نمایش خانگی: پیش‌درآمد یک بن‌بست در سینمای ایران

رادیو زمانه - ۷ آذر ۱۴۰۲

نمایه‌ای از بن‌بست

بر اساس آمارهای ثبت شده در سامانه سمفا به عنوان اصلی‌ترین سامانه اطلاعات و آمارهای فروش فیلم های سینمایی اکران شده یا درحال اکران، از ابتدای سال جاری ۴۵ فیلم سینمایی جدید روی پرده رفته‌اند. این فیلم‌ها در مجموع حدود  ۷۲۰ میلیارد تومان عاید گیشه‌ها کرده‌اند. کمدی کم‌مایه «فسیل» با حدود ۲۸۷ میلیارد تومان ظاهرا بیشترین فروش را داشته است.
سهم سایر فیلم ها در مجموع حدودا ۴۳۳ میلیارد تومان بوده است. به این ترتیب هر فیلم به طور میانگین ۱۰ میلیارد تومان فروش داشته است. جدول پرفروش‌ترین‌های تاریخ سینمای ایران نشان می‌دهد هشت فیلم این جدول متعلق به آثار کمدی است.

"کمدی کم‌مایه «فسیل» با حدود ۲۸۷ میلیارد تومان ظاهرا بیشترین فروش را داشته است.سهم سایر فیلم ها در مجموع حدودا ۴۳۳ میلیارد تومان بوده است" 
در این مدت هم‌زمان با نمایش آنلاین چند فیلم سینمایی در پلتفرم‌ها، و با توجه به فهرست طولانی فیلم‌های در نوبت اکران، این پرسش مطرح می‌شود که آیا به زودی تعداد نمایش فیلم‌های آماده‌ اکران در پلتفرم‌ها افزایش می‌یابد؟
از سال ۱۳۹۹ به دلیل همه‌گیری ویروس کرونا و در پی آن تعطیلی سالن‌های سینمایی، اکران آنلاین در پلتفرم‌های اینترنتی راه افتاد. اگرچه تاکنون آماری‌ از میزان فروش فیلم‌ها و تعداد تماشاگران این فیلم‌ها در دسترس نیست اما باور عمومی بر این مبناست که این نوع اکران برای نمایش فیلم‌هایی که شرایط اکران در سالن‌های سینما ندارند و نمی‌توانند مخاطبان قابل توجهی را جذب کنند، فرصت نمایش فراهم می‌آورد.
باید توجه داشت که از خرداد سال جاری بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی نظارت بر شبکه خانگی به صدا و سیمای جمهوری اسلامی سپرده شده است. این به معنای کاهش ضریب نفوذ وزارت ارشاد اسلامی در حکمرانی‌ست، هرچند که محمد مهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد ادعا کرده است که «بخش اعظم اختیارات حوزه صوت و تصویر فراگیر» همچنان در اختیار ارشاد اسلامی‌ست.
از این نظر باید گفت با توجه به اقتصاد سینما، هدایت فیلم‌ها به سمت شبکه خانگی به این معناست که بخش عمده‌ای از سینمای ایران به طور غیر مستقیم زیر نظر صدا و سیمای جمهوری اسلامی درمی‌آید.
در این میان بسیاری از سینماگرانی که مایل نیستند تن به سانسور بدهند به امید راهیابی به بدنه سینمای جهان به تهیه فیلم‌های بدون مجوز برای نمایش در جشنواره‌ها روی آورده‌اند. محمد حقیقت، کارشناس سینما پیش از این در مصاحبه با زمانه از «سینمای اورژانس» یاد کرده بود.
نقدی بر این وضعیت را می‌خوانید.

انتشار «خائن‌کشی» ساخته‌ی مسعود کیمیایی در شبکه‌ی گسترده‌ی نمایش خانگی از یک طرف، و مینی‌سریال «عاشورا» که نسخه‌ی کامل فیلم «موقعیت مهدی» (هادی حجازی‌فر، ۱۴۰۰) است در تلویزیون رسمی کشور از طرف دیگر، نمودار اتفاقی‌ست که در زیرمتن فضای حرفه‌ای سینما رخ می‌دهد: بی‌اعتبار شدن سرمایه‌ی تهیه‌کننده یا سرمایه‌گذار و خلاقیت سینماگر.

هر دو فیلم در نمایش نخست در چهلمین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر توفیقاتی داشتند، یکی به اعتبار جایگاه تاریخی و اعتبار کارگردانش و دیگری به دلیل تازه‌پا بودن سینماگر. (البته حجازی‌فر در مقام بازیگر یکی از جدی‌ترین‌های سال‌های اخیر بود) پس پخش هر دو اثر بی‌تردید آورده‌ی مالی قابل توجهی برای تهیه‌کنندگان‌شان خواهد داشت.

در ضمن هر دو هم آثاری‌اند که به اقتضای محدودیت زمانی برای نمایش عمومی، در خود فشرده شده‌اند و گریزهایی به بیرون داستان می‌زنند که ممکن است در نسخه‌ی نهایی و تکمیل‌شده توجیهات خود را بیابند. برای ساخت هر دو اثر زحمتی بیش از معدل سینمای ایران کشیده شده است.

همه باید کرنش کنند و تندی مضامین هم باید از سرند همیشگی ارشاد رد شود. چیزی که فدا می‌شود مثل همیشه ذات هنر و سینما و فرهنگ است.

«موقعیت مهدی» به جریان آثار ژنریک ایرانی تعلق دارد و بنا نیست که از محدوده‌های تعریف‌شده در مواضع حکومتی تخطی کند. «خائن‌کشی» هم به بهانه‌ی داستان یک دزدی در اثنای دومین دوره‌ی نخست وزیری محمد مصدق، سرکی می‌کشد به گوشه‌های ناپیدای سیاست کشور و گوشه‌ی چشمی هم به «سرب» ( ۱۳۶۷) فیلم موفق قبلی کیمیایی در آن بافت و زمینه‌ی تاریخی دارد.

یک تیر و دو نشان

 نکته‌ی سومی که باید زیر ذره‌بین برد، ارجاعات هر دو فیلم به تاریخ معاصر است.

"جدول پرفروش‌ترین‌های تاریخ سینمای ایران نشان می‌دهد هشت فیلم این جدول متعلق به آثار کمدی است"نمی‌توان تاثیراتِ توفیقِ «شهرزاد» (حسن فتحی) در سه فصل، «دندون طلا» (داود میرباقری)، «خاتون» (تینا پاکروان) و «شبکه‌ی مخفی زنان» (افشین هاشمی) در جذب مخاطب را در این واگذاری این آثار به شبکه خانگی نادیده گرفت.

پیداست که یک قلم علی اوجی، تهیه‌کننده‌ی جوان فیلم کیمیایی، مزاج زمانه را هم می‌سنجد: یک تیر و دو نشان. برآیند سه مورد یادشده مسائل دیگری را هم آشکار می‌کند: در پی خیزش «زن، زندگی، آزادی»، سینماگران همچنان نتوانسته‌اند ابتکار عمل را در دست بگیرند. دیگر نه موج‌سواری‌های سال‌های اصلاحات جواب می‌دهد و نه اصلاً می‌توان در خیابان‌های شهرهای بزرگ، یک لانگ‌شاتِ ساده گرفت که با قوانین حجاب همخوان باشد. اما آیا تیر سیستم به خطا ننشسته؟ و در پی آن نمایندگان خرده‌پایش در بدنه‌ی صنف؟

باز هم فارغ از کیفیت فیلم یا مینی سریال به موضوع برگردیم: این تمامی چیزی است که فیلمسازی با احاطه‌ی تاریخی و تسلط فنی کیمیایی، می‌توانست از رویدادهای منتهی به برافتادن دولت مصدق پیش چشم ما بیاورد؟ اویی که مصدق‌دوستی‌اش شهره است و سال‌ها مترصد چنین فرصتی بود برای شرح مظالمی که بر مراد فکری‌اش رفت؟ به بیان دیگر جای دیگری از کار نمی‌لنگد؟ چرا باید اهل سرمایه را با در باغ سبزی مثل نمایش خانگی فریفت، آن هم در شرایطی که سینما در سراسر دنیا هنوز گزینه‌ی اصلی به حساب می‌آید؟

همه باید کرنش کنند

باید پذیرفت که با بخشنامه و دستورالعمل و تهدید و تحدید است که کار به اینجا رسیده. به سابقه‌ی سینماگر هم بستگی ندارد.

همه باید کرنش کنند و تندی مضامین هم باید از سرند همیشگی ارشاد رد شود. چیزی که فدا می‌شود مثل همیشه ذات هنر و سینما و فرهنگ است.

ادامه‌ی روند هدایت محصولات سینمای ایران به شبکه نمایش خانگی فقط پیکر سینما را نحیف‌تر خواهد کرد. باید توجه داشت که در پی همه‌پیری کرونا و بعد از آن هم جنبش «زن، زندگی، آزادی» اقتصاد سینما تحلیل رفته است.   

پیش‌تر عده‌ای می‌نالیدند که چرا جمعی از تهیه‌کنندگان فیلم‌های توقیفی، به دنبال حقوق حداقلی خود و اکران فیلم‌هایشان نمی‌روند. سریع هم نتیجه می‌گرفتند که خرج‌شان که درآمده هیچ، در دل پروسه‌ی تولید به سوددهی هم رسیده‌اند.

"(البته حجازی‌فر در مقام بازیگر یکی از جدی‌ترین‌های سال‌های اخیر بود) پس پخش هر دو اثر بی‌تردید آورده‌ی مالی قابل توجهی برای تهیه‌کنندگان‌شان خواهد داشت"این است که غصه‌ای برای توقیف و عدم نمایش ندارند. (در اینجا کاری به صحت ماجرا نداریم) اما حالا کار رسیده به تقلیل سینما به قاب‌های بسته‌ی تلویزیون. یک وقتی بود که تنها نسخه‌هایی از مجموعه‌های مناسبتیِ میرباقری و شهریار بحرانی و فیلمسازان خودی بر پرده می‌رفتند، اما ادامه‌ی این سناریو می‌تواند به یک اپیدمی خطرناک بینجامد. خوب می‌دانیم که در اثر فقدان امنیت شغلی و گرفتاری‌های بی‌پایانِ سینماگران با ممیزی، دیگر چیزی به نام سینمای مستقل باقی نمانده است.

چندی قبل کاوه صباغ‌زاده، فیلمساز جوان که در سال‌های دهه‌ی ۱۳۹۰ دو فیلم بلند ساخته است، مدرکی منتشر کرد از کارش در مقام راننده‌ی اسنپ. سینمای خیابانی ریشه‌دار در دهه‌ی ۱۳۵۰ هم با وجود عرض اندام موقتی در دوران اصلاحات، با روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد به تاریخ سپرده شد، مگر اینکه گاهی و به ندرت، فیلمسازانی متهور چون جعفر پناهی پیدا می‌شدند و با تکیه بر جایگاه بین‌المللی خود دوربین را به خیابان می‌بردند و از سطوح زیرین جامعه‌ی شهری پرده‌برداری می‌کردند.

در این موارد دیگر دخل و خرج اثر و فروش گیشه محلی از اعراب نداشت. پشت فیلمساز گرم بود به حمایت سرمایه‌ی خارجی و پایش که می‌افتاد، می‌توانست به نمایش داخلی بی‌اعتنا باشد. به این اعتبار، سینماگر اجتماعی ما سال‌هاست جایگاه دماسنج محیط را از کف داده است، مگر در موردی کاملاً استثنایی مثل اصغر فرهادی که خوشبختانه حرمت انتقادی و بازخورد مردمی را با هم دارد.  کافی است به فیلم‌هایی مراجعه کنیم که داعیه‌ی طرح موضوعی ناگفته یا تازه را دارند. نه از پس سطحیت داستان برمی‌آیند («ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا») و نه چنگی به احساسات و باورهای صلب و قشری می‌اندازند. («برادران لیلا»)

رونق کمدی

ادامه‌ی این روند که محتمل هم به نظر می‌رسد تنها پیکر نزار سینمای کنونی ایران را زخمی‌تر خواهد کرد.

"در ضمن هر دو هم آثاری‌اند که به اقتضای محدودیت زمانی برای نمایش عمومی، در خود فشرده شده‌اند و گریزهایی به بیرون داستان می‌زنند که ممکن است در نسخه‌ی نهایی و تکمیل‌شده توجیهات خود را بیابند"سینمایی که در پی ‌نیمچه‌تعطیلی حاصل از کرونا و در پی آن «زن، زندگی، آزادی»، چیزی ته کاسه‌اش نمانده است. از واقعیت جامعه‌ی پیرامون به‌وضوح عقب مانده و تصویری که از زنان با حجاب اجباری بر پرده می‌برد دیگر هیچ دخلی به واقعیت بیرونی ندارد. نقل قولی از حمید نعمت‌الله، از کارگردان سینمای ایران بی‌راه نخواهد بود. او که فیلم آخرش هم سه سال است توقیف شده («قاتل و وحشی»)، به نکته قابل تأملی اشاره کرده است: «چرا باید کار سینما به روزی برسد که برای فروش فقط باید فیلم کمدی ساخت»؟

دقیق که می‌شویم این روند در امتداد سیاست‌های یکسان‌ساز و غیرفرهنگی سال‌های دهه‌ی ۱۳۷۰ است. اهل فن تا نیمه‌های دهه‌ی ۱۳۸۰ از این می‌نالیدند که چرا به‌کل متوقف شده است و فوق ستاره‌ی این عرصه یعنی اکبر عبدی کارش کشیده به بازی در سریال‌های نازل تلویزیونی.

حالا مسئولی نیست که تحویل بگیرد. در هر دفتر سینمایی به دنبال طرح‌ها و فیلمنامه‌های کمدی‌ای می‌گردند که به قول رایجِ بین اهل حرفه، کار بکند! با این ریل‌گذاری‌ها از موجودیت سینما چیزی باقی نخواهد ماند.

پس هیچ عجیب نیست که تا اطلاع ثانوی تولیدات سینمایی، یا یکی‌یکی از چرخه‌ی تولید حذف شوند و یا سر از امکان موازی شبکه‌ی خانگی درآورند. این در شرایطی که سینمای دنیا از پس دوران سیاه همه‌گیریِ کرونا، دارد روی پا بلند می‌شود و به دوران اوج بازمی‌گردد، جز خسرانِ دیگری حاصل از ناکارآمدی سیاست‌گذاران عرصه‌ی فرهنگ در جمهوری اسلامی نیست.

منابع خبر

اخبار مرتبط

ایسنا - ۸ تیر ۱۴۰۲
ایسنا - ۱۶ تیر ۱۴۰۲
خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹