بهمن ۵۷؛ تقابل با لیبرالیسم سیاسی و انقلابی که نافرجام متولد شد

بهمن ۵۷؛ تقابل با لیبرالیسم سیاسی و انقلابی که نافرجام متولد شد
صدای آلمان
صدای آلمان - ۲۱ بهمن ۱۳۹۹

ارزیابی‌ها از آغاز و فرجام انقلاب ۵۷ متفاوت بوده و هنوز موضوع بررسی و تحقیق است. در این یادداشت کوشش می‌شود به اختصار شرح داده شود که چرا انقلاب بهمن ٥٧ موسوم به "اسلامی" نتوانست اهداف و انتظارات حامیان و حاملانش را محقق کند؟ و در مجموع کشور به طور نسبی وضعیت بدتری نسبت به دوران حکومت پادشاهی پهلوی پیدا کرد.

از دیدگاه نگارنده ارزش‌زدایی و تقابل با گفتمان "لیبرالیسم سیاسی" در کانون آسیب‌شناسی ناکامی است که غلبه آن بر عرصه عمومی ایران قرن چهاردهم باعث شد تا انقلاب نافرجام متولد شود. البته واقعیت چندعاملی این پدیده را باید در نظر گرفت و از تقلیل‌انگاری خودداری کرد، ازاین رو این نوشته داعیه تحلیل جامع نداشته و بر ریشه یابی تاریخی و علل دور این ناکامی تاکید دارد.

تاریخ جدید ایران با انتقال و بومی‌سازی ارزش‌ها و مفاهیم عصر روشنگری اروپا آغاز شد و ارزش‌های لیبرال در قالب دو رویکرد لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی وارد عرصه عمومی ایران شد و فضای جدید سیاسی را خلق کرد. این پویش فقط در زمینه گفتمانی و نظری بروز نیافت بلکه خیلی سریع به تکاپوهای عملی و حرکت های سیاسی تداوم یافت و در نهایت جنبش صدر مشروطه را شکل داد تا تاریخ ایران و به معنای دقیق‌تر ساختار حکمرانی و قدرت کشور وارد عصر تجدد شود. نسل اول روشنفکران ایرانی اعم از عبدالرحیم طالبوف، آقا خان کرمانی، یوسف خان مستشارالدوله، میرزا حسین خان سپه‌سالار، فتحعلی آخوندزاده ،میرزا ملکم خان گرفته تا ذکاءالملک فروغی، احمد کسروی و سلیمان میرزا اسکندری به پایه های اصلی لیبرالیسم که آزادی، حقوق مدنی، کثرت‌گرایی (پلورالیسم) و مشارکت سیاسی باور داشتند و در اندیشه حاکمیت تک صدایی ایدئولوژیک نبودند که نظام عقیدتی در تحلیل آخر مساله اصلی باشد.

اما از سال‌های آخر قرن سیزدهم خورشیدی و سلطنت قاجار پارادایم در عرصه سیاسی و روشنفکری ایران عوض شد؛ نگرانی از بی‌ثباتی‌های بعد از تجربه نوپای نظام حکمرانی "مشروطه پادشاهی" مروج قدرت‌گیری تدریجی و فزاینده ناسیونالیسم تهاجمی و توسعه آمرانه با تقدیس "استبداد منور – دیکتاتوری صلحاء" در سپهر همگانی ایران شد و در نهایت به پادشاهی مطلقه رضا شاه به عنوان مؤسس نظام پادشاهی پهلوی منجر شد.

بزرگان وقت سیاست ایران به هشدار دکتر محمد مصدق توجه نکردند که در آخرین مجلس شورای ملی در دوران سلطنت قاجار خطاب به سید یعقوب انوار معروف به "صدر العلماء" چنین اظهار داشت:« بعد از بیست سال خونریزی! آقا سید یعقوب شما مشروطه‌طلب بودید، شما آزادیخواه بودید.

"اما به موازات سلطنت رضا شاه افکار کمونیستی و مارکسیست - لنینیستی بعد از انقلاب اکتبر روسیه وارد کشور شد و پشتیبانان پرشوری پیدا کرد"حال عقیده شما این است که یک کسی در مملکت باشد که هم شاه باشد، هم رئیس الوزرا، هم حاکم !اگر اینطور باشد ارتجاع صرف است، استبداد صرف است پس چرا خون شهدای آزادی را بیخود ریختید؟ چرا مردم را به کشتن دادید؟ می‌خواستید از روز اول بگویید که ما دروغ گفتیم، مشروطه نمی‌خواستیم، یک ملتی است جاهل و با چماق باید آدم شود.» طنز تاریخ در آنجا است که صدرالعلماء علی‌رغم حمایت شدید از سلطنت رضا شاه بعدها با برخی از سیاست‌های شرع‌ستیزانه او مخالفت کرده و در پی آن مغضوب شد. بعد از استعفای سلطنت رضا شاه نیز با ابراز خوشحالی و "الخیر ماوقع" توصیف کردن آن گفت: « ملت از تحت یک فشار خیلی ممتدی نجات پیدا کردند!»

محمد مصدق

 

این حرکت آغاز به حاشیه رفتن لیبرالیسم سیاسی و دموکراسی در ایران معاصر بعد از نهضت مشروطه بود. اما به موازات سلطنت رضا شاه افکار کمونیستی و مارکسیست - لنینیستی بعد از انقلاب اکتبر روسیه وارد کشور شد و پشتیبانان پرشوری پیدا کرد. این اتفاق سنخ دیگری از ضدیت با لیبرالیسم را شکل داد که در مقایسه با سنخ قبلی تعارض بیشتری داشت. سقوط رضا شاه باعث شد تا این جریان با تشکیل حزب توده و پشتیبانی سازمان یافته نظام سیاسی شوروی سابق به نحو صریح‌تری با ارزش‌های لیبرالیسم سیاسی به مقابله برخاسته و سرمشق عدالت منهای آزادی با ایده دولت حداکثری را ترویج کند.

البته هنوز عناصری در حزب توده فعال بودند که شرایط خاص جامعه ایران را متناسب با مرحله تشکیل "حاکمیت پرولتاریا" به عنوان مرحله گذار به "دولت سوسیالیستی" ندانسته و بر ضرورت اجماع بر سر استقرار دولت "بورژورای ملی" به عنوان ضرورت مقطعی تاکید داشتند، اما سیطره با جریانی بود که به تِز لنینیِ معروف به "هژمونی پرولتاریا درانقلاب دموکراتیک" باور داشت.

اما شکل دیگری از ستیز با لیبرالیسم از درون مذهبی‌ها برخاست که در واکنش به نوسازی معرفتی و فرهنگی از بالا به پایین رضا شاه نحله بنیادگرایی اسلامی شیعه محور در ایران را تاسیس کردند که تمایز آن با سنت، رویارویی فعالانه و تهاجمی با ارزش‌ها و مفاهیم مدرن و تمایل به تشکیل حکومت دینی بود که در گذر زمان گفتمان سنت‌گرایی ایدئولوژیک را با تفسیر ایدئولوژیک از فقه شیعه اثنی عشری با الهام از مکاتب چپ مارکسیستی شکل دادند. جمعیت فدائیان اسلام و آیت‌الله خمینی نمایندگان این جریان بودند. گروه‌های کوچکی نیز چون حزب "وطن" سید ضیاءالدین طباطبایی بودند که در حد خود آب به آسیاب ضدیت با لیبرالیسم می‌ریختند. اما باز غلبه ارزش‌ها و نگرش جنبش مشروطه باعث شد تا اقبال مجددی به لیبرالیسم سیاسی در عرصه حکمرانی و سیاسی در دهه بیست خورشیدی پدید آید. تشکیل جبهه ملی ایران نقطه عطفی در این روند بود.

"این اتفاق سنخ دیگری از ضدیت با لیبرالیسم را شکل داد که در مقایسه با سنخ قبلی تعارض بیشتری داشت""حزب دموکرات ایران" احمد قوام السلطنه نیز دست‌کم در اساسنامه و بر روی کاغذ بر ارزش های دموکراسی تاکید داشت.

منتها برکناری دولت ملی و مردمی دکتر محمد مصدق در همکاری استبداد داخلی و دولت‌های وقت بریتانیا و آمریکا عامل تغییر‌دهنده فضا شد. از این مقطع به بعد گرایش جدیدی بخصوص در نسل جوان شکل گرفت که اعتراض به مداخله دولت‌های غربی را به نادرستی به بنیادهای نظری و ساختاری نظام های سیاسی آنها تعمیم دادند و در تلقی غلط بین "سرمایه‌داری" و "لیبرالیسم سیاسی" این همانی برقرار کردند. بدین‌ترتیب علاوه بر بنیادگرایان اسلامی و چپ‌های حزب توده گرایش‌ها و سازمان‌های جدیدی چون سازمان فدائیان خلق، سازمان مجاهدین خلق، جاما، جنبش مسلمانان مبارز شکل گرفتند که بر بستر آموزه های ترویجی "حزب کمونیسم ایران" لیبرالیسم سیاسی را به دشنام سیاسی تبدیل کردند. البته آنها و حزب توده دولت مطلوب خود را "دموکراتیک" توصیف می‌کردند، اما تلقی مضیق و ایدئولوژیک از آن داشته و مدافعان نظام سرمایه‌داری و جریان‌های خارج از مدار ایدئولوژی خود را محروم از مزایای دموکراسی می‌دانستند. در ‌"دموکراسی انقلابی" آنها "آزادی‌های بورژوایی" جایی نداشت.

بنیادگرایان مذهبی با محوریت روحانیون حامی آیت‌الله خمینی که بعد از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲به مرور قدرت گرفتند نیز تاسیس "حکومت اسلامی" را تبلیغ می‌کردند.

در این فضا نظریه ولایت فقیه با قرائت حداکثری از فقه شیعه اثنی عشری نیز طرح شده و از محدوده ولایت بر"مهجوران و صغراء" به امور حسبیه و حکمرانی تمام عیار در دوران غیبت امام زمان ارتقاء یافت. جبهه ملی نیز به تدریج از حالت اولیه فاصله گرفته و عناصر گفتمانی "پان ایرانیسم" و ناسیونالیسم تهاجمی در آن قدرت گرفت که مرزبندی روشنی با شووینیسم فارسی نداشت و از این زاویه با لیبرالیسم سیاسی زاویه پیدا می‌کرد. البته هنوز عناصر مدافع لیبرالیسم سیاسی در جبهه ملی و نهضت آزادی حضور نیرومندی داشتند که در آستانه انقلاب "جمعیت ایرانی مدافع حقوق بشر" را تشکیل دادند.

انشعاب خونین در سازمان مجاهدین خلق ستیز بین چپ های مارکسیست و مذهبی‌ها را افزایش داد بگونه‌ای که چپ‌ستیزی در بین سنت‌گرایان ایدئولوژیک و برخی از نوگرایان مذهبی شکل گرفت. البته نوگرایان مذهبی چون ابراهیم یزدی، مصطفی چمران و ابوالحسن بنی صدر پیشتر در جریان رقابت‌ها در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور با چپ‌های کمونیست درگیر شده بودند و هر دو طرف دیگری را تضاد آشتی‌ناپذیر خود در مرحله نهایی مبارزات به‌شمار می‌آورد.

ظهور طوفانی علی شریعتی و استقبال گسترده از او در دهه پنجاه لایه دیگری بر گفتمان ستیزه‌جو با لیبرالیسم و دموکراسی در معنای متعارفش افزود که بیش از پیش نگرش ایدئولوژیک را با طرح آمیزه التقاطی و تهییجی از اسلام و مارکسیسم در جامعه ایران تقویت کرد که ستیزی سازش‌ناپذیر با دموکراسی و لیبرالیسم سیاسی داشت.

علاوه بر جریان‌های منتقد و مخالف حکومت محمد رضا شاه پهلوی نیز در دوران حکمرانی با توجه به توسعه آمرانه و نظام اقتدارگرای سنتی به نوبه خود بر عمق استراتژیک نفی لیبرالیسم سیاسی و دموکراسی افزوده بود.

صحنه‌ای از یکی از تظاهرات ۱۳۵۷

در چنین فضایی عرصه سیاسی ایران محل رویارویی نگرش های ایدئولوژیک شد که محتوی عقیدتی مطلوب خود را حق مطلق انگاشته که مخالفان در مسیر "باطل" قرار دارند. آنها در پی دولت‌سالاری و یکسان‌سازی گفتمانی تحمیلی و از بالا به پایین بودند.

"گروه‌های کوچکی نیز چون حزب "وطن" سید ضیاءالدین طباطبایی بودند که در حد خود آب به آسیاب ضدیت با لیبرالیسم می‌ریختند"بر دموکراسی متعارف دنیا برچسب "دمکراسی لیبرالی" زده که از دید آنها "پوشش فریبنده سلطه بورژوازی" محسوب می‌شد. بنابراین گرایش به هژمونی عقیدتی به لحاظ اصولی جایی برای تحمل مخالف و مشارکت موثر آن در عرصه سیاسی باقی نمی گذاشت. در نگاه و باور ایدئولوژیکی داشتن نظام عقیدتی مورد نظر تقدیس و تجلیل می‌شود و "دیگری ها" به منزله یک دشمن محسوب می‌شوند که در صورت مزاحمت باید از صحنه روزگار حذف گردند. به عنوان نمونه در نگرش سازمان‌های فدائیان خلق و حزب توده راه رشد غیر سرمایه داری و ضدیت با غرب معیارها و ارزش‌هایی بودند که افراد با آن واجد حقوق می‌شدند.

ابوالحسن بنی صدر مزیت حکومت اسلامی را در آنجا می‌دانست که "حکومت عقیده است". لطف‌الله میثمی سران سازمان مجاهدین خلق را سرزنش می کرد که "آنها برای گروه‌های غیر انقلابی وبورژوازی حق آزادی فعالیت قائل هستند".

آنها نیز برآشفته و در پاسخ گفتند دموکراسی مورد نظر آنها فقط برای "نیروهای انقلابی" است که بی نیاز از توضیح است که از دید آنها هم انقلابی یعنی "ضد امپریالیسم وارتجاع و باورمند به جامعه بی‌طبقه توحیدی".  آزادی مورد نظر آنها از صافی ایدئولوژی و نظام عقیدتی‌شان می گذشت که این حق را در جمع موافقان محدود کرده و توجه نداشت که آزادی یعنی آزادی مخالف.

مناظره رسانه‌ای و مکتوب سازمان مجاهدین خلق نیز در درک نگاه مغایر با موازین حقوق بشری در بین بخش مسلط جوانان آن روزگار سودمند است. چریک‌های سازمان فدائی خلق در بخشی از این مناظره پیش از انشعاب این چنین بر مجاهدین خرده می‌گیرند : «مجاهدین در زمینه حقوق و آزادی‌های دموکراتیک در حقیقت به سرمایه‌داران لیبرال و و طبقه سرمایه‌دار ایران امتیاز می‌دهند. مجاهدین خواهان تضمین آزادی احزاب و کلیه سازمان‌های سیاسی و صنفی با هر عقیده و مرام هستند، در حالیکه تنها تضمین آزادی احزاب و کلیه سازمان‌های سیاسی و صنفی و ملی و مترقی به سود مردم است و احزاب وابسته به سرمایه‌داری و امپریالیسم و شبکه‌های جاسوسی باید در کمال قاطعیت برچیده و سرکوب شوند.»

مجاهدین در پاسخ به جای دفاع از الزامات نگرش دموکراتیک و ضرورت پذیرش حقوق دموکراتیک مخالفان در عین برخورد قاطع و مرزبندی محکم با بی‌مورد دانستن انتقادات فوق چنین پاسخ می‌دهند: «سوابق و عمل ما نشان می‌دهد که با احزاب سیاسی وابسته به سرمایه‌داری و امپریالیسم و وابسته به شبکه‌های جاسوسی مماشات نخواهیم کرد. آنچه امروز در جامعه واقعا مورد تهدید است، حقوق دموکراتیک گرایش‌های انقلابی است. اگر روی آزادی‌های همه احزاب تکیه کرده‌ایم امتیاز را برای نیروهای انقلابی خواسته‌ایم نه لیبرال‌ها.»

در نگاه آنها انسان به ماهو انسان واجد حق نبود، بلکه عقیده بر انسان برتری داشت.

"اما باز غلبه ارزش‌ها و نگرش جنبش مشروطه باعث شد تا اقبال مجددی به لیبرالیسم سیاسی در عرصه حکمرانی و سیاسی در دهه بیست خورشیدی پدید آید"فصل مشترک این نظام‌های ایدئولوژیک رقیب و متخاصم تقابل با لیبرالیسم سیاسی  بود که در آن وحدت می یافتند و عرصه را بر جریان دموکراسی‌خواه حاضر در صفوف انقلابی ها تنگ می‌کردند.

مهدی بازرگان (نفر دوم از راست)

از این‌رو همسو شدن مواضع علیه دولت موقت و مشی سیاسی معتدل مهدی بازرگان در سال نخست بعد از انقلاب تصادفی نبود، بلکه ریشه در تحولات سیاسی ایران در دهه‌های قبلی داشت که موازنه قوای اجتماعی را به ضرر دموکراسی و تبدیل لیبرالیسم به دشنام سیاسی تغییر داده بود. انقلابی که در چنین فضای گفتمانی شکل گرفته بود، علی‌رغم مواضع مبهم آیت‌الله خمینی و شعارهای احساسی در دفاع از آزادی و مبارزه با استبداد محکوم به شکست در گذار به دموکراسی بود که لازمه آن ارزش‌گذاری لیبرالیسم سیاسی بود. البته اگر توان و قدرت اجتماعی جریان‌های اقتدارگرای ایدئولوژیک در ایران بعد از انقلاب در حد یکدیگر بود و توازن و همگنی بردار نیروها اجازه حذف را نمی‌داد، ممکن بود وضعیت تعادل‌یافته قوای اجتماعی به شکل ناخواسته زمینه‌ساز گذار به دموکراسی شود که شوربختانه چنین نبود و بنیادگرایان اسلامی شیعه محور در موضع برتری قرار داشتند.

نکات فوق جدا از نتیجه‌گیری در خصوص عامل ریشه‌ای و دور ناکامی انقلاب بهمن ۵۷ این واقعیت را نیز برجسته می‌سازند که نفس "انقلاب" با پدیده خاص تاریخی انقلاب اسلامی یکسان نیست. انقلاب یک روش سیاسی است که در بسیج اجتماعی برای دگرگونی سیاسی شگرد‌ها و قابلیت‌های خاصی را در نظر می گیرد؛ وقوع آن نیازمند شرایط اجتماعی مناسب و از همه مهم‌تر وجود بن‌بست بین وضع موجود و وضع مطلوب است. انقلاب و کنش انقلابی ارزش ذاتی ندارد؛ بر خلاف باور انقلاب هراسان خروجی محتوم آن منفی نیست.

همانگونه که تجارب جهانی و میهنی در سه قرن گذشته نشان می‌دهد، انقلاب در شرایطی که بروز آن بایستگی دارد و می تواند توان سیاسی و اجتماعی محصور در نهادها و ساختارهای معیوب و ناکارآمد را رها سازد، امر مفید و دوران‌سازی است.

انقلاب می‌تواند گفتمان ها و محتواهای متفاوتی را در بر بگیرد. مشکل نافرجامی انقلاب بهمن ۵۷ در اصل روش انقلابی نبود بلکه گفتمان و رهبری آن مشکل داشت که خود محصول دگردیسی های معرفتی و سیاسی دهه‌های قبل بود که عوامل متعدد داخلی و مداخله ناموجه دولت‌های بریتانیا و آمریکا در سیاست های ایران در آن نقش آفرینی کردند.

* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    پس از خروج محمد رضا شاه پهلوی در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷، مخالفان حکومت سلطنتی خود را در مسیر پیروزی یافتند. اما شاید کمتر کسی باور می‌کرد که آن‌ها کمتر از یک ماه بعد قدرت را به دست بگیرند.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    شاه پیش از خروج از ایران شاهپور بختیار، از اعضای جبهه ملی و زندانی سیاسی سابق را به عنوان نخست وزیر منصوب کرد. انقلابیون و حتی هم حزبی‌های بختیاز، دولت وی را به رسمیت نشناختند و حتی وی را از جبهه ملی اخراج کردند. بختیار با پیروزی انقلاب از ایران گریخت.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    سید روح‌الله خمینی که از سوی بسیاری از گروه‌های مخالف شاه به عنوان رهبر انقلاب ایران شناخته می‌شد، پس از سال‌ها تبعید تصمیم گرفت به تهران بازگردد.

    "در این فضا نظریه ولایت فقیه با قرائت حداکثری از فقه شیعه اثنی عشری نیز طرح شده و از محدوده ولایت بر"مهجوران و صغراء" به امور حسبیه و حکمرانی تمام عیار در دوران غیبت امام زمان ارتقاء یافت"بختیار ابتدا موافق بازگشت وی به ایران نبود.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    روزنامه کیهان چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۵۷. چاپ دوم

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    روزنامه اطلاعات . ۱۲ بهمن ۱۳۵۷

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷، آیت‌الله خمینی که انقلابیون از وی با عنوان «امام» یاد می‌کردند با هواپیمای ایرفرانس از پاریس راهی تهران شد. خبرنگاری در هوا پیما از آیت‌الله خمینی پرسید که چه احساسی از بازگشت به ایران دارد. او پاسخ داد: «هیچ».

    با این حال صادق قطب‌زاده برای خبرنگار ترجمه کرد که آیت‌الله در این مورد پاسخی نمی‌دهند.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    هواپیمای رهبر انقلاب ایران بدون مشکل در فرودگاه مهرآباد می‌نشیند. آیت‌الله خمینی به همراه جمعی از انقلابیون سرشناس وارد تهران می‌شود. افرادی که شماری از آنها بعدها مورد غضب قرار گرفتند و حتی جان خود را از دست دادند. ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب‌زاده، ابراهیم یزدی، صادق طباطبایی، محسن سازگارا و محمد منتظری از جمله همراهان وی بودند. آیت‌الله خمینی در دست خلبان فرانسوی پرواز خود از هواپیما پایین آمد.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    آیت‌الله خمینی از فرودگاه راهی بهشت زهرا شد و در آنجا سخنرانی تندی علیه دولت بختیار کرد.

    "بر دموکراسی متعارف دنیا برچسب "دمکراسی لیبرالی" زده که از دید آنها "پوشش فریبنده سلطه بورژوازی" محسوب می‌شد"وی در بخشی از سخنان‌اش گفت: «من دولت تعیین می‏کنم! من تو دهن این دولت می‌زنم! من دولت تعیین می‌کنم! من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم». به نوشته رسانه‌های خبری بیش از ۴ میلیون نفر به استقبال او آمده بودند. نزدیک به نیم میلیون نفر هم در بهشت زهرا به سخنرانی وی گوش دادند.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    در روزهای پس از ورود آیت‌الله خمینی، درگیری‌ها در تهران و شهرستان‌ها ادامه یافت. ۱۴ بهمن مدرسه علوی میزبان خبرنگاران ایرانی و خارجی بود. آیت‌الله خمینی گفت که دولت موقت را بزودی معرفی خواهد کرد.

    او از ارتش نیز خواست هر چه زودتر به انقلاب بپیوندد.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    ۱۵ بهمن: آیت‌الله روح‌الله خمینی همچنان خواستار ادامه اعتراضات بود.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    آیت‌الله خمینی در روز ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ طی فرمانی مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت تعیین و معرفی کرد. عصر همان روز در سالن سخنرانی مدرسه علوی در یک مصاحبه مطبوعاتی مهدی بازرگان برنامه و وظایف دولت موقت را تشریح کرد.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    در ۱۷ بهمن مهدی بازرگان موقتاً از رهبری نهضت آزادی کناره‌گیری و به مدرسه علوی نقل مکان کرد. دکتر جواد سعید، رییس مجلس شورا در جلسه مجلس اظهار کرد: «بازگشت خمینی، مرجع عالیقدر تشیع را به خاک وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوش‌آمد می‌گویم.» لوایح محاکمه وزرای سابق و انحلال ساواک، در این جلسه به تصویب رسید.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    در ۱۸ بهمن فرماندار نظامی تهران به این دلیل که مردم به مقررات حکومت نظامی اهمیت نمی‌دهند، ساعات منع عبور و مرور را کاهش داد. سیزده نفر دیگر از نمایندگان مجلس شورای ملی استعفا دادند.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    به گفته ناظران روز نوزدهم بهمن ماه بزرگ‌ترین راهپیمایی انقلابیون صورت گرفت. راهپیمایان از نخست وزیری مهدی بازرگان حمایت کردند و علیه دولت بختیار شعار دادند.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    روزنامه اطلاعات .

    "بنابراین گرایش به هژمونی عقیدتی به لحاظ اصولی جایی برای تحمل مخالف و مشارکت موثر آن در عرصه سیاسی باقی نمی گذاشت"۱۹ بهمن ۱۳۵۷

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    تیتر اول روزنامه کیهان روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ به دیدار پرسنل نیروی هوایی با آبت‌الله خمینی اختصاص داشت.خبر این دیدار به همراه تصویری به چاپ رسید. در تصویر، جمعی از همافران با لباس رسمی در اقامتگاه رهبر انقلاب ایران از پشت سر دیده می‌شدند. پس از انتشار خبر، دولت بختیار آن را تکذیب و عکس را مونتاژ شده خواند.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    در روز ۲۰ بهمن ماه که مصادف بود با روز جمعه، مهدی بازرگان در جمع مردم در دانشگاه تهران سخنرانی کرد. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    به محض آغاز درگیری آنان، عده زیادی از جوانان وابسته به جناح‌های مختلف (از جمله چریک‌های فدایی و مجاهدین خلق) به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین ده‌ها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت ولی در ‌‌نهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    روز بیست و یکم بهمن ماه، روز نبرد مسلحانه همه جانبه مردم و نیروهای دولتی بود.

    درگیری خونین مردم و لشکر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ جنگ تانک‌ها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صد‌ها نفر شد. آیت‌الله خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار نیروهای گارد شاهنشاهی، حکم جهاد خواهد داد.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    در روز ۲۱ بهمن چندین کلانتری توسط گروههای مسلح انقلابی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد. در همین روز فرمانداری نظامی تهران از ساعت ۴ بعد از ظهر مقرارات منع آمد و شد صادر کرد.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    با وجود اعلام مقررات منع عبور و مرور مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل کردند و تا صبح در خیابان‌ها با ایجاد حریق و راه بندان‌های متعدد مانع حرکت قوای نظامی ‌شدند.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    در روز ۲۲ بهمن به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلس‌های سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد. در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح دستگیر شد.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود و نشانه‌های پیروزی نهایی پدیدار گشت.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن، شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل شد و تصمیمی سرنوشت‌ساز گرفت. برخی از نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدره‌ای، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن‌زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری و منوچهر خسروداد،.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود.

    "در نگاه و باور ایدئولوژیکی داشتن نظام عقیدتی مورد نظر تقدیس و تجلیل می‌شود و "دیگری ها" به منزله یک دشمن محسوب می‌شوند که در صورت مزاحمت باید از صحنه روزگار حذف گردند"پس از گزارش فرماندهان نیرو‌ها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثراً موافقت خود را اعلام کردند و سرانجام اعلامیه‌ای مبنی بر بی‌طرفی ارتش در کشمکش میان دولت و انقلابیون تهیه و به امضا رسید.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظه‌ای بعد نیروهای انقلاب محوطه رادیو تلویزیون را تصرف کردند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از رادیو تلویزیون ملی اعلام شد.

  • روایت تصویری از ده روزی که ایران را تغییر داد

    روزنامه کیهان چاپ ۲۵ بهمن ۱۳۵۷

    نویسنده: MI



منابع خبر

اخبار مرتبط