عبدالعلی دستغیب؛ پیشگام در نقد نو فارسی
نقد ادبی جدید، یکی از رشته های نوظهور در ایران است که ریشه های آن را باید از عصر مـشروطه پی گـرفت. پس از انقلاب مشروطه، دانشمندان و پژوهشگران دیگـری، فعالیت نوپای تجددخواهان مشروطه را دنبال کردند که از آن جمله می توان به محمدتقی بهار، محمد قزوینی، سید حسن تقی زاده، علی اکـبر دهـخدا و ... اشاره کرد. هرکدام از این مـنتقدان بـه شیوه خود در یکی از گرایش های ادبیات به نقد و تحلیل آثار فارسی پرداختند. در واقع نقد ادبی به معنای خاص کلمه با نوشته های نیمایوشیج و بدیع الزمان فروزانفر، آغاز شد و در ۲ شاخه دانشگاهی و غیردانشگاهی به فعالیت خـود ادامـه داد.
"نقد ادبی جدید، یکی از رشته های نوظهور در ایران است که ریشه های آن را باید از عصر مـشروطه پی گـرفت"نقد در خارج از مرزهای دانشگاه نیز مانند شعر و داستان با اسـتقبال و رشـد چـشمگیری روبه رو شد و به دلیل وجود نشریات فعال در زمینه ادبیات، چون پیام دانش، راهنمای کتاب، فردوسی و... پایه های محکمی در میان دیگر انواع ادبی دوره معاصر برای خود یافت و با چـهره های سـرشناسی چون عبدالعلی دستغیب خـود را بـه خوانندگان مشتاق ادبیات شناساند.
دستغیب، یکی از منتقدانی است که تاکنون بـیش از ١٠٠ عـنوان کتاب و مقاله از او در حوزه ادبیات و نقد ادبی مـنتشر شـده است. وی، شخصیتی چند وجهی است که در حوزه های گـوناگون از تـرجمه تا تألیف، قلم زده اما حوزه اصلی فعالیت او «نقد ادبی» است. وی از نخستین افرادی اسـت که نقد پرونده های(مطالعه موردی یا case study) را در ایران به راه انـداخت و آغـاز به نـوشتن کـتاب های مـجزایی درباره شاعران و نویسندگان مطرح معاصر و نـقد و بـررسی آثار آنها کرد. نگاه جدید و انتقادی او در این مجموعه کتاب ها، فصل تازه ای در نـقد ادبـی جدید ایران گشود.(۱)
زندگینامه و رشد علمی
عبدالعلی دستغیب در ۱۶ آبان ۱۳۱۰ در شیراز چشم به جهان گشود.
او پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی وارد دانشسرای مقدماتی شیراز شد و پس از فراغت از تحصیل به تدریس در دبستانهای کازرون و نورآباد ممسنی پرداخت. وی در ۱۳۵۹ خورشیدی به درخواست خود بازنشسته شد و از آن پس توانست وقت بیشتری را به مطالعه و نگارش اختصاص دهد. او در روزنامههای شیراز همچون پارس و بهار ایران و سپس در مجلهها و روزنامههای تهران همچون اطلاعات، کیهان، سخن، فردوسی، نیستان و ادبیات داستانی، مقالهها و مطالب متعددی در زمینههای تاریخ، فلسفه، جامعهشناسی و هنر نوشته است. از دستغیب نزدیک به ۴۰ کتاب منتشر شده است. او در ۱۳۷۴ خورشیدی از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان منتقد نمونه برگزیده شد و لوح سپاس خدمات فرهنگی دریافت کرد.
"پس از انقلاب مشروطه، دانشمندان و پژوهشگران دیگـری، فعالیت نوپای تجددخواهان مشروطه را دنبال کردند که از آن جمله می توان به محمدتقی بهار، محمد قزوینی، سید حسن تقی زاده، علی اکـبر دهـخدا و .."همچنین در ۱۳۸۲ خورشیدی در مراسمی در صدا و سیما، دستغیب به عنوان چهره ماندگار در رشته نقد ادبی شناخته شد و لوح تقدیر و جایزه دریافت کرد. در ۱۳۹۴ خورشیدی مستندی با نام این مرد نیچه نیست از زندگی عبدالعلی دستغیب ساخته و در شیراز اکران عمومی شد.
کتاب شناسی استاد دستغیب
دستغیب، اندیشمندی ادیب و چند ساحتی به شمار می رود. حوزه مطالعات او نقد ادبی، تحقیق و پژوهـش ادبـی تـاریخی و ترجمه آثار فیلسوفان و شاعران تاثیرگذار و مطرح جهان است. در زمینه مسایل ذوقی نیز دستغیب ۲ دفتر شعر گل های تاریکی و آینههای روبرو را انتشار داده و تعدادی داستان کوتاه نیز به چاپ رسانده اسـت. در کارنامه فعالیت فرهنگی او، جدای از شمار زیادی مقالات ادبی انتقادی ۴۵ اثر چاپ شده و ۶ اثر در دست چاپ نیز ثبت شده است.(۲)
ویژگی های نقد دستغیب
دستغیب منتقدی با سابقه اسـت.
او زمـانی بـه نقد جدی ادبیات معاصر فارسی روی آورد که این میدان از منتقدی پیگیر و مطلع خالی بود. نوشته هایی کـه در این دوره به عنوان نقد منتشر می شدند یا با جهت گیری های پررنگ سیاسی نوشته شـده یا تا حد زیادی سـلیقه ای و ذوقـی بودند. نوشته های نقادانه دستغیب را باید در مرز میان نقد ذوقی و علمی دانست و از آنها با نام حلقه واسط میان این ۲ جریان نام برد. دستغیب با نوشته های عالمانه و در عین حال ساده خود، طـیف وسیعی از خوانندگان را با خود همراه و علاقه مند به مطالعه کرد. نقدهای او این امکان را در جامعه ادبی به وجود آورد تا هم سطح ذوق و آگاهی خوانندگان جدی ادبیات، نسبت به نقد و تحلیل ادبی بـالا بـرود و زمینه برای پذیرش نقد علمی به تدریج فراهم شود و هم خوانندگان عام ادبیات، نسبت به این حوزه علاقه مند شوند و میزان آگاهی و بینش علمی آنان درباره ادبیات افزایش یابد.
"هرکدام از این مـنتقدان بـه شیوه خود در یکی از گرایش های ادبیات به نقد و تحلیل آثار فارسی پرداختند"از طرفی دیگـر، بـسیاری از نکاتی که دستغیب در بررسی ها و تحلیل های خود به آنها اشاره کرده است، هم در زمان خود برای پدیدآورندگان این آثار راهگشا بوده اند و هم توانسته اند سرنخ های جدیدی برای پژوهشگران ادبـی بـاشند.
ویژگـی های نقد دستغیب را در این پنج مورد می توان خلاصه کرد. بهره گیری از نثر ساده و مـتمایل بـه زبـان عامیانه یکی از ویژگی های مثبت و دلپذیر آثار دستغیب، نثر ساده و روان و زبان شیرین آنهاست. دستغیب نهایت تـلاش خـود را در ساده و فارسی نویسی به کار می بندد و یکی از ویژگی های سبکی او را بـاید اسـتفاده از واژگـان و اصطلاحات زبان عامیانه در متن دانست. این سبک نگارش از جمله مواردی است که دستغیب از روزنامه نگاری وام گـرفته و تـا انتها نیز به استفاده از آن پایبند می ماند. این ویژگی در کتاب های نخست او، حساب شـده و مـتعادل نیست به همین دلیل، تناسب چندانی میان متن علمی و زبان آن وجود ندارد و نمی توان این شکل نثر را بـه عـنوان نثر علمی یک کتاب نقد پذیرفت اما به تدریج، میزان استفاده از این دسته از واژگـان و اصـطلاحات در کتاب های بعدی دستغیب متعادل تر و متناسب تر مـی شـود تـا جایی که نه تنها به زبان عـلمی کـتاب آسیبی نمی رساند بلکه تا حدی به نشاط و پویایی متن می افزاید.(۳)
گرایش هـمیشگی بـه نقد و بررسی محتوا و پیام اجتماعی آثـار دسـتغیب در ١١ کتاب از ١٥ کـتابی کـه بـررسی شده اند، یعنی چیزی حدود ٧٣ درصد از کـل نـوشته ها به نقد محتوا و اندیشه در داستان و بررسی مضامین شعری در نقد آثار شـاعران، بـیشترین توجه را داشته است.
این موضوع، ارتباط مـستقیم با دیدگاه دستغیب دربـاره نـقد و تعریف او از شاعر و نویسنده دارد. دستغیب، شـعر یا داسـتانی را موفق می داند که در آن بیش از هر چیز به اجتماع و مسایل و مشکلات مربوط به آن پرداخـته شـده است. شعر یا داستان باید به خـوانندگان خـود دیدی حـقیقی و هوشیارانه از واقعیت و زنـدگی ارایه دهـد و در عین حالی که مـشکلات و نـقاط ضعف را به تصویر می کشد، دریچه امید را بر خواننده نبندد و راه روشن رهایی را در ضمن مـتن بـه او نشان دهد. او نویسنده و شاعر را ترسیم کـننده واقـعیت های اجـتماعی مـی دانـد؛ فردی که با بـینشی آگاهانه و انتقادی به بازتاب زندگی اجتماعی، هنجارها و ناهنجاری های آن در اثر ادبی می پردازد. دستغیب در نقد و تحلیل خود، بیش از هر چیز به محتوا و مضمون داستان و شعری که آن را تحلیل می کند، می پردازد.
دستغیب در هیچ کدام از کتاب های خود، روش یا معیار خاصی برای نقد و تحلیل معرفی نمی کند.
"در واقع نقد ادبی به معنای خاص کلمه با نوشته های نیمایوشیج و بدیع الزمان فروزانفر، آغاز شد و در ۲ شاخه دانشگاهی و غیردانشگاهی به فعالیت خـود ادامـه داد"هر جـا لازم بـبیند به نقد ساختار و عناصر داستان یا محتوای اثر می پردازد و این موضوع، پیرو هیچ نظم یا روش روشنی نیست، بلکه کاملا به سلیقه و نوع نگاه و نظر منتقد بستگی دارد؛ به همین دلیل، نقد دستغیب بیش از آنکه روشمند بـاشد، سـلیقه ای است. یکی از مهم ترین علت های پراکنده گویی بیش از اندازه در مـتن را نـخست باید دانش و اطلاعات بسیار نویسنده، درباره موضوعات گوناگون دانست. دستغیب منتقدی است، اهل مطالعه و آگاه کـه دامـنه مـطالعات گسترده او، شامل ادبیات، فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی و... می شود.
اشـاره به این نکته ضروری است که نداشتن انسجام و طرح پیش اندیشیده برای چارچوب کتاب، به ویژه در کـارهای نـخست دستغیب، می تواند تا حدی نـتیجه پیروی او از سـبک مـقاله نـویسی ژورنـالیستی باشد. دستغیب فعالیت خود را از روزنـامه نـگاری آغاز کرد و فعالیت مطبوعاتی، همیشه یکی از حوزه های مورد علاقه او بوده و هست.
دسـتغیب، تـنها از بعضی از داستان های کوتاه نویسنده سـخن مـی گوید و به مقایسه محتوای داستان ها با یکدیگر می پردازد در حالی که تقریبا در تمام بخش های کتاب، از «سنگ صبور و تنگسیر» به گونه ای سخن گفته شده است. سادگی زبان یکی از ویژگی های سبکی نوشته های دستغیب است، لحن تـند، پرخاشگرانه و گاه تحقیرآمیز و تـمسخرآلود نـیز از ویژگی های نگارش و نقد این نویسنده به شمار می آید.
دستغیب منتقدی است، بسیار جدی با دیدگاه هایی که در بیشتر موارد جزمی، خشک و بدون انعطاف هستند. سخنان تند دستغیب در مخالفت با نویسندگان ناتورالیست و مدرنیست و شاعران فرمگرا است. او یکـی از ویژگـی هـای نقد را صراحت و لحن تند آن می داند و بر این باور است که نـقد اصـیل، نقدی محسوب می شود که به دنبال نشان دادن نقاط ضعف اثر باشد. دستغیب با دیدگاهی سنتی به سراغ تحلیل آثار می رود، به همین دلیل تلاش در یافتن کـاستی هـای متن و استفاده از لحن تند و پرخاشگرانه در مواجهه با اثر یا حتی نویسنده در آثار او، چندان دور از ذهـن نـیست.(۴)
دستغیب در تـوضیح شـیوه نقد خود به این نکته اشاره می کند که در کارهای نخست خویش، بـسیار ذوقـی عمل کرده اما به تدریج و با مـطالعه بـیشتر و آشـنایی با مکتب های فکری و فلسفی متفاوت، تـلاش کـرده است تا به روشی ترکیبی از این اندیشه ها در نقد ادبیات فارسی برسد. دسـتغیب خود آشکارا گفته است: «در نقد ادبی هم از نوشته های تبلیغاتی نظریه پردازان مـارکسیست ارتودکس، یعنی مارکسیست های دولتی - رسـمی، پیروی می کردم. نوشته های آن دوره من، خیلی جزمی و حزبی است. بعدها با خواندن فلسفه هـای جـدید، پی بردم که نقدهای جزمی و غـیر تـحقیقی اعـتباری ندارد و باید هـر اثـر هنری را با معیار سـاختار هـنری سنجید، نه براساس پیش داوری ها و افکار معین و سیاسی .»
اجـتماعی دانـستن پدیده هـنر
دسـتغیب بیش از هرچیز، بـر این باور است که هنر، پدیده ای اجتماعی و زاییده شرایط جامعه است. برای تحلیل یک اثر ادبی، نخست باید بـه جـستجوی ریشـه های متن و پایگاه طبقاتی نویسنده در جامعه پرداخـت تـا بـه نـتیجه ای نـزدیک بـه واقعیت رسید. او در تحلیل آثار، نخست بـه این مـوضوع توجه دارد که آیا متن مـورد نـظر در چارچوب اصول رئالیسم قرار دارد یا خیر؟ دستغیب برای هنر و هنرمند، وظـیفه و تـعهدی ویژه قـائل است و هنر غیر متعهد را که مترادف با ضدرئالیسم می داند و هنر به شـمار نـمی آورد.
در یک نـگاه کلی می توان دریافـت کـه در میان عناصر داستان، بعد از درونمایه، دستغیب بیشترین توجه را به شخصیت و شخصیت پردازی نویسنده داشته اسـت. شـخصیت، محوری ترین عنصر داستانی در دیدگاه دستغیب اسـت.
"نقد در خارج از مرزهای دانشگاه نیز مانند شعر و داستان با اسـتقبال و رشـد چـشمگیری روبه رو شد و به دلیل وجود نشریات فعال در زمینه ادبیات، چون پیام دانش، راهنمای کتاب، فردوسی و.."او بـهترین شـخصیت پردازی را در آفرینش شخصیتی همه جانبه که نـمودار خـصوصیات ویژه طـبقه اجـتماعی خـود باشد، می دانـد. دسـتغیب بـه این دیدگـاه بـاور دارد و شخصیت های داستانی آثار را با این معیار می سنجد و به بررسی میزان طبیعی بودن آنها و جایگاه شان در اجتماع می پردازد. وی بر اجتماعی بودن هنر و متعهد بودن آن به مردم و اجتماع اعتقاد دارد. دستغیب در سال های اخیر با ایجاد تعادلی نسبی در آرای انتقادی خود گفته است: «مـن به نقل قول کـردن اعـتقادی ندارم. تا جایی که ممکن است، نظریه های گوناگون ادبی را مطالعه می کنم و در خور انطباق بودن یا نبودن آنها را بر روی آثار ادبی خودمان بررسی می نمایم ... بنابراین، من همواره سعی می کـنم از تکیه کردن به نظریه ای خاص دوری کنم. در بررسی شعر، من به عناصر شعری و ارتباط کلمات و مفاهیم و ترتیب آنها توجه می کنم و این مساله را که آیا این شعر، اثری حسی بر روی من می گذارد یا خیر، بـررسی مـی نمایم.»(۵)
پی نوشت:
١ - پرهام، سیروس.(١٣٥٣).
رئالیسم و ضد رئالیسم در ادبیات. چاپ پنجم . تهران: نیل
٢ - دستغیب، عـبدالعلی .(١٣٨٩). «برخورد مستقیم با متن»، گفت وگو با عبدالعلی دستغیب کتاب ماه ادبـیات. شـماره ٤٤.
۳ -سادات مدنی، سیدعبدالله .(١٣٨٩).
"وی، شخصیتی چند وجهی است که در حوزه های گـوناگون از تـرجمه تا تألیف، قلم زده اما حوزه اصلی فعالیت او «نقد ادبی» است"عبدالعلی دستغیب. تهران: ثالث .
۴- ولی زاده، محمد.(١٣٨٣). عیار نقد در آینه، یادنامه عبدالعلی دست غیب. شیراز: داستانسرا.
۵- رحیمیان، هرمز. (١٣٨٠).
ادوار نثر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. تهران: سمت
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران