داستانهای علمی ـ تخیلی تا اطلسهای فیزیک و نجوم
چگونه به کتابخوانی علاقهمند شدم
وقتی خیلی بچه بودم مادرم هنگام غذا کتاب شعرهای میمینی را برایم میخواند و از همانجا به کتاب علاقهمند شدم. در دوران دبستان برای خودم داستان مینوشتم و برایش نقاشی میکشیدم و کتاب دستساز درست میکردم. عمده کتابهایی که درست میکردم درباره آدم فضاییهایی بود که به زمین میآمدند و از آنجا که سبک زندگیشان با انسانها متفاوت بود، ماجراهای مختلفی را روی زمین تجربه میکردند. سعی میکنم در همه زمینهها کتاب بخوانم، ولی ژانر علمی ــ تخیلی را بیشتر دوست دارم که متأسفانه کتابهای زیادی در این زمینه مطابق سلیقه من وجود ندارد. برخلاف باور خیلیها که به کتابهای علمی ــ تخیلی ژول ورن و آسیموف علاقه دارند، من سبک آنها را خیلی نمیپسندم، چون به نظرم جنبه تخیلی داستانهایشان بیشتر از جنبه علمی است.
داستانهای علمی ــ تخیلی بلیک کراوچ
نویسنده مورد علاقهام در زمینه داستانهای علمی ــ تخیلی بلیک کراوچ است که تا جایی که میدانم سه کتاب نوشته است: «بازگشت» که درباره دختری دانشمند است که مادرش آلزایمر دارد و این دختر دستگاهی میسازد که برخی خاطرههای مادرش را در ذهنش حفظ کند، ولی دستگاه قابلیتی فراتر از حفظ خاطرات دارد که ما را وارد یک ماجرای جذاب میکند.«ارتقا» درباره یک زن دانشمند است که در زمینه ژنتیک کارهایی انجام میدهد و میخواهد دنیا را به جای بهتری تبدیل کند، ولی اشتباه مرگبار او باعث از بین رفتن انسانهای زیادی میشود.
"چگونه به کتابخوانی علاقهمند شدموقتی خیلی بچه بودم مادرم هنگام غذا کتاب شعرهای میمینی را برایم میخواند و از همانجا به کتاب علاقهمند شدم"حس عذاب وجدان او باعث میشود خودکشی کند و میراثی برای پسرش بهجا میگذارد که راه او را برای بهتر کردن دنیا ادامه دهد. «ماده تاریک» درباره یک مرد دانشمند در حوزه فیزیک است که برخلاف هوش و استعدادی که دارد، ترجیح میدهد به جای اینکه کل عمرش را صرف کار در آزمایشگاه کند به تدریس بپردازد. در دنیای موازی او انتخاب دیگری کرده و کل زندگیاش را صرف علم کرده است. نسخه دیگر او به کمک دستگاهی که ساخته وارد دنیای این یکی میشود و زندگی و خانواده او را تصاحب میکند و او را به دنیای خودش میفرستد. این فرد تلاش میکند تا به دنیای خودش برگردد.
داستانی جالب درباره تقابل یک نفر با خودش و انتخابهایی است که در زندگی دارد.
درباره شعرها
در زمینه شعر، اشعار آقای اسماعیل باستانی و زندهیاد هوشنگ ابتهاج را خیلی دوست دارم. به نظرم شعرهای این دو در عین بیان تلخیهای زندگی، شیرینی دلنشینی دارد.
علاقه به فیزیک و نجوم
کتابهای علمی که میخوانم هم بیشتر در حوزه فیزیک و نجوم است. دانشمند مورد علاقهام استیون هاوکینگ است که بیشتر، کتابهای او را میخوانم. فردریک بکمن هم نویسندهای است که کارهایش را دنبال میکنم و به نظرم مهمترین ویژگی کتابهای او این است که میتوان آن را در هر سنی خواند و هرچه بزرگتر میشوی و تجربه زیستن بیشتری پیدا میکنی درک عمیقتری هم از لایههای کتابهای او پیدا خواهی کرد. در زمینه ادبیات پلیسی هم سری کتابهای «جک ریچر» نوشته لی چایلد را پیشنهاد میکنم که به نظرم اگر بگویم یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبیات پلیسی تاریخ است اغراق نکردهام.
"در دوران دبستان برای خودم داستان مینوشتم و برایش نقاشی میکشیدم و کتاب دستساز درست میکردم"فکر میکنم درحالحاضر حدود ۳۰جلد از آن چاپ شده باشد و امیدوارم روند چاپ ادامه پیدا کند چون شنیدهام گویا برخی جلدهای آن مجوز چاپ نگرفته که امیدوارم بهزودی بگیرد. داستان درباره یک سرگرد سابق ارتش به نام جک ریچر است که جا و مکان مشخصی ندارد و همیشه در سفر است. طی سفرهایش به گوشه و کنار آمریکا با ماجراهای مختلفی روبهرو میشود. اگر بخواهم از میان جلدهای مختلف آن یکی را انتخاب کنم «آخرین مهمان» را انتخاب میکنم. داستان درباره این است که یک قاتل سریالی زنهای ارتشی سابق را که مورد تعرض قرار گرفتهاند به قتل میرساند.
پلیس به ریچر مظنون میشود و او نیز برای رفع اتهام تلاش میکند قاتل را پیدا کند. تا انتهای کتاب که بخشی از متن به توصیف قاتل میپردازد ما در ذهن خود قاتل را یک مرد تصور میکنیم و در نهایت متوجه میشویم که او زن است و این مسأله را بیان میکند که تقریبا همه ما نگاه جنسیتزدهای در وجود خود داریم که احتمالا از وجود آن بیخبریم و من بعد از خواندن این کتاب سعی میکنم چنین ذهنیتی را در خودم از بین ببرم.
نقطهقوت؛ توصیف جزئیات
نقطهقوت داستانهای ریچر توصیف جزئیات است که هم توی ذوق نمیزند و هم آنقدر با دقت و مهارت گفته شده که وقتی کتاب را میخوانی، حس میکنی داری یک فیلم سینمایی جذاب تماشا میکنی و تصویرسازی ذهنی بهخوبی ایجاد میشود. جدیدا دیدم که گویا یک سریال از این کتاب ساخته شده و قبلا هم چند سینمایی با بازی تام کروز ساخته شده بود. سریال را ندیدهام ولی فیلمهای سینمایی نسبت به کتاب، فیلمهای ضعیفی بودند که نتوانستند حق مطلب را ادا کنند. به نظرم خواندن کتاب لطف دیگری دارد.
درباره نمایشگاه کتاب
فکر میکنم از ۹ ـ ۸ سالگی هرسال به نمایشگاه کتاب رفتهام.
"عمده کتابهایی که درست میکردم درباره آدم فضاییهایی بود که به زمین میآمدند و از آنجا که سبک زندگیشان با انسانها متفاوت بود، ماجراهای مختلفی را روی زمین تجربه میکردند"درخصوص نمایشگاه امسال هم تعداد ناشران در حوزه دفاعمقدس و انقلاب به نسبت حوزههای دیگر بیشتر بود. درخصوص غرفههای نمایشگاه کتاب هم نمیدانم تقسیمبندی چطور صورت میگیرد ولی قاعدتا باید ناشری که کتابهای بیشتری دارد، فضای بزرگتری هم داشته باشد ولی این اصل بدیهی برای برخی ناشرین رعایت نمیشد و گاهی یک فضای بزرگ به ناشری تعلق گرفته بود که چندان کتابی نداشت و با عکس و پوستر و ماکت بقیه فضا را پر کرده بود و در مقابل غرفهای که کتابهای بیشتری داشت، ازدحام شده بود.
دستگاهی برای جستوجو
در بسیاری از فروشگاههای بزرگ کتاب مثل شهرکتابها، باغکتاب و... رایانههایی قرار داده شده که با جستوجو کردن در آنها میتوانی قفسهای که کتاب مورد نظرت در آن هست را پیدا کنی که به نظرم وجود چنین چیزی در نمایشگاه کتاب بهشدت لازم و اجرا شده بود. هرساله با این مشکل روبهرو بودیم که ناشر یا کتاب مورد نظر را بهسادگی نمیتوانستیم پیدا کنیم. البته غرفههای اطلاعرسانی هم در جاهای مختلف نمایشگاه تعبیه شده بود که میشد از متصدیان آنها، رد کتابها و ناشرها را جویا شد.
درباره فروشندگان و نمایندگان ناشرها
به نظرم لازم است افرادی که از سوی ناشر نماینده میشوند و فروش و ارائه کتاب در نمایشگاه را برعهده دارند با وسواس بیشتری انتخاب شوند.
البته این مورد در نمایشگاههای اخیر به نظرم رو به پیشرفت بوده و امیدوارم همینطور به تعداد ناشران ریزبین و با مسئولیت که به چنین نکاتی توجه میکنند، اضافه شود.برخی نمایندگان مطلقا هیچ اطلاعی درباره کتابهای انتشاراتشان ندارند و نمیتوانند آدم را راهنمایی کنند یا حتی کتابی که مورد نظر ما هست را از میان کتابهایشان پیدا کنند. انتشارات تندیس یکی از بهترین و مسئولیتپذیرترین نمایندگان را داشت. در دو سال اخیر که برای خرید کتاب به غرفه آنها مراجعه کردهام به نظرم نظم و مسئولیتپذیری در کنار کتابهای جذاب و با ترجمه خوبی که ارائه میدهند موجب موفقیت آنها شده است. کار جالبی که انجام میدهند این است که مثلا اگر چهار نفر نماینده فروش هستند کل کتابهای انتشاراتشان را میان خودشان تقسیم میکنند و هرکس تعداد مشخصی از کتابها را میخواند، درباره آن اطلاع دارد و بهخوبی میتواند توضیح دهد و در انتخاب کمک کند.البته امسال تعداد ناشرانی که چنین کاری کرده بودند، بیشتر از سالهای گذشته بود و این کار جذابی است که به نظرم باعث میشود فروش آنها بیشتر شود.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران