توقف جلسه دادگاه حمید نوری در سوئد در پی اعتراضش به «توهین» به خمینی توسط شاکی - Gooya News

تخصیص ۷۰۰ میلیارد تومان اعتبار از مسئولیت اجتماعی برای خوزستان/ لزوم افزایش تولید از میادین مشترک
خبرگزاری دانشجو
گویا - ۲۶ شهریور ۱۴۰۰

این جلسه به شنیدن شهادت علی‌اکبر بندلی، شاکی و شاهد پرونده نوری اختصاص یافت

العربیه - هفدهمین جلسه رسیدگی به اتهامات حمید نوری، دادیار پیشین زندان گوهردشت کرج و از متهمان اعدام دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در ایران، روز جمعه، ۲۶ شهریور (۱۷ سپتامبر) در استهکلم سوئد، در فضایی متشنج پیگیری و در جلسه بعدازظهر متوقف شد.

این جلسه به شنیدن شهادت علی‌اکبر بندلی، زندانی سیاسی و از جان‌به‌در‌بردگان اعدام‌های سال ۶۷ به عنوان شاکی و شاهد پرونده نوری اختصاص یافته بود که با توصیف شاکی از روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی به «فریبکار»، «دجال» و «شیطان مکار» به اعتراض چند باره نوری منجر و روند دادگاه ابتدا برای دقایقی متوقف و سپس به طور کامل به زمان دیگری موکول شد.

علی‌اکبر بندلی در سال ۱۳۶۰ به اتهام هواداری از «سازمان مجاهدین خلق» بازداشت شد و به مدت ۱۳ سال در حبس بود.

همزمان با برگزاری دادگاه امروز شماری از هواداران «سازمان مجاهدین خلق»، مقابل دادگاه استکهلم سوئد تجمع اعتراضی برگزار کردند.

علی‌اکبر بندلی در سال ۶۰، زمانی که «سرباز وظیفه» بود به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین خلق بازداشت شد. او دوران حبس خود را در زندان‌های گوهردشت، قزل حصار و اوین سپری کرده است.

به گفته این زندانی سیاسی سابق او در یک دادگاه «پنج دقیقه‌ای» به ریاست «یونسی» محاکمه شده است.

او گفت که از تابستان ۶۶ در زندان گوهردشت بوده و در این زندان به تکرار از بندی به بند دیگر منتقل شده است. بندلی تاکید کرد که در زمان اعدام‌ها در «بند دو» زندان گوهردشت بوده و از آنجا روند اعدام‌ها را دیده است.

او در بخش دیگری از شهادتش در پاسخ به سوال دا‌دستان گفت که زندانیانی از جمله نصرالله مرندی، محمود رویایی و... را می‌شناسد.

در ادامه جلسه، دادستان از بندلی خواست که به شرح روایت و شهادتش بپردازد. او گفت که با توجه به دسته‌بندی و طبقه‌بندی زندانیان از پیش از سال ۶۷ و بر اساس برخی خبرها از جمله از حمید عباسی شنیده که «اعدام‌ها از قبل برنامه‌ریزی شده بوده» و ربطی به «عملیات فروغ جا‌ویدان» نداشته است.

بندلی در ادامه گفت: «غروب ششم مرداد آمدند آمار گرفتند و هفتم مرداد آمدند تلویزیون بند را بردند.

شرایط عجیبی بود. من با رضا زند در انتهای بند نشسته بودم. رضا گفت که با توجه به شرایط حاکم فکر می‌کند همه را خواهند کشت. او گفت که پس چه خوب است که سرودخوان برویم و کشته شویم. او شروع کرد به خواندن سرود که آمدند و هشت نفر از جمله او را صدا زدند و بردند ....»

.

منابع خبر

اخبار مرتبط