چرا ذکر مصائب امیرالمؤمنین(ع) و امام‌حسین(ع) نشاط‌آور است؟

چرا ذکر مصائب امیرالمؤمنین(ع) و امام‌حسین(ع) نشاط‌آور است؟
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۶ فروردین ۱۴۰۲

به گزارش خبرنگار مهر، حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در سحرهای ماه مبارک رمضان با حضور در برنامه «ماه من» که به‌طور مستقیم از شبکه سه پخش می‌شود دربارۀ تلقی‌های ناصواب از دین و آثار تحریف دین به گفتگو می‌پردازد. در ادامه گزیده‌ای از دومین جلسه این مبحث را می‌خوانید:

ماه رمضان ماه جشن و عید است چون ارتباط عمیق با دین، نشاط‌آور است

در روایات فرموده‌اند: دین، سرور است. «الدِّینُ حُبُورٌ» (غررالحکم/۷۶۲) دین یک هیجان و شادی و نشاطی همراه خودش دارد. آدم دین‌دار وقتی ارتباطش با دین، یک ارتباط عمیق باشد، همیشه نشاط دارد و هیچ چیزی او را اندوهگین نمی‌کند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: مومن دائماً نشاط دارد «دَائِماً نَشَاطُه» (کافی، ج۲، ص۲۳۰)

همین یک دلیل می‌شود برای اینکه چرا ماه رمضان، این عید ما و جشن ما را مضاعف کرده است.

"در ادامه گزیده‌ای از دومین جلسه این مبحث را می‌خوانید: ماه رمضان ماه جشن و عید است چون ارتباط عمیق با دین، نشاط‌آور استدر روایات فرموده‌اند: دین، سرور است"مطمئن هستم در این سال و سال‌های بعد، مردم ما تجربه‌ای از ترکیب رمضان و نوروز پیدا می‌کنند که بعد از اینکه رمضان از نوروز عبور کرد، دلشان تنگ می‌شود برای ماه رمضانی که در ایام نوروز بوده است. به‌دلیل اینکه دین واقعاً نشاط‌آور است و ارتباط عمیق با دین به ما نشاط می‌دهد.

چرا ذکر مصائب امیرالمؤمنین(ع) و امام‌حسین(ع) نشاط‌آور است؟

از این مقدمه می‌خواهم برای بحث خودمان استفاده کنم و عرض کنم که ما گاهی روضۀ امام‌حسین(ع) می‌خوانیم یا از غربت امیرالمؤمنین(ع) حرف می‌زنیم، ولی یادمان باشد که این یک حزن بی‌فرح و بی‌نشاط نیست، چون ما داریم از شخصیت‌های بزرگی یاد می‌کنیم که چند دلیل برای شاد بودن به آنها داریم:

اولاً افتخار می‌کنیم که با چنین شخصیت‌های بزرگی ارتباط داریم، داشتن چنین شخصیت‌هایی در تاریخ هر قوم و ملتی مایۀ سرافرازی است، اگر مردم ما به ابالفضل‌ العباس این‌قدر افتخار نمی‌کردند، این‌قدر برایش سینه نمی‌زدند و گریه نمی‌کردند. همان حرفی که حضرت زینب(س) فرمود: «ما رأیت الا جمیلاً» همۀ گریه‌کن‌ها همین حس را دارند. آن‌وقت پیروزی‌ها را در متن آن‌همه گرفتاری خواهیم دید، و اگر کسی اینها را ببیند، خواهد گفت که امیرالمؤمنین(ع) چه سیاست‌مدار بسیار بزرگی بود، بی‌فریب و بی‌زور گفتن ولی بسیار پیچیده و دقیق! درحالی‌که در زمان امیرالمؤمنین(ع) خیلی‌ها به ایشان می‌گفتند: «یا علی، تو سیاست بلد نیستی!»

چرا برخی با مطالعۀ کتاب توصیه‌شدۀ شهید سلیمانی، بی‌طاقت می‌شوند؟

در همین کتاب الغارات-که سردار سلیمانی توصیه می‌کردند این کتاب را بخوانید- مطالبی دربارۀ امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد که بعضی‌ها با خواندن این مطالب، گفتند: «ما نمی‌توانیم این کتاب را تحمل کنیم چون نشان می‌دهد که امیرالمؤمنین(ع) سیاست به خرج ندادند و خیلی ساده موقعیت‌ها را از دست دادند.» درحالی‌که سیاست دقیقاً همان چیزی است که امیرالمؤمنین(ع) اجرا کرد! ما باید به این برسیم که چطور شما بدون اینکه منافقین را رسوا کنید، بدون اینکه به کسی زور بگویید یا چیزی را به مردم تحمیل کنید، حقیقت دین را سالم از دل تاریک تاریخ عبور دادید و به نسل‌های بعدی رساندید.

این یک هوشمندی خاصی می‌خواهد که انسان در دل مصائب و مظلومیت‌ها آن سیاست‌ورزی و هوشمندی فوق‌العادۀ امیرالمؤمنین(ع) را در متن ببیند. وقتی بعضی‌ها دربارۀ رسول‌خدا(ص) گفتند که ایشان ساده‌لوح و زودباور هستند، خداوند فرمود: اگر پیامبر(ص) این‌گونه هست برای شما بهتر است «قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» (توبه، ۶۱) این یعنی شما نمی‌فهمید که این چه سیاست‌ورزی کریمانه و با احترام به انسان‌ها و رسانندۀ به هدف مطلوب است.

برخی از منتظران، بعد از ظهور از امام‌زمان(ع) فاصله می‌گیرند چون توقع دارند ایشان هم مظلوم باشد!

اگر ما در این فضا بحث‌هایی می‌کنیم که گاهی به غربت و مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) اشاره می‌کنیم یا به دشمنی‌هایی که با دین صورت می‌گیرد اشاره می‌کنیم، نگاه ما به این مسائل این‌گونه نیست که شکستی در کار بوده است، هرچند دوست نداریم کسی کوچک‌ترین بی‌اعتنایی و توهینی به امیرالمؤمنین(ع) کرده باشد.

ما باید در آینده آماده باشیم برای پذیرایی از امام مقتدر، چون امام زمان(ع) دیگر یک امام مظلوم نخواهند بود، بلکه مقتدر خواهند بود، امیرالمؤمنین(ع) مظلوم مقتدر بودند.

باید به وجه اقتدار و پیروزی امیرالمؤمنین(ع) توجه کنیم. بعضی‌ها هستند که بعد از ظهور حضرت، از امام زمان(ع) فاصله می‌گیرند، درحالی‌که قبلاً منتظر ایشان بودند، چون برداشت‌ آنها از امام، یک فرد مظلوم است، یعنی آن وجه اقتداری امام را باید همین الان در متن مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) هم ببینیم.

در روز عاشورا وقتی داریم روضه می‌خوانیم، ضمن عزاداری برای امام حسین(ع) اقتدار و نشاط هم تهِ دل ما هست، امام حسین(ع) وقتی که توانست اسلام را با خون خودش نگه دارد، این درواقع یک پیروزی است. پس مراقب باشیم که یک وقت فضای ماه رمضان و اساساً فضای گفتگوهای تاریخی ما غم‌آلود به معنایی که عوام نگاه می‌کنند، نباشد.

برای آشنایی عمیق با دین، کتاب «نقش ائمه در احیاء دین» علامه عسکری را بخوانید

حالا به سراغ موضوع اصلی بحث‌ برویم؛ همان‌طور که جلسه قبل عرض کردیم، مأموریت امیرالمؤمنین(ع) حفظ دین از تحریف بود، دربارۀ ابعاد این موضوع خیلی باید بحث کرد. از مؤمنین می‌خواهم کتاب «نقش ائمه در احیای دین» نوشتۀ علامه سید مرتضی عسکری(ره) را که یک دورۀ دو جلدی است، حتماً بخوانند تا اصلاً شیوۀ عمیق خواندن تاریخ را ببینند، شیوۀ با قرآن سراغ تحلیل تاریخ رفتن را ببینند، شیوۀ تاریخی نگاه کردن به قرآن را ببینند، طرز نگاهی که در این کتاب هست، نگرش ما را به تاریخ اسلام، عوض می‌کند. علامه عسکری، دو ویژگی را با هم دارد، ایشان، هم متتبع است، هم تحلیل‌گر هستند.

"آدم دین‌دار وقتی ارتباطش با دین، یک ارتباط عمیق باشد، همیشه نشاط دارد و هیچ چیزی او را اندوهگین نمی‌کند"معمولاً افراد یا متتبع هستند یا تحلیل‌گر هستند، ولی ایشان هر دو ویژگی را دارد.

آیت‌الله جاودان هم برای کتاب ایشان یک مقدمه‌ای زدند که مقدمۀ بسیار مفیدی هست. بنده همیشه این پیشنهاد را دارم؛ هر کسی که می‌گوید «می‌خواهم دین را بشناسم» پیشنهاد بنده این است که قرآن و تاریخ را بیشتر بخواند و برای تاریخ هم اولین کتابی که معرفی می‌کنم همین کتاب «نقش ائمه در احیای دین» است.

اولین اقدامی که امیرالمؤمنین(ع) در مقابله با تحریف دین انجام دادند، جمع‌آوری قرآن بود

در این کتاب هم کاملاً واضح است؛ اولین اقدامی که امیرالمؤمنین(ع) در مقابله با تحریف دین انجام دادند، جمع‌آوری قرآن بود. وقتی قرآن توسط امیرالمؤمنین(ع) جمع‌آوری شد و ما یک قرآن صحیح داریم، دیگر کسی نمی‌تواند یک قرآن غلط و تحریف شده را چاپ کند و بین مردم پخش کند.

امیرالمؤمنین(ع) اساساً خودشان را این‌گونه خطاب می‌کنند و می‌فرمایند: «أَنَا مُحْیِی اَلسُّنَّةِ وَ مُمِیتُ اَلْبِدْعَةِ» (عیون‌الحکم، ج۱، ص۱۶۷) من احیاکنندۀ سنت پیامبر-که حقیقت دین است- و از بین‌برندۀ بدعت هستم.

این روایت را بگذارید در کنار آن سخنرانی‌ای که حضرت بعد از صفین داشتند و در آن سخنرانی خطاب به دوستان خودشان حدود ۲۸ تا ۳۰ مورد از بدعت‌هایی را که در دین گذاشته شده بود، بیان کردند و فرمودند که من نتوانستم اینها را تغییر بدهم! ایشان فرمودند که اگر این کار را می‌کردم، همین تعداد هم مرا کمک نمی‌کردند.

پس درگیری بسیار جدی بود! امیرالمؤمنین(ع) از آن‌طرف باید قرآن را حفظ می‌کرد و از این طرف، احیاکنندۀ سنت‌های پیامبر(ص) بود. امامان دیگر ما اگرچه غریب بودند، ولی حضور آنها به عنوان تولیدکننده و توزیع‌کنندۀ معارف دینی در همان دوران غربت، موجب می‌شد که بقیۀ حرف‌ها زیاد نامربوط نباشد و زیاد به جای دیگر نرود و الا شاید الان مثلاً طواف کعبه به شکل دیگری انجام می‌شد و بسیاری از اتفاقات غلط هم می‌توانست رخ بدهد.

عملیات تحریف دین در قرآن چگونه توضیح داده شده است؟

آن مسائلی که ائمۀ هدی(ع) اقدام کردند و جلوگیری کردند، فوق‌العاده است، ولی ما دست از داستان تحریف دین بر نمی‌داریم، می‌خواهیم به موضوع تحریف دین بپردازیم و انگیزه‌ها و ابعاد آن را ببینیم. در این جلسه هم چند آیه قرآن را می‌خوانیم دربارۀ اینکه عملیات تحریف دین در قرآن چگونه توضیح داده شده است.

بنده می‌خواهم در قرآن کریم، مقدار توجه خدا به جریان تحریف دین و تغییر دادن دین را نشان بدهم.

می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَی مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (بقره، ۱۵۹) کسانی که حرف‌های خدا را کتمان می‌کنند بعد از اینکه ما برای هدایت مردم بیان کردیم، آنها را خدا و تمام لعن‌کنندگان نیز لعن می‌کنند.

منع احادیث پیامبر(ص) یکی از مصادیق تحریف دین است/ ریشۀ عدم همراهی مردم کوفه با امیرالمؤمنین(ع) چه بود؟

یکی از موارد تحریف دین-که در جلسه قبل بیان شد- این بود که معنای کلمات خدا را عوض می‌کنند، ولی در این آیه می‌فرماید که بخشی از حرف‌های خدا را پنهان می‌کنند. بعد از رسول‌خدا(ص) تا سالیان طولانی(ده‌ها سال) بیان احادیث پیامبر(ص) ممنوع بود. «عبدالله بن مسعود» را زدند و پهلوی او را شکستند به حدی که او گفت من را مخفیانه به خاک بسپارید و کسانی که منع حدیث پیامبر(ص) می‌کنند بر سر خاک من حاضر نشوند. همچنین ابوذر را تبعید کردند، او را کتک زدند برای اینکه «قال رسول‌الله» می‌گفت و برای اینکه آیات قرآن را تفسیر می‌کرد و معاویه نمی‌پسندید.

ابوموسی اشعری و مردم کوفه چرا این‌گونه در مقابل امیرالمؤمنین(ع) ایستادند، درحالی‌که بیشتر آنها رزمنده بودند و اهل یمن بودند، و طبیعتاً باید خوب می‌ایستادند و مبارزه می‌کردند. چون اینها سال‌های طولانی فقط با قرائت قرآن و بدون شنیدن احادیث پیامبر(ص) تربیت شده بودند.

بعد از پیامبر(ص)، فرهنگی ایجاد کردند که مردم در دین، عمیق نشوند و عقلانی برخورد نکنند

یک نفر از باب کنجکاوی، ترجمه یا تفسیر یک آیه‌ای را پرسید، اتفاقاً آن آیه سیاسی هم نبود، ولی این‌قدر زندانش کردند، این‌قدر او را کتک زدند و شکنجه‌اش کردند که او می‌گفت: من اصلاً منصرف شدم، دیگر نمی‌خواهم ترجمۀ آن آیه قرآن را بدانم، دست از سرِ من بردارید...

"امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: مومن دائماً نشاط دارد «دَائِماً نَشَاطُه» (کافی، ج۲، ص۲۳۰)همین یک دلیل می‌شود برای اینکه چرا ماه رمضان، این عید ما و جشن ما را مضاعف کرده است"آنها می‌خواستند یک فرهنگی را ایجاد کنند که «عمیق نشوید، عقلانی با دین برخورد نکنید» انواع کتمان را داریم، از سوزاندن احادیث پیامبر(ص) تا منع بیان احادیث و...

ممنوعیت حدیث تا سال‌ها برقرار بود، از زمان امام باقر(ع) کم‌کم این منع حدیث برطرف شد و یک فرصتی برای امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پیش آمد. الان بسیاری از احادیثی که می‌گوییم برای پیامبر(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) هست، اینها را امام صادق(ع) بیان کرده‌اند. حتی در زمان رسول‌خدا(ص) یک فردی داشت سخنان پیامبر(ص) را یادداشت می‌کرد، یک کسی آمد او را نهی کرد و گفت که ننویس! آن فرد می‌گوید: من از ترس فلانی، دیگر احادیث پیامبر(ص) را ننوشتم.

اقدامات اهل‌بیت(ع) در دوران غربت، برای جلوگیری از تحریف دین و حفظ اصل دین بود

عملیات گسترده‌ای برای تحریف دین صورت گرفت و اهل‌بیت(ع) مظلومانه در مقابل این عملیات مقاومت کردند. برداشت بعضی‌ها این است که مقاومت اهل‌بیت(ع) سیاسی نبوده است درحالی‌که سیاست یکی از اجزای دین بود و سیاست و ولایت رکن اصلی دین هم بوده است. ولی اهل‌بیت(ع) هرموقع از عرصۀ سیاست به ظاهر کنار می‌نشستند، نمی‌خواستند جان خودشان را حفظ کنند بلکه می‌خواستند دین را از تحریف حفظ کنند.

وقتی حضرت زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) گِله می‌کنند که ببین اوضاع چگونه شده است، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: آیا می‌خواهید این اذان بالای مأذنه باشد یا نه؟ اگر من قیام کنم این باقی نمی‌ماند...

پس اینها عقب‌نشینی نبوده است، بلکه اهل‌بیت(ع) می‌خواستند اصل دین را حفظ کنند.

جعل احادیث پیامبر(ص) یک نمونۀ دیگر از تحریف دین است/ کتاب سلمان رشدی ملعون بر اساس همین‌ها درست شد

یک نمونه دیگر از تحریف دین را عرض کنم. قرآن می‌فرماید: «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» (بقره، ۷۹) با دست خودشان یک چیزی را می‌نویسند و بعد می‌گویند که این از طرف خداوند است! دربارۀ احادیث نبوی هم همین‌طور است. احادیثی را به پیغمبر نسبت دادند که هر کسی این احادیث را کنار هم بگذارد، واقعاً شخصیت پیامبر(ص) را تمسخر خواهد کرد چون یک شخص عادی هم این‌طوری رفتار نمی‌کند. کتاب سلمان رشدی ملعون که می‌خواست به پیامبر(ص) توهین کند، بر اساس همین‌ها درست شد.

اینکه یک چیزی را به دین نسبت می‌دهند، یکی از موارد تحریف دین است. بحث ما کجا سخت خواهد شد؟ آنجایی که این حرف‌ها را در زمان خودمان جستجو کنیم و مصادیقش را پیدا کنیم.

چرا خداوند تحریف‌کنندگان دین را نمی‌بخشد؟

اجازه بدهید بقیه موارد مربوط به تحریف دین را نگویم، و به سراغ انگیزه‌های تحریف دین بروم.

"مطمئن هستم در این سال و سال‌های بعد، مردم ما تجربه‌ای از ترکیب رمضان و نوروز پیدا می‌کنند که بعد از اینکه رمضان از نوروز عبور کرد، دلشان تنگ می‌شود برای ماه رمضانی که در ایام نوروز بوده است"یک روایتی هست که می‌فرماید: چرا کسانی که دین را تحریف می‌کنند، خدا آنها را نمی‌بخشد؟ برای اینکه اینها بعد از اینکه دین را تحریف می‌کنند، یک علاقۀ خاصی به آن دین تحریف‌شده پیدا می‌کنند. این علاقه اجازه نمی‌دهد که اینها هرگز از این وضعیت خارج بشوند.

آن‌وقت شما علت آن دشمنی‌های شدید و سنگین با شخصیت امیرالمؤمنین(ع) را ببینید. در روایت می‌فرماید: هر کسی بدعتی در دین بگذارد و به نوعی در تحریف دین مشارکت کند، یک خشوعی در نماز پیدا می‌کند که به ظاهر از نماز بیشتر لذت می‌برد. (مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَةٍ خَلَّاهُ‌ الشَّیْطَانُ‌ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَی عَلَیْهِ الْخُشُوعَ وَ الْبُکَاءَ؛ النوادر، ۶۹(آدم وقتی این روایت را می‌بیند، وقتی حال خوشی در نماز پیدا کرد، به خودش شک می‌کند و می‌گوید که نکند من یک اشتباهی کرده‌ام...

ماجرای بدعت و تحریف دین، ماجرای ساده‌ای نیست که قرآن می‌فرماید: «وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» هرکسی می‌تواند باید اینها را لعنت کند که یک حرفی از حرف‌های خدا را پنهان می‌کنند.

چرا جوانان نباید موضوع مهم‌ترین قسم خداوند در قرآن را بدانند؟

در یک آیه‌ای خداوند به خودش قسم می‌خورد و می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» (نساء، ۶۵) شاید این مهم‌ترین قسم قرآن باشد که خداوند دیگر به عصر و به قلم و به موارد دیگر قسم نمی‌خورد، حتی به جان پیامبر(ص) هم قسم نمی‌خورد بلکه به خودش قسم می‌خورد.

حالا موضوع این آیه چیست؟ می‌فرماید: ای پیامبر، به خدای تو سوگند که ایمان ندارند کسانی که تو امری بکنی و آنها تهِ دلشان یک‌ذره احساس سختی بکنند.

وقتی بنده این مطلب را در یک محفلی عرض کردم، یک دانشجو بلند شد و با ناراحتی به ما بد و بیراه گفت که «چرا من با وجود اینکه مذهبی هستم، ولی به این سن و سال رسیده‌ام و هنوز نباید فهمیده باشم که مهم‌ترین قسم قرآن دربارۀ چیست؟» او حرف درستی می‌زد، البته ما قصد نداشتیم این را کتمان کنیم، ولی نکته‌اش این است که آیات برجسته و ضروری‌تر باید بیشتر روی دست گرفته بشود.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط

کلمه - ۹ شهریور ۱۳۹۹
خبر آنلاین - ۲۵ مهر ۱۳۹۹
خبرگزاری مهر - ۲۱ مرداد ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
خبرگزاری دانشجو - ۱۲ دی ۱۴۰۰