رئالیسم پنجره‌ای و دیگر گزافه ها

کلمه - ۲۹ شهریور ۱۴۰۰

چکیده :دامن طالبان قم بیش ازین ها آلوده است. سید کمال حیدری را که اجتهادات نوین می کرد و راه به ماوراء فقه برده بود ونقد منابع می‌نمود ظالمانه چنان فرو کوفتند که ازو استخوان نماند. مرا با حجره نشینان متحجّر کاری نیست. نمیدانم فاضلان جوان چرا بانگی نزدند و فریادی به اعتراض بر نیاوردند وقدماً و قلماً به دفاع از مظلوم برنخاستند؟...

عبدالکریم سروش

مقدمه

کتابی را می نگارم در باب سفله پروری های نظام جابر ولایی ایران وگاه بر حسب اخبار وارده پانوشتهایی را بر آن می افزایم.قطعه زیر پانوشت شماره ۱۴۰۰ است که ازقضا با سال تدوین و تکمیل کتاب مطابق افتاده است.اندیشیدم که تعجیل درانتشارش بی فایدت نباشد.

۱۴۰۰٫افغانمان از دست طالبان افغانستان بلند بود که طالبان ایران روی دست آنها بلند شدند! امروز خبر وارده دلم را چنان پردرد کرد که داغ های کهن را سرد کرد. خبر وحشت‌اثر(۱) این بود که رهبری،یک ” داعشمند متوهم” یعنی حسن رحیم‌پور ازغدی را «دانشمند متفکر» خواندند! دانشمندان و متفکران آزاده این سرزمین باید سربدیوار بکوبند.

"سید کمال حیدری را که اجتهادات نوین می کرد و راه به ماوراء فقه برده بود ونقد منابع می‌نمود ظالمانه چنان فرو کوفتند که ازو استخوان نماند"دوچشم من شاهد بودند که این سرباز ولایت چگونه با قشون جرّار خود به دانشکده فنّی حمله آورد و تا ندرّید و نشکست، بر جای ننشست. وقتی این بسته‌مغز گشاده‌گلو را چنین قدر می‌نهند و بر صدر می‌نشانند، لاجرم پیامی به ملّا برادر افغان می‌فرستند که شاد باشید ما همه برادریم و در علم‌ستیزی و جهل‌ستایی برابریم! این تازه‌ترین گزافه رهبری بود، اما مهم‌ترین آنها نبود. گزافه بزرگ‌تر آن بود که به اشارت مشاوران جاهل و متملق، ورود واکسن ایمنی‌بخش کرونا را تحریم کرد و جان هزاران ایرانی را قربانی آن نهی جاهلانه نمود. بی‌شک ستایشگرانی که اکنون در چشم مروّت خاک می‌افشانند تا آن فاجعه فجیع را بپوشانند، مسئول‌تر و مقصرترند.

کان به نابینایی از راه اوفتاد

وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد

خبر دوم (۲)ازین هم طالبانی‌تر بود! یاوه‌گوی لاف‌زنی چون «حجت‌اسلام استاد دکتر خسرو‌پناه» امام جمعه دزفول برای علاج «خلاهای فلسفه غرب» از ابتکار عظیم خود به نام «رئالیسم پنجره‌ای» رونمایی فرمود. ” تو خود حدیث مفصل بخوان از این مهمل!” بیاد دارم که او را چندی به قهر و به توصیه مصباحیان برصدر موسسه حکمت و ادیان نشاندند اما چون تهی دستی‌اش آشکار شد به عنف و خفّت بیرون راندند.

اینک کسی باید به او عتاب کند که هوس روزی ننهاده نکند و پای در کفش بزرگان ننهد و به رزق مقسوم خود قانع باشد و عِرض خود را نبرد و زحمت دیگران روا ندارد.

اما دامن طالبان قم بیش ازین ها آلوده است. سید کمال حیدری را که اجتهادات نوین می کرد و راه به ماوراء فقه برده بود ونقد منابع می‌نمود ظالمانه چنان فرو کوفتند که ازو استخوان نماند. مرا با حجره نشینان متحجّر کاری نیست. نمیدانم فاضلان جوان چرا بانگی نزدند و فریادی به اعتراض بر نیاوردند وقدماً و قلماً به دفاع از مظلوم برنخاستند؟ آیا مظلومیت منتظری کافی نبود که بازهم جامعه مدرسین قربانی تازه‌ای را به مسلخ برد و نامه‌ای هتاّک و غضبناک بر او نوشت و پوست و پوستین او را کند و به جای او به فرو مایگانی مجال جولان داد که نیم بهره از هزار بهره کمالات اورا نداشتند و ندارند.

سعدی کجاست تا بر اینان فرو خواند:

چو از قومی یکی بی دانشی کرد

نه کِه را منزلت ماند نه مِه را

نمی بینی که گاوی در علفزار

بیالاید همه گاوان ده را؟؟

شاملو کجاست که می‌گفت: از پشت شیشه‌ها به خیابان نظر کنید/ خون را به سنگفرش ببینید…

اینک باید می‌بود و می‌گفت :

از پشت پنجره‌ها به قم نظر کنید/ و جهل را بر در و دیوار و بام و ایوان ببینید!

دریغا دانش، دریغا دانشگاه، دریغا فرهنگ!

بسته باد پنجره‌های نادانی و حنجره‌های طالبانی!

عبدالکریم سروش

۲۵ شهریور ۱۴۰۰

۱٫خبرگزاری مهر ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ شناخت انسان محقق و مطلوب در پارادایم حکمی اجتهادی

۲٫خبرگزاری مهر.۱۹ شهریور۱۴۰۰٫تسلیت رهبری درپی درگذشت حاج حیدر رحیم پور.

بد نیست همین جا ثبت کنم که سالها پیش یکی از نامداران کشورمان به من گفت پس از سخنرانی در یکی از مساجد مشهد، پیرمردی مرا بگوشه ای خواند و گفت من حیدر پدر حسن رحیم پورم.او از من حرف نمی شنود.شما اورا نصیحت کنید که اولا قدری عربی بخواند وثانیا قدری کتاب بخواند.!

منابع خبر

اخبار مرتبط