پوست شدند. مردم این منطقه هنوز هم از آثار مواد رادیواکتیو رنج می‌برند. میزان سرطان و نوزادانی که با جهش‌های ژنتیکی و مشکلات قلبی به دنیا می‌آیند، در این مناطق هنوز آمار بسیار بالایی دارد.

چرنوبیل، این بار در ایران

حادثه چرنوبیل و انکارهایی که به دنبال آن بود بسیار شبیه سقوط هواپیمای اوکراینی، حوادث آبان ماه و آمار غیر واقعی از مبتلایان به کرونا است. با سقوط هواپیما و گذشت سه روز در مخفی‌کاری و دروغ، سپاه پاسداران اعتراف کرد که هواپیما به دلیل اصابت موشک‌های سپاه سقوط کرده‌است.

"تمام رسانه‌ها تحت کنترل دولت بودند و عقاید حزب حاکم به صورت پروپاگاندا توسط رسانه‌های تحت کنترل دولت تبلیغ می‌شد"در این سه روز تمام رسانه‌های کشور از روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها و صدا و سیما همراه با هم و هم‌صدا با تمام مسئولین، سقوط هواپیما به وسیله موشک‌های سپاه را انکار می‌کردند. در مورد حوادث آبان ماه نیز هنوز هیچ مرجع رسمی تعداد کشته‌شدگان اعلام نکرده است.

در پی شیوع بیماری کرونا، بسیاری از مردم بر اثر دروغ‌های پی‌درپی حاکمیت در حوادث قبلی، به آمار رسمی اعتماد ندارند. در این بین نیز آمار مبتلایان و کشته‌شدگان بر طبق منابع بیمارستانی بیشتر از آمار رسمی است. برای مثال می‌توان به گفته‌های فرماندار کاشان در ۱۹ اسفند اشاره کرد که تعداد مرگ ناشی از ویروس کرونا را در این شهر ۸۸ نفر و تعداد افراد مبتلا را ۱۰۵۶ نفر اعلام کرد. این در حالی است که بر اساس آمار رسمی کل افراد مبتلا در استان اصفهان(که شامل شهرستان کاشان هم می‌شود)، تا ۱۹ اسفند، ۶۰۱ نفر بود.

صدا و سیما نیز اخبار خود را به گونه‌ای تنظیم می‌کند تا شرایط را عادی جلوه بدهد، به طوری که نشان بدهد خطر چندانی متوجه کشور نیست.

همچنین طبق یک رویه ثابت با ساخت گزارش‌های مختلف سعی می‌کند بحرانی خواندن اوضاع را ناشی از توطئه‌های خارجی بداند. اما گزارش‌های متعدد صدا و سیما، تناقضات زیادی با گفته مسئولین محلی دارد. برای مثال غلام‌علی ایمن‌زاده جعفرآبادی، نماینده رشت، وضعیت استان گیلان و شهر رشت را نگران‌کننده خواند و گفت آمار مبتلایان به ویروس کرونا به صورت تصاعدی در حال افزایش است.

سقوط هواپیمای اوکراینی توسط موشک‌های سپاه پاسداران ایران: هنگام سقوط هواپیما کل ارکان حکومتی، هماهنگ با هم سعی در انکار واقعیت داشتند، اما پس از سه روز انکار، نیروهای مسلح دست به اعتراف زد.

کرونا در ایران و تیفوس در شوروی ۸۰ سال پیش

در کتاب «امید علیه امید» به قلم نویسنده روس، نادژدا ماندلشتام، به جمله‌ای برمی‌خوریم که شباهت زیادی با این روزهای ایران دارد:« من در شهر وارونژ-یکی از شهرهای روسیه- مریض شدم، زمان استالین و در حدود سال ۱۹۳۸، تیفوس گرفتم که احتمالاً از کسی در ایستگاه قطار یا اسکله شهر گرفته بودم. بیماری تیفوس در روسیه خیلی شیوع داشت و تا همین اواخر همچنان در سطح وسیعی قربانی می‌گرفت.

"رسانه‌ها از حاکمین، کیش شخصیت ساخته بودند و داستان‌هایی در ستایش رهبران خود روایت می‌کردند"بیمارستان‌ها و وزارت بهداشت از اعلام تعداد مبتلایان به تیفوس و سایر بیماری‌های شایعی مثل وبا و حصبه منع شده‌ بودند. حتی کارکنان بیمارستان‌ها بین خودشان مجاز نبودند اسم این بیماری‌ها را به زبان بیاورند. در عوض، به هر کدام از این بیماری‌ها یک شماره خاص داده بودند. اگر اشتباه نکنم بیماری شماره پنج، بیماری تیفوس بود و بیماری شماره سه وبا. حتی درصد وفور بیماری‌های مسری در سطح جامعه جزو اسرار مملکتی به شمار می‌رفت.

استدلال حکومت این بود که دشمنان نظام سوسیالیستی اگر بدانند مردم ما به چه بیماری‌هایی مبتلا هستند، می‌توانند از این اطلاعات برای ضربه زدن به نظام استفاده کنند». روندی که حکومت ایران در اطلاع رسانی اپیدمی کرونا در پیش گرفته است، به نظر می‌رسد همانندی چشمگیری با نحوه برخورد با تیوفوس و سایر بیماری‌های مسری در شورروی دارد.

شوروی در افغانستان، ایران در عراق و سوریه

یکی دیگر از دلایل فروپاشی شوروی حضور این کشور درجنگ‌های مختلف از جمله اشغال افغانستان بود. شوروی جهت حمایت از حکومت کمونیستی جمهوری دموکراتیک افغانستان، ۳ دی ۱۳۵۸ علیه نیروهای مجاهدین افغان، به افغانستان لشکرکشی کرد. آمریکا که نگران نفوذ شوروی در افغانستان و جنوب شرقی آسیا بود از نیروهای مجاهدین افغان پشتیبانی می‌کرد. شوروی نیز از سوی دیگر نگران افزایش نفوذ آمریکا در منطقه با حمایت از مجاهدین افغان بود.

"نمونه بارز سرکوب سیاسی را می‌توان در تصفیه بزرگ استالین دنبال کرد که طی ۲ سال حدود ۶ میلیون نفر بازداشت و نزدیک به ۲ میلیون نفر در دادگاه‌های نمایشی به اعدام محکوم شدند"در نهایت این رقابت منطقه‌ای بین آمریکا و شوروی باعث حمله شوروی به این کشور شد. شوروی که قصد داشت حضوری کوتاه مدتی در افغانستان داشته باشد، گرفتار یک جنگ فرسایشی ۹ ساله شد.

پس از روی کار آمدن میخائیل گورباچف، با دلیل طولانی شدن جنگ و هزینه‌های سرمسام‌آور اقتصادی، شوروی ارتش خود را از افغانستان خارج کرد. نتیجه‌ جنگ برای شوروی فاجعه بود. بر اثر این جنگ حدود ۱۸ هزار نفر از نیروهای شوروی کشته شدند. جنگ افغانستان چهره شکست ناپذیر ارتش سرخ شوروی را مخدوش کرد و بار مالی زیادی بر دوش شوروی گذاشت.

به دنبال این جنگ جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا، علیه این کشور تحریم‌های اقتصادی سنگینی وضع کرد و اقتصاد ورشکسته شوروی را شکننده‌تر کرد. اختلافات نیز در داخل خود شوروی بالا گرفت. شکاف عمیقی بین بخش نظامی و حزب کمونیست ایجاد شد، نارضایتی عمومی از حکومت شوروی در داخل کشور بیشتر شد و فعالیت‌های استقلال طلبانه در جمهوری‌های شوروی افزایش یافت.

حکومت شوروی هزینه‌ای که می‌بایست صرف رفاه مردم فقیر خود می‌کرد، صرف هزینه‌های حضور خود در جنگ‌های مختلف نظیر جنگ کره، ویتنام، افغانستان و رقابت‌های تسلیحاتی و منطقه‌ای با آمریکا در دوران جنگ سرد کرد. به گونه‌ای که در سال‌های پایانی جنگ سرد، ۲۵ درصد تولید ناخالص ملی صرف تجهیزات نظامی می‌شد.

حضور شوروی در افغانستان: جنگ افغانستان چهره شکست ناپذیر ارتش سرخ شوروی را مخدوش کرد و بار مالی زیادی بر دوش شوروی گذاشت.

سیاست‌های خارجی ایران نیز در جهت افزایش حضور و گسترش تفکر شیعی در کشورهای منطقه است.

"روزنامه‌ها نیز چنانچه بر خلاف خطی مشی حکومت مطلبی چاپ کنند، دادگاهی و توسط هیئت نظارت بر مطبوعات، توقیف می‌شوند"حضور ایران در عراق و حمایت از گروه‌های شیعی به سال ۲۰۰۳ و هنگام حضور آمریکائیان در این کشور برمی‌گردد. حشدالشعی در عراق در سال ۲۰۱۴ با حمایت ایران تشکیل شد و این گروه همواره وفاداری خود را به ایران اعلام کرده است. حشدالشعبی اکنون به صورت یک نیروی موازی با ارتش عراق و خارج حوزه اختیارات دولت این کشور فعالیت دارد و تلاش می‌کند نفوذ سیاسی و نظامی خود را در عراق گسترش دهد. فعالیت‌های ایران در سوریه جهت دفاع از حکومت بشار اسد، رئیس جمهور سوریه از سال ۲۰۱۱ و همزمان با شروع جنگ داخلی سوریه آغاز شد. حضور ایران در لبنان نیز به واسطه گروه حزب الله بود که در سال ۱۳۵۸ به وسیله سپاه پاسدارن تشکیل شد و هم‌اکنون از نفوذ گسترده‌ای در لبنان برخوردار است.

این گروه بنا به گفته‌های خود مقامات ایران مستقیماً از حمایت‌های مالی و تسلیحاتی ایران برخوردار است. ایران در یمن به واسطه حوثی‌ها دارای نفوذ گسترده‌ای است و نیز به واسطه گروه شیعی حماس در فلسطین حضور پررنگی دارد.

هزینه‌هایی که ایران جهت حضور مستقیم یا نیابتی در کشورهای منطقه صرف می‌کند هیچگاه از سوی حکومت شفاف‌سازی نشده است. براساس منابع سازمان ملل، ایران سالانه حدود ۶ میلیارد دلار جهت حضور در سوریه صرف می‌کند. با احتساب ۶ سال جنگ داخلی سوریه، این رقم به قریب ۳۶ میلیارد دلار می‌رسد که حدود ۲٫۵ برابر بودجه دفاعی ایران است.

حضور ایران در کشور‌های منطقه قسمتی از توان محدود اقتصاد ایران را در دوران تحریم به خود اختصاص داده‌است. درآمد ایران به دلیل تحریم‌ها به شدت کاهش یافته و اقتصاد ایران به دلیل کاهش درآمد‌های نفتی کوچک‌تر از قبل شده‌است.

"برای نمونه می‌توان به توقیف روزنامه قانون در ۷ اسفند ۹۷ به دلیل انتشار مطلبی در مورد حضور سرزده بشاراسد، رئیس‌جمهور سوریه، در ایران اشاره کرد"در این حالت هزینه ماجراجویی‌های ایران در کشورهای منطقه با خالی کردن جیب مردم پرداخت می‌شود. قسمتی از شعارهای مردم در اعتراضات دی ۹۶ و آبان ماه ۹۸ نیز علیه حضور ایران در کشورهای منطقه بود. هزینه‌هایی که می‌تواند صرف رفاه خود مردم ایران شود، صرف حضور مستقیم و نیابتی ایران در کشورهای منطقه می‌شود.

جنگ داخلی سوریه؛این جنگ از سال ۲۰۱۱ آغاز شد و ایران جهت حمایت از حکومت بشار اسد وارد این جنگ شد.

قمار گورباچف

اقتصاد شوروی یک اقتصاد مبتنی بر کمونیسم و مرام اشتراکی بود. تمام اقتصاد شوروی دولتی بود و مالکیت خصوصی وجود نداشت.

قیمت تمامی کالاها توسط حکومت و به صورت دستوری تعیین می‌شد و ارتباط چندانی با ارزش کالا نداشت. همچنین کشاورزی نیز به صورت اشتراکی بود، به گونه‌ای که کشاورزان روی مزارع وسیع کشاورزی که در اختیار حزب کمونیست بود، کار می‌کردند و مالیات سنگینی بر کشاورزی اعمال می‌شد به گونه‌ای که محصولات کشاورزی بسیار اندکی در اختیار خود کشاورزان قرار می‌گرفت. بیشتر درآمد حاصل از مالیات‌های سنگین و سایر درآمدهای شوروری در صنعتی‌سازی کشور و ساخت کارخانه‌ها به کار گرفته می‌شد. اما صنعتی کردن کشور نیز حالت دستوری داشت و هیچ فضای باز اقتصادی جهت شکوفایی استعداد‌ها و نوآوری‌ها وجود نداشت. در نتیجه این سیاست بیشتر مردم زندگی فلاکت‌باری داشتند و صنعتی کردن کشور از طریق فقیرتر کردن مردم صورت می‌گرفت.

گورباچف، آخرین رهبر شوروی برای نجات دادن وضعیت بحران‌زده شوروی دست به یک سری اصلاحات تحت عنوان پِرِستِرُویکا و گِلاسنوست زد.

"سمت راست: پروپاگاندای شوروی که در مورد تحقیر آمریکا، ارائه یک چهره قهرمانانه از استالین و ولادیمر لنین و پیروزی کمونیست در جهان است"گلاسنوست به معنای گشایش و پروسترویکا به معنای بازسازی است. به دنبال گلاسنوست، آزادی‌هایی به مردم اعطا شد، دسترسی مردم به اطلاعات افزایش و آزادی بیان مقداری بهبود یافت. بسیاری از محدودیت‌ها بر نشریات و رسانه‌ها برداشته شد و بسیاری از زندانیان سیاسی آزاد شدند.

به دنبال پرسترویکا مالکیت خصوصی تا حد زیادی آزاد شد. همچنین انحصار تجارت را که پیش از آن تنها در اختیار حکومت بود از بین برد و فضای باز اقتصادی تا حدود زیاد ایجاد و اقتصاد تا حد زیادی از انحصار حکومت خارج شد. اما اصلاحات گورباچف شتاب‌زده و به قول معروف نوشدارو بعد از مرگ سهراب بود.

آزادی‌هایی که وی اعطا کرده بود، با اساس حکومت تک‌حزبی و دیکتاتوری شوروی در تضاد بودند. به دنبال این اصلاحات، جنبش‌های استقلال‌طلبی در جمهوری‌های شوروی از جمله روسیه به رهبری بوریس یلتسین افزایش یافت.

در اوت سال ۱۹۹۱، تعدادی از افراد تندرو حزب کمونیست موسوم به گروه هشت که با اصلاحات گورباچف مخالف بودند دست به کودتا زدند و گورباچف را به حبس خانگی بردند. یلستن که از حمایت مردم روسیه برخوردار بود، اقدام کودتاگران را محکوم کرد و در نتیجه کودتا شکست خورد. اما هنگامی که گورباچف به قدرت بازگشت متوجه شد، دیگر حزب کمونیست و نهادهای حکومتی قدرتی ندارد و در عوض قدرت در دستان یلتسن است. یلستن خواهان برقراری دموکراسی در کشور و ایجاد یک اقتصاد مبتنی بر بازار و گسترش روابط با غرب بود.

"در سمت چپ پوستر‌های رایج در ایران در مورد غرب ستیزی صدور انقلاب اسلامی، نهی مذاکره، تحقیر معترضان انتخابات ۸۸ را نشان می‌دهد آزادی‌های سیاسی نیز در ایران به شدت سرکوب شده‌است"در نهایت گورباچف از قدرت کناره‌گیری کرد و در پی آن اتحاد جماهیر شوری در سال ۱۹۹۱ فروپاشید و به ۱۵ کشور تبدیل شد.

اصلاحات خاتمی به سبک گورباچف؟

در ایران نیز پس از انتخابات سال ۷۶ و با روی کار آمدن محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور و قدرت گرفتن اصلاح‌طلبان تلاش زیادی جهت اصلاحات در چارچوب جمهوری اسلامی صورت گرفت. از جمله می‌توان به لایحه اصلاح قانون مطبوعات جهت افزایش آزادی رسانه‌ها و ایجاد فضای بازتر سیاسی در مقایسه با دوره‌های قبل و پس از آن اشاره کرد. اما این اصلاحات به سرعت با مخالفت نیروهای تندرو مواجهه شد و عملاً راه به جایی نبرد به طوری که در انتخابات ۸۸، طیف اصلاح‌طلبان به شدت سرکوب و تا حد زیادی از صحنه سیاسی کشور خارج شدند.

بسیاری از تحلیل‌گران اصلاحات خاتمی در سیاست ایران را با اصلاحات گورباچف مقایسه می‌کنند. این مقایسه، واکنش رهبری را در تیر ۱۳۷۹ به دنبال داشت:

دشمنان ما در چند مورد اشتباه کرده‌اند: اشتباه اوّلشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست.

اشتباه سومشان این است که نظام مردمیِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شورویِ متشکّل از سرزمین‌های به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بی‌بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.

بسیاری از تحلیلگران، اصلاحات خاتمی را با اصلاحات گورباچف در اواخر حکومت شوروی مقایسه می‌کنند.

سخن آخر

به نظر می‌رسد سیاست‌هایی که حکومت شوروی جهت کنترل مردم و تمرکز قدرت دنبال می‌کرد شباهت زیادی به حکومت ایران دارد. اصلاحاتی که در اواخر حکومت شوروی رخ داد اگرچه شوروی را به سمت ایجاد یک جامعه باز حرکت داد، اما این اصلاحات با روحیه نظام تک حزبی و اقتدارگرایانه شوروی سازگاری نداشت و با وجود اصلاحات، همچنان یک نظام تک حزبی و خودکامه به مردم حکومت می‌کرد.

"فضای سیاسی بی‌رمق دانشگاه‌ها، دستگیری و زندانی کردن بسیاری از منتقدین سیاسی گویای این مطلب است"علاوه بر این اصلاحات گورباچف، وقتی انجام شد که حقایق حکومت شوروی برای مردم برملا شده بود و پرده آهنین شوروی فروریخته بود. این تاخیر در انجام اصلاحات، فروپاشی این کشور را رقم زد. شاید یکی از دلایلی که هسته قدرت در ایران تمایل چندانی به اصلاحات مدنی ندارد ترس از دچار شدن به سرانجام شوروی باشد، اما ساختار نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با حکومت شوری پتانسیل بیشتری برای تغییرات دارد و مردمی‌تر است. همچنین ایران می‌تواند درس دیگری از سرانجام شوروی بگیرد: تاخیر در ایجاد اصلاحات و فرار از پذیرش آن، نتیجه شومی به دنبال خواهد داشت.

منابع خبر
در سراشیبی سقوط - کلمه - ۳۰ فروردین ۱۳۹۹

اخبار مرتبط