«کرونا» و پاسخ‌های سربالا!

«کرونا» و پاسخ‌های سربالا!
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۱۶ فروردین ۱۳۹۹

سکتۀ مغزی، تصادف، ضربه به‌سر، تومور، التهاب مغزی یا بیماری‌های عصب‌شناختی می‌تواند موجب «آفازی» و مخدودش شدن ارتباط کلامی فرد ‌شود. آسیب‌دیدگیِ «فرهنگ»، قواعد اجتماعی و اخلاق هم باعثِ پریشانیِ گفتار و رواج ادبیات طفره‌آمیز و غیرمسئولانه، جملاتِ سَرسَری و خودخواهانه و پاسخ‌های سربالا و بی‌منطق مانند موارد ذیل می‌شود:

چی شده مگه؟ چه اشکالی داره؟ کی گفته؟ خُب که چی؟ اصلاً به توچه؟ دلم ‌خواست! شدکه شد، برو بابا (برو بَبَا)، چقدر سخت می‌گیری؟ ادایِ پاستوریزه‌ها رو درنیار، رد دادم، حالا... و این آخری هم «من خودخواه هستم»! (که از اخبار رسانۀ ملّی پخش شد).

افزایشِ کاربرد این تعابیر در گفت‌گوهای روزمرّه، نمودِ زبانی و گفتاریِ آنومی است. یعنی، هنگامی‌که جامعه دچار «پریشانی» و «آنومی» است، حتماً زبان وگفتارش هم آشفته، هرج‌ومرج‌گون و بی‌قاعده می‌شود.

آنومی در رفتار و گفتار
وقتی جامعه مبتلا به آنومی است، ارزش‌های گسترده و معانی فراگیر مخدوش می‌شود و جایگزینِ جدیدی هم شکل نمی‌گیرد و بسط نمی‌یابد. افراد در بستر آنومیک احساس بیهودگی، بی‌هدفی، پوچی و ناامیدی می‌کنند.

"سکتۀ مغزی، تصادف، ضربه به‌سر، تومور، التهاب مغزی یا بیماری‌های عصب‌شناختی می‌تواند موجب «آفازی» و مخدودش شدن ارتباط کلامی فرد ‌شود"تلاش‌ها بی‌ثمر است؛ چراکه تعریف پذیرفته‌شده‌ای از مطلوب‌ها وجود ندارد.  

در وضعیتِ آنومیک، قواعدِ گفتاری هم واژگون می‌شود، دیگر الزام‌آور نیست و تن‌دادن به آن ارزشمند دانسته نمی‌شود. تسرّی بی‌نظمی کلان به حوزۀ گفتار موجب مخدوش شدن ارتباطات اجتماعی، نزاعِ دائم، سرگشتگی و پیش‌بینی‌ناپذیری آدم‌ها می‌شود.

برای نمونه، اگر ده سال قبل دانشجویی در کلاس پنهانی آدامس در دهان داشت (بدون تحرّک آرواره‌ها)، کافی بود استاد به او نگاهی کند، دانشجو متوجّه می‌شد و خجالت‌زده آن‌را از دهان بیرون می‌آورد؛ یعنی استاد و دانشجو دربارۀ هنجارهای حضور در کلاس «توافق» داشتند.

اما در وضعیت بی‌نظمی و سُستی/فقدان توافقِ گروهی، دیگر دانشجو مخفیانه آدامس نمی‌جود و نگاه غضب‌آلود استاد هم یا کم اثرست یا بی‌اثر. اگر تذکّری هم داده شود، تازه بحث‌وجدل شروع می‌شود که «مگه چه اشکال داره» و «شما سخت می‌گیرین استاد»! و همۀ این‌ها یعنی توافق بر سر شیوۀ حضور در کلاس (طرزِ نشستن، شیوۀ پوشش و آرایش، و ...) کم‌رنگ شده یا رنگ باخته است.

این بی‌هنجاری و پریشان‌گویی در حوزۀ دستور زبان (گرامر) هم دیده می‌شود؛ مثلاً، گویا دیگر فعل جمع برای بزرگ‌تر به‌کار نمی‌رود: بچه‌ها استاد آمد! استاد سخت نگیر!، چی گفت؟ میگه: می‌خواد بپرسه و ...  

نمونۀ دیگر گفتار پریشان و غیر مسئولانۀ هم‌زاد با «آنومی»، واکنش و پاسخ‌هایِ راننده‌ای است که مداوم قوانین آمدوشد را نقض می‌کند و مثلاً با سرعت غیرمجاز -بدون داشتن حقّ ورود- وارد خیابان‌ یا کوچۀ یک‌طرفه می‌شود.

او در برابر اعتراض رانندۀ مقابل، احتمالاً پرخاشگرانه یکی از پاسخ‌های پیش‌گفته را بیان می‌کند. در شرایط آنومیک، چنین افرادی در عمل و گفتار ناقض هنجارهای اجتماعی هستند.

کوتاه سخن آن‌که، این‌گونه پاسخ‌ها در بزنگاه‌هایی -مانند اکنون- که بقای انسان‌ها در گرو نظم، همبستگی و توافق جمعی است، آزاردهنده‌تر و فاجعه‌بارتر خواهد بود.

پ.ن.
-آفازی Aphasia ؛ «زبان‌پریشی»؛ «از دست‌دادن قدرت تکلّم»؛ «اختلال در بیان و درک زبان».
-پیشتر در یادداشتی با عنوان «جامعۀ آنومیک؛ جماعت بی‌ناموس» به این وضعیت جامعه‌شناختی پرداخته شد.

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز

خبر آنلاین - ۱۶ فروردین ۱۳۹۹
خبر آنلاین - ۱۶ فروردین ۱۳۹۹
خبر آنلاین - ۱۶ فروردین ۱۳۹۹