سارق مسلح طلافروشی با موتورش زمین خورد و دستگیر شد/ باربر بودم و چون کمرم آسیب دادنتوانستم کار کنم؛ بیماری فرزندم هم هزینه داشت

سارق مسلح طلافروشی با موتورش زمین خورد و دستگیر شد/ باربر بودم و چون کمرم آسیب دادنتوانستم کار کنم؛ بیماری فرزندم هم هزینه داشت
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۸ اسفند ۱۴۰۱

در همین موقع صدای فریادهای مرد طلافروش که می‌گفت: «دزد را بگیرید،» باعث شد تا شاهدان و کسبه محل وارد عمل شده و مرد موتورسوار را دستگیر کنند.
همزمان مأموران کلانتری نیز از راه رسیدند و مرد نقابدار را به کلانتری منتقل کردند.
صاحب طلافروشی به مأموران گفت: به همراه شاگردم داخل مغازه بودم و آخرین مشتری‌ام زن و مرد جوانی بودند.
برای آنها طلاهایی که می‌خواستند را آوردم اما ناگهان در طلافروشی باز شد و مرد جوانی در حالی که کلاه و نقاب به سر داشت وارد طلافروشی شد.او اسلحه را به سمتم گرفت و از من خواست تا طلاهای مغازه را داخل ساکی که همراه داشت بریزم.
او ادامه داد: من که تصور می‌کردم اسلحه قلابی باشد، تهدیدش را جدی نگرفتم و گفتم اسلحه‌ات پلاستیکی است.
اما مرد جوان ناگهان یک تیر هوایی شلیک کرد بعد هم دستش را داخل ویترین برد و یک مشت طلا که همه النگو بود برداشت و فرار کرد. من با عجله آژیر خطر را به صدا در آوردم و از مردم کمک خواستم که بعد از دستگیری مشخص شد ۳۰ حلقه النگو برداشته بود.
وقتی متهم جوان برای تحقیقات به شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و مقابل بازپرس علیرضا بهشتی قرار گرفت، گفت: من هیچ سابقه و خلافی در پرونده‌ام ندارم. اگر الان دست به این کار زدم از روی ناچاری بود.
۴ سال قبل ازدواج کردم و با باربری هزینه زندگی‌ام را می‌گذراندم. اما کمرم آسیب دید و دیگر نتوانستم باربری کنم. بیکاری از یک طرف و خرج و مخارج سرسام آور زندگی و بیماری فرزندم از طرف دیگر مرا به شدت درمانده کرده بود.

"در همین موقع صدای فریادهای مرد طلافروش که می‌گفت: «دزد را بگیرید،» باعث شد تا شاهدان و کسبه محل وارد عمل شده و مرد موتورسوار را دستگیر کنند"تا اینکه مدتی قبل یکی از دوستانم را دیدم که او هم مثل من باربری می‌کرد اما وضع مالی‌اش خوب شده بود وقتی پرسیدم چطور آنقدر پولدار شده گفت که باربری را کنار گذاشته و کار خلاف می‌کند. حتی به من پیشنهاد داد که من هم وارد کار خلاف شوم. متهم ادامه داد: دوستم یک اسلحه به من داد و گفت برای سرقت به دردت می‌خورد می‌گفت قیمتش ۱۰ میلیون تومان است اما از من ۳ میلیون تومان گرفت.
بعد از خرید اسلحه به ذهنم رسید از طلافروشی سرقت کنم چون هر روز قیمت طلا بیشتر می‌شود، می‌توانستم با فروش آنها مشکلات زندگی‌ام را حل و ۳۰ میلیون تومان بدهی‌ام را پرداخت کنم. یک مغازه طلافروشی در مسیر هر روزه‌ام بود که راه فرار هم داشت تصمیم گرفتم از آنجا سرقت کنم.
وقتی که وارد طلافروشی شدم به صاحبش گفتم من طلای زیادی نمی‌خواهم. قصدم این بود به اندازه نیاز مالی‌ام سرقت کنم که در نهایت هم ۳۰ تا النگو سرقت کردم.

اما الان خیلی پشیمانم چون فقط مشکلاتم را بیشتر کردم.

۲۳۳۰۲

منابع خبر

اخبار مرتبط

باشگاه خبرنگاران - ۱۰ مرداد ۱۳۹۹
باشگاه خبرنگاران - ۷ بهمن ۱۳۹۹
باشگاه خبرنگاران - ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
تابناک - ۱۳ شهریور ۱۴۰۱
تابناک - ۱۴ شهریور ۱۴۰۱
تابناک - ۹ مرداد ۱۳۹۹