زندان قصر اوایل انقلاب دست مجاهدین خلق بود
خبرگزاری مهر،
گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: پس از بررسی و مرور کتاب «من اعتراف میکنم» نوشته محمد رحمانی که با محوریت اسناد مربوط به وحید افراخته منتشر شده، میزگردی را درباره اینکتاب در مهر برگزار کردیم که احمدرضا کریمی عضو پیشین سازمان مجاهدین خلق و پژوهشگر، محمد خوشبختیان عضو جداشده از سازمان و محمد رحمانی نویسنده کتاب مهمانان آن بودند.
میزگرد در عصری تابستانی برگزار شد و بحث و گفتگو از مرگهای مشکوکی شروع شد که گاهی ساواک را عامل آنها میدانند؛ ازجمله مرگ صمد بهرنگی، غلامرضا تختی و جلال آلاحمد. اینموضوع مقدمهای برای ورود به بحث اقدامات ساواک و سپس دستگیری وحید افراخته و اعضای سازمان مجاهدین خلق بود. اما پیش از ورود مستقیم به بحث افراخته و اعترافات گستردهاش، موضوع تصفیه مجید شریفواقفی عضو ردهبالای دیگر سازمان نیز مورد بررسی قرار گرفت.
نکته مهمی که از گفتگو با مهمانان ایننشست استنباط میشود، این است که تصویر واقعی مجید شریفواقفی با تصویر نمادین و قدیسگونهای که از او منعکس شده، متفاوت است. با اینحال همینمساله هم در اینمیزگرد موافقان و مخالفانی داشت. سرتیپ رضا زندیپور رئیس کمیته مشترک ضدخرابکاری هم بهعنوان یکی از شکارهای سازمان مجاهدین خلق از دیگر شخصیتها و موضوعاتی بود که در اینجلسه به آن پرداخته شد.
نکته مهم دیگری که احمدرضا کریمی بهعنوان پژوهشگر تاریخ مجاهدین خلق به آن اشاره کرد، سیطره سازمان مورداشاره بر زندان قصر و تعداد بالای اعدامهای ابتدای انقلاب است که شاید با پیگیری آن بتوان حقایق جالبی را از اعدامهای مقطع مذکور و ردپای نفوذ مجاهدین خلق در آنها استخراج کرد.
تا پیش از این، ۳ مقاله زیر درباره افراخته و کتاب «من اعتراف میکنم» منتشر شدهاند که در اینپیوندها قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «مورد عجیب افراخته؛ از تلاش برای سرنگونی شاه تا همکاری با ساواک»
* «جانماز آبکشیدن روش اصلی سران مجاهدین خلق بود / نامهای که افراخته به آیتالله طالقانی نوشت»
* «وقتی افراخته بازجوی ساواک را فرشته مهربان و معصوم میبیند!»
تصویر جلد چاپ اول و چاپ دوم کتاب «من اعتراف میکنم»
در ادامه، مشروح قسمت اول میزگرد و گفتگو با احمدرضا کریمی، محمد خوشبختیان و محمد رحمانی را میخوانیم؛
* خب آقایان، برای گرمشدن و مقدمه صحبت، ماجرای مرگ صمد بهرنگی، غلامرضا تختی و جلال آل احمد را بررسی کنیم.
خوشبختیان: حمزه فراهتی همراه صمد بهرنگی بوده و ماجرای مرگش را تعریف کرده است.
"اینموضوع مقدمهای برای ورود به بحث اقدامات ساواک و سپس دستگیری وحید افراخته و اعضای سازمان مجاهدین خلق بود"آقای فراهتی ستوان ارتش و از متمایلین به توده بوده است. او در کتابش بهطور مبسوط زندگینامه خودش را نوشته است.
* مرگ صمد توطئه بوده؟
نه خیر. فراهتی با صمد ارتباط داشته و به آنده و منطقه کوهستانی دعوتش میکند. با هم مسیر پیادهروی را میروند و صمد میرود توی رودخانه و غرق میشود.
* هلش میدهند؟
نه. خودش میرود توی رودخانه.
کسی که در زندان با من صحبت کرد، کسی بود که پرونده تختی دستش بود.
من اطلاعاتی از زندگی خصوصیاش هم داشتم. باجناق تختی در شیراز با ما همسایه بود. ایشان افسر نوهد بود. خیلی هم لحن زنندهای داشت وقتی درباره تختی صحبت میکرد. اینها از نظر فرهنگی در جای دیگری بودند و تختی در جای دیگر.
"با هم مسیر پیادهروی را میروند و صمد میرود توی رودخانه و غرق میشود.* هلش میدهند؟نه"تختی بدهکار شده بود * که آبتنی کند؟
بله. آقای فلاحتی در کتابش اینماجرا را روایت کرده است.
* جلال و تختی چه؟
از ماجرای جلال خبر ندارم ولی تختی را تا جایی که میدانم تا رسیدن به درِ هتل سالم بوده است. پدر من با او دوست بود و گفت همراهش رفتم تا دم هتل و بعد رفت بالا.
کریمی: پیش از مصاحبه تلویزیونیام در زمان شاه...
* همان اعترافات دیگر!
متناش هست. قبل از اینجلسه، دو سه نفر آمدند با من صحبت کردند. یکی دکتر شعیب صمیمی بود، یکی دکتر هوشنگ آلیایی.
دکتر آلیایی معاون وزیر آموزش و پرورش بود. ازجمله سوالاتی که من از آنها پرسیدم، مرگ این سهنفر بود. میخواستم جزئیات را بدانم. چون مسالهام بود. آقای طالقانی هم میگوید در مورد تختی و بهرنگی و آل احمد سوال دارم و هنوز قانع نشدهام.
"خودش میرود توی رودخانه.کسی که در زندان با من صحبت کرد، کسی بود که پرونده تختی دستش بود"اینمساله در کتاب «اعتراف میکنم» آقای رحمانی هم آمده است.
کسی که در زندان با من صحبت کرد، کسی بود که پرونده تختی دستش بود. من اطلاعاتی از زندگی خصوصیاش هم داشتم. باجناق تختی در شیراز با ما همسایه بود. ایشان افسر نوهد بود. خیلی هم لحن زنندهای داشت وقتی درباره تختی صحبت میکرد.
اینها از نظر فرهنگی در جای دیگری بودند و تختی در جای دیگر. تختی بدهکار شده بود.
* از نظر مالی...
بله، بهدلیل نوع توقعات خانواده خانمش. کسی هم نبود مشکلاتش را با او مطرح کند. اگر به تهران یکاشاره میکرد، مشکلش حل میشد.
* یعنی میگوئید مشکلات مالی و بدهکاری باعث شد که...
بله.
رحمانی: با همسرش هم مشکل داشت.
کریمی: با همسرش هم زیاد مشکل داشت. مشکلاتی که قابل بیان نیستند.
"آقای فلاحتی در کتابش اینماجرا را روایت کرده است.* جلال و تختی چه؟از ماجرای جلال خبر ندارم ولی تختی را تا جایی که میدانم تا رسیدن به درِ هتل سالم بوده است"آندوسهنفری که در زندان با من صحبت کردند اینمشکلات را میدانستند. پسر تختی هم پس از انقلاب، ارتباطش را با مادر و خانواده مادریاش قطع کرد.
* چون آنها را مقصر مرگ پدرش میدانست!
بله.
* پس صمد بهرنگی بهطور اتفاقی غرق شد و تختی هم خودکشی کرد...
درباره مرگ آل احمد تا جایی که میدانم، بعد از سفری که از شوروی برگشته بود رخ داد. سفرنامهای هم آماده کرده بود که چاپ شود. داود رمزی گوینده رادیو را که در رادیو تهران کتاب میخوانْد، واسطه کرده بودند و او به آل احمد گفته بود رژیم با تو کنار نمیآید. اما دو پیشنهاد برائت دارند.
یک اینکه وابسته فرهنگی ایران در هند بشوی...
رحمانی: این در اسناد ساواک هم هست.
کریمی:... باعث اعتبار رژیم هم بود دیگر! که او وابسته فرهنگیاش شود. خود آلاحمد هم به هند تعلق خاطر داشت. پیشنهاد دوم اینکه خارج از تهران جایی مشغول نوشتن شود.
* یعنی برود توی لاک خودش...
بله. همسرش در اسالم زمینی داشت.
"پدر من با او دوست بود و گفت همراهش رفتم تا دم هتل و بعد رفت بالا.کریمی: پیش از مصاحبه تلویزیونیام در زمان شاه...* همان اعترافات دیگر!متناش هست"وقتی حوصلهاش سر میرفت، مدتی را آنجا سر میکرد و به کارگران کارخانه چوبی که آننزدیکیها قرار داشته کمک میکرد. یکبار زیر حمل الوار سکته میکند البته نمیمیرد اما سکته کرد. فشار رویش زیاد بود. اینکه مجبور بود آنجا باشد خودش فشار بود.
* آنمصرف زیاد الکل و مواد مخدر که میگویند...
نمیتوانست باعث مرگش شود.
رحمانی: درباره مرگ شریعتی و آقا مصطفی خمینی هم گمانهزنی میکنند و حرفهایی میزنند.
* آقای کریمی مرگ آل احمد ناشی از سکته بوده؟
کریمی: سکته که بوده!
* توطئه ساواک چه؟
نقش ساواک این بود که مجبورش کرد در اسالم باشد. مثل دکتر شریعتی که ساواک مجبورش کرد از ایران فرار کند.
رحمانی: آقای عزت شاهی حرف جالبی دارد.
میگوید در آنمقطع مگس از آسمان میافتاد و میمرد، میگفتیم توطئه ساواک بوده است.
* کمکم میخواهیم وارد بحث افراخته شویم. درباره او پرونده مفصلی وجود دارد که یکموردش زدن تیمسار زندیپور است. زندیپور واقعاً چهجور آدمی بود؟
کریمی: آدم واقعاً خوبی بود.
* یعنی مجاهدین اشتباه کردند او را زدند؟
کریمی: ببینید...
آدمهایی مثل پاکروان و فردوست، با فشار فیزیکی روی زندانیها و زدن دانشجوها مخالف بودند. اما شاه آدمهایی را میپسندید که رفتارهای خشن را تأیید کنند و خبر بدهند که ما تعداد بیشتری از بچهپرروها را زدیم و رویشان را کم کردیم؛ مثل نصیری * منظورم اشتباه استراتژیک است.
شاید مجاهدین به نفعشان بود زندیپور کشته شود...
* زندیپور نفس مبارزین را گرفته بود؟
نه. بعد از زدن او فشار ساواک بیشتر شد.
رحمانی: زندیپور آدم لیبرالی بود.
کریمی: آدم اصلاحطلبی بود.
"آقای طالقانی هم میگوید در مورد تختی و بهرنگی و آل احمد سوال دارم و هنوز قانع نشدهام"معمولاً وقتی میخواست بازدید کند، خبر میدادند زندانیهای زخمی و شرایط نامناسب را جمعوجور میکردند.
* من هم برای همین میپرسم. میخواهم ببینم زندیپور چه کرده بود که او را زدند.
آدم درستی بود.
* آخر انقلابیها میگویند اگر آدم درستی است چرا باید عضو ساواک شود؟
نه. او عضو دفتر مخصوص بود. نیروی فردوست بود. هرکس با فردوست کار میکرد، آدم مثبتی بوده است.
رحمانی: مثبت یعنی مثبتتر.
کریمی: آدمهایی مثل پاکروان و فردوست، با فشار فیزیکی روی زندانیها و زدن دانشجوها مخالف بودند.
اما شاه آدمهایی را میپسندید که رفتارهای خشن را تأیید کنند و خبر بدهند که ما تعداد بیشتری از بچهپرروها را زدیم و رویشان را کم کردیم؛ مثل نصیری.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران