شریف اشراف؛ رِنجِری که از آمریکا شروع کرد و در غرب کشور جاودان شد

شریف اشراف؛ رِنجِری که از آمریکا شروع کرد و در غرب کشور جاودان شد
باشگاه خبرنگاران
باشگاه خبرنگاران - ۷ اسفند ۱۳۹۹

به گزارش  خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، ارتش جمهوری اسلامی ایران و افسران و سربازان حاضر در آن از ابتدای تشکیل این نهاد همواره با فداکاری عجین بوده و هستند. اخیرا با در خواست ارتش جمهوری اسلامی ایران از فرمانده کل قوا و تصویب معظم له  نشان فداکاری به تعدادی از شهدای شاخص ارتش اعطا شده است. در واقع این نشان از سوی فرمانده کل قوا به دانشگاه افسری امام علی (ع) اعطا شد که معنای خاصی دارد و آن هم تقدیم یک هزار و ۱۸۴ شهید از این دانشگاه به انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس است.

مراسم اهدای نشان فداکاری به ۱۲ شهید شاخص ارتش با حضور فرمانده کل ارتش و خانواده شهدا

هفتمین روز از اسفندماه امسال نیز شاهد اهدای نشان فداکاری به ۱۲ شهید شاخص ارتش بودیم که یکی از این شهدا امیر سرلشکر شهید شریف اشراف است که در ادامه با زندگی او آشنا می‌شویم؛ دلیرمردی که در دوران ستم شاهی رژیم پهلوی وارد ارتش شد، اما تحت تأثیر اوضاع فرهنگی و اجتماعی حاکم قرار نگرفت و سعی کرد تخصص و تجربه‌های لازم را کسب کند تا بتواند در آینده یکی از خادمان ارتش اسلام باشد.

امیر سرلشکر شهید شریف اشراف یکی از شهدای شاخص ارتش جمهوری اسلامی ایران است که دومین روز از فروردین ماه سال ۱۳۱۶ در شیراز متولد شد. او در همان دوران کودکی از داشتن پدر و مادر محروم شد و به همراه خواهرانش باقی عمر را در منزل عمه اش سکونت داشت. او تحصیلاتش را تا سال اول دبیرستان ادامه داد و به واسطه علاقه‌اش به نظامی‌گری سال‌های دوم و سوم دبیرستان را در دبیرستان نظام شیراز گذراند.  پس از پایان دوران دبیرستان به تهران اعزام شده و به دانشکده افسری ارتش رفت.

"به گزارش  خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، ارتش جمهوری اسلامی ایران و افسران و سربازان حاضر در آن از ابتدای تشکیل این نهاد همواره با فداکاری عجین بوده و هستند" 

شریف سه سال پس از ورود به دانشکده افسری ارتش به درجه ستوان دومی رسید و پس از این هم تحصیلاتش را در دانشکده افسری ادامه داد. حال زمان این رسیده بود که شریف به عنوان دانشجوی ممتاز دانشکده افسری ارتش برای تکمیل شدن تحصیلاتش زبان انگلیسی را هم در دانشکده افسری یاد بگیرد تا برای طی دوره‌های پیشرفته به آمریکا برود. او در آمریکا دوره‌های تکاوری کوهستان (رنجر)، چتربازی مقدماتی و عالی را گذراند و در سال ۱۳۳۹ به ایران بازگشت.

پس از بازگشت به ایران، او به زادگاهش شیراز رفت تا خدمت رسمی خود در ارتش را آغاز کند. پس از ورود به مرکز پیاده شیراز بود که به عنوان استاد اسلحه شناسی مشغول به خدمت شد و پس از گذشت سه سال در سال ۱۳۴۳ در مسابقات «سنتو»‌ی دانشکده افسری شرکت کرد. شریف در این مسابقات مقام دوم تیراندازی با اسلحه کمری را کسب کرد و فرماندهش به همین دلیل او را به لشکر گارد در تهران منتقل کرد.

 

او در سال ۱۳۳۹ پس از بازگشت به ایران ازدواج کرد و پس از ورود به لشکر گارد در تهران محیط آن جا را مناسب ندید، چراکه او و همسرش از افراد مذهبی بودند. همسرش در این باره می‌گوید: «از همان ابتدا من و شریف متوجه شدیم که زندگی ما با محیط گارد و افراد آن هیچ‌گونه هماهنگی و سازگاری ندارد، به‌همین‌دلیل در انزوای کامل بودیم؛ جلسات، میهمانی‌ها و سرگرمی‌های آنها، به‌خصوص در باشگاه افسران، خلاف شئون زندگی ما بود و هرگز در آن مجالس شرکت نمی‌کردیم...».

شریف به علت تقید بسیار خود به امور دینی و مذهبی با دیدن این شرایط  فعالیت‌های دینی خود در دانشکده افسری را آغاز کرد. همسرش فعالیت‌های دینی او را چنین شرح می‌دهد: «همسرم در سال ۱۳۴۷ تقاضا کرد که افسر امور دینی شود، ولی مورد موافقت فرماندهان قرار نگرفت. اما با تمام مخالفت ها، تمام کار‌های مسجد لویزان با او بود و از آن مهم تر، همسرم از سال ۱۳۴۷ شروع به نوشتن قرآن کرد که تقریبا ۱۰ سال طول کشید. او همیشه می‌گفت، هر وقت این قرآن تمام شود، عمر من هم تمام خواهد شد و همین طور هم شد؛ چون حدود دو ماه پس از اینکه کار نوشتن قرآن به پایان رسید، وی نیز به شهادت رسید.

"اخیرا با در خواست ارتش جمهوری اسلامی ایران از فرمانده کل قوا و تصویب معظم له  نشان فداکاری به تعدادی از شهدای شاخص ارتش اعطا شده است"از جمله تبلیغات او، خریداری تعداد زیادی قرآن و تقسیم آن بین افسران و درجه‌داران بود. وقتی از او می‌پرسیدم چرا این کار را انجام می‌دهی؟ می‌گفت: من این قرآن‌ها را در اختیار افراد قرار می‌دهم تا آن‌ها مجبور شوند قرآن بخوانند.»

اعزام افسر انقلابی و مومن ارتش به دوره عالی

شریف در سال ۱۳۴۹ برای طی دوره عالی به شیراز منتقل شد و فعالیت خود را به مدت ۳ سال در مرکز پیاده شیراز ادامه داد. پس از گذراندن دوره عالی به تهران اعزام شد تا دوره دافوس را در این شهر طی کند. پس از اتمام دوره دافوس به شهر بد آب و هوا و مرزی خاش منتقل شد تا خدمتش را در همین شهر ادامه دهد. اما ۸ ماه نگذشته بود که او را به «دفتر ویژه اطلاعات» به ریاست حسین فردوست احضار می‌کنند تا تحت‌نظر باشد.

شهید اشراف تا سال ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی در همان دفتر ویژه اطلاعات مشغول خدمت بود.

عشق و ارادت این شهید بزرگوار به امام خمینی (ره) و حرکت ضد استکباری و عدالت‌خواهانه ملت ایران، باعث شد تا تحت نظر قرار گیرد. او حتی در شرایط و جو پلیسی حاکم بر اداره در جلسه‌ای که مثلا برای بیان آزاد نظرات و طرح‌های پیشنهادی برخی مسئولین و کارکنان برای مقابله با مبارزات انقلابی تشکیل شده بود، بدون ترس و واهمه گفت: خواسته آقای خمینی و به دنبال آن حرکت انقلابی مردم بر حق است و شاه باید از آقای خمینی عذر‌خواهی کند. همان موقع بود که فرماندهان گارد شاهنشاهی که در آنجا حاضر بودند به ناگهان سکوت کرده و با تعجب به  شریف نگاه کردند.

شهید اشراف پس از پیروزی انقلاب اسلامی چه فعالیت‌هایی انجام داد؟

شریف با مشاهده پیروزی انقلاب اسلامی احساس کرده بود که آنچه او و مردم ایران می‌خواستند محقق شده و به همین دلیل هم خدمت خود را پس از انقلاب نیز به عنوان فرمانده پادگان آموزشی ۰۶ نیروی زمینی ارتش آغاز کرد. او انسانی با اخلاق  و رفتار نیکو بود که بسیاری را به خود علاقه‌مند کرده بود و بسیاری از دانشجویان این مرکز او را همچون پدر دوست می‌داشتند. ۶ ماه پس از این معاون لشکر ۲۱ حمزه شد و با وقوع درگیری‌های ضد انقلاب و مشاهده نا امنی در غرب کشور به صورت داوطلبانه به آن منطقه رفت.

هنگامی که شهید اشراف به کردستان رفت، دو ماه از نوشتن قرآن خطی او می‌گذشت.

"او در همان دوران کودکی از داشتن پدر و مادر محروم شد و به همراه خواهرانش باقی عمر را در منزل عمه اش سکونت داشت"او به دوستانش گفته بود که من از این ماموریت زنده برنمی‌گردم. گویا از شهادت خود آگاه شده بود. گردان دوم از لشکر یکم گارد، (بعد‌ها لشکر ۱ و ۲ گارد، لشکر ۲۱ حمزه را تشکیل دادند) با هدایت شریف اشراف، در پادگان سردشت حضور داشت که قرار شد با گردانی دیگر تعویض شود. شهید شریف اشراف، برای نظارت بر تعویض دو گردان به کردستان عزیمت کرد. گردان تعویض شده هنگام بازگشت از پیرانشهر به سمت بانه، ناگهان با گروهی از عناصر ضد انقلاب درگیر شده، در این درگیری تعداد زیادی از جمله شریف اشراف به شهادت رسیدند.

سرتیپ دوم ابوالقاسم سمندر که در آن روز به وسیله‌ بی‌سیم با شریف اشراف ارتباط داشته، می‌گوید که آخرین مکالمه‌ای که از شهید اشراف شنیدم این بود که او مردم بانه را به کمک فرا می‌خواند.

همچنین گروه خود فروخته ضد انقلاب را که در بانه باعث درگیری شده بودند، به آرامش دعوت می‌کرد. چند لحظه بعد صدای بی‌سیم‌چی را شیندم که می‌گفت: دیگر از روی پل نمی‌توانیم جلوتر برویم و ناگزیر به ترک خودرو هستیم.

شهید اشراف طبق همین روایت که از همرزمش نقل شده تا آخرین گلوله خود در مقابله با ضد انقلاب ایستادگی کرد و در نهایت پس از گذشت یک هفته از اعزامش به کردستان در دهمین روز از آبان سال ۱۳۵۸ شربت شهادت را نوشید.

امیر سرتیپ شاهین‌راد فرمانده لشکر ۲۱ حمزه از پیشکسوتان نامی ارتش که پس از فرماندهی مرکز آموزش ۰۱ و دانشکده‌ فرماندهی و ستاد، به معاونت اطلاعات و عملیات نیروی زمینی منصوب شد نیز در لشکر گارد خدمت می‌کرد درباره شریف اشراف می‌گوید: «شهید اشراف از معدود افسرانی بود که از بُعد معنوی بسیار غنی بود؛ به طوری که نیمی از قرآن را حفظ کرده بود. او از نظر جسمانی نیز قوی بود و دوره‌ تکاوری، یعنی یکی از سخت‌ترین دوره‌های نظامی ویژه ارتش را با موفقیت طی کرد و در این فن به مقام استادی رسید و در مقام استاد تکاوران، این فن را تدریس می‌کرد. از طرفی دیگر، وی دوره‌های عملی و نظامی را هم گذرانده بود و از نظر عملی نیز فردی مطلع و آگاه به شمار می‌آمد.»

همسر این شهید نیز درباره او می‌گوید: «به خاطر دارم روزی را که برای زیارت حضرت معصومه (س) به قم رفته بودیم. پس از زیارت به موزه آستان رفته، قرآن‌های خطی بسیاری را مشاهده کردیم.

" شریف سه سال پس از ورود به دانشکده افسری ارتش به درجه ستوان دومی رسید و پس از این هم تحصیلاتش را در دانشکده افسری ادامه داد"در حال تماشای قرآن بودیم که متوجه شدم شریف کنجکاوی زیادی از خود نشان می‌دهد. به او گفتم: «تو هم می‌توانی قرآنی خطی بنویسی. پس از بازگشت، با توجه به پیش زمینه‌ای که در ایشان بود و نیز علاقه فراوان وی به قرآن کریم، به تهیه و تدارک نوشتن یک جلد قرآن کریم خطی اقدام کرد. در همان ابتدای نوشتن قرآن به من گفت: هر وقت نوشتن قرآن تمام شود، عمر من تمام می‌شود». او نوشتن قرآن را در سال ۱۳۴۷ آغاز کرد و در سال ۱۳۵۸ به پایان رساند.

این قرآن هم اکنون با شمشیر و لباس‌های نظامی او، در موزه شهدا نگهداری می‌شود. شریف به من می‌گفت از سال ۱۳۴۷ که شروع به نوشتن قرآن کردم، تا سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. هر مسجدی که ساخته شده لااقل آجری از آن متعلق به من است.»

وصیتنامه شهید شریف اشراف و یک نکته جالب

امیر سرلشکر شهید شریف اشراف وصیتنامه ای هم دارد که به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند / فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنــی هر دو جهانش بخشــی / دیوانه تو هــر دو جهان را چه کـنـد

همسر عزیزم، تو بهتر از هر کسی با خصوصیات اخلاقی من آشنا هستی، تو نیک می‌دانی که عشق و علاقه عرفانی من به امام امت حد و مرزی ندارد، این انس و الفت من به حضرت امام، یک وابستگی روحی و فاقد زمان و ابدیت است، من با تمام وجودم کوشیده‌ام تا فرمان امام عزیز را به بهای جان بخرم، بعد از مرگم، عکس کوچک مرا در قسمت تمثال مبارک امام ملصق کن تا تسکین بخش روحم گردد، از فرزندانم به نیکی مراقبت کن و به آنان چگونه زیستن و چگونه مردن را بیاموز و خط امام را سرمشق زندگی خود گردان، این دنیا محل گذر است و دلبستگی به آن نداشته باش، توشه آخرت را غنی ساز.

هرگز نمیـرد آن که دلش زنـده شد به عشق / ثبـــت است بــر جریـــده عالـــم دوام مـــــا

به پایان آمد این دفتر / حکایت همچنان باقی است / به صد دفتر نشاید گفت وصف الحال مشتاقی

انتهای پیام/

منابع خبر

اخبار مرتبط