بهائیت در حکومت پهلوی بالاترین حد نفوذ را داشت
از نظر او بهائیت به معنای درست و دقیق کلمه، یک سازمان سیاسی است و باید در این بافتار، آن را دید و ارزیابی کرد، ضمن اینکه این سازمان، ریشه آمریکایی و اسرائیلی دارد و تأکید بیش از حد بر ریشه انگلیسی آن، آدرس غلط دادن است. او در کتاب خود «سازمان سیاسی بهائیت» که سال گذشته جایزه جلال آلاحمد را بهعنوان برگزیده بخش مستندنگاری و جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را بهدست آورد، یکی از مفصلترین و جامعترین پژوهشها درباره بهائیت، شکلگیری و تداوم آن در ایران و جهان است. اسماعیلی در این کتاب سعی کرده، همه منابع حتی اسناد ساواک و نوشتههای بهائیان برای پیروان خود را هم در تحقیقی مورد توجه قرار دهد تا ابعاد نفوذ آنها را نشان دهد. رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ایام پیروزی انقلاب اسلامی ایران در گفتگو با این پژوهشگر تاریخ معاصر، به بررسی نفوذ جریان فاسد بهائیت در ارکان مختلف حکومت پهلوی و تلاش آنها در راستای رسمیت بخشیدن به این سازمان سیاسی پرداخته است.
تلقی جامعه نسبت به بهائیت این است که بهائیت یک فرقه دینی است؛ در حالیکه شما در کتاب عنوان سازمان سیاسی را به این تشکیلات نسبت دادهاید.
میتوانیم از یک منظر بهائیت و تاریخش را به دو دورهای که فرقه بود و دورهای که سازمان شد، تقسیم کنیم. سازمان بهائیت اصلا پدیده ایرانی نیست؛ یک پدیده آمریکایی ـ یهودی است.
"اسماعیلی در این کتاب سعی کرده، همه منابع حتی اسناد ساواک و نوشتههای بهائیان برای پیروان خود را هم در تحقیقی مورد توجه قرار دهد تا ابعاد نفوذ آنها را نشان دهد"درواقع میتوانیم بگوییم فرقه بهائیت، خاستگاهی در ایران و عراق داشت. یعنی در دوران عثمانی، اما زمانی که این فرقه به سازمان تغییر ساختار میدهد، اصلا ایرانیها هیچ نقشی در ایجاد آن نداشتند. جریانهای یهودی و آمریکایی این کار را کردند. سال ۱۸۹۲ میلادی بهاءا... که بنیانگذار بهائیت است، میمیرد.
تازمانی که مؤسس آن میمیرد، همچنان یک فرقه کوچکی است که نتوانسته توسعه چندانی داشته باشد. تعدادی بهائی در بین جمعیت ایران بودند، تعدادی از ایرانیها هم ـ برای اینکه بتوانند آزادی عمل بیشتری داشته باشند با همراهیای که شوروی انجام داده بود ـ رفته بودند سمت عشقآباد، آنجا اولین مشرق الاذکار که به قولی معبد بهائیها است را ایجاد کرده بودند که در دوران بعد از انقلاب کمونیستی آن هم از بین میرود. سال ۱۸۹۳ یک کنگرهای در آمریکا برگزار میشود به اسم پارلمان جهانی ادیان. اینجا نقطه عطف است و سرآغاز سازمان شدن بهائیت. در پارلمان جهانی ادیان، یک سیاستگذاری جهانی قرار است در مورد ایجاد دین واحد جهانی صورت بگیرد که برای اولین بار اسم بهائیت مطرح میشود به عنوان جریانی که میشود روی آن حساب کرد.
"یعنی در دوران عثمانی، اما زمانی که این فرقه به سازمان تغییر ساختار میدهد، اصلا ایرانیها هیچ نقشی در ایجاد آن نداشتند"این فرضیه که سازمان یا حزب سیاسی بوده هم از دهههای قبل وجود داشته و فقط مختص دوران ما نیست. مثلا حضرت آیتا... بروجردی (ره) مرجع عالیقدر شیعه ـ که در همین اوایل قرن ۱۴ خورشیدی و در مقطعی استاد امام خمینی (ره) بودند ـــ عنوان حزب سیاسی را مطرح کردند. حضرت امام هم همین اصطلاح حزب سیاسی را به کار میبرند. پس فرضیهای که یک حزب سیاسی بوده دارای قدمت زیادی است.
پس تا اینجای کار ما با فرقهای طرفیم که از یک تاریخی به بعد به سمت سازمان شدن حرکت میکند و به نوعی تغییر ماهیت میدهد.
اولا در ادبیات بهائیت، عنوان سازمان به رسمیت شناخته شده است.
یعنی خود رهبران بهایی و اعضای بیتالعدل و قبل از آن کسانی که جزو ایادی بودند، اصطلاح سازمان را به کار بردند. در فرهنگ و تربیت بهائیت آموزه بسیار مهمی وجود دارد به اسم نظم اداری که کتابهای مختلفی هم در موردش نوشتند و یکی از تکالیف هر عضو بهایی این است که آن نظم اداری را یاد بگیرد. در هر دوره در قالب مثلا کتاب، کتابچه، جزوه و حتی مثلا در دورههای آموزشی در آن دانشگاه زیرزمینی که داشتند، اینها را در ادوار مختلف تدریس میکنند تا بهاییها با نظم اداری و ساختار اداری بهائیت آشنا شوند و رفتار سازمانی خودشان را یاد بگیرند و در آن فرهنگ سازمانی رشد کنند. این مسألهای است که بیش از ۱۰۰سال سابقه دارد. از آن گذشته یک سند بالادستی دارند که اینها را آموزش داده و تحت عنوان قانون اساسی تصویب شده است.
این قانون اساسی در سال ۱۳۱۳ توسط بزرگان بهایی در ایران تصویب و ابلاغ و از آن سال بهعنوان مرجع بسیاری از امور در نظر گرفته میشود.
"تازمانی که مؤسس آن میمیرد، همچنان یک فرقه کوچکی است که نتوانسته توسعه چندانی داشته باشد"البته تحولاتی هم داشته، ولی آن نقطه عطف همان ۱۳۱۳ است؛ لذا یک نظم اداری را ایجاد میکنند مثل تمام سازمانهای کلاسیک. میشود گفت از همانجا تعدادی از همین بهاییها را جذب کرده که با سازمان همکاری میکنند تا به اعضای دیگر نظم بدهند و سازمان بهائیت شکل بگیرد. از سال ۱۳۴۲ که بیتالعدل تأسیس میشود تقریبا میشود گفت در ساختارهای اداری تغییراتی رخ میدهد که البته خیلی بنیادین نیست، اما این تغییرات محسوس است. مثلا بیتالعدل به عنوان شورای رهبری، جانشین رهبری فردی میشود. این تشکیلات در کشورهای مختلفی ـ حدود ۱۷۰ کشورـ ایجاد شعبه کرده که به آن محفل ملی میگویند.
این محفل ملی در حقیقت محفل مرکزی هست، اما همین سازمانی که میگوید من سازمان دینی هستم، یکی از مهمترین اهدافی که در طول پیدایشش داشته، برقراری حکومت بوده است.
پس بهائیت به ظاهر یک نگاه جهانی دارد که به دنبال تاسیس حکومت است؟
هم نگاه جهانی دارند، هم دنبال حکومت هستند، اما در همهجا دنبال حکومت نبودند. یک جاهایی بیشتر به شعار شبیه است. خودشان هم میدانند آن اتفاق، یعنی حکومت جهانی رخ نمیدهد. حتی نحوه بروز و ظهورشان در کشورهای غربی با کشورهای آسیایی و کشورهای اسلامی فرق میکند. در هر جامعهای متناسب با ویژگیهای آن جامعه، خودشان را تنظیم میکنند و متناسب با آن اقدام میکنند؛ لذا در یک جامعهای مثل ایران که به هرحال رهبران بهایی تابعیت ایرانی داشتند، به نسبت کشورهای دیگر جمعیت بهاییها بیشتر بود، لذا طبیعی هم بود در آن دوران و با توجه به نفوذ و رشدی که کرده بودند و پیوندهایی که در طول ۱۰۰ سال داشتند، دنبال چه باشند! دنبال این بودند که حکومت را کسب کنند.
به همین دلایل که گفتید رژیم پهلوی بستر مناسبی برای پیاده کردن اهداف بهائیان و رسیدن به حکومت بود؟
بله.
"در پارلمان جهانی ادیان، یک سیاستگذاری جهانی قرار است در مورد ایجاد دین واحد جهانی صورت بگیرد که برای اولین بار اسم بهائیت مطرح میشود به عنوان جریانی که میشود روی آن حساب کرد"نخستوزیر بهایی بود؛ تعداد زیادی از وزرا بهایی بودند. روسای سازمانهای بسیار مهم مثل سازمان برنامه و بودجه، اداره آمار عمومی، بانک مرکزی بهایی بودند و مژدههای کسب حکومت را میدادند. در بدنه دولت حضور داشتند، در ارتش حضور داشتند، در مجلس حضور داشتند. اما این کافی نبود و دنبال این بودند که یک حکومت به صورت رسمی به دست بیاورند. در دوران پهلوی دوم، محمدرضا سعی داشت بهائیت را به عنوان دین به رسمیت بشناسد؛ اما به دلیل ترسی که از مراجع و جریانهای مذهبی داشت، این اتفاق نیفتاد؛ لذا وقتی که اینها غیررسمی بودند حتی استخدامشان در مراکز دولتی با مشکل قانونی همراه بود.
بههمینخاطر به شیوههای پنهانکاری روی آوردند. اعلام نمیکردند که بهایی هستند. یا میگفتند مسلمان هستند یا جای عنوان دین را خالی میگذاشتند و از این دست اقدامها. مثلا حتی آدم رسوایی مثل پرویز ثابتی جایی گفته پدر و مادرش مسلمانند، جای دیگری گفته بهاییاند. یا مثلا شما ببینید پدربزرگ هویدا از نزدیکان عبدالبهاست، آن هم با اصالت یهودی که اصلا بهائیت با همین خانوادهها تعریف میشود.
"این فرضیه که سازمان یا حزب سیاسی بوده هم از دهههای قبل وجود داشته و فقط مختص دوران ما نیست"یا حتی عباس میلانی که خاندانش بهایی هستند، در کتاب معمای هویدا دارد تلاش میکند بگوید هویدا مسلمان بوده، بهایی نبوده.
از همان سال ۴۳ که این آدم داشت منصوب میشد برای نخست وزیری، این بحثها مطرح بود؛ بنابراین یک تشکیلاتی که به دنبال کسب حکومت است ماهیتا به آن چه باید گفت؟ مشخصا این سازمان سیاسی است دیگر. در مباحث جامعهشناسی سیاسی از جمله در کتاب موریس دوورژه یک سرفصلی وجود دارد بهعنوان سازمانهای ایدئولوژیکی که اینها در پوشش ایدئولوژی دینی و اعتقادی اهداف سیاسیشان را جلو میبرند. پس سازمان بهاییت یکی از آن سازمانهاست. سازمانی برای رسیدن به حکومت و قدرت. از قدرت اقتصادی و رسانه نیز بهره میبرد، لذا ما اگر بخواهیم تعیین ماهیت کنیم؛ میتوانیم بگوییم که بهاییت، یک سازمان سیاسی است.
آیا زمان آغاز حضور بهاییان در ایران دوران حکومت پهلوی بود یا قبلتر از آن در ایران حضور داشتند؟
آغاز این حضور از زمان حکومت پهلوی نبود، قبلتر آغاز شده بود.
درواقع بعد از اینکه جریان مشروطهخواهی دچار انحراف میشود و جریانهای غربگرا بر مشروطه مسلط میشوند و آن را از روند اصیل ایرانیاش خارج میکنند؛ جریانهای مختلف حاشیهای بهواسطه کانونهای قدرت بینالمللی در متن قرار میگیرند. این حقیقت تنها شامل بهاییت نیست. فرقههای مختلفی مانند شیخیه و ازلیگری و جریانهای فراماسونری و... برای به حاشیه راندن جریان اصلی اجتماعی ایران که شیعه است وارد میدان میشوند. بهاییها شاید به نسبت جریانهای دیگر توانسته بودند قویتر بازی کنند.
"بروجردی (ره) مرجع عالیقدر شیعه ـ که در همین اوایل قرن ۱۴ خورشیدی و در مقطعی استاد امام خمینی (ره) بودند ـــ عنوان حزب سیاسی را مطرح کردند"به خاطر همین هم حساسیت علما و مراجع نسبت به آنها بیشتر از بقیه بود. نه اینکه نسبت به بقیه بیتوجه بودند. همان موقع هم فرقه گنابادیها در همان دوران پهلوی نسبت به خیلی از کسانی که در بدنه رژیم پهلوی حضور داشتند، معروف بودند که یکی از آنها شخص اسدا... علم هست. به این معنی نیست که مثلا علم درواقع جزو صوفیه گنابادی بوده؛ منظور این است که پیوندهایی داشتند.
این جریان هم از دوران قاجار یعنی بعد از ترور دوم ناصرالدین شاه که موجب مرگش شد، شروع میشود. یعنی با آمدن مظفرالدین شاه خیلی از جریانهای فرقهای رشد میکنند از جمله بهاییت. این شبکه به مرور با قوانینی که وضع میکند و تربیت نیروهای جدید توسعه پیدا میکند.
وضعیت بهاییها بعد از انقلاب چطور بود؟ چگونه توانستند انسجام خود را حفظ کنند و به چه نحوی ادامه حیات دادند؟
تحولات بعد از انقلاب، تحولات تدریجی است. در سال ۶۲ رسماً از سوی دادستانی اعلام میشود که فعالیت این تشکیلات در کنار حزب توده و انجمن حجتیه و... غیرقانونی است و آن موقع ضربه محکمی به سازمان وارد میشود.
"یعنی خود رهبران بهایی و اعضای بیتالعدل و قبل از آن کسانی که جزو ایادی بودند، اصطلاح سازمان را به کار بردند"از طرفی محفل ملی که اعضایش باید ۹ نفر باشد تکمیل نمیشود. یک شورای اضطراری سهنفرهای شکل میگیرد تا رتقوفتق امور را انجام دهد. تا اوایل دهه ۸۰ که شورای هفتنفرهای بهعنوان هیات یاران شکل میگیرد.
از آنجا که مرکز رهبری سازمان در اسرائیل است، متناسب با تحولات سعی کرده آن ساختارها را تغییر دهد. یکی از اقدامات اصلاحیاش این است که دیگر مثل دوران پهلوی، از آن محفلها و لجنهها و ... خبری نیست و شبکههای موازی ایجاد کردهاند.
شبکههایی که شاید بتوان گفت خوشهای هم هست. در بحث اینکه سیاستگذاریهایشان در دوران بعد از انقلاب با قبل از انقلاب چه تفاوتی کرده میتوانیم بگوییم تفاوت ماهوی نداشته و یک مقدار وزنههای اینها تغییر کرده است. یعنی در دوران پهلوی میزان نفوذشان در حکومت بسیار بالا بود. همچنین در حوزههای اقتصادی، رسانه و نهادسازیها عملکرد قوی داشتند، اما بعد از انقلاب بهدلیل اینکه فضای بستهتری را تجربه کردند و نفوذی زیادی در حکومت نداشتند، بنابراین روی جامعه سرمایهگذاری بیشتری کردند. اساسا کسانی که بیشترین نفع را از مفاهیمی مثل جامعه مدنی و اینگونه اصطلاحات میبرند، همین جریانها هستند.
بهطورکلی این جریانهای مدنی با همان سیاستهای گلوبالیستی و حکومت جهانی هم منطبق هستند و در همان راستا حرکت میکنند؛ لذا با فعالیت در حوزههای مختلفی که از اهمیت بالایی برخوردارند و راهبردی هم هستند مثلا آیتی، حوزههای استارتاپی، تولیدی، کلاندادههای علمی و ...
"در فرهنگ و تربیت بهائیت آموزه بسیار مهمی وجود دارد به اسم نظم اداری که کتابهای مختلفی هم در موردش نوشتند و یکی از تکالیف هر عضو بهایی این است که آن نظم اداری را یاد بگیرد"سعی دارند در بدنه اجتماع نفوذ کرده و طرفداران بیشتری را جذب کنند.
نقش بهاییان در اغتشاشات سال گذشته
در جریان اتفاقات سال ۱۴۰۱ بهدلیل شبکهسازیای که مخصوصا در طول یک دهه گذشته داشتند، توانستند در پوششهای دیگری تبلیغاتشان را جلو ببرند. شاید بتوان گفت تنها ۵ درصد تبلیغات بهائیت بهطور مستقیم و با عنوان و پرچم این سازمان صورت میپذیرد؛ ۹۵درصد فعالیتهای تبلیغی غیرمستقیم است. از ترویج سبک زندگی غیردینی گرفته تا در مبارزه با جمهوری اسلامی، در اهانت به عقاید شیعی و اسلامی و ... ازجمله شیوههای تبلیغی بهائیت است.
نمونه مشخص آن شبکه منوتو بود. یا حتی بیبیسی را ببینید که مدیران ارشد و سیاستگذارانشان بهایی هستند.
بهعنوانمثال در قالب یک جلسه چند نفر را میآورند صحبت میکنند. در ظاهر مناظره و دیالوگ دارند، ولی درواقع تبلیغات سلبی انجام میدهند. در مقابله با جمهوری اسلامی و مقابله با عقاید دینی. با این شیوهها، فعالیتهایشان را جلو میبرند. این هم دستورالعمل است و براساس شناختهایی که داشتند، برآوردهایی که انجام دادند، این شیوه تبلیغی را مناسبتر و مؤثرتر ارزیابی کرده و پیگیری میکنند.
.اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران