ماجرای ون آبی رنگ سرزمین هنر

ماجرای ون آبی رنگ سرزمین هنر
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۴ تیر ۱۳۹۹



خبرگزاری مهر؛

گروه مجله _ مرضیه کیان: چند تا از بچه‌ها اجازه نداشتند بدون پدر و مادر حتی تا حرم بروند اما

الان
خیلی راحت برای فیلمبرداری مستندها، روزها در جنوب کشور می‌مانند!

علی صالحی، طلبه روحانی متولد ۶۹ است که اصرار دارد همچنان در سن ۲۷ سالگی بماند و دلیلش هم شاید فاصله نگرفتن سنش از تیم ۱۵، ۱۶ ساله‌اش باشد. تیم او «سرزمین هنر» نام دارد که در طول ۳ سال گذشته از میان ۱۵۰۰ نفر، ۱۲ دانش آموز

خاص
خود را انتخاب کرده است. معیار او برای انتخاب دانش‌آموزانش روابط عمومی و شمه هنری بوده که با زیر ذره بین گذاشتن و رد کردن از فیلترهایی مثل کتاب خوان بودن یا نبودنشان، رؤیا پردازی‌ها و آرزوهایشان، زاویه نگاهشان به تلخی و شیرینی خاطرات زندگی و خیلی چیزهای دیگر گلچین کرده است. دور هم جمع شدن این گروه و فعالیت‌های شاداب و آموزنده آنها چنان تأثیر بالایی در رشد تحصیلی بچه‌ها گذاشته که خانواده‌ها با جان و دل، فرزندانشان را به گروه می‌فرستند. دلیل دیگر این اعتماد هم می‌تواند مراقبت‌های لحظه‌ای صالحی از بچه‌ها باشد؛ مثل سوار کردن تک‌تک بچه‌ها از در خانه‌هایشان و برگرداندن آنها به خانه بعد از تمام شدن کلاس‌ها و جلسات؛ و این یعنی علی صالحی روزی ۱۲۵ کیلومتر رانندگی می‌کند تا از پردیسان قم به خیابان ۷۲ تن برسد و دوباره همه دانش‌آموزانش را به پشت در خانه‌هایشان برگرداند!

مبادا در تخیلات غرق شوید!

آقا صالحیِ بچه‌های سرزمین هنر، ۲ محور اصلی را در کارش دنبال می‌کند؛ یکی کار کردن روی درس و اخلاق و روحیات بچه

هاست
که با دیدن فیلم‌ها و مستندها به صورت هفتگی و برگزاری کلاس زبان و خواندن کتاب‌های متنوع در همه حوزه‌ها از هری پاتر گرفته تا خاطرات دفاع مقدس، به دست می‌آید.

"تیم او «سرزمین هنر» نام دارد که در طول ۳ سال گذشته از میان ۱۵۰۰ نفر، ۱۲ دانش آموزخاص خود را انتخاب کرده است"او تمام تلاشش را می‌کند تا کتاب‌های جذابی

انتخاب
کند که هم علاقه

مندی
دانش‌آموزانش به کتابخوانی بیشتر شود و هم ذهنشان دُگم بار نیاید؛ صد در صد در این راه پروتکل‌های حساس مراقبتی را رعایت می‌کند تا مبادا بچه‌ها در تخیلات کتاب‌ها گم شوند و راه را از بی راهه تشخیص ندهند! که البته صالحی در این زمینه با ۲ تا مشاور که یکی فوق لیسانس روانشناسی است و دیگری دکترای علوم تربیتی دارد، پیوسته مشورت می‌کند تا بچه‌هایش اصولی در مسیر هدف تیم قرار بگیرند.

محور اصلی دیگر آقا صالحی، آموزش‌های هنری است که تا ۶ ماه اول به صورت

عمومی
بوده. آنها از ۶ ماه دوم به بعد بر اساس گرایش و استعدادهای بچه‌ها که حالا دیگر کشف شده، به صورت تخصصی وارد عمل شدند؛ یکی جذب عکاسی و فیلمبرداری شد، دیگری تدوین را انتخاب کرد. دیگران هم موشن گرافی و طراحی دیجیتال و تصویربرداری و...

اول

درس

بعد هنر

صالحی دل نگران آینده دانش‌آموزانش است اما در میان حرف‌هایش چندبار

تاکید
می‌کند که از همان روزهای اول با بچه‌هایش طی کرده که نباید هیچ چشمداشتی برای شغل آینده شأن صرفاً به خاطر حضور در این کلاس داشته باشند.

او با آنها عهد کرده که هر کدام از بچه‌ها باید به همان آرزوهایی که قبل از ورود به تیم داشته‌اند، برسند و بزرگترین دغدغه اش این است که هنر باعث نشود از مسیر تحصیلی شأن دور شوند. برای ما هم می‌گوید: «بچه ها باید برای رسیدن به هدفشان، باید در انتخاب رشته تحصیلی شأن دقت کنند؛ مثل همین الان که ۲ نفر طلبه شده‌اند و در کنار درس‌های حوزه، هنر را هم دنبال می‌کنند. من معتقدم که آنها می‌توانند هرآنچه را که در حوزه می‌آموزند، در هنر به نمایش بگذارند.

هرچند، شاید الان کوچک‌تر از آن باشند که چنین دیدگاه‌هایی نسبت به هنر و توانایی و دانش خود داشته باشند.»

بچه‌ها برای روزهای آینده شأن، آرزوهای بزرگی در سر می‌پرورانند. یکی دلش می‌خواهد، خلبان شود، و دیگری هم معلم. یکی خودش را در لباس سپید دندانپزشکی می‌بیند و دیگری لباس نظامی. به آرزوهایشان می

رسند
؟ آقای معلم که به دانش‌آموزانش اعتماد دارد؛ خاطرش جمع است که همه شأن آنقدر بااستعدادند که حتماً به هدفشان می

رسند
.

همین باور و دغدغه مندی صالحی باعث شده که در ایام تحصیل، کلاس‌هایش را فقط در روزهای پنج شنبه و جمعه از ساعت ۶ صبح تا ۷ و ۸ شب برگزار کند، اما در ایام تابستان بچه‌ها تمام روزهای هفته را با کلاس‌ها و ورکشاپ

ها
مشغول هستند. تازه، خسته هم نمی‌شوند.

هم فال و هم تماشا

وَن آبی رنگ

معروف
سرزمین هنری‌ها و برخی تجهیزاتشان مثل دوربین و هلی

شات
را همان سال اول از هزینه ۴ مستند و کارهای کوچکی که انجام دادند، خریداری کردند.

"دور هم جمع شدن این گروه و فعالیت‌های شاداب و آموزنده آنها چنان تأثیر بالایی در رشد تحصیلی بچه‌ها گذاشته که خانواده‌ها با جان و دل، فرزندانشان را به گروه می‌فرستند"البته درآمدشان آنقدر زیاد نبود که تمام این خریدها را انجام بدهند. پس مجبور شدند یک وام بانکی کوچک هم تهیه کنند. همان روزها بود که قرار شد با همین چند وسیله‌های

نسبتاً

حرفه‌ای اولین
مستند جدی خود را با نام «خونه آبی» و با نگاهی

خاص
و متفاوت به اردوی راهیان نور بسازند.

از همان روز که کار را شروع کردند، بچه‌ها ایده خلاقانه شأن را با آقا صالحی مطرح کردند. تصمیم گرفتند که برای اولین

بار یک

دکور

خاص
در ون درست کنند. پس مشغول شدند؛ از کتابخانه و نیمکت گرفته تا گلدان‌های کاکتوس و وسایل تزئینی، همه و همه دست به دست هم داد تا محیطی جذاب را برای برخی مصاحبه‌ها و مکانی دنج برای کتابخوانی خودشان فراهم کنند.

البته مستندهایشان تنها به راهیان نور ختم نمی‌شود.

اربعین، شهادت حاج قاسم، کمک‌هایی که مردم از گوشه کنار برای سیل زده‌ها در شهرهای می‌فرستادند، همگی سوژه مستندهای تیم شد که برای آقاصالحی و تمام بچه‌هایش هم فال بود و هم تماشا؛ هم روحیه مهرورزی در آنها شکوفاتر می‌شد و هم مستندسازی شأن قوی‌تر از قبل.

محمدطاها یازده بار یک کتاب را خواند

!

کار کردن با ۱۲ تا پسربچه ۱۵، ۱۶ ساله که بسیار کنجکاو و پرشور و هیجان هستند و دوستی ۳ ساله بین آنها رنگ و بوی صمیمیتشان را هم بالا برده، دردسرهای خاص خودش را دارد. این موضوع را زمانی متوجه می‌شویم که صالحی گریزی به خاطراتش می‌زند. مثلاً یک بار، یکی از دانش‌آموزانش می خواسته پرده‌ای را در سالن دفترشان نصب کند که از نردبان بالا می‌رود و با اعتماد به نفس کامل، میخ را به دیوار می

کوبد
. و ناگهان برق

کل
مجموعه قطع می‌شود. ماجرا از این قرار بوده که او نمی دانسته که میخ را روی سیم اصلی برق زده! ولی همین ندانستن و تجربه کردن

دست مایه
شوخی و خنده برای او و دوستان نسبتاً

قدیمی

اش
می‌شود.

ناگفته نماند که خلاقیت و ویژگی‌های خاص بچه‌ها آنقدر زیاد است که اتفاقاً این شیطنت‌ها نمک گروه می‌شود.

"آنها از ۶ ماه دوم به بعد بر اساس گرایش و استعدادهای بچه‌ها که حالا دیگر کشف شده، به صورت تخصصی وارد عمل شدند؛ یکی جذب عکاسی و فیلمبرداری شد، دیگری تدوین را انتخاب کرد"آقاصالحی تعریف می‌کند که یکی از همین ویژگی‌های خاص را محمدطاها دارد که دیوانه کتاب خواندن است، تا حدی که اگر کتابی دستش بیاید نهایتاً تا نصف روز آن را می‌خواند. اولین

باری
که محمدطاها ادعا کرده بود کتاب ۵۰۰، ۶۰۰ صفحه‌ای «سرباز کوچک امام» را ۱۱ بار خوانده است، باورش برای صالحی سخت بود تا وقتی که خودش کتاب را دستش گرفت و از صفحات مختلف کتاب سوالاتی پرسید و محمدطاها تمام و کمال مطلب را توضیح داد! مادر محمدطاها که از زیاد کتاب خواندن پسرش کلافه شده بود (آن هم یک کتاب خاص!) بارها تصمیم می‌گیرد که این کتاب را از دسترس او دور کند اما این کتاب چه دست همسایه بود و چه لابلای کتاب‌ها بالای کمد دیواری و چه در میان دیگر وسیله‌ها، باز هم محمدطاها پیدایش می‌کرد و مشغول بازخوانی اش می‌شد.

شعله فیلم‌های سینمایی آینده با جرقه خانه آبی

رؤیای صالحی از ادامه فعالیت سرزمین هنر، در سال‌های نه چندان دور پیش رو، ساخت فیلم‌های سینمایی است. حتماً این فیلم‌ها همگی ریشه در همین روزها و همین تلاش‌ها و حتی همین مستند «خونه آبی» خواهند داشت. صالحی سعی می‌کند هر کدام از بچه‌هایش خودشان مربیانی شوند که نگذارند نسل هنر خاموش بماند و کارش تا سال‌های طولانی ادامه پیدا کند؛ او می‌گوید: «حال و هوای نوجوان باید مدام رصد شود، ناراحتی‌ها و خوشحالی‌های آنان همگی مهم هستند».

منابع خبر

اخبار مرتبط