سریال خواهران و برادران قسمت ۲۳۸

پندار - ۱۶ خرداد ۱۴۰۲

دوروک با آسیه همکار می‌شود

آسیه درباره کار جدیدش به دوستانش می‌گوید که می‌خواهد در یک تولیدی جدید شروع به کار کند. دوروک می‌پرسد آنجا بیشتر از یک نفر نیروی جدید می‌خواهد؟ آسیه می‌گوید اره احتمالا. دوروک می‌گوید پس من هم می‌آی، آسیه هم خوشحال می‌شود.

سرپ برای سوسن قهوه‌ی مورد علاقه‌اش را می‌گیرد و از او می‌پرسد دوربین مداربسته را چه کرده‌اند. سوسن می‌گوید عاکف قبل از آدمن پلیس ان را برداشته است. عمر آن‌ها را می‌بیند که عمیقا در حال گفتگو هستند و سراغشان می‌رود.

"دوروک با آسیه همکار می‌شودآسیه درباره کار جدیدش به دوستانش می‌گوید که می‌خواهد در یک تولیدی جدید شروع به کار کند"وقتی می‌پرسد راجع به چه چیزی حرف می‌زنند، سرپ می‌گوید یک سوال خصوصی از سوسن پرسیدم، بهتره کنار بایستی. عمر از سوسن ناراحت می‌شود و می‌رود. سوسن به دنبالش می‌رود و می‌گوید این سوال خصوصی نبود برای این که تو را عصبانی کند اینطور گفته، سوالی درباره‌ی ادبیات پرسیده بود. عمر حرفش را باور نمی‌کند و می‌رود.

نباهت در کلاب به دنبال دوروک می‌گردد و سراغش را از سوزان می‌گیرد سوزان می‌گوید دوروک با تولگا زندگی می‌کند. نباهت از او آدرس آن خانه را می‌خواهد و سوزان برایش می‌فرستد و می‌خواهد با دوروک با آرامش برخورد کند و به او فرصت بدهد.

احمد سوزان را می‌بیند و از او دعوت می‌کند اگر ناهار نخورده است بیاید تا اسپاگتی مورد علاقه‌اش را سفارش دهد.

سوزان می‌گوید عجیبه که هنوز یادت هست. احمد می‌گوید پس باشه بعدا مهمون من. سوزان درباره‌ی حرف دیروزش می‌پرسد که آیا واقعا می‌خواهد عمر با خواهرانش آنجا زندگی کند؟ احمد می‌گوید بله کاملا جدی هستم و امروز بعد از مدرسه می‌خواهم بروم با عمر صحبت کنم. سوزان می‌گوید می‌دانستم با وجود همه‌ی این اتفاقات که تو آدم خوبی هستی. احمد هم می‌گوید من هم وقتی با تو حرف می‌زنم حس خوبی بهم دست می‌ده.

"دوروک می‌گوید پس من هم می‌آی، آسیه هم خوشحال می‌شود.سرپ برای سوسن قهوه‌ی مورد علاقه‌اش را می‌گیرد و از او می‌پرسد دوربین مداربسته را چه کرده‌اند"سوزان به کارش برمی‌گردد.

شنگول در میوه‌فروشی است که یکی از هم‌محله‌ای ها او را می‌بیند و با او گپ می‌زند. بعد گونول هم می‌آید و دلش توت سیاه می‌خواهد چون ویار کرده است. آن زن دیگر هم تعجب می‌کند که گونول هم باردار است. شنگول بدون این که خریدهایش را حساب کند، آن‌ها را همانجا می‌گذارد و می‌رود چون نمی‌خواهد با آن ندید بدید یکجا باشد.

نباهت به در خانه‌ی عاکف می‌رود و محکم در می‌زند و داخل می‌رود و می‌گوید چرا پسرش آمده کوچه‌ی پشتی و او اینقدر بی‌خیال است، این چه مدل پدر بودن است. عاکف قضیه‌ی لو رفتن ویدیو و این که سعی می‌کرده از دخترشان ملیسا محافظت کند را می‌گوید.

در مدرسه هم احمد با یاسمین و عمر تصمیم می‌گیرند به گردش بروند و سرپ با آن‌ها نمی‌رود و می‌گوید تا وقتی بفهمند تو چه آدمی هستی با هم خوش بگذرانید و می‌رود.

بیشتر ببینید:

سریال خواهران و برادران قسمت ۲۴۰

ژوئن 6, ۲۰۲۳

سریال خواهران و برادران قسمت ۲۳۹

ژوئن 6, ۲۰۲۳
قبلی بعدی

آسیه و دوروک برای مصاحبه می‌روند و هردو قبول می‌شوند.

عمر و یاسمین و احمد به رستوران رفتند و احمد به عمر می‌گوید با خواهرانش صحبت کرده است؟ عمر می‌گوید بله اما آسیه نمی‌خواهد با شوال خانم و سرپ زندگی کند.

احمد می‌گوید پس به زمان بیشتری نیاز داریم. چطور است شما فردا شب شام به خانه‌ی ما بیایید. عمر می‌گوید اول باید با آسیه مطرح کند. احمد هم می‌پذیرد.

برک و آیبیکه به دیدن لیلا و تولگا می‎‌روند و حال لیلا را می‌پرسند و تولگا می‌گوید وضعیتش ثابت است. آیبیکه به تولگا غذایی که مادرش داده را می‌دهد که گرسنه نماند و می‌گوید امشب عمر پیش او می‌ماند.

"وقتی می‌پرسد راجع به چه چیزی حرف می‌زنند، سرپ می‌گوید یک سوال خصوصی از سوسن پرسیدم، بهتره کنار بایستی"تولگا صمیمانه تشکر می‌کند. در همین لحظه سرپ و سوسن هم می‌آیند و حال لیلا را می‌پرسند. سرپ به سوسن دلگرمی می‌دهد.

احمد و عمر و یاسمین بیلیارد بازی می‌کنند. سرپ با یاسمین تماس می‌گیرد تا عمر متوجه شود سوسن کنار اوست. به هدفش هم می‌رسد.

دوروک و آسیه در حال کار کردن هستند و کمی می‌نشینند که باهم گپ بزنند اما صاحبکار می‌گوید استراحت نداریم! به کارتان برسید آنها هم به ادامه‌ی کارشان می‌رسند، آسیه دلش برای دوروک می‌سوزد که اینقدر خسته می‌شود.

زهرا تنها روی نیمکت نشسته است و تولگا کنارش می‌نشیند متوجه می‌شود زهرا منتظر است در سه دقیقه سه چراغ از برچ روبرو روشن شود، این یعنی یک اتفاق خوب درباره عمل برادرش برایش می‌افتد، در دو دقیقه چراغ ها روشن می‌شوند و زهرا خوشحال می‌شود.

عمر هم از راه می‌رسد و با تولگا سلام می‌کند، زهرا به داخل می‌رود.

سرپ در حال دیدن موتور در مجله است و یاسمین می‌گوید اگر این را برایت بخرم بازهم با من سرسنگینی؟ سرپ می‌گوید نه، تو را می‌بخشم. احمد از بچه‌ها می‌پرسد درباره‌ی چه حرف می‌زنند بعد مجله را می‌گیرد و از آن موتور عکس می‌گیرد. یاسمین می‌گوید من این نگاه را می‌شناسم، می‌خواهد موتور را برایت بخرد. سرپ می‌گوید اگر این کار را بکند راننده شخصی ات می‌شوم!

مرتبط

برای اطلاع و دسترسی به محض انتشار همین حالا عضو کانال تلگرام پندار شو

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
جام جم - ۱ خرداد ۱۴۰۲
ایسنا - ۳۰ فروردین ۱۴۰۲