قسمت صد و نه صداقت‌ سیز

پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱

   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و نه 109Sedaghatsiz Serial Part ۱۰۹

دریا به اتاق آسیه می‌رود و در مورد تصمیم بهار برای سقط صحبت می‌کند. او می‌گوید این وضعیت برای بهار خطرناک است. آسیه به دریا حق می‌دهد اما می‌گوید بهار را هم به‌عنوان یک مادر درک می‌کند و آنها باید صبر کنند تا خودش تصمیم بگیرد.

دمیر به شرکت پیش هالوک می‌رود و از او می‌خواهد شب برای سالگرد ازدواجشان به رستوران بیاید. هالوک می‌گوید می‌داند او می‌خواهد آن‌ها را آشتی بدهد اما چنین چیزی را نمی‌خواهد.

"   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و نه 109Sedaghatsiz Serial Part ۱۰۹ دریا به اتاق آسیه می‌رود و در مورد تصمیم بهار برای سقط صحبت می‌کند"دمیر می‌گوید به‌قدر کافی بزرگ شده و نگران خانواده‌اش است و اگر آنها آشتی نکنند تأثیر بدی روی او خواهند گذاشت.

درین به همراه گونول پیش وکیل گونول می‌رود. او به عمد بین حرف‌های آن‌ها اختلال ایجاد می‌کند و کاری می‌کند که وکیل سردرگم شود و تصور کند گونول تصمیم قطعی برای طلاق ندارد. او می‌گوید بعداً با هم صحبت می‌کنند. سپس می‌رود و گونول از رفتارهای درین عصبانی می‌شود.



ولکان گورسال را گیر می‌اندازد و از او می‌پرسد چرا تعقیبش می‌کند و چه کسی‌ست؟ گورسال به ناچار ماجرا را می‌گوید. آسیه به مدرسه علی می‌رود و به او می‌گوید از یک روانپزشک خوب برای شب وقت گرفته. علی می‌گوید امشب پیش پدرش است و می‌خواهد با او وقت بگذراند و جایی نمی‌رود. سپس با ولکان تماس می‌گیرد تا دنبالش بیاید. ولکان که سرش به گورسال گرم است از علی می‌خواهد با آسیه برود و علی به ناچار با آسیه می‌رود.

"آسیه به دریا حق می‌دهد اما می‌گوید بهار را هم به‌عنوان یک مادر درک می‌کند و آنها باید صبر کنند تا خودش تصمیم بگیرد"

گونول با ملیح تماس می‌گیرد و وقتی می‌فهمد بهار مشکل دارد و در بیمارستان هستند نگران می‌شود و به همراه درین به سمت بیمارستان می‌رود. شب ولکان به خانۀ آسیه می‌رود تا علی را ببرد. آسیه از اینکه ولکان برای آرام کردن و برگرداندن علی به خانه اقدامی نکرده از او گلایه می‌کند. علی پیش آنها می‌آید و از پدرش می‌خواهد که برود. ولکان علی را برای شام به رستوران سرجون می‌برد.

کمی بعد درین و گونول و زینب به آنجا می‌روند. ولکان با دیدن زینب سر میز آنها می‌رود و زینب را پیش خودشان می‌آورد.

آراز با آسیه تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد به خانه‌اش برود. آسیه پیش آراز می‌رود. آراز می‌گوید بالاخره از لیلا طلاق گرفته و آزاد شده و از این بابت خوشحال است.

"دمیر به شرکت پیش هالوک می‌رود و از او می‌خواهد شب برای سالگرد ازدواجشان به رستوران بیاید"او از احساسش به آسیه می‌گوید و یک دستبند به آسیه هدیه می‌دهد. آنها مشغول شام خوردن می‌شوند و آسیه از نگرانی‌اش در مورد مشکل علی و رابطه‌اش با آراز می‌گوید. آراز به آسیه می‌گوید عشق همه‌چیز را حل می‌کند.

دمیر و هالوک به رستوران می‌روند. گونول با دیدن هالوک قیافه می‌گیرد و می‌فهمد دمیر و درین برای آنها نقشه کشیده‌اند.

آن‌ها همگی سر میز می‌نشینند و سرجون از این‌که آن‌ها دور هم جمع شده‌اند خوشحال است. ولکان سر میز خانوادۀ هالوک می‌رود تا زینب را به مادرش بدهد. او با طعنه می‌گوید از ماجرای اجیر کردن یک نفر برای تعقیبش خبر دارد. گونول و درین شوکه و دستپاچه می‌شوند و هالوک با تعجب به آن‌ها نگاه می‌کند. ولکان با طعنه در مورد ارتباط هالوک با آراز در گذشته هم حرف می‌زند.

"دمیر می‌گوید به‌قدر کافی بزرگ شده و نگران خانواده‌اش است و اگر آنها آشتی نکنند تأثیر بدی روی او خواهند گذاشت"هالوک عصبانی می‌شود و از ولکان می‌خواهد که برود. ولکان می‌گوید به زودی حضانت دخترش را از درین می‌گیرد تا در خانوادۀ بیمار آنها نباشد، سپس بیرون می‌رود.

درین دنبال ولکان می‌رود و با حرص به او می‌گوید امروز لیلا و آراز طلاق گرفته‌اند. درین می‌گوید آسیه با آراز خواهد بود و ولکان جز درین هیچ‌کس را نخواهد داشت. ولکان سوار ماشین می‌شود و از علی می‌خواهد امشب به خانه پیش آسیه برود.



در رستوران دمیر به‌خاطر خراب شدن نقشه‌اش گریه می‌کند. هالوک با درین دعوا می‌کند و بیرون می‌رود. گونول هم به‌همراه دمیر می‌رود و درین تنها می‌ماند و عصبی‌ست. سرجون از این‌که ولکان نقشه‌اش را خراب کرده و خانوادۀ هالوک را به هم ریخته به‌شدت از او عصبانی‌ست. ولکان و علی به خانۀ آسیه می‌روند.

"او به عمد بین حرف‌های آن‌ها اختلال ایجاد می‌کند و کاری می‌کند که وکیل سردرگم شود و تصور کند گونول تصمیم قطعی برای طلاق ندارد"آسیه در خانه نیست و علی می‌گوید او حتماً پیش آراز است.

در خانۀ آراز، آسیه و آراز مشغول رقصیدن هستند. آراز به آسیه پیشنهاد ازدواج می‌دهد. او زانو می‌زند و حلقه‌ای مقابل آسیه می‌گیرد. آسیه حسابی جامی‌خورد.

همان لحظه علی وحشت‌زده از پشت پنجره خانه آراز به شیشه می‌کوبد و ولکان نیز با ناباوری به آراز و آسیه نگاه می‌کند.

ممنون از این‌که با من همراه بودید، خدانگهدار.

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و ده ۱۱۰ قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و هشت ۱۰۸ Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۱۰ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۰۸

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۱ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۹ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱