ابنسینا بنیانگذار منطق در جهان اسلام است
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از مؤسسه شهر کتاب، پنجمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی بوعلی سینا به ادامهی بحث «ابنسینا و ابداعات تأسیسی استنتاجی» اختصاص داشت که چهارشنبه ۶ اسفند با سخنرانی لطفالله نبوی، منطقدان و استاد دانشگاه تربیت مدرس، به صورت مجازی برگزار شد.
لطفالله نبوی سخنان خود را با تکرار پرسشهایی از چگونگی رابطهی میان میراث منطقی جهان اسلام و میراث یونان، تأسیس مکتبی جدید در ارتباط با این میراث در جهان اسلام و شرایط تحقق مکتبی جدید در حوزهی منطق در جهان اسلام آغاز کرد و اظهار داشت: هنگامی میتوان ادعا کرد که مکتب منطقی جدیدی فراتر از منطق ارسطویی و منطق رواقی مگاری در جهان اسلام ظهور و بروز کرده است که در آن ابداعاتی تأسیسی استنتاجی مشاهده کنیم. در جهان اسلام چنین ابداعاتی دیده شده است که در اصل و اساس به ابنسینا برمیگردد که در منطق دو نظریهی استنتاجی مهم دارد: یکی نظریهی «قیاس اقترانی شرطی» و دیگری نظریهی «موجهات زمانی». ابنسینا از پارهای از مفاهیم ارسطویی و رواقی مگاری نظریهی «قیاس اقترانی شرطی» بهره میگیرد و انگبین جدیدی میآفریند. اما باید توجه داشت که برگرفتن شهد گلهای یونانی یا اخذ پارهای مفاهیم بنیادی از یونان؛ دقیقتر برگرفتن مفهوم اقتران از ارسطو و مفهوم شرط از منطق رواقی، بدین معنا نیست که کار ابنسینا ابداع نیست. ابنسینا با ترکیب و تنظیم و تنقیح و آمیختن استادانهی اینها نظریهی «قیاس اقترانی شرطی» را طراحی کرد که در سنت یونانی وجود نداشته است.
وی افزود: نظریهی ابداعی تأسیسی دیگر او، نظریهی «موجهات زمانی»، نیز باز با بهرهگیری از پارهای از مفاهیم ارسطویی و پارهای از مفاهیم رواقی مگاری است.
"در جهان اسلام چنین ابداعاتی دیده شده است که در اصل و اساس به ابنسینا برمیگردد که در منطق دو نظریهی استنتاجی مهم دارد: یکی نظریهی «قیاس اقترانی شرطی» و دیگری نظریهی «موجهات زمانی»"بحث موجهات و جهت منطقی در اصل و اساس به ارسطو برمیگردد، ولی اینجا با عناصر زمانی تلفیق میشود که به نحو اخص در سنت رواقی مگاری وجود داشته است. ولی باز هم ابنسینا ترکیب جدیدی میآفریند که به هیچ وجه در سنت یونانی وجود نداشته است.
او دربارهی مفاهیم بنیادی برگرفته از منطق ارسطویی در نظریهی اخیر توضیح داد: مفاهیم «ممکن»، «ناممکن»، «ضرورت» همان مواد ثلاث مشهور در منطق و فلسفهاند که ابنسینا به خوبی از ارسطو وام میگیرد. اما در بین این مفاهیم، مفهوم دیگری شکل میگیرد که در تأسیس نظریهی «موجهات زمانی» نقش محوریتری داشته و آن مفهومی است که در ترجمههای اولیه به «محتمل» و در ترجمههای بعدی به «ممکن خاص» برگردانده شده است. مفهوم دیگری که ابنسینا از «اُرگانون» ارسطو گرفته است، «اُپارخن» است که در ترجمههای اولیهی عربی «مطلقه» و در ترجمههای انگلیسی امروزی به «applies» و «belongs» برگردانده شده است. باید توجه داشت که خود «مطلقه» چنانکه در ا «ُرگانون» هست بنیان نظریهی «موجهات زمانی» ابنسینا نشده، بلکه یکی از تفسیرهای شارحان ارسطو مبنای آن قرار گرفته است.
چنانکه خواجهنصیرالدین طوسی در کتاب «اساس الاقتباس» مینویسد، میان شارحان ارسطو در این مفهوم اختلاف وجود داشته است. از یک سو ثامسطیوس و ثافر سطس نظری داشتند و از سوی دیگر قومی از حکمای بعد از آنها همچون اسکندر. نگاه ثامسطیوس و ثافر سطس بر این است که قضایا به دو گروه موجهه و غیرموجهه تقسیم میشوند و مطلقه همان غیرموجهه است. به بیان دیگر، مطلقه در عرض یا قسیم موجهه است و خود موجهه هم به ضروریه و ممکنه تقسیم میشود. اما در تفسیر اسکندر افرودیسی قضایا به موجهه و غیرموجهه تقسیم میشود.
"ابنسینا از پارهای از مفاهیم ارسطویی و رواقی مگاری نظریهی «قیاس اقترانی شرطی» بهره میگیرد و انگبین جدیدی میآفریند"خود موجهه به فعلیه و ممکنه تقسیم میشود. فعلیه به مطلقه و ضروریه تقسیم میشود. در این تقسیمبندی مطلقه از اقسام موجهه است، نه قسیم آن. به عبارت دیگر، قضایا نزد اسکندر موجهه، ممکنه، ضروریه، مطلقه است و نقیض مطلقه؛ یعنی دوام یا دائمه، هم وارد جهات میشود. دوام و مطلقه عملاً مفاهیمی زمانیاند.
مطلقه یعنی در زمانی در گذشته، حال و آینده برقرار بودن و دوام یعنی اعم از گذشته و حال و آینده برقرار بودن. به عبارت دیگر موجهات نزد ابنسینا به چهار دسته تقسیم میشوند: ممکنه، ضروریه، مطلقه، دائمه. از آنجا که مطلقه و دائمه زمانیاند در اینجا نوعی تلفیق بین جهت و زمان انجام شده است.
نبوی به رابطهی این چهار وجه نزد ابنسینا اشارهای کرد و در ادامه دربارهی مفاهیم بنیادی اخذ شده از منطق رواقی مگاری در این نظریه توضیح داد: نیکلاس رشر، دانشمند بزرگ آلمانی، به تفصیل در کتاب «منطق رواقی مگاری» به آن مفاهیم بنیادی پرداخته است که ابنسینا از رواقیون و خروسیپوس اخذ کرده است. رواقیون به سه ویژگی دائمی، پایدار، گذرا قائل بودند و این عناصر به وضوح زمانی را در گزارهها بهکار میبردند. رشر با استدلال بیان میکند، در میان مفاهیمی که در نظریهی «موجهات زمانی» ابنسینا در جهان اسلام بهوجود آمدهاند، قیدهایی مثل مادامالذات، مادامالوصف، به ترتیب در واقع همان ویژگی دائمی، ویژگی پایدار هستند و مادامالوقت معین و مادامالوقت نامعین به ویژگی گذرا برمیگردند و به رواقیون برمیگردند.
او بیان داشت: گزارهی دارای ویژگی مادامالذات اصطلاحاً ذاتیه، وصفیه، وقتیه، منتشره خوانده میشود.
"بحث موجهات و جهت منطقی در اصل و اساس به ارسطو برمیگردد، ولی اینجا با عناصر زمانی تلفیق میشود که به نحو اخص در سنت رواقی مگاری وجود داشته است"پس، عناصر نظریهی «موجهات زمانی» ابنسینا افزون بر مطلقه و دائمه در اینجا هم به اعتبار قیودات زمانی زمانی میشود و در مجموع در دو وجه زمانی است. حال اینها در ذهن و ضمیر ابنسینا با هم ترکیب میشود و عسلی تازه میآفریند. چهار جهت و دو عنصر زمانی را در یک طرف دیدیم و از طرف دیگر، به اعتبار قیودات زمانی ذاتیه، وصفیه، وقتیه، منتشره است. ترکیب این دو شانزده حالت را رقم میزند که هر یک از آنها جهت زمانی دارند: قیدی زمانی در کنار یک وجه. دو وجه ضرورت و امکان، دو وجه دوام و اطلاق که زمانیاند.
پس، هر کدام از اینها میتواند وجه یک گزاره باشد. موجهات بسیط به این صورت شکل میگیرد و موجههی بسیط این گونه تعریف میشود: گزارهای از محصورات اربعه که یکی از این وجوه زمانی را داشته باشد. که دو مورد از اینها حذفشدنی است. چراکه اگر در جهت یا وجه سور دوام باشد، با قید مادامالوقت معین و مادامالوقت غیرمعین معنا و مفهوم محصلی ندارد. بنابراین، چهارده گزارهی بسیط خواهیم داشت.
این منطقدان ایرانی دربارهی شکلگیری گزارههای بسیط گفت: هر یک از این چهارده گزارهی بسیط هرگاه با قیدی لاضرورت ذاتی همراه شود، ۲۸ حالت ایجاد میشود و با احتساب آن چهارده گزارهی بسیط تعداد قابلتوجهی (۴۲) گزارهی مرکب ساخته میشود.
"مفهوم دیگری که ابنسینا از «اُرگانون» ارسطو گرفته است، «اُپارخن» است که در ترجمههای اولیهی عربی «مطلقه» و در ترجمههای انگلیسی امروزی به «applies» و «belongs» برگردانده شده است"در ارسطو فقط یک گزارهی مرکب شناسایی شده بود؛ آنهم بدون قیودات زمانی رواقی. در ابنسینا، چهارده گزارهی بسیط شناسایی شده که هرکدام میتواند با قید لاضرورت و لادوام همراه شود و شمار گزارههای بسیط و مرکب را به ۴۲ گزاره ارتقا دهد. ولی منطقدانان از جمله خود ابنسینا و پیروان او عمدتاً بهجای ۴۲ صورت زمانی یا موجههی زمانی فقط از سیزده مورد استفاده کردهاند. پارهای از منطقدانان در سدههای بعدی سعی کردند این نظریه را تکمیل کنند و گزارهها را تا مرز ۲۲ و بیش از آن برسانند. این کار محاسبات پیچیدهای دارد.
اما اصل و اساس نحوهی فهم و بسط این نظریه است که شامل ۱۴ گزارهی بسیط است که هرکدام با دو قید لاضرورت و لادوام ذاتی میشود ۴۲ وجه زمانی که ۱۴ تای آن بسیط و ۲۸ تای آن مرکب است. گفتنی است، آنچه در پارهای از محافل علمی تدریس میشود، ۱۳ گزاره است.
وی بیان کرد: اولین بار بعد از ابنسینا فخر رازی و عمدتاٌ خونجی اینها را دنبال و نامگذاری کردند که عبارتاند از: ضروریه مطلقه، مشروطه عامه، دائمه مطلقه، عرفیه عامه، مطلقه عامه، ممکنه عامه، مشروطه خاصه، وقتیه، منتشره، عرفیه خاصه، وجودیه لادائمه، وجودیه لاضروریه، ممکنه خاص. اینها محاسبات پیچیدهای دارد که محدود به پیدا کردن گزارهها نیست، بلکه باید آنها را در استدلال و قیاس هم به کار گرفت. در دورهای بعد از ابنسینا تا قاجاریه طی دویست سال، شغل شاغل منطقدانان محاسبهی این جداول و بررسی اعتبار حاصل محاسبه در ضربها بوده است. با محاسبهای سرانگشتی میتوان تعداد ضروب را مشخص کرد که در اینجا نتیجهی ۱۳ موجههی زمانی در ۱۴ محصورهی اربعه، هر یک در صغری و کبری، هر یک در چهار شکل، ۱۰۸۱۶ مورد میشود.
نبوی ادامه داد: نیکلاس رشر یکی از کسانی است که در این باب مطالعات بلیغی کرده است.
"باید توجه داشت که خود «مطلقه» چنانکه در ا «ُرگانون» هست بنیان نظریهی «موجهات زمانی» ابنسینا نشده، بلکه یکی از تفسیرهای شارحان ارسطو مبنای آن قرار گرفته است"رشر پانزده سال از عمر خود را صرف مطالعه، فهم، بازخوانی، بازیابی و فرمولبندی میراث منطقی جهان اسلام، به ویژه این نظریهی پیچیده، کرد. به تعبیر رشر در کتاب خود که در مقام مطالعهی کتاب «شمسیه» نجمالدین کاتبی همراه با شرح قطبالدین رازی است وعمدتاً ناظر به بحث موجهات زمانی است، در تاریخ منطق هیچ نظریهای به این پیچیدگی وجود ندارد. این همان نظریهی متعارف است که عادتاً جاری است و امروز از کتابهای متأخر نظیر «منطق» علامه محمدرضا مظفر تدریس میشود.
وی دربارهی بسطهای گوناگون نظریهی «موجهات زمانی» گفت: در بسط خواجه نصیر در کتاب «اساس الاقتباس» در جدول بهجای ۱۳ گزاره روی ۱۴ گزاره تکیه میشود. در نتیجه، محاسبه پیچیدهتر و به ۳۰۹۷۶ ضرب منجر شد که باید اعتبارشان تعیین میشد. صدرالدین شروانی، دانشمند گمنام قرن یازدهم، در کتاب «شرح التکمیل لتهذیب المنطق» این بسط را از جهت دیگری انجام داده است.
اینجا ۲۲ موجههی زمانی در صغریات و کبریات است و جداول پیچیدهای طراحی میشود که به بالغ بر ۳۰۹۷۶ ضرب منجر میشود. گفتنی است، برای اولینبار نیکلاس رشر در فرصتی مطالعاتی این کتاب را در کتابخانهی لندن پیدا و بعد از یکی دو سال مطالعه معرفی کرد و کتاب و به ویژه مقالهی بلندی در خصوص تفاوت بسط شروانی با بسط خواجهنصیر منتشر کرد که در فصل ششم از جلد نهم مجموعه آثار او آمده است. من ترجمهای از این مقاله را در کتاب «منطق سینوی به روایت نیکلاس رشر» آورده و تحلیل کردهام. از بسطهای دیگر میتوان به بسط افضلالدین الخونجی در کتاب «کشف الاسرار عن غوامض الافکار» اشاره کرد که کتابی فوقالعاده ارزشمند است. اما تاکنون مطالعهی کافی و وافی بر آن صورت نگرفته است.
"چنانکه خواجهنصیرالدین طوسی در کتاب «اساس الاقتباس» مینویسد، میان شارحان ارسطو در این مفهوم اختلاف وجود داشته است"در نهایت، بسط فرصت شیرازی، دانشمند بزرگ، منجم، ریاضیدان و منطقدان در دورهی قاجار، در کتاب «اشکال المیزان» علاوه بر لاداوم ذاتی و لاضرورت ذاتی دو مورد، لاضرورت وصفی و لادوام وصفی، را هم میافزاید و همه را در قالب شکل و جدول ارائه میکند که هنوز هیچ مطالعهی دقیقی بر روی آن انجام نشده است.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: نظریهی «موجهات زمانی» ابنسینا تا دویست سال پس از او بسط یافت. اما امروز ما در قرن بیستم و بیستویکم هستیم و باید اینها را بازخوانی و بازیابی و ارزیابی دوباره کنیم. و به نظر من این ممکن نیست، مگر در پرتو منطق جدید. به بیانی، باید از منطق جدید یا به تعبیر فرگه این میکروسکوپ استفاده کنیم تا بتوانیم از ورای آن بسیاری از دقایق و ظرایفی را ببینیم که با ذهن و چشم غیرمسلح نمیتوان آنها را رؤیت کرد. در این زمینه نیز فضل تقدم با رشر است که در کتاب و مقالهی بلند خود امکان بازخوانی و ارزیابی را فراهم میآورد.
نبوی در پایان گفت: پس، میراث منطقی جهان اسلام با میراث منطقی یونان نسبتی دارد و توانسته است منجر به تأسیس مکتبی فراتر از داشتههای یونانیان شود.
در کار ابنسینا افزون بر ابداعات توسیعی فراوان، ابداعات تأسیسی وجود داشته است. دقیقتر اینکه در جهان اسلام فرایندی در این زمینه وجود دارد که در قلهی آن ابنسینا است. اما این قله دامنهی پیشین و پسینی دارد که بر افکار ابنسینا اثر گذاشتند، مثل فارابی و کار او را کامل کردند، مثل خونجی و قطبالدین رازی. به هر روی، هر کوه بلندی به نام قلهاش شناخته میشود. ابنسینا جدا از همهی ابداعات خود ابداعات تأسیسی استنتاجی هم دارد که در دو نظریهی «قیاس اقترانی شرطی» و «موجهات زمانی» بررسی شد و نزد یونانیان بیسابقه بود.
بهویژه بسط و تکمیلی که پس از او پیدا کرد تا درجهای است که میتوان این دوره از پژوهشهای منطقی را به دورهی منطق سینوی یا مکتب سینوی نامگذاری کرد و بر اهمیت آن در کنار منطق رواقی و منطق ارسطویی تأکید کرد.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران