آیزنشتاین؛ پدر سینمای هنری روسیه
سرگئی آیزنشتاین متولد ۲۳ ژانویه ۱۸۹۸ کارگردان، مولف سینما و نخستین فردی که پایهگذار مکتب مونتاژ بود. او در لیوونی به دنیا آمد. در کودکی با سینما آشنا شد در جوانی عضو گروه سیاسی ارتش سرخ شد و مسئولیت واحد تئاتر را برعهده گرفت. او علاقه بسیاری داشت تا تماشاگران خود را مجذوب کند و بر همین اساس در اولین تئاتر خود به نام «در هر مرد خردمند به قدر کفایت سادگی هست؟» مجموعه افراد در بسیار زیادی را به آموزش گرفت تا گروهی آکروباتیک و بندباز و دلقک به بهترین صورت به ارائه آثار بپردازد. پیش از آیزنشتاین صرفا سینما شامل تصاویر تئاتری بود که ضبط میشد و حوادث سلسله واری را به نمایش میگذاشتند.
"سرگئی آیزنشتاین متولد ۲۳ ژانویه ۱۸۹۸ کارگردان، مولف سینما و نخستین فردی که پایهگذار مکتب مونتاژ بود"درست بعد از این زمان بود که آیزنشتاین قدم به دنیای سینمایی گذاشت.
شعار و هدف ورود او به عرصه سینما آمیخته با «هنری انقلابی بدون مصالحه» و «وارد کردن ضربات پی در پی بر آگاهی و احساسات تماشاگر» عنوان میکند. آیزنشتاین را میتوان پایهگذار «سینمای مفهومی» لقب داد. در بررسی آثارش اندیشهها و نگرشهای تئاتری او به عنوان آغازکننده مسیر هنری وی مشهود است. او در هنر زمان به دنبال ابداع مسیر نو بود. آیزنشتاین، پودفکین، کولشوف، ژیگاورتف، داوژنکو از مهم ترین فیلمسازان رئالیسم روسیه بودند.
اولین فیلم بلند آیزنشتاین «اعتصاب» نام داشت که در سال ۱۹۲۴ ساخته شد.
این فیلم ابتدایی ترین اثر انقلابی سینمایی بود. قهرمانان منحصر به فرد نمی شدند بیننده با گروهی از قهرمان رو به رو بود و مضمون اصلی زمانه خود را اعلام میکرد و آن رخدادهای تاریخ انقلاب روسیه بود. فیلم اعتصاب نخستین فیلم مهم جنبش مونتاژ روسیه بود. او زمان فیلم اعتصاب کاربرد عنوان «تیپاژ» را به کاربرد و از این طریق بازیگران خود را راهنمایی میکرد. او بازی معمولی جلوی دوربین را ترد کرد و ترجیح در استفاده از خصوصیات چهره و میمیک آنها برای ایفا نقش استفاده کرد.
"در کودکی با سینما آشنا شد در جوانی عضو گروه سیاسی ارتش سرخ شد و مسئولیت واحد تئاتر را برعهده گرفت"او در این رابطه میکند:« با شروع حرکت به جانب سینما، عامل دیگری چهره نشان داد که تیپاژ نام گرفت. تیپاژ همانند مونتاژ یک کیفیت ترکیبی با نشانههای واقعی است که در سینمای امروز معنا پیدا میکند. نمیخواهم هیچپونه محدودیتی برای مفاهیم اساسی و کلی تیپاژ یا مونتاژ در آثار خود قائل شوم. میخواهم تذکر بدهم که مفهوم تیپاژ باید از راهی به ذهن درآید که همچون چهره بدون آرایش بازیگران و حرکت آنان روی صحنه واقعی جلوه کند».
آیزنشتاین معتقد بود:« برای او مونتاژ صرفا به هم چسباندن صحنههای فیلمبرداری شده متوالی نیست بلکه همجوار کردن دو صحنه مستقل از هم است تا به این ترتیب معنای جدیدی از مجموع دو صحنه در ذهن بیننده حاصل شود. جالب است که بدانید این شیوه زمانی به ذهن این کارگدان رسید که مشغول یادگیری زبان ژاپنی بود و از این روش در تدوین الهام گرفت.
در این زبان نشانه های گرافیکی کاربرد فراوانی دارد. یک تصویر در ترکیب با تصویر دیگر معنایی را متولد میکند».
در سال ۱۹۲۵ فیلم «رزمنا و پوتمکین» را ساخت که باعث شهرت روزافزون او شد. فیلم مشهورترین فیلم جنبش مونتاژ و نخستین فیلم شوروی بود که در خارج از کشور به موفقیت دست یافت. فیلم رزمنا و پوتمکین در کنار «همشهری کین» و «تولد یک ملت» مهمترین و تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب میشوند. این فیلم با سرعت ۱۶ قاب در ثانیه ضبط شده و مجموعا ۱۳۴۶ نما دارد.
"پیش از آیزنشتاین صرفا سینما شامل تصاویر تئاتری بود که ضبط میشد و حوادث سلسله واری را به نمایش میگذاشتند"رزمنا و پوتمکین همچون اعتصاب درامی است مبتنی بر حرکت گروهی و قهرمان اصلی آن که جامعه است. این فیلم از پنج پرده تشکیل شده است و بهترین و ویژهترین سکانس این فیلم نمای «پلکان ادوسا» است که بزرگترین فصل سینمایی و موثرترین کاربرد مونتاژ در تاریخ سینما است.
به مناسبت دهمین سالگرد انقلاب در سال ۱۹۲۷ شروع به ساخت فیلم «اکتبر» کرد. شاهکار تدوین در این اثر اکنون هم مورد بررسی است. ترکیب تصاویر مبارزات و صحنه های پرتحرک به القا تصاویر نمادین میپیوندد البته این فیلم انقلابی با سانسور های فراوانی همراه بود اما در تاریخ سینما جاودان ماند. به روش بازیگری در سینمای مونتاژ روسیه «تیپاژ» گفته میشود در این حالت رفتار و اکت بازیگر میتواند نماینده یک طبقه اجتماعی باشد.
پایهگذاراین شیوه آیزنشتاین بود که از نظریات مایرهولد در بازیگری بیومکانیکال استفاده میکرد. در فیلم اکتبر از مونتاژ مفهومی استفاده بسیاری شده است به صورتی که با کنار هم قرار دادن نماها که ارتباط علی بین آنها وجود ندارد فیلمساز تماشاگر را با مفهومی کلی که آفریده شده پیوند میدهد.
آیزنشتاین سفر به آمریکا و دیدار با چاپلین و دیزنی را آغاز کرد و امیدوار بود تا با آزادی عمل بیشتری دست به فیلمسازی بزند و سینمای ناطق را تجربه کند. بخت با او یار نبود و فیلمنامه های آیزنشتاین در آمریکا مورد استقبال قرار نگرفت و شکست را تجربه کرد. و به شوروی بازگشت!
او شروع به ساخت پروژه ای عظیم به نام «ایوان مخوف» کرد که شامل سه قسمت میشد. قسمت اول تولید ۱۹۴۴ بود که مورد توجه استالین قرار گرفت و جایزه ویژه استالین را از آن این کارگردان کرد.
"در بررسی آثارش اندیشهها و نگرشهای تئاتری او به عنوان آغازکننده مسیر هنری وی مشهود است"اما در قسمت دوم موفق نشد و به ذائقه استالین خوش نیامد و هرگز اجازه پخش نگرفت و همین امر سبب شد اطلاعات ضبط شده قسمت سوم نیز از دسترس خارج شود. فیلم ایوان مخوف نمونه بارز اکسپرسیونیست است. شخصیت اصلی ظاهر اکسپرسو دارد که در لباسی تیره و بلند و صورتی کشیده و موهایی مشکی ظاهر میشود. آیزنشتاین را میتوان پدیده ای دانست که ترکیبی از خلاقیت سینمایی روی و سبک ها دیگر سینمای جهان بخصوص اکسپرسیونیسم است. او در صنعت سینما با نظریه های سینمایی در زمینه تدوین بیشتر شناخته شده و بر شکلگیری آثار هنری اثرگذار بوده است اما خود معتقد است بیشترین تاثیر را از سینمای اکسپرسیونیست گذاشته است.
در قسمت دوم این فیلم آیزنشتاین برعکس آثار قبلی خود از مونتاژ جاذبه استفاده نکرده و گرایش عمده خود بر صحنه های عظیم، استفاده از دکور های بزرگ و راهنمایی بی نظیر بازیگران بود. این فیلم آخرین سروده حماسی آیزنشتاین محسوب میشود.
ایجاد سبک مونتاژ به منظور دست یابی به گونه متفاوتی از جداسازی نماهای سینمایی و واقعیت بود که آیزنشتاین قدم در این مسیر گذاشت. او معتقد بود بخش های جداگانه هر تصویر که ضبط شده اند به تنهایی خالی از معنا هستندو هیچپونه خصوصیات زیبایی شناسانه ندارند مگر آنکه تدوین به میان بیاید. این بیان نشان دهنده عواملی است نخست؛ تمام عوامل در زمان فیلمبرداری اتفاق نمی افتد و اندیشه و خواست کارگردان و قالب های بصری کافی نیست و زمان مونتاژ فیلم زاییده و خلق می شود. آیزنشتاین تدوین را بر فیلمبرداری صرف از اطراف برتری میدهد.
آیزنشتاین در مقالهای پنج نوع متفاوت از روش های مونتاژ را معرفی مینماید: مونتاژ طولی(متریک)، مونتاژ وزنی(ریتمیک)، مونتاژ لحنی یا آهنگین( تونال)، مونتازفرا لحنی(اورتونال)، مونتاژروشنفکرانه(ایدئولوژیک).
او سختترین مفهوم از تدوین را با تئوریزه کردن پیش برد و معتقد بود نماها هرگز نباید با هم پیوسته باشند، بلکه باید به شیوه حاد به هم برخورد کنند.
"آیزنشتاین، پودفکین، کولشوف، ژیگاورتف، داوژنکو از مهم ترین فیلمسازان رئالیسم روسیه بودند.اولین فیلم بلند آیزنشتاین «اعتصاب» نام داشت که در سال ۱۹۲۴ ساخته شد"او در شکل گیری این نگرش از خطوط تصویر هیروگلیف مصری و نظریات فلسفی مارکس نیز الهام گرفت. آیزنشتاین پدر سینمای هنری روسیه لقب گرفت و ولف و نویسنده ۴ کتاب به نام های «شکل سینما»، «معنای سینما»، «یادداشت های یک کارگردان فیلم»، «خاطرات فناناپذیر» است. سرانجام آیزنشتاین در سال۱۹۴۸ بر اثر سکته قلبی گذشت.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران