خوش‌ رقصی‌ های یک کارگردان همیشه وسط گود

جام جم - ۲۴ دی ۱۴۰۱



او چندی قبل در ویدئوی دیگری اظهار کرد: مفهوم نافرمانی مدنی یعنی سرپیچی عامدانه از قوانین ظالمانه و این مفهوم یکی از ارکان حکومتی است که در آن زندگی می‌کنیم. حقیقی در ادامه گفت: اشاره من به ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است، زمانی که آقای خمینی از مردم خواست که در اعتراض به قوانین پهلوی به خیابان‌ها بریزند، همین‌طور ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ که از مردم خواسته شد مقررات حکومت نظامی را نادیده بگیرند و شبانه به خیابان بیایند. آقایان! شما در ۴۴ سال گذشته، دو روز را در تقویم ملی با عنوان مفهوم نافرمانی مدنی جشن می‌گیرید.»

او در یکی از اظهاراتش گفت: اعتراف می‌کنم من و بسیاری از همکارانم جشنواره فیلم فجر را متعلق به سینماگران می‌دانستیم. فکر می‌کردیم با حضور در جشنواره از هنر و فرهنگ ایران که جریانی قصد ویران کردنش را داشت، دفاع می‌کنیم. خوش‌خیال بودیم و اشتباه می‌کردیم، جشنواره فیلم فجر متعلق به ما نیست، متعلق به شماست.

"او چندی قبل در ویدئوی دیگری اظهار کرد: مفهوم نافرمانی مدنی یعنی سرپیچی عامدانه از قوانین ظالمانه و این مفهوم یکی از ارکان حکومتی است که در آن زندگی می‌کنیم"

این اظهارات مانی حقیقی از چند جنبه قابل بررسی است اما قبل از بررسی دقیق‌تر واکنش‌های اخیر کارگردان «کارگران مشغول کارند» با ترفند اصرار به تحریم جشنواره فیلم‌ فجر و انسداد فرهنگی در کشور، ارجاع به یک روایت قدیمی در فرهنگ عامه انگلیسی ضروری است.

مارک و آنتونی، دو خبرنگار انگلیسی برای تهیه‌گزارش به جزیره آدمخواران رفتند و توسط گروهی از دزدان دریایی دستگیر شدند. این دو چند روزی در زندان‌های «دزدان دریایی» بودند تا این‌که رئیس گروه هر دوی آنان را فراخواند و گفت در مورد شما دو نفر تصمیم‌گیری شده است. شما دو راه پیش پای‌تان وجود دارد؛ یا به گروه‌های آدم‌خوار ساکن جزیره تحویل داده می‌شوید یا این‌که با ما همکاری می‌کنید. آن‌چیزی که من از شما می‌خواهم این است ۳۰ شب متوالی در مراسم‌های رقص شبانه ما شرکت کنید و در آن صورت اگر اصحاب تفریح ملوانان مرا فراهم کنید، شما را آزاد خواهم کرد.

مارک و آنتونی، ۱۰ شب رقصیدند و به خاطر کیفیت بالای کارشان، زودتر از موعد آزاد شدند. مارک در این ۱۰ شب با اجراهای متفاوتی رئیس گروه را خوشحال کرد و او دستور آزادی زودهنگام این دو خبرنگار را صادر کرد.

هنگام خروج از جزیره با قایق پارویی، آنتونی به صورت خیره به مارک نگاه‌های معناداری می‌کرد.

مارک نتوانست طاقت بیاورد و از آنتونی پرسید: چرا از جزیره که خارج ‌شدیم تا الان، خیره به من نگاه می‌کنی؟ آنتونی پاسخ داد: ما شرط را پذیرفتیم که ۳۰ شب برای آنان برقصیم و با انجام یک رقص ساده می‌توانستیم آزاد شویم اما از تو تعجب می‌کنم که تمام مهارت‌های خود را برای ارائه یک رقص با کیفیت‌تر به‌کار ‌می‌گرفتی و اصرار به نمایش قِر‌های ریز داشتی، به نظرم یک رقص ساده کافی بود.

قر ریز هسته‌ای در جشنواره فیلم برلین

حقیقت درباره مانی‌ حقیقی آن‌چیزی نیست که به روایت‌ ویدئوهایش این روزها در فضای مجازی می‌بینیم. کارگردان فیلم «اژدها وارد می‌شود» همچون مارک تا قبل تغییر رویه‌های اخیرش، اهل اضافه‌کاری سیاسی و قِرهای بسیاری ریزی در چند دهه فعالیتش بود.

محمود گبرلو، خبرنگار و منتقد قدیمی سینما زمانی که در خبرگزاری فارس مسئولیت گرفته بود، برای نخستین بار در اوایل دهه ۸۰ همراه با کاروان فیلمسازان ایرانی راهی فستیوال برلیناله شد. در دوره اصلاحات قبل از برگزاری مذاکرات سعدآباد و مسائلی که در جامعه جهانی درباره پرونده‌ای هسته‌ای ایران مطرح بود از فیلمسازان ایرانی درباره این رویداد سئوالات فراوانی پرسیده می‌شد.

گبرلو در خاطرات خود می‌گوید: من به‌عنوان نماینده خبرگزاری فارس به جشنواره برلین رفتم. در آنجا خیلی سریع خبر‌ها را ارسال می‌کردم. در همان جشنواره بود که مانی حقیقی و جعفر پناهی از حق ما برای داشتن انرژی هسته‌ای دفاع می‌کردند، من هم اینها را در گزارشم نوشته بودم اما به من می‌گفتند که تو دروغ می‌گویی، در صورتی که همین موضوع را کیهان هم کار کرد.

"فکر می‌کردیم با حضور در جشنواره از هنر و فرهنگ ایران که جریانی قصد ویران کردنش را داشت، دفاع می‌کنیم"به‌هر‌حال، مانی در این ماجرا عصبانی شد اما من سکوت کردم. (محتوای این عنوان، «گبرلو» هر آنچه که بود و هست و خواهد بود! در سایت سینماپرس موجود است)

آن روزها موضوع برنامه هسته‌ای ایران مثل امروز آنچنان موردتوجه محافل بین‌المللی نبود و به ایستگاه مرحله مذاکرات سعدآباد نرسیده بودیم اما حقیقی پیش از آن‌که این موضوع تبدیل به یک بحث رسانه‌ای داغ شود، داوطلبانه در جمع خبرنگاران خارجی از حقوق هسته‌ای ایران دفاع کرد. آنتونی همچنان پس از رهایی از جزیزه در عمق چشمان مارک می‌نگریست و به اجرای با ظرافت او فکر می‌کرد.

قر ریز برای احمدی‌نژادی در اندرونی عارف

رخدادهای چهار ماهه اخیر در کشورمان تفاوت چندانی با اتفاقات سال ۱۳۸۸ و ماجراهای بعد از آن ندارد. در دوران حکمرانی دولت دهم، بسیاری از سینماگران تلاش ‌کردند که جشنواره را تحریم یا از ساختن فیلم امتناع کنند.

مانی حقیقی با مستند «مهرجویی کارنامه چهل ساله» در سال ۱۳۸۹ و در بیست و نهمین دوره جشنواره در حالی‌که کارزار تحریم این فستیوال داغ بود در این رویداد حضور پیدا کرد.

او سال بعد هم با فیلم «پذیرایی ساده» با سرمایه‌گذاری جلال شمسیان از چهره‌های نزدیک به اسفندیار رحیم‌مشایی در جشنواره فیلم فجر حضوری جدی داشت و در لیست نامزدهای بهترین کارگردانی قرار گرفت که ترانه علیدوستی برای همین فیلم، نامزد بازیگر نقش اول زن شد.

روایتگری درباره این کارگردان، زمانی جالب‌تر می‌شود که او در سال ۱۳۹۱ در کنار چهره‌های نزدیک به اصولگرایان همچون ابراهیم فیاض، دکتر رضا پورحسین، مرتضی شعبانی و ... داوری بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر را پذیرفت.

بخش نگاه نو جشنواره یک بخش کاملا جنبی است و از بخش‌های اصلی جشنواره به حساب نمی‌آید.

او در مورد پذیرش داوری فجر در سی و یکمین دوره برگزاری این رویداد در مصاحبه‌ای می‌گوید: «من اعتقاد دارم جشنواره فیلم فجر متعلق به همه فیلمسازان است و به وزارت ارشاد تعلق ندارد. وزارت ارشاد در این میان صرفا یک مجری است. جشنواره مانند آبرو و غیرت فیلمسازان است، باید از آن نگهداری کرد و بهترین راه برای نگهداری از آن این است که با وجود همه مشکل‌ها و اختلاف‌ها، حضور فعال و دائمی در آن داشته باشیم. تحریم کردن جشنواره فیلم فجر به هر شکل فقط موجب می‌شود آن جناح از فیلمسازانی که مایل هستند سینما را به یک سینمای دولتی و سفارشی تقلیل دهند، حاکمیت این رویداد سینمایی را برعهده بگیرند. به همین دلیل من هر فیلمی که ساخته‌ام، حتی فیلم‌های مستندم را به جشنواره ارائه کرده‌ام و هر دفعه‌ هم که از من برای داوری دعوت شود، آن را خواهم پذیرفت.

"خوش‌خیال بودیم و اشتباه می‌کردیم، جشنواره فیلم فجر متعلق به ما نیست، متعلق به شماست"احساس می‌کنم این جزو وظایف اصلی من است.»

این حمایت همه جانبه مانی حقیقی از جشنواره را از زوایای دیگری می‌توان تحلیل کرد که در رویکردهای کنونی او کتمان می‌شود. جشنواره فیلم فجر جشنی برآمده از سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است در‌حالی‌‌که در شرایط کنونی این کارگردان از آن با عنوان سالروز نافرمانی مدنی یاد می‌کند.

با این حال او چطور در گذشته به صورت مستمر در جشنواره‌ای سینمایی که در سالگرد این نافرمانی مدنی (به‌زعم او) برگزار می‌شود، شرکت کرده است. مگر از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ چه مولفه‌ای در برگزاری این رویداد تغییر کرده است؟

در حین خروج آنتونی و مارک از جزیره آدمخواران، آنتونی به این موضوع می‌اندیشید که مارک از زمانی که از دسته گروه دزدان دریایی جدا شده، به‌شدت غمگین است. کار مارک به جایی رسیده بود که در خوردن غذا با دسته دزدان دریایی مشارکت می‌کرد و حتی در بسیاری امور خدماتی کمک‌حال آنان بود.

قِر ریز برای برای اصلاح‌طلبان با رمز همکاری با طالبان

یک سال بعد، درسال ۱۳۹۲ قبل از آغاز انتخابات ریاست جمهوری، حقیقی و برخی از سینماگران به دیدار محمدرضا عارف رفتند.

با انتشار عکس‌های این دیدار «بهمن فرمان‌آرا» به حضور مانی حقیقی واکنش نشان داد و گفت: چندی پیش تعدادی از هنرمندان به دیدار آقای عارف رفتند و چون اعتقادی به حرکت‌های جمعی به این شکل ندارم، حضور در آن جلسه را قبول نکردم اما یک نکته برایم جالب بود. وقتی عکس آن دیدار منتشر شد، دیدم دو نفر که در ردیف اول نشسته‌اند از کسانی هستند که در چهار سال گذشته به شکل‌های مختلف برای آقای شمقدری خوش‌خدمتی کرده‌اند.

(حمید فرخ‌نژاد و مانی حقیقی) با خودم گفتم پس آن رفتارها چه بود؟ تویی که وقتی بسیاری از سینماگران قبول نمی‌کنند داور جشنواره شوند، داوری را می‌پذیری، چرا الان حس می‌کنی دوران جدیدی آغاز شده و باز باید در صف اول باشی؟

حقیقی در پاسخ به این اظهارات فرمان‌آرا، پاسخ مفصلی را منتشر کرد. در بخشی از جوابیه او می‌خوانیم: «در جشنواره فیلم فجر سال گذشته، من در بخش فیلم‌های اول داور بودم. پذیرفتن این دعوت کار آسانی بود و از این تصمیم همچنان خوشحالم. اهالی سینما می‌دانند که من، مثل آقای فرمان‌آرا و اکثریت قریب به‌اتفاق کارگردان‌های سینمای ایران، مدیریت را ضعیف و بی‌صلاحیت می‌دانم اما برخلاف آقای فرمان‌آرا، به نظر من ماهیت جشنواره فجر از شخصیت مدیرانی که مسئولیت اجرایی آن را به عهده می‌گیرند، متمایز است. جشنواره فجر متعلق به فیلمسازان و فیلم‌دوستان ایران است.

"این دو چند روزی در زندان‌های «دزدان دریایی» بودند تا این‌که رئیس گروه هر دوی آنان را فراخواند و گفت در مورد شما دو نفر تصمیم‌گیری شده است"مدیران دولتی، اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب، صرفا حکم مزاحمانی را دارند که خود را به این رویداد الصاق می‌کنند تا از حواشی آن برای خود امتیازی دست و پا کنند. آنها می‌آیند، می‌روند و فراموش می‌شوند، ما می‌مانیم و فیلم‌های‌مان. بنابراین، تحریم جشنواره فجر صرفا به این دلیل که فلان مدیر در حال حاضر پشت فلان میز نشسته از نظر من منطقی نیست. این‌که بیرون گود بنشینیم، دست‌های‌مان را آلوده نکنیم و مهم‌ترین رویداد سینمایی کشور را دودستی تقدیم کنیم، اشتباهی ساده و بی‌دردسر است. این‌که با تفرعن به چنین اشتباهی ببالیم، نیازمند شکل خاصی از بی‌تدبیری است که حتی از بهمن فرمان‌آرا هم بعید است.

ولی این‌که بخواهیم اشتباه، بی‌تدبیری و تفرعن‌مان را چماقی بر سر کسانی کنیم که مثل ما فکر نمی‌کنند، دیگر واقعا نشانه چیزی نیست جز توهمی پدرسالارانه و مضحک. راحت و صریح بگویم: شمقدری که سهل است، اگر روزی یکی شبیه طالبان هم به معاونت سینمایی کشورمان منصوب شود، باز هم داوطلب داوری در جشنواره فیلم فجر می‌شوم و باز هم با اشتیاق و سماجت، اجازه نمی‌دهم مشتی نالایق جوایز این جشنواره ملی را بین نوچه‌های خود تقسیم کنند. توانایی‌های من در چونان مقطعی محدود خواهد بود: من یک نفرم و برای چنین کاری به کمک نیاز خواهم داشت. همکارانم می‌توانند به فراخور تحلیل‌ها و باورهای شخصی‌شان به یاری من بیایند یا نیایند. اگر آمدند، خوشحالم می‌کنند و اگر نیامدند به انتخاب‌شان احترام می‌گذارم.

"شما دو راه پیش پای‌تان وجود دارد؛ یا به گروه‌های آدم‌خوار ساکن جزیره تحویل داده می‌شوید یا این‌که با ما همکاری می‌کنید"ولی این‌که یکی از آنها – کسی مثل بهمن فرمان‌آرا – این تصمیم من را شکلی از «خوش‌خدمتی» بخواند، زشت، پرت و غیرمنصفانه است. آنگاه باید کار را کنار گذاشت و وقت را برای نوشتن این سطور تلف کرد. بهمن فرمان‌آرا برای چندمین بار ثابت کرده که قادر به تفکیک اختلافات شخصی از قضاوت‌های کلان هنری و اخلاقی نیست و این، برای هنرمندی در آستانه ۷۰ سالگی هم حیرت‌آور است و هم بی‌اندازه رقت‌انگیز.»

قر ریز چهارم؛ تطهیر قتل‌های زنجیره‌ای یا تمسخر اعتراض سینماگران؟!

مانی حقیقی فیلمی به نام «خوک» را در کارنامه‌اش ثبت کرده و روایت آن، زندگی کارگردانی به نام «حسن کسمایی» را دنبال می‌کند که از سوی وزارت ارشاد ممنوع‌الکار شده است. از سوی دیگر هنرپیشه مورد علاقه‌اش قرار است در فیلم کارگردان دیگری با نام سهراب سعیدی (علی مصفا) بازی کند و او از این قضیه بسیار عصبانی است.

در طرف دیگر ماجرا یک قاتل زنجیره‌ای اقدام به کشتن کارگردان‌های مطرحی همچون ابراهیم حاتمی‌کیا، رخشان بنی‌اعتماد، سعید نعمت‌ا... و مانی حقیقی کرده است.

در مراسم ختم مانی حقیقی، مخاطب متوجه می‌شود که این ممنوع‌الکاری بهانه است و حتی فریده جزایزی، تهیه‌کننده حسن به او پیشنهاد کار می‌دهد.

در طول فیلم خوک، مولف موقعیت حسن و عقاید او را به صورت مرتب هجو می‌کند.

در سکانسی خاص که تهیه‌کننده و کسمایی راهی بهشت‌زهرا می‌شوند، مولف رویکردهای اعتراضی کسمایی را رسما به سخره می‌گیرد.
تهیه‌کننده می‌گوید: چرا از خانه تنها بیرون آمدی؟
 کسمایی پاسخ می‌دهد: با گلی می‌آمدم، سرم را نمی‌بریدند؟
جزایری: اوضاع داره جدی خراب می‌شود؟
کسمایی: دیگه خراب‌تر از این؟ بیاییند سر همه را ببرند، راحت شویم از این وضعیت.
جزایزی: نگو این حرف‌ها را، بگذار آب‌ها که از آسیاب افتاد، مجوز کارت را می‌گیریم.
کسمایی: مجوز چی ... کله حقیقی را بریدند، انداختند توی جوی آب، آب از آب تکان نخورد. من دنبال مجوز باشم؟!
جزایزی: الان نباید بکشیم کنار، الان نباید ناامید شویم.
کسمایی: الان شما هم باید بکشید کنار. اعتراض یعنی اینکه من دیگه فیلم نمی‌سازم، یعنی همه بنشینیم. کله بدون بدن همکارمان را دفن کنیم، بلند شویم و بعد از آن برویم فیلمبرداری؟! که صدا دوربین و فلان درسته واقعا....

"جشنواره مانند آبرو و غیرت فیلمسازان است، باید از آن نگهداری کرد و بهترین راه برای نگهداری از آن این است که با وجود همه مشکل‌ها و اختلاف‌ها، حضور فعال و دائمی در آن داشته باشیم".
حسن این حرف‌ها را به جزایزی به این دلیل می‌گوید که تصور می‌کند بازیگر موردعلاقه‌اش را بزودی از دست خواهد داد.
در ادامه فیلم می‌بینیم کسمایی ظاهرا عزادار، پس از دفن پیکر مانی حقیقی (در محتوای فیلم) با لباسی غیرمتعارف به مهمانی شبانه می‌رود و تا می‌تواند مشروب می‌نوشد. درواقع حقیقی در مقام کارگردان، تصویری ابزورد اما نزدیک به واقعیت از شیوه اعتراض مرسوم در میان سینماگران را تصویر می‌کند و تلاش می‌کند دوگانه‌سوزی سیاسی آنان را به چالش بکشد.

خوک، روند‌های اعتراضی سینماگران و سلبریتی‌ها را به سخره می‌گیرد و محتوای ارائه‌شده در خوک، فوق‌العاده‌ترین نمونه و مصداق کارویژه قِر ریز است.
نهایت هنرنمایی موزون سیستماتیک حقیقی در خوک بروز پیدا می‌کند و او در این فیلم نشان می‌دهد حتی اگر قتل‌های زنجیره‌ای میان فیلمسازان ادامه پیدا کند، فرصت‌طلبانی نظیر کسمایی به دنبال موقعیت فردی و مطرح شدن بیشتر هستند و هرگونه اعتراض در میان سینماگران، حتی به قتل همکاران‌شان بیشتر جنبه نمایشی دارد.

قر ریز با زیرپاکشی از فرهادی

با این توصیفات، آنتونی به عمق چشمان مارک می‌‍‌نگرد. عمق چشمان آنتونی به چشمان حسن کسمایی فیلم خوک شباهت دارد. باله سینمایی حقیقی مثل انتخاب‌های هنری او در طول سال‌های اخیر است، آن‌قدر ظرافت دارد که حرکات موزون همسر سابق محمدکریم ارباب هم نداشت. در بزنگاه رخدادهای ماه‌های اخیر، زمانی که فرهادی به پشتوانه دو اسکار بین‌المللی‌اش در عرصه بین‌الملل تلاش می‌کرد تبدیل به یکی از رهبران رخدادهای اخیر شود، مانی حقیقی بازهم مثل مارک، خوش درخشید و طی مصاحبه‌ای با نیویورکر درباره سرقت‌ ایده‌هایش توسط فرهادی گفت‌وگو کرد و این کارگردان دو اسکاری عملا خاموش شد.

با این حال، روایت مارک و آنتونی و دستگیرشدنشان توسط دزدان دریایی یک قیاس مع‌الفارغ دراین متن است.

ساختاری که امروز کارگردان فیلم خوک بدان اعتراض می‌کند، شبیه دزدان دریایی نیست اما سوابق او نشان می‌دهد حتی اگر نوازنده‌ای در کار نباشد، او خوب می‌رقصد.

حقیقی در گذشته با هنری‌ترین ابزار ممکن سینما در متن و فرامتن در جشن‌های ما رقصیده و جزئی‌ترین حرکات موزون را در پسا ۸۸ ملتهب، انتخابات داغ ۹۲ و محتوای آثارش مثل خوک به نمایش گذاشته و اعلان تحریم جشنواره یک ژست اجتماعی- فرهنگی فرصت‌طلبانه یا یک بازی عمیق امنیتی است.

منابع خبر

اخبار مرتبط

جام جم - ۱۷ شهریور ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۳۰ آذر ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۹ دی ۱۴۰۱