ترجمه«زمستان آلیسا» منتشر شد/کتابی از ادبیات کرواسی برای نوجوانان
به گزارش خبرنگار مهر، رمان نوجوان «زمستان آلیسا» نوشته زوران دروِنکار بهتازگی با ترجمه فریبا فقیهی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب دویست و سی و هشتمین عنوان «رمان نوجوان» است که اینناشر چاپ میکند.
زوران درونکار نویسنده اینکتاب متولد سال ۱۹۶۷ در کرواسی است که در سهسالگی همراه خانوادهاش به آلمان مهاجرت کرد و در برلین ساکن شد. درونکار بیشتر برای نوجوانان نوشته و مدتی است آثاری هم برای بزرگسالان نوشته است. داستانهای او عموما ترسناک، معمایی و روانشناسانه هستند. یکی از نخستین آثار ایننویسنده سال ۲۰۰۱ نامزد جایزه ادبی کودک و نوجوان آلمان شد.
رمان «زمستان آلیسا» درباره دختری ۱۰ ساله است که با مادرش زندگی میکند.
"به گزارش خبرنگار مهر، رمان نوجوان «زمستان آلیسا» نوشته زوران دروِنکار بهتازگی با ترجمه فریبا فقیهی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است"مادر آلیسا او را وسیله نجات خود کرده و از اینجهت، هر روز مصیبتی بعد از مصیبت دیگر میرسد. هر روز زندگی آلیسا مثل روزهای بارانی است. بههمیندلیل در چله تابستان شروع به یخزدن میکند. او مریض نیست اما سوگوار است؛ سوگوار پدرش که مدتی پیش در یکتصادف کشته شده است. مادرش میگوید او مبتلا به یکویروس است ولی خود آلیسا میداند ویروسی در کار نیست.
چون یکسال است غم و غصههای مرگ پدرش او را دوره کردهاند و او انگار زندانی یکی از گویهای بلوری شده که همیشه تویشان برف میآید.
آلیسا در یک خواب، سهکودک را میبیند که سرنوشتی شبیه خودش دارند. به اینترتیب میفهمد همهچیز به خودش بستگی دارد و اگر بخواهد میتواند از وضعیت طاقتفرسا و سرمای همیشگی نجات پیدا کند.
رمان «زمستان آلیسا» دو بخش کلی و ۵۰ فصل دارد که در ایندوبخش آمدهاند.
در بخشی از اینکتاب میخوانیم:
آلیسا نه حرفی از بچه میزند و نه از مادرش که روی کاناپه خوابش برده. تا مبادا پدر فکر کند که مادر تنبل است. فقط از بستنی خوردنشان میگوید، ولی اشارهای به اشکها نمیکند. و به پدرش قول میدهد که مادرش بالاخره یک روزی آن باران را به زانو درمیآورد: «خودم درستش میکنم.»
موقع خداحافظی برایش آرزوهای قشنگ میکند.
"یکی از نخستین آثار ایننویسنده سال ۲۰۰۱ نامزد جایزه ادبی کودک و نوجوان آلمان شد.رمان «زمستان آلیسا» درباره دختری ۱۰ ساله است که با مادرش زندگی میکند"پدر حتما به یاد او هست، چون او هم بیشتر وقتها به یاد پدر هست.
آلیسا انگشت اشاره و وسطیاش را به هم قفل میکند: «و راستی سرما... سرما اصلا دیگر به آن بدیها هم نیست، نگرانش نباشد، خودش دوباره از بین میرود.»
بعد مدتی دراز میکشد و به دروغش فکر میکند. خودش هم کمی این دروغ را باور کرده. یککمی.
آخرش میگوید: «شب به خیر.» و چشمانش را به هلال پَرپری ماه میدوزد تا اینکه بسته میشوند.
اینکتاب با ۲۲۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۶۰ هزار تومان منتشر شده است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران