خودروهای ضدگلوله و آن چه نباید میشد
درست است که مردم شعار می دادند: "دشمن در چه فکریه؟ ایران پراز بهشتیه" . ولی درحقیقت این یک شعار روحیه بخش بود که بر واقعیت منطبق نبود . مشابه بهشتی و مطهری و مفتح یافت نشد "آن چیز که یافت می نشود انم آرزوست".
مشکل دیگر که به نظر نگارنده بیشترین ضربه را به مملکت زد جدا کردن قهری مسئولین ازعامه مردم و فرستادن آنها در حصارهای امنیتی بود. مرحوم شهید رجایی گاهی از کمند محافظین در می رفت و پیاده یا با موتور سیکلت و اتوبوس خود را به نخست وزیری می رساند.
حتی قبل از او بنی صدر هم با اتوبوس به محل کارش رفته بود. یادم می آید در مجلس عروسی محافظ هاشمی که در مسجد برگزارشده بود و مردم عادی حضور داشتند شهید بهشتی و هاشمی هم در بین مردم بودند.
شهید مفتح به راحتی به مسجد قبا می رفت و نماز مغرب وعشا را اقامه میکرد و آقای کروبی نیز هنوز پیش نمازی مسجد صاحب الامر را رها نکرده بود.
"مرحوم شهید رجایی گاهی از کمند محافظین در می رفت و پیاده یا با موتور سیکلت و اتوبوس خود را به نخست وزیری می رساند"هر کدام در مساجد دیگر سخنرانی و چهره به چهره با مردم ملاقات داشتند.
ولی پس از ترورهای پی درپی روحانیون و مسئولینی که تا آن زمان بین مردم بودند، به خودروهای ضد گلوله سوق داده شدند و حفظ آنها هم با احساس مسئولیت و شاید هم در بعضی مواقع از سر سختگیری و درپاره ای موارد رقابت با سایر کادر امنیت، جلوی ارتباطات مستقیم مردم با سردمداران را گرفتند و ....شد آن چه نباید بشود. همین!
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران