شبح هابز بر مکانیسم ماشه
چکیده :تجربه مواجهه دولت حسن روحانی و دستگاه دیپلماسی ایران با مسئله «احتمال خروج ترامپ از برجام» نشان میدهد «روایت مسلطی» که دیپلماتهای ارشد کشورمان از تحلیل و توصیف وقایع پیشرو ارائه میدهند میتواند نادرست و بعضا معکوس باشد. به اواخر دیماه سال ۱۳۹۶ برگردیم. ۲۲ دیماه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالاتمتحده اعلام کرد «برای آخرینبار» رفع تحریمهای ایران را تمدید میکند و پس از آن از برنامه جامع اقدام مشترک خارج خواهد شد....
سامان صفرزایی
دولت ایالاتمتحده ۳۰ مرداد ازطریق مایک پمپئو، وزیر خارجه این کشور، با ثبت شکایتی علیه ایران با ادعای «تخلف» از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، آنچه را که اصطلاحا «مکانیسم ماشه (Snapback)» خوانده میشود، فعال کرده است. دستگاه دیپلماسی کشورمان تحت هدایت جواد ظریف با استناد به شکست اخیر (۲۴ مرداد) ایالاتمتحده در تصویب قطعنامهای که خواستار تمدید تحریم تسلیحاتی ایران میشد، در حال پیشبرد یک «روایت مسلط» است، مبنیبر اینکه شانس ترامپ برای پیشبردِ پروژه دوم (مکانیسم ماشه) هم صفر است.
بررسی یک تجربه شوکهکننده
تجربه مواجهه دولت حسن روحانی و دستگاه دیپلماسی ایران با مسئله «احتمال خروج ترامپ از برجام» نشان میدهد «روایت مسلطی» که دیپلماتهای ارشد کشورمان از تحلیل و توصیف وقایع پیشرو ارائه میدهند میتواند نادرست و بعضا معکوس باشد. به اواخر دیماه سال ۱۳۹۶ برگردیم.
"۲۲ دیماه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالاتمتحده اعلام کرد «برای آخرینبار» رفع تحریمهای ایران را تمدید میکند و پس از آن از برنامه جامع اقدام مشترک خارج خواهد شد"۲۲ دیماه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالاتمتحده اعلام کرد «برای آخرینبار» رفع تحریمهای ایران را تمدید میکند و پس از آن از برنامه جامع اقدام مشترک خارج خواهد شد. چهار روز پس از آن عباس عراقچی، معاون حقوقی وزیر خارجه که برای سخنرانی در همایش سراسر اتحادیه صادرکنندگان فراوردههای نفت، گاز و پتروشیمی حاضر شده بود، با لحنی کاملا مجابکننده تحلیل خود را مطرح کرد. عراقچی خود این پرسش را مطرح کرد که چرا ترامپ با وجود تهدیدات اخیر هنوز از برجام خارج نشده است و بعد این پاسخ را ارائه داد: «دلیل اصلی این است که ترامپ نمیتواند از برجام خارج شود، چراکه با موانع زیادی روبهروست؛ یکی پایبندی اروپاییها به برجام، حمایت روسیه و چین از این توافقنامه و اسناد شورای امنیت و درنهایت استحکام درونی خود برجام». عراقچی چنان تحلیل خود را مسلم و غیرقابل مشاجره میپنداشت که ادامه داد: «حالا که ترامپ نمیتواند برجام را از بین ببرد یا از آن خارج شود چارهای ندارد تا دستاوردهای ایران از برجام را به حداقل برساند». ترامپ کمتر از چهار ماه پس از آن -۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷- از برنامه جامع اقدام مشترک خارج شد.
بهنظر میآید در آن برهه دستگاه دیپلماسی که در یک دوره دو ساله با تلاشی شبانهروزی و «میهنپرستانه» کشور را از یک بحران کمنظیر خارج کرده بودند، مایل نبود فضایی از گردش اطلاعات و تحلیلهای گسترده شکل بگیرد که بهاحتمال بالا به رقبای آنها اجازه میداد کارزارهای تبلیغاتی سهمگینی علیه برنامه جامع اقدام مشترک و قطعنامه ۲۲۳۱ به راه اندازند.
درواقع علیالظاهر یک تخاصم شدید و وسواسآلود در سیاست داخلی موجب شد دولت فقط درباره «یکی» از سناریوهای محتمل پیشرو سخن بگوید؛ سناریویی که گرچه از حد قابلقبولی از استدلال و عقلانیت برخوردار بود، اما بههیچوجه در حدی نبود که بهعنوان «روایت تام، مسلط و مسلم» عرضه شود. به یاد آوریم دیپلماتهای ایران در برههای خروج ترامپ از برجام را غیرقابلتصور و ناممکن توصیف میکردند که رئیسجمهورِ ساختارگریز ایالاتمتحده از پیمان پاسیفیک (بهمن ۱۳۹۵)، توافق پاریس (مرداد ۹۶)، سازمان یونسکو (آذر ۹۶) و پیمان نیویورک (آذر ۹۶) خارج شده بود. تقریبا در فضای آکادمیک و مطبوعاتی هم هیچ پرسشگری سادهای وجود نداشت که چرا وقتی ترامپ از پیمان پاسیفیک با متحدانِ هفتدههای خود (کره جنوبی و ژاپن) خارج شده، احتمال خروجش از برجام که از شعارهای اصلی انتخاباتیاش بوده است، از سوی وزارت خارجه کاملا منتفی اعلام میشود. درواقع دولت روحانی در کل سال ۱۳۹۶ با «مسلم»دانستنِ روایت «عدم» خروج ترامپ از برجام اجازه نداد جامعه -بهویژه فاعلان اقتصادی و سیاسی- بهتدریج با این سناریو که «بههرحال» بازگشت تحریمهای یکطرفه آمریکا (با هر درصدی) و بعد همراهی اروپا و دیگر قدرتهای جهانی با آن (با هر درصدی) محتمل است، مواجه شود. این مواجهه -هرچند گزنده- به گروههای متعدد اجتماعی امکان میداد تا ازطریق گفتوگو درباره چنین سناریویی برای کاهش اثرات آن تلاش کنند.
"این مواجهه -هرچند گزنده- به گروههای متعدد اجتماعی امکان میداد تا ازطریق گفتوگو درباره چنین سناریویی برای کاهش اثرات آن تلاش کنند"بنابراین دولت نهتنها حق آمادهشدن برای توفان در دوره آرامش را از جامعه -و مهمتر از آن از خود- سلب کرد، بلکه با وقوع توفان، خود و جامعه را در یک وضعیت «شوکزده» قرار داد. فوران هولناک نرخ ارزهای خارجی در بهار و تابستان سال ۱۳۹۷ تا دههها بخشی از خاطره (زخمی) جمعی خواهد بود. بدتر از آن، پافشاری بر روایتی که بهشدت نادرست از کار درآمد، اعتبار یکی از کارکردهای دولت مدرن در معنای فلسفی آن را نیز زیر سؤال برد: دولت بهمثابه آن نهاد مرجعی که جامعه به آن قدرت میبخشد تا یک وظیفه بهشدت پیچیده و ظریف را عملی کند. اینکه تفکیکی صریح ایجاد کند میان «دنیایی که واقعا در آن زندگی میکنیم» و «دنیایی که باید باشد»؛ میان «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» و بعد سیاستگذاری بر مبنای این تفکیک بنیادین.
تغییر نظم بینالمللی از وضعیت کانتی به هابزی
واقعیتی حساس که در آن مقطع از نگاه دیپلماتهای ما در تحلیل روند جهانی پساترامپی جا ماند و بیم آن میرود باز هم جا بماند، این است که فلسفه دولت ترامپ برای استراتژیسازی (یا ایدئولوژیسازی) در سیاست خارجی بهشدت معطوف به «وضع طبیعی» هابزی شده است که مبتنی بر این اصل است: «ملتها برای منفعت با یکدیگر رقابت میکنند»؛ هرچند هابز در «لویاتان» به صراحتی که درباره روابط میان انسانها استدلال کرده، در باب روابط میان دولتها سخن نگفته است، اما بسیاری از دانشمندان روابط بینالملل بر این باورند که «وضعیت طبیعی» هابز در خصوص روابط دولتها، چنانکه خود صراحتا اعلام کرده مبتنی بر «رئالیسمی» است که بر جنگ «همه علیه همه» در روابط بینالملل تأکید دارد؛ در برابر نگاه کانتی به سیاست خارجی که بر «اجتماع جهانی» تأکید دارد و از زمان پایان جنگ جهانی دوم مورد توافق دو سوی آتلانتیک قرار داشته است. مطالعه سند استراتژی امنیت ملی (NSS2017) که در نخستین سال حضور ترامپ در قدرت ارائه شد، رویکرد بهشدت هابزی رئیسجمهور فعلی آمریکا در مقوله نگاه به «متحدان بینالمللی» در سیاست خارجی را -در مقایسه با سند استراتژی امنیت ملی باراک اوباما (۲۰۱۰ NSS)- علنی میکند.
سند ترامپ بهطور چشمگیری بر طبیعت رقابتی دنیا و اینکه طبیعت چقدر بر نتیجه دلخواه تأثیر دارد، تأکید میکند. این سند بر آن است که اگر جهان «رقابتی» است، پس پیروزی در رقابتها بسیار اهمیت دارد. فرض این سند بر این است که متحدان میتوانند نقش بزرگی در کامیابیهای ایالات متحده در عرصه جهانی ایفا کنند اما اگر بهطور مستقیم به منافع آمریکا یا منافع مرتبط با آمریکا خدمت نمیکنند، دیگر این متحدان ارزش ذاتی ندارند: «استمرار اصلی در تاریخ رقابت بر سر قدرت بوده است. زمان حاضر [نیز] از این قاعده مستنثا نیست» (صفحه ۵). یا «ما فراگرفتهایم که وقتی آمریکا رهبری نمیکند، بازیگران بدخیم این خلأ [قدرت] را به ضرر [منافع] ایالات متحده پر میکنند.
"بنابراین دولت نهتنها حق آمادهشدن برای توفان در دوره آرامش را از جامعه -و مهمتر از آن از خود- سلب کرد، بلکه با وقوع توفان، خود و جامعه را در یک وضعیت «شوکزده» قرار داد"[اما] وقتی آمریکا از موضع قدرت، با اعتمادبهنفس و سازگار با ارزشها و منافع خودمان، رهبری میکند همه بهرهمند میشوند» (صفحه ۳).
اوباما از این جهت که به ذات آنارشی در جهان موجود باور داشت، به آرای هابز نزدیک بود، اما به «اعتماد» و «همکاری» با متحدان اعتقاد داشت. بنابراین در اصل «همکاری نزدیک با متحدان» کاملا به «صلح پایدار» کانت متمایل بود. حال آنکه ترامپ در مواجهه با متحدان از رویکرد بهشدت هابزی در نفی بهرسمیتشمردن حقوق آنها برخوردار است. ترامپ تا زمانی متحدان را متحد میداند که صرفا ایالات متحده را قدرتمند کنند. اوباما برخلاف هابز که «اتکا به خود» را زیر نور میآورد، صراحتا همکاری و شراکت با متحدان را ارزشمند و قابل اعتماد توصیف میکرد.
حال آنکه ترامپ همکاری با متحدان را مگر زمانی که فیالفور منافع آمریکا تأمین شود، بیهوده و غیر قابل اعتماد میداند. ترامپ نظم بینالمللی پساجنگ جهانی دوم را از بین نبرد، بلکه ذات «لیبرالی» آن را که مبتنی بر «اجماع» (دستکم نسبی) میان قدرتهای غربی برای مواجهه با مناقشات بینالمللی بود، متلاشی کرد.
مسئولان دیپلماسی کشورمان باید در تحلیل اقدام ترامپ برای استفاده از مکانیسم ماشه به نقش ایدئولوژیکی که سیاستگذاران کاخ سفید برای نوع جدید «رهبری جهانی» آمریکا در نظر گرفتهاند، توجه داشته باشند. ازجمله ستونهای اصلی این دکترین، ازبینبردن اعتبار «لیبرالی» (اجماعمحور) نظم بینالمللی از طریق ازبینبردن اعتبار اروپا در نقشآفرینی عملی -و نه حقوقی یا لفظی- در مناقشات جهانی است. ترامپ با خروج از برجام، یونسکو، پیمان پاریس، اخیرا سازمان بهداشت جهانی و همچنین بهرسمیتشمردن یکجانبه بیتالمقدس بهعنوان پایتخت اسرائیل، اعتبار اروپا در رهبریت جهانی را بهشدت مخدوش کرده است و در صورتی که بتواند مکانیسم ماشه را در برابر چشمان اروپاییها عملی و آنها را وادار به پذیرش رسمی کند، موفق خواهد شد اعتبار اروپا را تقریبا بهطور کامل نابود کند. ترامپ در مسائل مربوط به ایران، فقط ایران را هدف قرار نداده، بلکه همچنین در حال تقویت یکی از مهمترین اهداف سند امنیت ملی ۲۰۱۷، یکهتازی آمریکا در رهبری دنیا، از طریق بیاعتبارکردن اروپاست.
یک وضعیت حقوقی ابزورد
ترامپ و دستیارانش در اقدامی تازه قصد دارند با ایجاد یک «فضای موازی حقوقی ابزورد (Absurd)» در شورای امنیت و بعد با حیثیتیکردن پروژه و متعاقبا تهدید به استفاده از ابزارهای قدرتمند اقتصادی و سیاسی مرتبط با نقش ویژه (لویاتانی) که برای خود در نظر گرفته، هزینه رویارویی عملی متحدان اروپایی خود با این پروژه را بسیار بالا ببرند.
"فوران هولناک نرخ ارزهای خارجی در بهار و تابستان سال ۱۳۹۷ تا دههها بخشی از خاطره (زخمی) جمعی خواهد بود"استناد آمریکا به متن ۱۰۴صفحهای قطعنامه ۲۲۳۱ و بخش «مکانیسم حل اختلاف قطعنامه» در صفحه ۱۹ و ۲۰ است. ایالات متحده معتقد است ازآنجاکه در متن به کشورهای E3 +۳ (فرانسه، آلمان، بریتانیا + آمریکا، روسیه، چین) اجازه داده شده که شکایتهای خود را از ایران -در صورت عدم پایبندی ایران به برجام- اعلام کنند و صراحتی یا پرانتزی وجود ندارد که کشورها در موقع ثبت شکایت میبایست «کماکان» عضو برجام باشند، پس واشنگتن در «فقدان» این صراحت حق دارد علیه ایران اقدام کند. در واقع ترامپ میگوید آنچه برای همه «بدیهی» بهشمار میآید از نگاه او «بدیهی» نیست و از آنجا که در متن ۲۲۳۱ بر آنچه «بدیهی» به نظر میآمده تأکید حقوقی نشده، پس تفسیر حقوقی «متفاوت» امکانپذیر است و آمریکا میتواند با استفاده از هژمونی خود در شورای امنیت، این تفسیر حقوقی متفاوت را طوری عرضه کند که گرچه هیچکس نمیتواند با آن موافق باشد، هیچکس هم نمیتواند با آن مخالف باشد. آمریکا احتمالا در مذاکرات غیرعلنی با اروپاییها روشن کرده است اگر آنها نتوانند فکت حقوقی روشن و صریحی ارائه دهند که تفسیر حقوقی موازی این کشور را زیر سؤال ببرد اما همچنان مقابل آمریکا بایستند آن را بهمثابه یک «شورش حقوقی» علیه منافع ایالات متحده در شورای امنیت تلقی خواهد کرد. آمریکا با بهراهانداختن نمایش آنارشیستی «هیولای لویاتان» کوشش خواهد کرد اروپای مرعوبشده را از تحرکات واقعی علیه خود منصرف کند.
روایت مسلط از سرنوشت بازی
در روایت مورد حمایت وزارت خارجه کشورمان -که مجددا در حال تبدیلشدن به روایت مسلط است- امکان چنین صحنهآرایی از سوی ترامپ «صفر» است.
بر این اساس اروپا، چین و روسیه قرار است بهاندازهای به رئیس شورای امنیت سازمان ملل فشار بیاورند که او شکایت ایالات متحده را صراحتا و رسما «غیرقانونی» تشخیص دهد و حق استفاده ایالات متحده از مکانیسم ماشه را رسما منتفی اعلام کند. در صورت وقوع این روایت، یک شکست حقوقی تمامعیار برای ایالات متحده رقم خواهد خورد که رسانههای دموکرات و جمهوریخواه از آن بهمثابه یک «رسوایی» در سیاست خارجی آمریکا یاد خواهند کرد. این روایت مسلط بهطور مستتر از این تأکید برخوردار است که امکان مصالحه اروپا و آمریکا بر سر قطعنامه جدیدی که تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران را بهطور موقت تمدید کند نیز وجود ندارد. در نتیجه، اروپا –یک بار برای همیشه- به وظیفه سیاسی، اخلاقی و حقوقی خود برای حمایت تمامعیار از ایران در برابر احتمالا آخرین تندباد دوره نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ عمل خواهد کرد.
روایتهای موازی و متفاوت
بر اساس متن قطعنامه ۲۲۳۱، ظاهرا، گزاره اساسی قطعنامهای که با فعالشدن مکانیسم ماشه باید در شورای امنیت مطرح شود، به شکلی است که رأی منفی (وتوی) آمریکا در آن تعیینکننده است و نه رأی مثبت یا ممتنع حامیان ایران (دقیقا برعکس قطعنامه اخیر مبنی بر تحریم تسلیحاتی ایران). قطعنامهای که پس از بهراهافتادن مکانیسم ماشه باید در شورای امنیت به رأی گذاشته شود، درباره یک گزاره ایجابی است؛ ادامه رفع تحریمهای مرتبط با قطعنامههای پیشین شورای امنیت علیه ایران.
برداشت حقوقی واشنگتن از ۲۲۳۱ این است که توپ در زمین اروپاست؛ یعنی آنها هستند که باید تا پایان ۳۰ شهریور الف) قطعنامهای در شورای امنیت برای ادامه رفع تحریمهای ایران ارائه دهند و ب) آمریکا را متقاعد کنند که آن را وتو نکند.
"سند ترامپ بهطور چشمگیری بر طبیعت رقابتی دنیا و اینکه طبیعت چقدر بر نتیجه دلخواه تأثیر دارد، تأکید میکند"آنچه ایالات متحده وضعیت «تیکتاک» میخواند، مبتنی بر همین تفسیر است. به تصور آمریکا اگر تا ۳۰ شهریور قطعنامهای در شورای امنیت ارائه نشود، معنای حقوقیاش بازگشت خودبهخود تمام تحریمهای شورای امنیت علیه کشورمان است.
روایت اول: ایالات متحده و اروپا در دو هفته پیشرو تا پایان ضربالاجل یکماهه هیچیک قطعنامه «ادامه رفع تحریمها» را ارائه نمیدهند. ضربالاجل به پایان میرسد و ایالات متحده اعلام میکند تحریمهای شورای امنیت علیه ایران بازگشته است، اما اروپا واکنش حقوقی مبهمی در پیش میگیرد. از یک وضعیت حقوقی ابزورد وارد یک وضعیت حقوقی سوررئال (Surreal) و تجربهنشده خواهیم شد. در صحنه سیاست، اعمال تحریمهای شورای امنیت علیه ایران شمایل «دفاکتو» (غیررسمی) به خود خواهد گرفت، ترامپ مدعی خواهد شد که تحریمها بازگشته است و اروپا که اساسا تجارتی با ایران ندارد، در عمل اقدامی در نقض قطعنامههای شورای امنیت نخواهد کرد.
بنابراین معنای حقوقی آن در یک وضعیت گرگومیش سیاسی گرفتار خواهد ماند تا ۱۳ آبان؛ نهایتا انتخابات آمریکا به این وضعیت، ماهیت «دوژور» (رسمی) خواهد داد. اگر جو بایدن بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شود، تحریمها را ملغی اعلام خواهد کرد، اگر ترامپ انتخاب شود، اروپا به تفسیر او نزدیک خواهد شد.
روایت دوم: اروپا وارد رویارویی پرسروصدا با ایالات متحده خواهد شد. واشنگتن قطعنامهای را به شورای امنیت میبرد، ۱۳ عضو شورای امنیت به آن رأی مثبت میدهند اما ایالات متحده خود آن را وتو خواهد کرد. اروپا از اقدام ایالات متحده «ابراز تأسف» خواهد کرد، اما بهطور رسمی و حقوقی بازگشت تحریمهای جدید علیه تهران را میپذیرد و درعینحال نومیدانه از ایران خواهد خواست به برنامه هستهای پیشابرجام بازنگردد و پس از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا با رئیس کاخ سفید به توافقی معنادار برسد. به دیگر بیان، اروپا از پایمردی میان تهران و واشنگتن استعفا خواهد داد، اما سرانجام سمت رئیسجمهور آتی ایالات متحده خواهد ایستاد.
روایت سوم: مسیر پیشروی دیگر این است که به هر ترتیب اروپا با ایالات متحده وارد مذاکره جدی شود و دو طرف به تفاهمی موقت دست یابند.
"یا «ما فراگرفتهایم که وقتی آمریکا رهبری نمیکند، بازیگران بدخیم این خلأ [قدرت] را به ضرر [منافع] ایالات متحده پر میکنند"اول شهریور چند مقام اروپایی بهشرط عدم ذکر نامشان به روزنامه «واشنگتنپست» گفتند پیشنهادی که مکررا به آمریکا دادهاند این بوده که قطعنامهای به شورای امنیت ارائه شود که بهطور «موقت» تحریمهای تسلیحاتی را تمدید کند. استدلال آنها این بوده است که موقتیبودن آن باعث میشود تا روسیه و چین نیز آن را وتو نکنند. اما آمریکا در پاسخ خواستار موضعگیری حداکثری شده و به ادامه موقت تحریمها رضایت نداده است. بااینحال هنوز محتمل است که این راه بهطور جدی در دستور کار اروپا قرار داشته باشد. آنها شاید به این فکر میکنند که بتوانند با اعطای امتیازات بیشتر به ترامپ درخصوص بازه تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران، شورای امنیت را از یک مهلکه حقوقی بیسابقه نجات دهند.
پایانی خوش؟
وضعیت کنونی هم از منظر سیاسی و هم از منظر حقوقی بسیار پیچیده است.
دیگر نمیتوان مانند تجربه زمستان و پاییز ۹۶، سناریوی مطلوب -پایان خوش- (Happy Ending) را بهعنوان روایت مسلط در ذهن جامعه جا انداخت. تجربه خروج غیرمتعارف ترامپ از برجام در سال ۹۷ گرچه «اخلاقیات سیاست خارجی» ایالات متحده را مخدوش کرد، اما تبعات عملیاش این بود که نهایتا تمام رهبران اروپا و آسیای شرقی (هند، کرهجنوبی و ژاپن) با آنکه منتقد اقدام غیرمتعارف ترامپ بودند، بهطور برقآسا -و نه حتی بهتدریج- به تحریم ایران گرایش یافتند. نخبگان اروپایی نشان دادهاند هر زمان اراده آمریکا راسخ میشود، آنها اغلب آماده مخالفت در حرف و عقبنشینی در عمل هستند. برای بیاثرکردن خیز اخیر ترامپ علیه منافع ملی ایران، باید به ابزارها و ظرفیتهای دیگری بهجز مخالفت اروپا با مکانیسم ماشه اندیشید.
منبع: شرق
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران