قسمت چهارده صداقت سیز
سریال صداقت سیز قسمت چهارده 14Sedaghatsiz Serial Part ۱۴
ولکان که میفهمد دریا در این مدت از اینکه آسیه در مورد او و درین خبر داشته باخبر بوده عصبانی میشود و سراغ دریا میرود.
او میگوید دریا باید موضوع را به او میگفت و آسیه پیش خانوادۀ درین همهچیز را گفته و آبروی او را برده است.
دریا عصبانی میشود و میگوید ولکان در این سه ماه او را تحت فشار گذاشته و به او دروغ گفته بود که سه ماه با درین رابطه دارد و دیگر نمیتوانست این وضعیت را اداره کند، سپس میرود.
گونول به خانه میرود و به هالوک میگوید به دیدن درین رفته بود.
هالوک از این کار گونول عصبانی میشود.
گونول از او میخواهد که آرام باشد، سپس میگوید که در این شرایط و بهخاطر باردار بودن درین باید آنها زودتر ازدواج کنند و از طرفی آسیه هم درخواست طلاق داده است.
هالوک با درماندگی به گونول نگاه میکند و کلافه است.
سرجون دم خانۀ نیل میرود و با داد و فریاد از او میخواهد که در را باز کند. همان لحظه ولکان به راهرو میرسد و از او میخواهد که ساکت باشد.
سرجون با عصبانیت میگوید که شاید زنت بدونه که دوست دخترم کجاست.
ولکان میگوید تو زن مرا از کجا میشناسی؟
سرجون میگوید اگه بهم گوش کنید بهتون میگم که او نزن دیوونه چه غلطایی کرده، سپس بههمراه ولکان به خانۀ درین میرود و همهچیز را تعریف میکند.
روز بعد وقتی که آسیه به بیمارستان میرود متوجه میشود در اینترنت نظرات بدی در مورد او و کارش گذاشتهاند و برای همین همۀ بیماران ویزیت خود را پس گرفتهاند و امروز مراجع ندارد.
تورکای به اتاق آسیه میرود و سعی دارد او را دلداری بدهد.
هاکان مدیر بیمارستان آسیه را به اتاقش صدا میزند.
وقتی آسیه به اتاق هاکان میرود هیأت مدیره را بههمراه سرجون میبیند.
سرجون بهخاطر دادن داروی خوابآور غیرمجاز به نیل از آسیه شکایت کرده و از او بدگویی کرده.
هاکان از آسیه میخواهد مدتی به مرخصی برود تا تکلیف وضعیت او مشخص شود.
ولکان هم به آنجا آمده و مقابل همه به آسیه میگوید او مثل مادرش بیمار است و یادآوری میکند مادرش بهخاطر خیانتی که از پدرش دید، خودش و پدرش را با ماشین از دره پایین انداخته و یتیم شد.
آسیه به شدت عصبانی میشود.
سرجون به رستوران پیش نیل میرود و میگوید آسیه را لو داده است.
نیل از سرجون عصبانی میشود و با او دعوا میکند و او را از رستوران بیرون میکند.
از مدرسۀ علی با ولکان و آسیه تماس میگیرند و از هردوی آنها میخواهند که به مدرسه بیایند.
مدیر به آنها میگوید علی مدتیست پریشان است و با بچهها دعوا میکند.
وقتی ولکان و آسیه بیرون میآیند، ولکان با طعنه به آسیه میگوید او والد بدی است و نمیگذارد پسرش پیش او بماند.
آسیه میگوید علی را به ولکان نمیدهد، سپس با عصبانیت از آنجا میرود.
دریا بههمراه بهار به رستوران میرود. بهار با ناراحتی میگوید مرت را از خانه بیرون کرده و هنوز از او خبری ندارد.
دریا او را دلداری میدهد و از او میخواهد که فرصتی به خودشان بدهد. اما بهار از مرت عصبانیست.
مرت به خانه میرود و وقتی میبیند بهار آنجا نیست یاد خاطراتشان در خانه میافتد. او گربۀ بهار را که هیچوقت به آن اهمیت نمیداد میبیند و به آن رسیدگی میکند.
در شرکت ولکان سراب پیش او میآید و خبر میدهد که هالوک از سرمایهگذاری روی پروژه انصراف داده است.
ولکان عصبی میشود.
"بهار با ناراحتی میگوید مرت را از خانه بیرون کرده و هنوز از او خبری ندارد. دریا او را دلداری میدهد و از او میخواهد که فرصتی به خودشان بدهد"وقتی سراب به مدرسه دنبال سلن میرود آسیه را میبیند و به او در مورد وضعیت شرکت خبر میدهد.
آسیه به او میگوید با این وضعیت به زودی شرکت ورشکسته میشود و این برای وضعیت زندگی سراب بهخاطر مخارج سخت خواهد شد.
او به سراب پیشنهاد میدهد که به او کمک کند تا او هم از سراب حمایت مالی کند.
شب ولکان به خانه میرود و به درین خبر میدهد که هالوک از پروژه منصرف شده. او میگوید اگر وضعیت مالی خوبی نداشته باشد نمیتواند حضانت علی را به عهده بگیرد.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران