موج چپ در آمریکای لاتین؛ آیا بادهای تغییر در «جنوب جهانی» وزیدن گرفته؟
موج چپ در آمریکای لاتین؛ آیا بادهای تغییر در «جنوب جهانی» وزیدن گرفته؟
- امید منتظری
- بیبیسی
منبع تصویر،
Getty Images
توضیح تصویر،
گوستاوو پترو چپگرا و معاون او فرانسیا مارکز از فعالان محیط زیست و ضد استعمار
در آمریکای لاتین این شوخی مشهوری است که «میدانید چرا تا حالا در آمریکا کودتای نظامی اتفاق نیفتاده؟ چون آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد.»
این قاعده هم استثنا داشت، در کلمبیا چندان نیازی به کودتای ضدچپ نبود، قدرت در دست رهبران راستگرای برخوردار از حمایت آمریکا مانده بود طوریکه هوگو چاوز آن را «اسرائیل» آمریکای لاتین لقب داده بود.
اما حالا رخدادی تاریخی در کلمبیا رقم خورده که ناظران را هم شگفتزده کرده، نخستین رئیس جمهوری چپگرا برگزیده شده: گوستاوو پترو، عضو پیشین سازمان چریکهای ام۱۹ و شهردار سابق پایتخت، بوگوتا.
انتخاب یک رئیسجمهور سوسیالیست و معاون اولش، زنی آفریقاییتبار، تازهترین نمونه از چرخشهای سیاسی در آمریکای لاتین و فاصله گرفتن از ایالات متحده آمریکا است.
در حال حاضر در شش کشور پرجمعیت آمریکای جنوبی، چپ در قدرت است: مکزیک، آرژانتین، پرو، ونزوئلا، کلمبیا و شیلی. در برزیل هم لولا داسیلوا شانس زیادی برای ریاستجمهوری مجدد دارد.
آیا بادهای تغییر از «جنوب جهانی» وزیدن گرفته است؟ آیا معترضان به نظم سرمایهدارانه و نظام نواستعماری قادر خواهند بود تغییری ایجاد کنند؟
«موج صورتی»
آغاز موج سیاسی «چرخش به چپ» در آمریکای جنوبی در قرن بیستویکم، معروف به «موج صورتی» را میتوان به قدرت رسیدن هوگو چاوز در ونزوئلا در آستانه قرن کنونی (۱۹۹۸) دانست.
از مشخصههای این موج که به دیگر کشورهای منطقه و حتی فراتر سرایت کرد، فاصله گرفتن از اقتصاد نئولیبرال (یا نامهای مشابه مثل «اجماع واشنگتن» یا دکترین اقتصادی «پسرهای شیکاگو») و روی آوردن به سیاستهای سوسیالیستی مثل گسترش آموزش و بهداشت بخصوص برای مردم بومی و ملی کردن منابع عمومی و به چالش کشیدن هژمونی آمریکا در منطقه بود.
اکنون تحلیلگران میگویند موج صورتی یک موج واحد نیست و جزر و مد داشته، و پس از وقفهای دوباره شروع به برآمدن کرده است.
موج اول، موج دوم
منبع تصویر،
Reuters
توضیح تصویر،
بسیاری به قدرت رسیدن هوگو چاوز در آستانه قرن ۲۱ را آغاز «موج صورتی» میدانند
در دو دهه گذشته دو بار چپ در آمریکای لاتین زنجیرهای از پیروزیهای انتخاباتی را تجربه کرده است.
«موج اول چپ پیشرو» در آمریکای لاتین با انتخاب هوگو چاوز به عنوان رئیس جمهور ونزوئلا، شروع شد و «در کمتر از یک دهه، احزاب مترقی و چپ در برزیل، آرژانتین، اروگوئه، بولیوی، نیکاراگوئه، اکوادور، السالوادور و پاراگوئه در انتخابات، متوالی پیروز شدند».
«موج دوم» با انتخاب مانوئل لوپز اوبرادور رئیس جمهوری مکزیک در سال ۲۰۱۸ آغاز شد. پس از آن، در سال ۲۰۱۹ ائتلاف احزاب چپ در آرژانتین پیروز شدند. بعد در بولیوی جنبش به سوی سوسیالیسم (mas) در سال ۲۰۲۰ به پیروزی رسید.
روند این پیروزیها در سال ۲۰۲۱، با انتخاب پدرو کاستیو در پرو و گابریل بوریچ در شیلی ادامه یافت.
انتخاب سیومارا کاسترو، نماینده زن حزب چپگرای لیبرتی هم به ریاست جمهوری هندوراس بخشی از همین زنجیره ارزیابی شده است.
برزیل، اوج موج؟
منبع تصویر،
Getty Images
توضیح تصویر،
لولا در میان هوادارانش در ساختمان اتحادیه کارگران فولاد در سائوپائولو
انتخابات ریاست جمهوری برزیل در ماه اکتبر (چهار ماه دیگر) برگزار خواهد شد. در حال حاضر لولا داسیلوا در نظرسنجیهای فعلی با اختلاف زیادی از رقیب خود پیش است.
"ارتش و سازمان امنیت کلمبیا عملا از مخالفان رئیس جمهوری منتخب و معاون اولش به شمار میآیند.اداوردو زاپاترو رئیس نهاد نظامی کلمبیا و شبهنظامیان راستگرا رسما آقای پترو را تهدید کردهاند"با قدرتگیری مجدد لولا، موج چپ در آمریکای لاتین چهرهای یکپارچهتر و بارزتر به خود میگیرد.
بدین ترتیب، اگر برزیل هم به جمع مکزیک، آرژانتین، پرو، ونزوئلا، کلمبیا و شیلی اضافه شود، هفت کشور پرجمعیت آمریکای لاتین به چپ متمایل شدهاند.
منبع تصویر،
EPA
توضیح تصویر،
تصویر سالوادور آلنده در دستان هواداران گابریل بوریچ رئیس جمهوری جدید شیلی
تقریبا سه ماه پیش که در شیلی، گابریل بوریچ جوان، پس از چند دهه حکمرانی رهبران راستگرا و میانهرو در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسید، ناظران آن را نشانه دیگری از «چرخش به چپ» دانستند و پیشبینی کردند که این بر انتخابات سال ۲۰۲۲ کلمبیا و برزیل تاثیر میگذارد.
جدای از دولتهای چپگرای کوبا و ونزوئلا، دانیل اورتگا، رئیسجمهور مخالف آمریکا هم در نیکاراگوئه چهار انتخابات اخیر ریاست جمهوری را برده و اکنون بعد از فیدل کاسترو رکورددار زمامداری در منطقه است.
با این حال برخی مفسران میگویند باید بین جنبشها و احزاب فعلی چپ در منطقه تفاوت قائل شد، مثلا موج "چپ نو" که گابریل بوریچ و گوستاوو پترو از جمله نمایندگان آن شناخته میشوند با ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه همدلی تام و تمام ندارند و منتقد شیوه حکمرانی در این کشورها هستند.
اهمیت کلمبیا، جای پای تجربه بولیوی
منبع تصویر،
AFP
توضیح تصویر،
بومیان بولیوی در جنبش «ماس» که از پیوند اتحادیهها و سندیکاهای محلی و صنفی تشکیل شده، نقشی اساسی بازی میکننداز پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسی
پادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
برای بسیاری، کلمبیا در همان مسیر دموکراتیکی گام برداشته که بولیوی تجربه کرده، بولیویاییها با توسل به انتخابات ۲۰۲۰ بر «کودتای» سال قبل فائق آمدند.
در سال ۲۰۱۹، محافظهکاران بولیویایی با کمک پلیس و نیروهای امنیتی، با موفقیت کودتایی را برای سرنگونی اوو مورالس اولین رئیس جمهوری بومی اجرا کردند.
اما بعد از یکسال و نیم، «ماس»، جنبشی که از پیوند اتحادیهها و سندیکاها و شوراها به وجود آمد و سازماندهی قوی در محلات و روستاها و محیطهای کشاورزی و صنعتی داشت، بار دیگر در انتخابات پیروز شد.
گوستاوو پترو نیز با خطر برکناری با توسل نیروی نظامی و شاید حتی شدیدتر مواجه است. ارتش و سازمان امنیت کلمبیا عملا از مخالفان رئیس جمهوری منتخب و معاون اولش به شمار میآیند.
اداوردو زاپاترو رئیس نهاد نظامی کلمبیا و شبهنظامیان راستگرا رسما آقای پترو را تهدید کردهاند. نظامیانی که عموما از حمایت آمریکا برخوردارند.
کلمبیا همواره محکمترین و ثابتترین پایگاه آمریکا در منطقه بوده، از سال ۱۸۲۳ که ایالات متحده دکترین مونرو را برای کنترل آمریکای جنوبی طرح کرد تا زمانی که واشنگتن تحت نام «جنگ با کمونیسم»، «جنگ با مواد مخدر» و «جنگ با تروریسم» به مداخلههای سیاسی، امنیتی و نظامی در منطقه پرداخت.
آمریکا و سیاست «تغییر رژیم»
پاسخ آمریکا به موج اول صورتی پس از ۱۹۹۹، تحریم اقتصادی، گاهی مداخله نظامی یا حمایت از کودتا و نامزدهای راستگرا بوده است.
در قرن نوزدهم، جیمز مونرو، رئیس جمهور ایالات متحدده، کل قاره آمریکا را حوزه نفوذ کشورش اعلام کرد، سیاستی که بسیاری معتقدند از آن پس در اشکال مختلف دنبال شده است.
منبع تصویر،
AFP
توضیح تصویر،
در جریان عملیات «کندور» هزاران نفر از مخالفان چپگرا در آرژانتین، اروگوئه، برزیل، شیلی، پاراگوئه و بولیوی ربوده و کشته شدند. آمریکا حامی این دیکتاتورهای نظامی بود
پیش از موج صورتی در قرن بیستویکم، در قرن بیستم در دوران جنگ سرد، سیاست «تغییر رژیم» در آمریکای جنوبی تقریبا سه دهه فعالانه دنبال میشد بویژه در دهه ۱۹۷۰.
در آن دوران در عملیات محرمانه «کُندور»، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از کودتا و عملیات نظامی در سراسر منطقه آمریکای لاتین حمایت کرد، دیکتاتورها مخالفان چپگرای خود را سرکوب کردند و هزاران مارکسیست و سوسیالیست در آرژانتین، اروگوئه، برزیل، شیلی، پاراگوئه و بولیوی ربوده و کشته شدند.
«جبهه مقاومت» در برابر آمریکا؟
منبع تصویر،
Getty Images
توضیح تصویر،
نیکلاس مادورو در سال ۲۰۱۳ پس از درگذشت هوگو چاوز به ریاست جمهوری انتخاب شد
گمان میرود یکی از اولین پیامدهای تحولات اخیر، نرمتر شدن موضع آمریکا در قبال دولت نیکولاس مادورو در ونزوئلا باشد در حالیکه بحران نفتی ناشی از جنگ در اوکراین آمریکا را هر چه بیشتر به این سو رانده است. در شب انتخابات در کلمبیا اعلام شد آمریکا منع صادرات نفت ونزوئلا به اروپا را بعد از دوسال برداشته است.
دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا و متحدان غربیاش بعد از اعلام پیروزی مجدد نیکلاس مادورو در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۸، او را به تقلب گسترده متهم کردند و خوان گوآیدو، رهبر مخالفان را به عنوان رئیس جمهور به رسمیت شناختند.
حمایت از گوآیدو که در انتخابات ریاستجمهوری نامزد هم نبوده کمتر و کمتر شده.
اکنون با چرخش سیاسی در کلمبیا که همسایه ونزوئلاست، گمان میرود امکانات و مشروعیت مخالفان بیش از پیش تضعیف شود.
دموکراسی در برابر دموکراسی
به نظر میرسد آمریکا که همواره کل قاره را حوزه نفوذ خود میشناخت، اکنون با وضعیت تازهای مواجه است.
اخیرا دولت بایدن میزبان نشست سران قاره آمریکا در لس آنجلس بود، اما دولتی که بزرگترین تحریمکننده در دنیاست، خود در چالش تحریم افتاد.
دولت جو بایدن از کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه به خاطر عدم رعایت دموکراسی دعوت نکرده بود و این با واکنشهای منفی دیگر دولتها مواجه شد که خود در روندی دموکراتیک قدرت گرفتهاند.
رئیس جمهوری مکزیک و وبولیوی این نشست را تحریم کردند، خانم کاسترو، رئیس جمهوری هندوراس هم از شرکت سرباز زد.
در خود اجلاس هم بسیاری از حاضران از جمله آلبرتو فرناندز رئیسجمهوری آرژانتین و جان بریچنو، نخستوزیر بلیز نبود غایبان را یادآوری کردند.
احزاب و جنبشهای برابریطلب آمریکای لاتین این بار با تجربهای به مراتب بیشتر به قدرت رسیدهاند، آنها تجربه پیروزی در انتخابات، کنار رفتن از قدرت با رای یا جبر و برگشت به قدرت با رای را تجربه کردهاند.
آیا این کشورها میتوانند بلوکی قدرتمند و همسو شکل دهند؟ واکنش آمریکا چه خواهد بود؟
نزدیکترین و بزرگترین رویدادی که پاسخ این سوالها را روشنتر می کند، انتخابات غول آمریکای لاتین است، برزیل.
- آمریکا و سیاست تغییر رژیم در آمریکای لاتین: از گذشته تا ونزوئلا
- چرخش به چپ در شیلی؛ بوریچ، صدای 'چپ نو' در آمریکای جنوبی
- امید منتظری
- بیبیسی
در آمریکای لاتین این شوخی مشهوری است که «میدانید چرا تا حالا در آمریکا کودتای نظامی اتفاق نیفتاده؟ چون آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد.»
این قاعده هم استثنا داشت، در کلمبیا چندان نیازی به کودتای ضدچپ نبود، قدرت در دست رهبران راستگرای برخوردار از حمایت آمریکا مانده بود طوریکه هوگو چاوز آن را «اسرائیل» آمریکای لاتین لقب داده بود.
اما حالا رخدادی تاریخی در کلمبیا رقم خورده که ناظران را هم شگفتزده کرده، نخستین رئیس جمهوری چپگرا برگزیده شده: گوستاوو پترو، عضو پیشین سازمان چریکهای ام۱۹ و شهردار سابق پایتخت، بوگوتا.
انتخاب یک رئیسجمهور سوسیالیست و معاون اولش، زنی آفریقاییتبار، تازهترین نمونه از چرخشهای سیاسی در آمریکای لاتین و فاصله گرفتن از ایالات متحده آمریکا است.
در حال حاضر در شش کشور پرجمعیت آمریکای جنوبی، چپ در قدرت است: مکزیک، آرژانتین، پرو، ونزوئلا، کلمبیا و شیلی. در برزیل هم لولا داسیلوا شانس زیادی برای ریاستجمهوری مجدد دارد.
آیا بادهای تغییر از «جنوب جهانی» وزیدن گرفته است؟ آیا معترضان به نظم سرمایهدارانه و نظام نواستعماری قادر خواهند بود تغییری ایجاد کنند؟
«موج صورتی»
آغاز موج سیاسی «چرخش به چپ» در آمریکای جنوبی در قرن بیستویکم، معروف به «موج صورتی» را میتوان به قدرت رسیدن هوگو چاوز در ونزوئلا در آستانه قرن کنونی (۱۹۹۸) دانست.
از مشخصههای این موج که به دیگر کشورهای منطقه و حتی فراتر سرایت کرد، فاصله گرفتن از اقتصاد نئولیبرال (یا نامهای مشابه مثل «اجماع واشنگتن» یا دکترین اقتصادی «پسرهای شیکاگو») و روی آوردن به سیاستهای سوسیالیستی مثل گسترش آموزش و بهداشت بخصوص برای مردم بومی و ملی کردن منابع عمومی و به چالش کشیدن هژمونی آمریکا در منطقه بود.
اکنون تحلیلگران میگویند موج صورتی یک موج واحد نیست و جزر و مد داشته، و پس از وقفهای دوباره شروع به برآمدن کرده است.
موج اول، موج دوم
در دو دهه گذشته دو بار چپ در آمریکای لاتین زنجیرهای از پیروزیهای انتخاباتی را تجربه کرده است.
«موج اول چپ پیشرو» در آمریکای لاتین با انتخاب هوگو چاوز به عنوان رئیس جمهور ونزوئلا، شروع شد و «در کمتر از یک دهه، احزاب مترقی و چپ در برزیل، آرژانتین، اروگوئه، بولیوی، نیکاراگوئه، اکوادور، السالوادور و پاراگوئه در انتخابات، متوالی پیروز شدند».
«موج دوم» با انتخاب مانوئل لوپز اوبرادور رئیس جمهوری مکزیک در سال ۲۰۱۸ آغاز شد. پس از آن، در سال ۲۰۱۹ ائتلاف احزاب چپ در آرژانتین پیروز شدند. بعد در بولیوی جنبش به سوی سوسیالیسم (mas) در سال ۲۰۲۰ به پیروزی رسید.
روند این پیروزیها در سال ۲۰۲۱، با انتخاب پدرو کاستیو در پرو و گابریل بوریچ در شیلی ادامه یافت.
انتخاب سیومارا کاسترو، نماینده زن حزب چپگرای لیبرتی هم به ریاست جمهوری هندوراس بخشی از همین زنجیره ارزیابی شده است.
برزیل، اوج موج؟
انتخابات ریاست جمهوری برزیل در ماه اکتبر (چهار ماه دیگر) برگزار خواهد شد. در حال حاضر لولا داسیلوا در نظرسنجیهای فعلی با اختلاف زیادی از رقیب خود پیش است. با قدرتگیری مجدد لولا، موج چپ در آمریکای لاتین چهرهای یکپارچهتر و بارزتر به خود میگیرد.
بدین ترتیب، اگر برزیل هم به جمع مکزیک، آرژانتین، پرو، ونزوئلا، کلمبیا و شیلی اضافه شود، هفت کشور پرجمعیت آمریکای لاتین به چپ متمایل شدهاند.
تقریبا سه ماه پیش که در شیلی، گابریل بوریچ جوان، پس از چند دهه حکمرانی رهبران راستگرا و میانهرو در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسید، ناظران آن را نشانه دیگری از «چرخش به چپ» دانستند و پیشبینی کردند که این بر انتخابات سال ۲۰۲۲ کلمبیا و برزیل تاثیر میگذارد.
جدای از دولتهای چپگرای کوبا و ونزوئلا، دانیل اورتگا، رئیسجمهور مخالف آمریکا هم در نیکاراگوئه چهار انتخابات اخیر ریاست جمهوری را برده و اکنون بعد از فیدل کاسترو رکورددار زمامداری در منطقه است.
با این حال برخی مفسران میگویند باید بین جنبشها و احزاب فعلی چپ در منطقه تفاوت قائل شد، مثلا موج "چپ نو" که گابریل بوریچ و گوستاوو پترو از جمله نمایندگان آن شناخته میشوند با ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه همدلی تام و تمام ندارند و منتقد شیوه حکمرانی در این کشورها هستند.
اهمیت کلمبیا، جای پای تجربه بولیوی
برای بسیاری، کلمبیا در همان مسیر دموکراتیکی گام برداشته که بولیوی تجربه کرده، بولیویاییها با توسل به انتخابات ۲۰۲۰ بر «کودتای» سال قبل فائق آمدند.
در سال ۲۰۱۹، محافظهکاران بولیویایی با کمک پلیس و نیروهای امنیتی، با موفقیت کودتایی را برای سرنگونی اوو مورالس اولین رئیس جمهوری بومی اجرا کردند.
اما بعد از یکسال و نیم، «ماس»، جنبشی که از پیوند اتحادیهها و سندیکاها و شوراها به وجود آمد و سازماندهی قوی در محلات و روستاها و محیطهای کشاورزی و صنعتی داشت، بار دیگر در انتخابات پیروز شد.
گوستاوو پترو نیز با خطر برکناری با توسل نیروی نظامی و شاید حتی شدیدتر مواجه است. ارتش و سازمان امنیت کلمبیا عملا از مخالفان رئیس جمهوری منتخب و معاون اولش به شمار میآیند.
اداوردو زاپاترو رئیس نهاد نظامی کلمبیا و شبهنظامیان راستگرا رسما آقای پترو را تهدید کردهاند. نظامیانی که عموما از حمایت آمریکا برخوردارند.
کلمبیا همواره محکمترین و ثابتترین پایگاه آمریکا در منطقه بوده، از سال ۱۸۲۳ که ایالات متحده دکترین مونرو را برای کنترل آمریکای جنوبی طرح کرد تا زمانی که واشنگتن تحت نام «جنگ با کمونیسم»، «جنگ با مواد مخدر» و «جنگ با تروریسم» به مداخلههای سیاسی، امنیتی و نظامی در منطقه پرداخت.
آمریکا و سیاست «تغییر رژیم»
پاسخ آمریکا به موج اول صورتی پس از ۱۹۹۹، تحریم اقتصادی، گاهی مداخله نظامی یا حمایت از کودتا و نامزدهای راستگرا بوده است.
در قرن نوزدهم، جیمز مونرو، رئیس جمهور ایالات متحدده، کل قاره آمریکا را حوزه نفوذ کشورش اعلام کرد، سیاستی که بسیاری معتقدند از آن پس در اشکال مختلف دنبال شده است.
پیش از موج صورتی در قرن بیستویکم، در قرن بیستم در دوران جنگ سرد، سیاست «تغییر رژیم» در آمریکای جنوبی تقریبا سه دهه فعالانه دنبال میشد بویژه در دهه ۱۹۷۰.
در آن دوران در عملیات محرمانه «کُندور»، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از کودتا و عملیات نظامی در سراسر منطقه آمریکای لاتین حمایت کرد، دیکتاتورها مخالفان چپگرای خود را سرکوب کردند و هزاران مارکسیست و سوسیالیست در آرژانتین، اروگوئه، برزیل، شیلی، پاراگوئه و بولیوی ربوده و کشته شدند.
«جبهه مقاومت» در برابر آمریکا؟
گمان میرود یکی از اولین پیامدهای تحولات اخیر، نرمتر شدن موضع آمریکا در قبال دولت نیکولاس مادورو در ونزوئلا باشد در حالیکه بحران نفتی ناشی از جنگ در اوکراین آمریکا را هر چه بیشتر به این سو رانده است. در شب انتخابات در کلمبیا اعلام شد آمریکا منع صادرات نفت ونزوئلا به اروپا را بعد از دوسال برداشته است.
دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا و متحدان غربیاش بعد از اعلام پیروزی مجدد نیکلاس مادورو در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۸، او را به تقلب گسترده متهم کردند و خوان گوآیدو، رهبر مخالفان را به عنوان رئیس جمهور به رسمیت شناختند.
حمایت از گوآیدو که در انتخابات ریاستجمهوری نامزد هم نبوده کمتر و کمتر شده. اکنون با چرخش سیاسی در کلمبیا که همسایه ونزوئلاست، گمان میرود امکانات و مشروعیت مخالفان بیش از پیش تضعیف شود.
دموکراسی در برابر دموکراسی
به نظر میرسد آمریکا که همواره کل قاره را حوزه نفوذ خود میشناخت، اکنون با وضعیت تازهای مواجه است.
اخیرا دولت بایدن میزبان نشست سران قاره آمریکا در لس آنجلس بود، اما دولتی که بزرگترین تحریمکننده در دنیاست، خود در چالش تحریم افتاد.
دولت جو بایدن از کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه به خاطر عدم رعایت دموکراسی دعوت نکرده بود و این با واکنشهای منفی دیگر دولتها مواجه شد که خود در روندی دموکراتیک قدرت گرفتهاند.
رئیس جمهوری مکزیک و وبولیوی این نشست را تحریم کردند، خانم کاسترو، رئیس جمهوری هندوراس هم از شرکت سرباز زد.
در خود اجلاس هم بسیاری از حاضران از جمله آلبرتو فرناندز رئیسجمهوری آرژانتین و جان بریچنو، نخستوزیر بلیز نبود غایبان را یادآوری کردند.
احزاب و جنبشهای برابریطلب آمریکای لاتین این بار با تجربهای به مراتب بیشتر به قدرت رسیدهاند، آنها تجربه پیروزی در انتخابات، کنار رفتن از قدرت با رای یا جبر و برگشت به قدرت با رای را تجربه کردهاند.
آیا این کشورها میتوانند بلوکی قدرتمند و همسو شکل دهند؟ واکنش آمریکا چه خواهد بود؟
نزدیکترین و بزرگترین رویدادی که پاسخ این سوالها را روشنتر می کند، انتخابات غول آمریکای لاتین است، برزیل.
- امید منتظری
- بیبیسی
در آمریکای لاتین این شوخی مشهوری است که «میدانید چرا تا حالا در آمریکا کودتای نظامی اتفاق نیفتاده؟ چون آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد.»
این قاعده هم استثنا داشت، در کلمبیا چندان نیازی به کودتای ضدچپ نبود، قدرت در دست رهبران راستگرای برخوردار از حمایت آمریکا مانده بود طوریکه هوگو چاوز آن را «اسرائیل» آمریکای لاتین لقب داده بود.
اما حالا رخدادی تاریخی در کلمبیا رقم خورده که ناظران را هم شگفتزده کرده، نخستین رئیس جمهوری چپگرا برگزیده شده: گوستاوو پترو، عضو پیشین سازمان چریکهای ام۱۹ و شهردار سابق پایتخت، بوگوتا.
انتخاب یک رئیسجمهور سوسیالیست و معاون اولش، زنی آفریقاییتبار، تازهترین نمونه از چرخشهای سیاسی در آمریکای لاتین و فاصله گرفتن از ایالات متحده آمریکا است.
در حال حاضر در شش کشور پرجمعیت آمریکای جنوبی، چپ در قدرت است: مکزیک، آرژانتین، پرو، ونزوئلا، کلمبیا و شیلی. در برزیل هم لولا داسیلوا شانس زیادی برای ریاستجمهوری مجدد دارد.
آیا بادهای تغییر از «جنوب جهانی» وزیدن گرفته است؟ آیا معترضان به نظم سرمایهدارانه و نظام نواستعماری قادر خواهند بود تغییری ایجاد کنند؟
«موج صورتی»
آغاز موج سیاسی «چرخش به چپ» در آمریکای جنوبی در قرن بیستویکم، معروف به «موج صورتی» را میتوان به قدرت رسیدن هوگو چاوز در ونزوئلا در آستانه قرن کنونی (۱۹۹۸) دانست.
از مشخصههای این موج که به دیگر کشورهای منطقه و حتی فراتر سرایت کرد، فاصله گرفتن از اقتصاد نئولیبرال (یا نامهای مشابه مثل «اجماع واشنگتن» یا دکترین اقتصادی «پسرهای شیکاگو») و روی آوردن به سیاستهای سوسیالیستی مثل گسترش آموزش و بهداشت بخصوص برای مردم بومی و ملی کردن منابع عمومی و به چالش کشیدن هژمونی آمریکا در منطقه بود.
اکنون تحلیلگران میگویند موج صورتی یک موج واحد نیست و جزر و مد داشته، و پس از وقفهای دوباره شروع به برآمدن کرده است.
موج اول، موج دوم
در دو دهه گذشته دو بار چپ در آمریکای لاتین زنجیرهای از پیروزیهای انتخاباتی را تجربه کرده است.
«موج اول چپ پیشرو» در آمریکای لاتین با انتخاب هوگو چاوز به عنوان رئیس جمهور ونزوئلا، شروع شد و «در کمتر از یک دهه، احزاب مترقی و چپ در برزیل، آرژانتین، اروگوئه، بولیوی، نیکاراگوئه، اکوادور، السالوادور و پاراگوئه در انتخابات، متوالی پیروز شدند».
«موج دوم» با انتخاب مانوئل لوپز اوبرادور رئیس جمهوری مکزیک در سال ۲۰۱۸ آغاز شد. پس از آن، در سال ۲۰۱۹ ائتلاف احزاب چپ در آرژانتین پیروز شدند. بعد در بولیوی جنبش به سوی سوسیالیسم (mas) در سال ۲۰۲۰ به پیروزی رسید.
روند این پیروزیها در سال ۲۰۲۱، با انتخاب پدرو کاستیو در پرو و گابریل بوریچ در شیلی ادامه یافت.
انتخاب سیومارا کاسترو، نماینده زن حزب چپگرای لیبرتی هم به ریاست جمهوری هندوراس بخشی از همین زنجیره ارزیابی شده است.
برزیل، اوج موج؟
انتخابات ریاست جمهوری برزیل در ماه اکتبر (چهار ماه دیگر) برگزار خواهد شد. در حال حاضر لولا داسیلوا در نظرسنجیهای فعلی با اختلاف زیادی از رقیب خود پیش است. با قدرتگیری مجدد لولا، موج چپ در آمریکای لاتین چهرهای یکپارچهتر و بارزتر به خود میگیرد.
بدین ترتیب، اگر برزیل هم به جمع مکزیک، آرژانتین، پرو، ونزوئلا، کلمبیا و شیلی اضافه شود، هفت کشور پرجمعیت آمریکای لاتین به چپ متمایل شدهاند.
تقریبا سه ماه پیش که در شیلی، گابریل بوریچ جوان، پس از چند دهه حکمرانی رهبران راستگرا و میانهرو در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسید، ناظران آن را نشانه دیگری از «چرخش به چپ» دانستند و پیشبینی کردند که این بر انتخابات سال ۲۰۲۲ کلمبیا و برزیل تاثیر میگذارد.
جدای از دولتهای چپگرای کوبا و ونزوئلا، دانیل اورتگا، رئیسجمهور مخالف آمریکا هم در نیکاراگوئه چهار انتخابات اخیر ریاست جمهوری را برده و اکنون بعد از فیدل کاسترو رکورددار زمامداری در منطقه است.
با این حال برخی مفسران میگویند باید بین جنبشها و احزاب فعلی چپ در منطقه تفاوت قائل شد، مثلا موج "چپ نو" که گابریل بوریچ و گوستاوو پترو از جمله نمایندگان آن شناخته میشوند با ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه همدلی تام و تمام ندارند و منتقد شیوه حکمرانی در این کشورها هستند.
اهمیت کلمبیا، جای پای تجربه بولیوی
برای بسیاری، کلمبیا در همان مسیر دموکراتیکی گام برداشته که بولیوی تجربه کرده، بولیویاییها با توسل به انتخابات ۲۰۲۰ بر «کودتای» سال قبل فائق آمدند.
در سال ۲۰۱۹، محافظهکاران بولیویایی با کمک پلیس و نیروهای امنیتی، با موفقیت کودتایی را برای سرنگونی اوو مورالس اولین رئیس جمهوری بومی اجرا کردند.
اما بعد از یکسال و نیم، «ماس»، جنبشی که از پیوند اتحادیهها و سندیکاها و شوراها به وجود آمد و سازماندهی قوی در محلات و روستاها و محیطهای کشاورزی و صنعتی داشت، بار دیگر در انتخابات پیروز شد.
گوستاوو پترو نیز با خطر برکناری با توسل نیروی نظامی و شاید حتی شدیدتر مواجه است. ارتش و سازمان امنیت کلمبیا عملا از مخالفان رئیس جمهوری منتخب و معاون اولش به شمار میآیند.
اداوردو زاپاترو رئیس نهاد نظامی کلمبیا و شبهنظامیان راستگرا رسما آقای پترو را تهدید کردهاند. نظامیانی که عموما از حمایت آمریکا برخوردارند.
کلمبیا همواره محکمترین و ثابتترین پایگاه آمریکا در منطقه بوده، از سال ۱۸۲۳ که ایالات متحده دکترین مونرو را برای کنترل آمریکای جنوبی طرح کرد تا زمانی که واشنگتن تحت نام «جنگ با کمونیسم»، «جنگ با مواد مخدر» و «جنگ با تروریسم» به مداخلههای سیاسی، امنیتی و نظامی در منطقه پرداخت.
آمریکا و سیاست «تغییر رژیم»
پاسخ آمریکا به موج اول صورتی پس از ۱۹۹۹، تحریم اقتصادی، گاهی مداخله نظامی یا حمایت از کودتا و نامزدهای راستگرا بوده است.
در قرن نوزدهم، جیمز مونرو، رئیس جمهور ایالات متحدده، کل قاره آمریکا را حوزه نفوذ کشورش اعلام کرد، سیاستی که بسیاری معتقدند از آن پس در اشکال مختلف دنبال شده است.
پیش از موج صورتی در قرن بیستویکم، در قرن بیستم در دوران جنگ سرد، سیاست «تغییر رژیم» در آمریکای جنوبی تقریبا سه دهه فعالانه دنبال میشد بویژه در دهه ۱۹۷۰.
در آن دوران در عملیات محرمانه «کُندور»، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از کودتا و عملیات نظامی در سراسر منطقه آمریکای لاتین حمایت کرد، دیکتاتورها مخالفان چپگرای خود را سرکوب کردند و هزاران مارکسیست و سوسیالیست در آرژانتین، اروگوئه، برزیل، شیلی، پاراگوئه و بولیوی ربوده و کشته شدند.
«جبهه مقاومت» در برابر آمریکا؟
گمان میرود یکی از اولین پیامدهای تحولات اخیر، نرمتر شدن موضع آمریکا در قبال دولت نیکولاس مادورو در ونزوئلا باشد در حالیکه بحران نفتی ناشی از جنگ در اوکراین آمریکا را هر چه بیشتر به این سو رانده است. در شب انتخابات در کلمبیا اعلام شد آمریکا منع صادرات نفت ونزوئلا به اروپا را بعد از دوسال برداشته است.
دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا و متحدان غربیاش بعد از اعلام پیروزی مجدد نیکلاس مادورو در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۸، او را به تقلب گسترده متهم کردند و خوان گوآیدو، رهبر مخالفان را به عنوان رئیس جمهور به رسمیت شناختند.
حمایت از گوآیدو که در انتخابات ریاستجمهوری نامزد هم نبوده کمتر و کمتر شده. اکنون با چرخش سیاسی در کلمبیا که همسایه ونزوئلاست، گمان میرود امکانات و مشروعیت مخالفان بیش از پیش تضعیف شود.
دموکراسی در برابر دموکراسی
به نظر میرسد آمریکا که همواره کل قاره را حوزه نفوذ خود میشناخت، اکنون با وضعیت تازهای مواجه است.
اخیرا دولت بایدن میزبان نشست سران قاره آمریکا در لس آنجلس بود، اما دولتی که بزرگترین تحریمکننده در دنیاست، خود در چالش تحریم افتاد.
دولت جو بایدن از کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه به خاطر عدم رعایت دموکراسی دعوت نکرده بود و این با واکنشهای منفی دیگر دولتها مواجه شد که خود در روندی دموکراتیک قدرت گرفتهاند.
رئیس جمهوری مکزیک و وبولیوی این نشست را تحریم کردند، خانم کاسترو، رئیس جمهوری هندوراس هم از شرکت سرباز زد.
در خود اجلاس هم بسیاری از حاضران از جمله آلبرتو فرناندز رئیسجمهوری آرژانتین و جان بریچنو، نخستوزیر بلیز نبود غایبان را یادآوری کردند.
احزاب و جنبشهای برابریطلب آمریکای لاتین این بار با تجربهای به مراتب بیشتر به قدرت رسیدهاند، آنها تجربه پیروزی در انتخابات، کنار رفتن از قدرت با رای یا جبر و برگشت به قدرت با رای را تجربه کردهاند.
آیا این کشورها میتوانند بلوکی قدرتمند و همسو شکل دهند؟ واکنش آمریکا چه خواهد بود؟
نزدیکترین و بزرگترین رویدادی که پاسخ این سوالها را روشنتر می کند، انتخابات غول آمریکای لاتین است، برزیل.