زندگی، جنگ و مقاومت/ چهره‌هایی که صدای رسای مقاومت فلسطین شدند

زندگی، جنگ و مقاومت/ چهره‌هایی که صدای رسای مقاومت فلسطین شدند
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۱ خرداد ۱۴۰۰



خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه- فاطمه ترکاشوند: فلسطین فقط در خاک خودش اشغال‌شده و مهجور نماند. فلسطینی که پس از نیم‌قرن تحویل افکار عمومی جهان شد به سختی توانسته از زیر فشار سنگین بایکوت رسانه‌های جریان اصلی جهان جان سالم به در ببرد. ۷۰ سال از روز نکبت می‌گذرد و حالا آن قدر تسخیر شده‌ایم که حتی اگر یک چهره سرشناس هم بخواهد از حق فلسطینیان حرف بزند، با برچسب «ضدیهود» او را به حاشیه می‌رانند و تحت فشار قرار می‌دهند و ساکتش می‌کنند.

اما شبکه‌های اجتماعی شاید حتی خلاف میل گردانندگان‌شان، تبدیل به بسترهایی مساعد برای خبرنگاران مستقل شده‌اند. خبرنگارانی که از داخل مرزهای فلسطین اشغالی، گزارش‌های به‌روز و مستقیم و شفاف درباره ظلم‌ها و تجاوزها و کشتارهای صهیونیست‌ها منتشر می‌کنند و به مراتب از رسانه‌های رقیب خود قدرتمندتر شده‌اند. در روزهای اخیر هم اوج‌گیری تنش‌ها در برخی مناطق چون شیخ جراح و غزه، این خبرنگاران را بیشتر در مرکز توجه مخاطبان عام از سراسر جهان قرار داده است.

"خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه- فاطمه ترکاشوند: فلسطین فقط در خاک خودش اشغال‌شده و مهجور نماند"به همین مناسبت برخی از این چهره‌های خبری پربازدید را در شبکه‌های اجتماعی که خود رسانه‌هایی مستقل بودند را معرفی خواهیم کرد.

مونا الکرد / جراح محله شیخ جراح

۹۱۰ هزار دنبال‌کننده دارد و خودش را هم با رده شغلی ژورنالیست در صفحه اینستاگرامش معرفی کرده است. اما گزارش‌های حرفه‌ای و لحظه به لحظه‌اش در موقعیت‌های بحرانی در خاک فلسطین اشغالی بیشتر و بهتر نشان می‌دهند که او یک خبرنگار حرفه‌ای است. دختری زاده همین منطقه جنجالی شیخ جراح در ۴ کیلومتری مسجدالاقصی که حالا مدتی است درگیری‌ها بین فلسطینیان مقیم بیت‌المقدس با صهیونیست‌های اورشلیم‌نشین بر سر آن بالا گرفته است.

پیش از این اما مونا یک شهروند معمولی است. می‌رود کنار زمین فوتبال منطقه‌اش می‌نشیند و تیمش را تشویق می‌کند؛ می‌رود کارتینگ و پشت ماشین می‌نشیند و چند دوری دست‌فرمانش را تست می‌کند؛ به مسجد محله خودشان که از قضا مسجدالاقصی، مهم‌ترین و قدیمی‌ترین مسجد جهان اسلام هم هست، سر می‌زند؛ پشت موتور و روی کوه و لب ساحل و کنار غروب آفتاب مثل همه دختران دیگر جهان، از خودش عکس می‌اندازد و می‌گذارد در اینستاگرامش. صرف نظر از همه پست‌هایی که لابه‌لای این زندگی به ظاهر عادی، مدام هشتگ «نه به اشغالگری» می‌خورند و عکس تظاهرات علیه صهیونیست‌ها را بازتاب می‌دهند و بر شعار «لن نرحل» یعنی «هزگز زمین خود را ترک نخواهیم کرد» می‌شود گفت که مونا الکرد یک دختر معمولی است که خانه‌اش غصب شده و نمی‌تواند به خاکش بی‌تفاوت باشد.

شاید اصلاً همین مسئله از او یک خبرنگار ساخته که چنین روزهایی به کار تاریخ بشریت بیاید.

۱۰ روز پیش وقتی هنوز درگیری‌های صهیونیست‌ها با ساکنان نوار غزه آغاز نشده بود، تنش‌ها در شیخ جراح شروع شد. دولت اشغالگر روی این منطقه که در دل شهر قدس، سنگر فلسطینیان را حفظ کرده، دست انداخت تا قال قضیه را به خیال خودش یک بار برای همیشه بکند. اما فلسطینی‌های ساکن شیخ جراح دور میز افطار ماه رمضان همان قدر شاد و آرام که مونا الکرد در تصویر پست اینستاگرامی‌اش گذاشته، دور شیخ جراح حلقه زدند تا با وجود توسعه مرزهای کشور موهومی به نام اسرائیل از سال ۱۹۴۷ تاکنون، تکه تکه‌های فلسطین مثل شیخ جراح و غزه، به قیمت خون فلسطینی‌ها روی زمین بماند و کسی نتواند حقیقت را انکار کند.

او در آخرین لایوش اعلام کرد ساکنان شیخ جراح در خانه‌هایشان محبوس شده‌اند و اشغالگران، آنان را حتی از روشن کردن مشعل‌هایشان هم منع کرده‌اند و با برخی دیگر از این ساکنان محبوس در لایو گفت‌وگو کرد تا وضعیت تحت فشار اهالی شیخ جراح را بهتر به گوش مخاطبانش برساند. این پست به غیر از بازدیدکنندگان آنلاین چندصدهزارنفری‌اش، بیش از ۷۰۰ هزار بار هم به عنوان پست دیده شد تا نشان دهد قدرت رسانه‌های شخصی خبرنگاران مستقل در شبکه‌های اجتماعی‌شان می‌تواند به مراتب از رسانه‌های جریان اصلی هم‌سو با نظام سلطه و اشغالگران بیشتر باشد.

انصاف حبیب / دختری که می‌خواست شبیه دیگران باشد

اگر بیو بالای صفحه‌اش را که نوشته «یک فلسطینی از غزه» بخوانید باور کردن پست‌های بسیارش که در آن‌ها به همراه دوستانش می‌خندد، برای کودکش اسباب‌بازی می‌خرد، در دانشگاه سمینار برگزار می‌کند برای مهمانی کوچکش قهوه و شیرینی محلی درست می‌کند و از گل‌ها عکس می‌گذارد، کمی سخت است. یک جورهایی با روایت پر از زخم و رنجی که ما از فلسطین و خصوصاً غزه داریم، جور در نمی‌آید.

"فلسطینی که پس از نیم‌قرن تحویل افکار عمومی جهان شد به سختی توانسته از زیر فشار سنگین بایکوت رسانه‌های جریان اصلی جهان جان سالم به در ببرد"ممکن است حتی برای مطمئن شدن از اینکه «انصاف حبیب» واقعاً دارد در غزه زندگی می‌کند یا صرفاً یک اهل غزه است که الان از جای دیگری در جهان، صفحه اینستاگرامش را می‌گرداند، یکی یکی پست‌های شادش را چک کنید ولی خب در اغلب آن‌ها هشتگ‌هایی مثل غزه، فلسطین، نکبت، انصاف از غزه و زمین من دارند که تردیدتان را از بین می‌برد. شاید حتی خودش هم متوجه این تردیدها شده باشد که در پستی نوشته است: «من، انصاف حبیب یک پناهنده فلسطینی از روستای کوفخه هستم و موقتاً در شهر غزه زندگی می‌کنم درحالی که قلبم ساکن کوچه‌های غزه قدس است».

اینجا شاید در روایت‌های جاری داخلی و خارجی از غزه شک کنید اما انصاف، اجازه تردید در آن را هم نمی‌دهد. اگر پست‌های پر لبخند و شادی دارد که شبیه بقیه دختران دنیا، دوست دارد از خودش در لباس‌های رنگی رنگی عکس بگذارد و شعر عاشقانه بنویسد یا دغدغه‌های مادرانه‌اش را در دوران بارداری به اشتراک بگذارد، انبوهی هم پست گذاشته تا نگذارد مخاطبش فراموش کند که او این تفاوت را با بقیه دارد که ساکن فلسطین است؛ ساکن سرزمین ربوده شده. شاید هم اصلاً برای فراموش نکردن ۱۴۰ هزار دنبال‌کننده‌اش نمی‌نویسد. صرفاً برای همین باشد که او نمی‌تواند خانه‌اش را در کوفخه از یاد ببرد، نمی‌تواند کودک یک ساله‌اش را بزرگ کند بدون آنکه توجه داشته باشد که کودکان همسایه‌اش هر روز در خطر مرگ زیر موشک‌های اسرائیلی هستند.

خیلی شبیه سایر آدم‌های اینستاگرامی یک روز تصمیم می‌گیرد برود اماکن تاریخی محل زندگی‌اش را ببیند و درباره‌شان بنویسد اما حتی همین موضوع هم در غزه، طعم و رنگ دیگری دارد.

تو نگاه می‌کنی، انصافاً شاد است و درباره قدمت یک مسجد در غزه با هیجان گزارش می‌دهد اما باز هم نه او و نه تو، نمی‌توانید به این فکر نکنید که آن مسجد، آن شهر کجای جهان هستند. پس ماجرای این شکل غریب نگاه به غزه و این روایت نامانوس از نواری که بیش از یک دهه زیر محاصره شدید رژیم صهیونیستی، پرچم آخرین بخش‌های خاکی را که روزی فلسطین نامیده می‌شد بالا نگه داشته، چیست؟

باید از نگاه انصاف به غزه بنگریم تا این روایت را بفهمیم. مردم غزه اتفاقاً بیش از مردم بسیاری دیگر از نقاط جهان، انگیزه زیستن دارند و انگیزه جنگیدن و انگیزه خندیدن. شاید اصلاً از چیزهای کوچکی مثل کفش‌های رنگی، شکوفه‌های سیب، لبخند پیرزن همسایه و سنگ‌های لب ساحل بیش از مردم دیگر نقاط جهان لذت ببرند و قدرشان را بدانند. روایت انصاف از غزه، عجیب اما دقیق و صادقانه‌تر است.

"در روزهای اخیر هم اوج‌گیری تنش‌ها در برخی مناطق چون شیخ جراح و غزه، این خبرنگاران را بیشتر در مرکز توجه مخاطبان عام از سراسر جهان قرار داده است"او واقعاً زیر بمب همین دیروز تولد یک سالگی پسرش را گرفته و نوشته است: «امروز پسرم سال اول عمرش را تمام کرد، تولد حقیقی او و همه ما، روز پیروزی‌مان خواهد بود». انصاف معنای تولد را عمیق‌تر می‌فهمد.

صالح زغاری / شیفته گنبد طلایی

ساکن قدس است و با اینکه صفحه اینستاگرامش بیش از ۵۳۰ هزار دنبال‌کننده دارد اما بیشتر یک یوتیوبر حرفه‌ای حساب می‌شود که ویدئوهایش را در کانال یوتیوبی‌اش به اشتراک می‌گذارد. زندگی مردانه در قدس به یک معنا پر فراز و نشیب‌تر و پر تحرک‌تر است و اقتضائات متفاوتی با زندگی زنانه دارد. جایی که نبرد برای پس گرفتن حقوق اولیه انسانی، موضوع هر ساعت و هر روز باشد، بی‌تردید مردان بیشتری فداکاری را مثل الفبا می‌آموزند و به کار می‌گیرند. صالح، با دوربین و استدی‌کم همیشه متصل به آن، این فداکاری‌ها را هم به کار می‌گیرد و هم ثبت می‌کند.

می‌شود گفت شیفته مسجدالاقصی است.

این را فقط از روی اینکه از هر ۵ پستش، دست‌کم یکی گنبد طلایی آن را به نمایش می‌گذارد نمی‌گویم بلکه زاویه‌دیدش به عنوان عکاس و ثبت یک سوژه تکراری هر بار به شکلی عاشقانه و زیبا نشان می‌دهد که این مسجد را شبیه یک سازه معمولی نگاه نمی‌کند. گاهی در ضلع غربی آن می‌ایستد و تصویری کامل از آن می‌اندازد تا در کنارش بنویسد: «قلبم به عشق تو می‌تپد» و گاهی دیگر تحرک ابرهای پربار پشت سر گنبد طلایی قاب می‌گیرد و با جملاتی شعرگونه در وصف آن منتشر می‌کند که «قدس و جمال، سحر و خیال، آرامی و زیبایی، حسن و کمال» و بار دیگر مسجدالاقصی را نماد سرزمین ربوده‌شده‌اش می‌گیرد و در عشق آن شعر می‌گوید: «این سرزمین، سرزمین ماست و مال ماست / در عشق آن دین ما و اعتقاد ماست / قدس هرگز رام غصب‌کنندگان نخواهد شد / و شیران این خاک، تمام نخواهند شد» صالح شیفته محل نزول وحی است و برای معراج پیامبر از این قطعه خاک مقدس عاشقانه‌ها می‌سراید.

هم عکس‌ها و هم اشعارش حاکی از آنند که همه دلایل برای دفاع از قدس برای کسی که این پست‌ها را به اشتراک می‌گذارد یک جا جمع شده‌اند و هیچ بهانه‌ای وجود ندارد که دیگر سرزمینش را نخواهد. چه حرف وطن و زادگاه باشد، چه پای اعتقاد قلبی به میان آید و چه مسئله مقاومت در برابر ظلمی ناروا به میان کشیده شود، فلسطینی‌ها قصد ندارند به غاصبان سرزمین‌شان فرصتی برای رحل اقامت افکندن بدهند هرچند که این زمان اندکی طول کشیده باشد.

صالح دوستانی دارد که در پست‌هایش در سوگ از دست دادن‌شان می‌گرید و هم‌وطنانی دارد که بلندقامت و چهارشانه، دست‌بسته در میان بازوهایی که علامت ستاره شش‌پر آبی رویشان نقش بسته، برای خانه‌هایشان می‌گریند و صالح عکس‌هایشان را ثبت می‌کند تا بگوید هنوز هم صهیونیست‌ها دارند فلسطینی‌ها را وسط بیت‌المقدس از خانه‌هاشان بیرون می‌اندازند.

عکاس‌ها وقتی شیفته سوژه‌شان بشوند همه جزئیاتش را با دقت طوری ثبت می‌کنند که تماشاگرشان هم نتواند جز از زاویه‌ای که آن‌ها بدان سوژه نگریسته‌اند، فهمش کند. صالح از گربه‌های بیت‌المقدس پرتره می‌اندازد، پرتره‌ای شیرین که به اندازه فلسطینی‌ها مصمم است و با اقتدار و قامتی کشیده در پیش‌زمینه گنبد طلایی ایستاده است. از یک نوجوان سندروم داون که در صف نماز مسجد زیبا، کنار بقیه نماز می‌گزارد.

"اما گزارش‌های حرفه‌ای و لحظه به لحظه‌اش در موقعیت‌های بحرانی در خاک فلسطین اشغالی بیشتر و بهتر نشان می‌دهند که او یک خبرنگار حرفه‌ای است"و کودکی که هنوز چهار دست و پا راه رفتن را نیاموخته اما دستانش را از روی زیرانداز به سمت خاک مسجد طلایی دراز کرده است تا آن را از همان آغاز، لمس کند و طعمش را بچشد. در پرتره‌های او اشک هست، ماسک هست، لبخند هست اما «نحن نقوی» و «لن نرحل» هم هست.

وسام نصار / رقص بر ویرانه

عکاس بین‌المللی، برنده جایزه پولیتزر که تصاویر ثبتی‌اش در نیویورک‌تایمز و واشنگتن‌پست و تایم منتشر شده‌اند حالا چند سالی هست که در غزه ساکن شده تا هم جریان زندگی را در بزرگ‌ترین زندان روباز جهان و تاریخ بشر ثبت کند و هم گزارش مستندی از آن را به گوش سنگین رسانه‌های جهان برساند. نگاه او را شاید باید از این نقطه شروع کنیم. وسیم به زیبایی‌های طبیعی غزه به عنوان شهری آرام نشسته بر کرانه اقیانوس توجه ویژه دارد. مردانی که سوار بر اسب در نور قرمز و خاکستری غروب، لب ساحل به تاخت می‌روند؛ ساکنانی که روی مبل‌هایی که دیگر راحت نیستند و زیر سقفی که دیگر بر میلگردهای فولادی خمیده آن، آجر و سیمانی نیست، آرام نشسته‌اند و به گربه محله غذا می‌دهند؛ و البته عروسکی زخمی و پاره که هنوز در آغوش دخترکی غمگین، می‌خندد و پسربچه‌هایی که خنده‌های شیطنت‌آمیزشان را توی قاب شکسته یک تلویزیون به زور جا داده‌اند تا عکاس نگاه تلخ و طعنه‌آلود ضمنی‌اش را رساتر به رخ مخاطب بکشد.

وسیم عکاس جهانی است و حتماً رویکرد ضدجنگ عکاسان سرشناس جهان را خوب می‌شناسد که چطور اصرار دارند با نمایش اغراق‌شده جراحات، از تلخی جنگ بگویند به این قیمت که روی سوال «بالاخره حق با کیست؟» سرپوش بگذارند.

غزه نامتوازن‌تر و بی‌رحمانه‌ترین جنگ تاریخ را تجربه می‌کند اما وسیم خوب می‌داند که قاب‌هایش چگونه نباید باشند. به همین خاطر است که کودکان نقش اصلی قاب‌های او هستند. در خرابه‌ای که حتی جای زندگی حیوانات هم نیست، دو پسربچه خندان را گوشه قاب در پیش‌زمینه قاب می‌گیرد که دو مرد درحالی که لباس عروسک پوشیده‌اند، سعی می‌کنند خنده‌های آن‌ها را دست‌کم برای ساعاتی تمدید کنند.

زاویه‌دید عکاس نمایش درهم‌آمیخته لبخند و سختی است چون فقط از این راه می‌شود اهتمام اهالی غزه به مقاومت را به نمایش گذاشت؛ اهتمام به گرفتن حق زیر باران موشک. جالب‌تر از آن حتی عکاسی از گروه پارکورکارهای جوان غزه است که روی سقف خرابه‌ای می‌پرند و معلق می‌زنند. کمی که به تماشای عکس‌های وسیم ادامه دهید، بی‌تردید گزاره‌هایی نزدیک به «رقص بر ویرانه» به ذهن‌تان منتقل می‌شود.

"شاید اصلاً همین مسئله از او یک خبرنگار ساخته که چنین روزهایی به کار تاریخ بشریت بیاید.۱۰ روز پیش وقتی هنوز درگیری‌های صهیونیست‌ها با ساکنان نوار غزه آغاز نشده بود، تنش‌ها در شیخ جراح شروع شد"قاب‌هایی که آتش‌بازی را در دل پرآتش‌ترین خاک جهان نشان می‌دهد تا تفاوت میان آتش شادی را با آتش جنگ به چشم تماشاگرانی بیاورد که نمی‌دانند چطور می‌شود وسط جنگ شاد زیست و هدف داشت و کوتاه نیامد. کودکانی که پرتره‌های مصمم‌شان موبه تن بیننده راست می‌کند اما همان‌ها از چوب‌های شکسته دیوار روی بلوک‌های جداشده از انفجار سقف‌ها، الاکلنگ ساخته‌اند و بازی می‌کنند!

اسب، بازی، غروب، ساحل، آتش، جنگ، فلاخن، سنگ، قامت‌های ایستاده، دود، اشک؛ وسیم نصار همه را با هم عرضه می‌کند و چیزی نیست که لنز دوربینش جا بماند. حتی وقتی پرتره پیرمرد کشیش فلسطینی را که با نگاهی پر از سکوت به گوشه قاب نظر انداخته، ثبت می‌کند، بدون آنکه چیزی از تحرک بدن‌ها یا تنوع رنگ‌ها یا درهم‌ریختگی چهره‌ها از اشک و خنده درش باشد، می‌تواند تمام حرف‌های یادداشت کنارش آن را با همان چشم‌ها منتقل کند. بله او یک کشیش فلسطینی است که زجر آوارگی ۷۵۰ هزارنفر را در یک روز در چشمانش به دوش می‌کشد.

منابع خبر

اخبار مرتبط