زندگی‌نامه انتصار الوزیر در «خاطرات ام جهاد» چاپ شد

روایت متفاوت بانوی مبارز فلسطینی
خبرگزاری دانشجو
خبرگزاری مهر - ۸ آبان ۱۴۰۲

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «خاطرات ام جهاد» به تازگی با ترجمه مهدی فردوسی زاده توسط انتشارات ایران منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب در بردارنده زندگینامه خود نوشت انتصار الوزیر (ام جهاد)، همسر خلیل ابراهیم الوزیر (ابو جهاد) یکی از فرماندهان شاخه نظامی سازمان فتح است.

ابوجهادی که در ۱۰ اکتبر ۱۹۳۵ در رمله فلسطین به‌دنیا آمد، سیاست‌مدار و تئوریسین نظامی فلسطینی بود و از بنیان‌گذاران جنبش فتح و عضو کمیته مرکزی این سازمان و فرمانده العاصفه، شاخه نظامی این جنبش، که در نهایت در ۱۶ آوریل ۱۹۸۸ توسط کماندوهای اسرائیلی در تونس به شهادت رسید.

در این کتاب، شرح حال و سفر مبارزاتی خود را با همسر و هم‌رزمش خلیل الوزیر به رشته تحریر درمی‌آورد و در این اثنی داستانی مستند از وقایع و رخدادهای مهم زندگی این شهید، علی‌الخصوص شکل‌گیری و تأسیس جنبش فتح را پیش رو می‌گذارد. این زن که در کنار همسرش یکی از زنان تأثیرگذار در جریان مقاومت به‌حساب می‌آید، از نزدیک شاهد تغییر و تحولات در جریان جنبش ملی فلسطین بود و نامش به‌عنوان اولین عضو زن در تأسیس جنبش فتح مطرح می‌شود که در برهه‌ای نیز به‌طور موقت رهبری نیروهای طوفان را به‌عهده گرفت.

کتاب پیش‌رو ۷ فصل دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از: «آغاز»، «آغاز سفر: در کویت و الجزایر»، «فرار به دمشق»، «درگیری‌های و جنگ‌ها»، «در سوریه»، «روزهای پایانی پیش از ترور» و «بازگشت».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

روی زمین خم شدم تا ببینم آیا ابوجهاد هنوز زنده است یا نه. او را تکان دادم، تلاش کردم. او را به هوش بیاورم.

"به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «خاطرات ام جهاد» به تازگی با ترجمه مهدی فردوسی زاده توسط انتشارات ایران منتشر و روانه بازار نشر شده است"صدایش زدم تا ببینم امید به زنده بودن او وجود دارد، علی‌رغم اینکه از اولین گلوله‌ها فهمیدم که او را از دست دادم و او شهید شد، لکن من و حنان تلاش کردیم نبضش را بگیریم و صدایش بزنیم که بی‌فایده بود. بعد حنان دوید تا از بالکن اتاق صدا بزند و از مردم بیرون خانه کمک بگیرد که پای او با سیم تلفن گیر کرد و من یاد تلفن افتادم که تماس بگیرم. معلوم شد تلفن نیز قطع است. من به بالکن رفتم تا از مردم استمداد کنم که دیدم عده‌ای از افراد مسلح از هر طرف هجوم می‌آورند تا زیر بالکن خانه ما جمع شوند، آنها را شمردم. حدود ۲۴ الی ۲۵ مرد مسلح بودند.

همزمان با عقب‌نشینی، چشمان‌شان و سلاح‌هایشان به سمت من بود. شروع به داد و فریاد کردم: «ای‌مردم ... ای پلیس ... ای پلیس ... ای همسایه‌ها ...

"بعد حنان دوید تا از بالکن اتاق صدا بزند و از مردم بیرون خانه کمک بگیرد که پای او با سیم تلفن گیر کرد و من یاد تلفن افتادم که تماس بگیرم"به دادمان برسید ... کمک‌مان کنید.»

این‌کتاب با ۳۰۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۵ هزار تومان منتشر شده است.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری دانشجو - ۲۴ بهمن ۱۴۰۰