جامعهشناسی و مسائل محیط زیست − معرفی کتاب
«جامعهشناسیِ محیطی»، که در ایران گاهی «جامعهشناسیِ زیستمحیطی» یا «جامعهشناسیِ محیط زیست» نیز خوانده میشود، نُوپَهنهای در پژوهشِ جامعهشناختی است که در اواخر دههی هفتاد میلادی کم کم در واکنش به جنبشهای زیستمحیطی پا گرفت. پژوهشگران در این حوزه برهمکنشها میان جوامع و محیط طبیعی را به بوتهی پژوهش میگیرند.
با اینکه پژوهشها در این رشتهی نوپدید در جامعهشناسی ادامه دارد، هنوز هم بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان معتقدند که جامعهشناسی به مسائل زیستمحیطی اعتنای کافی ندارد. این نقد بهویژه از این رو طرح میشود که یکی از بحثهای کانونی در این رشته نابرابری است و مسائل زیستمحیطی هم بهنوبهی خود به نابرابریها دامن میزنند. وقتی در نظر بگیریم که دانش جامعهشناسی بر موضوعاتی چون طبقات اجتماعی، نژاد، جنسیت، و نهادها و شبکههای اجتماعی متمرکز است آنگاه به نظرمان عجیب و پرسشانگیز خواهد بود که جامعهشناسیِ محیطی هنوز در آغازِ راه است.
Ad placeholder
کتابی درباره لزوم پرداختن به مسائل زیستمحیطی از زاویه جامعهشناختی
کتابِ “جامعهشناسی سیارهی زمین را نجات میدهد” که بهتازگی در انتشارات راتلج منتشر شده یکی از تازهترین آثار در این پهنه است. همراه با منتقدانی که میگویند جامعهشناسی به محیط زیست توجه کافی ندارد، نویسنده نیز در این کتاب استدلال میکند که نگرانیهای زیستمحیطی باید جایگاهی کانونی در جامعهشناسی داشته باشند و این اثر را نیز به همین هدف نوشته است.
Thomas Macias: Sociology Saves the Planet."این نقد بهویژه از این رو طرح میشود که یکی از بحثهای کانونی در این رشته نابرابری است و مسائل زیستمحیطی هم بهنوبهی خود به نابرابریها دامن میزنند"An Introduction to Socioecological Thinking and Practice. Routledge 2022Thomas Macias: Sociology Saves the Planet. An Introduction to Socioecological Thinking and Practice. Routledge ۲۰۲۲
چنانکه نویسنده نشان میدهد، جامعهشناسیِ مدرن از همان آغاز چونان رشتهای جداگانه برای مطالعهی روابط و سامانههای اجتماعی و در تمایز با روابط در جهان طبیعت پا نگرفت بلکه در آغاز حتا پیوندهایی با نگرش به طبیعت و محیط زیست داشته است. جامعهشناسی در اواخر سدهی نوزدهم میلادی پا گرفت و میتوان گفت درواقع کار چارلز داروین در زمینهی زیستشناسی بود که جامعهشناسی را به دنبال آورد.
داروین در کتابِ «خاستگاه گونهها» که به سال ۱۸۵۹ نوشت نشان داد که گونههای زیستی در چه شیوههایی در طول زمان خود را اندک اندک با تغییرات در زیستبومها انطباق میدهند. بر طبقِ این نظریه که به نظریهی فرگشت نامدار شد، برای روندهای زیستی هیچ نیازی به هیچ نیرویی فراطبیعی یا آگاهانه نیست و آنچه در این روندها دخیل است چیزی نیست جز ویژگیهای گونهها و مزیتهایی برای انطباقپذیری که در هر زیسببومی برخی گونهها بر برخی دیگر دارند. کمی پس از انتشار کتاب داروین بود که هربرت اسپنسر نظریهی فرگشت را برای جوامع انسانی به کار بست و «داروینباوریِ اجتماعی» را پایهگذاری کرد و اصطلاح «بقای اصلح» را درمورد جوامع انسانی به کار گرفت.
به همین سان نویسنده معتقد است در برخی دیگر از مکاتب جامعهشناختی پس از اسپنسر نیز هیچ مرز سفتوسختی میان جامعهشناسی و جهان طبیعت کشیده نمیشود بلکه همیشه پیوندی با طبیعت میتوان یافت، خواه در دیدگاه کارل مارکس که میخواهد از اندیشهی داروینیِ بخور-یا-خورده-شو فراتر رود و آن نظمی اجتماعی که بر این پایه ساخته شده را به هم بزند؛ خواه در اندیشهی امیل دوکیم که، با الهام از الگوهای همزیستی در طبیعت، انگارهی «همبستگیِ ارگانیک» را طرح میکند؛ و خواه حتا در دیدگاه ماکس وبر که، با نظر به تفاوتهای انسان با دیگر موجودات طبیعی، میخواهد از همبستگیِ ارگانیک فراتر رَوَد.
بدینسان رشتهی جامعهشناسی در آغاز در تقابل با درکی از روابط با جهان طبیعت پا نگرفت و چنین نبود که بنیانگذارانِ این رشته بخواهند پهنهای جداگانه که فقط از روابطِ میان انسانها برساخته شده را موضوعِ دانشی جداگانه بهنام جامعهشناسی کنند. با این روی اما نویسنده معتقد است جامعهشناسی کم کم خودش را از هرچیزی که ربطی به جهان طبیعت داشت جدا کرد. برای نمونه، تالکوت پارسونز جامعهشناس آمریکایی در نیمهی سدهی بیستم طرحی انتزاعی و بسیار پیچیده از روابط انسانی و سامانههای اجتماعی ارائه میدهد و از آن طریق ساختارهای اجتماعی را تقریباً بیهیچ نگاهی به جهان طبیعت تبیین میکند.
سپس در دههی شصت میلادی، زمانی که کم کم آگاهیِ زیستمحیطی پا میگیرد، اندک اندک زمینهای فراهم میشود تا نگاه جامعهشناسان نیز در این باره عوض شود.
"جامعهشناسی در اواخر سدهی نوزدهم میلادی پا گرفت و میتوان گفت درواقع کار چارلز داروین در زمینهی زیستشناسی بود که جامعهشناسی را به دنبال آورد"در این کتاب نویسنده سیرِ تناوریِ جامعهشناسی را از این لحاظ بهطور مفصل بازگو میکند و نشان میدهد که هنوز هم نگرش زیستمحیطی در جامعهشناسی جایگاهی کانونی نیافته و در این زمینه منابع به اندازهی کافی وجود ندارد. به نظر نویسنده بهویژه کمبودِ نوشتههایی که دیباچه یا درآمدی به این موضوع باشند احساس میشود. از همین رو در این کتاب نیز او خواسته است درآمدی به جامعهشناسیِ محیطی فراهم آورد.
Ad placeholder
در این کتاب در هر یک از فصلها بر انگارهای بنیادین در جامعهشناسی تمرکز میشود و مسائل محیط زیستی با نظر به آن انگاره طرح میشود. در یک فصل انگارهی «عقلانیت» در کانون بحث جای دارد، انگارهای که در اندیشهی ماکس وبر جایگاهی کانونی دارد (او با این انگاره میخواست نشان دهد که چه چیز زندگی در دوران سرمایهسالاری را ویژه کرده است). در فصلی دیگر انگارهی «چندپیوندی»(multiplexity) در کانون بحث جای دارد، انگارهای که با بحث شبکههای اجتماعی ارتباط دارد و ریشه در بحث یکپارچهسازیِ اجتماعی در دیدگاه امیل دورکیم دارد.
یک فصل هم متمرکز شده بر انگارهی «باخودبیگانهسازی» (alienation)، انگارهای که کارل مارکس به کار گرفت تا به بیگانگیِ کارگران با کاری که انجام میدهند و با کالایی که تولید میکنند اشاره کند. انگارهی «همسانگرایی» (homophily) نیز در فصلی جداگانه در کانون بحث جای گرفته است؛ به نظر نویسنده این انگاره ربطی مهم با موضوع «نابرابریِ اجتماعی» دارد. بر همین منوال، انگارههای «عدالت زیستمحیطی»، «تغییر اجتماعی»، «جامعهپذیری»، و «ادراک ریسک» هریک در فصلی جداگانه در کانون بحث جای گرفتهاند. نویسنده میکوشد در پیرامون هریک از این انگارهها نگرشی بومجامعهشناختی را بپروراند و سرانجام در فصل پایانی پنج راهبرد را برای تغییرهایی بومجامعهشناختی در درازمدت پیشنهاد میکند. این کتاب از آنجا که دیباچه یا درآمدی به جامعهشناسیِ محیطی است به کارِ طیف گستردهای از خوانندگانی میآید که به حوزههای جامعهشناسی و محیط زیست علاقهمند هستند.
حتا مخاطب عام که آشنا و علاقهمند به بحثهای جامعهشناسی است نیز این کتاب را خواندنی و آموزنده خواهد یافت.
Ad placeholder
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران