پایان مجسمه
ماجرای پایین کشیدن و سرنگون کردن مجسمههای محمدرضا پهلوی از ۲۶دی آغاز شد و تا ۲۲ بهمن ماه که اوج ماجرای انقلاب اسلامی بود، به تدریج ادامه یافت و مجسمههای شاه یکی پس از دیگری در شهرهای مختلف فرو ریخت.
۲۶ دی که شاه با بالگردش از کاخ نیاوران به فرودگاه مهرآباد رفت تا از کشور خارج شود و بعدها به مصر برود، خبر خروج شاه در اخبار ساعت ۱۴ اعلام شد و به دنبالش شادی و نشاط عمومی سراسر کشور را فراگرفت.
پس از این اتفاق و اعلام خبرش در اخبار رسمی کشور، مردم به خیابانها آمدند و شور انقلاب سراسر کشور را فراگرفت و همین امر سبب شد که در بحبوحه روزهایی مردمی که بالاخره ثمره خون عزیزانشان را میدیدند، مجسمههای شاه در سرتاسر کشور سرنگون شدند.
تعداد مجسمههای سرنگون شده شاه ایران بسیار زیاد است و روایتهای مختلفی از سرنگونی این مجسمهها در جایجای ایران وجود دارد.
پرداختن به تمام این ماجراها از ظرفیت این گزارش خارج بود، بنابراین نگاهی گذرا خواهیم داشت به برخی از روایتهای جالبتر درباره پایان مجسمههای شاه در ایران.
از این حرفهای خطرناک نزن!
پس از سالهای کودتای ۲۸ مرداد در شهرهای مختلف ایران مجسمههایی از شاه و مجسمههایی از رضا شاه در میادین نصب شد؛ مجسمههایی که از موادی چون سنگ و برنز ساخته میشدند و جایگزین مجسمههای سیمانی سابق بر این شدند.
از شاپور بختیار گفتوگویی در سال ۵۶ وجود دارد که در آن اعلام میکند که در آن روزگار ۳۰ مجسمه از خاندان پهلوی در تهران نصب شده که به گفته او «این نشانه علاقه مردم به اعلیحضرت است!»
البته در پاسخ به این ادعای بختیار باید دو نکته را مدنظر قرار داد: اول اینکه ساختن مجسمه در ابتدای امر و در ذات خود برای تکریم و بزرگداشت یک شخصیت است. حتی اگر نصب این مجسمهها گویای ارادت و تکریم «مردم» باشد، تولید مجسمه در این تعداد چه ضرورتی میتوانسته داشته باشد؟ نکته دیگر آن است که آنگونه که در تاریخ آمده، نه تنها مردم که افرادی از مجموعههای وابسته به نظام شاهنشاهی نیز به روند ساخت و نصب این مجسمهها معترض بودهاند.
"برای مثال لیلیت طریان کسی است که ریاست کمیسیون ساخت و نصب مجسمه در وزارت فرهنگ و هنر را در دوره پهلوی عهدهدار بوده است"برای مثال لیلیت طریان کسی است که ریاست کمیسیون ساخت و نصب مجسمه در وزارت فرهنگ و هنر را در دوره پهلوی عهدهدار بوده است.
او در خاطراتش در این خصوص چنین میگوید: «با مهندس سیحون برای بازدید از یکی از مجسمهها به تسلیحات ارتش رفتیم و دیدیم که با ذوب اسلحه و مهمات در حال ساخت مجسمه هستند. رو به مهندس سیحون گفتم زمان جنگ اول و دوم جهانی مجسمهها را برای ساخت اسلحه و مهمات ذوب میکردند اما حالا ما اسلحه و مهمات را ذوب میکنیم و مجسمه میسازیم، همانجا مهندس سیحون گفت: از این حرفهای خطرناک نزن! به او گفتم خب این مجسمه را برای سر پل ذهاب میسازیم اما آنجا که اصلا امکاناتی ندارند، پس چه نیازی به مجسمه هست؟»
حمله ماموران شاه به مجسمهاش!
همدانیها هم پس از شنیدن اخباری مبنی بر فرار شاه، به دنبال آن بودند تا هرآنچه نشانه از شاه و خاندانش است را از بین ببرند.
از این رو تصمیم به پایین کشیدن مجسمه شاه در میدان پهلوی یعنی میدان جهاد فعلی داشتند که گفته میشود به دلیل نبود وسایل و با ورود نیروهای رژیم شاه، این اقدام را به صبح روز بعد موکول کردند. اما شب ۲۷دی ماه کم کم که هوا رو به تاریکی رفت و در نیمههای شب مأموران شاهنشاهی از ترس آنکه مبادا روز بعد در گیر و دار پایین کشیدن مجسمه شاه درگیری به وجود آید، با گذشتن نیمی از شب و حوالی ساعت یکنیمه شب، مأموران انتظامی و ارتش خودشان اقدام به این کار کردند!
ابوالفتح مومن نویسنده کتاب «انقلاب اسلامی در همدان» از زبان حاج محمود دادفرما در کتاب خود آورده است که «شهربانی و ارتش با همکاری آیتا... مدنی و به منظور جلوگیری از درگیری مردم با مأموران، شبانه مجسمههای محمدرضاشاه را پائین کشیده و به پادگان همدان منتقل کردند.»
مجسمه شاه نزدیک محل زندگی امام
«عباس عطار» یک عکاس خبری ایرانی و از عکاسان مشهور آژانس عکس مگنوم است که در ۱۹۴۴ به دنیا آمده، در پاریس زندگی میکند و شهرت خود را بیشتر مدیون عکاسی از جمهوری ساقط شده «بیافرا» (کشوری سابق در قاره آفریقا) است.
او عکاسی از ویتنام و آفریقای جنوبی را هم در کارنامهاش دارد.
او بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۰ برای عکاسی از انقلاب، به تهران برگشت و ۱۷ سال بعد در ۱۹۹۷ بار دیگر به تهران آمد تا تصویر دیگری از تهران بعد از انقلاب را ثبت کند.
از مشهورترین عکسهایی که این عکاس ایرانی در طول انقلاب گرفته، عکسهای مربوط به پایین کشیدن مجسمه رضا و محمدرضا پهلوی از روی پایههای بتونی این مجسمهها در تهران است.
عطار وقتی بار دیگر در سال ۱۳۷۵ به ایران آمد، تلاش کرد تا عکسهای خود از سقوط مجسمههای خانواده پهلوی را کامل کند.
دانشجویان معترض در این عکس مجسمه شاه را به زیر میکشند. به نظر میرسد دانشجویان با نصب پلاک روی گردن مجسمه تلاش کردهاند تا از این نماد برای نشان دادن مجرم بودن آخرین پادشاه ایران استفاده کنند. در عکسی که عطار گرفته، نیمی از نشان دانشگاه تهران روی پای بتونی مجسمه نیز مشخص است.
در جریان همان درگیریهای انقلابی، مجسمه محمدرضا شاه در مقابل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، از پایه جدا شد.
عباس عطار، عکسی از مجسمه ساقط شده انداخته و در شرح آن نوشته که مجسمه نزدیک محل زندگی امام روی زمین رها شده بود!
روی مجسمه نصب شده در دانشگاه تهران چنین نگاشته شده بود: «پیکر همایون اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه دانش پرور که عنایات و توجهات ذات همایونش مایه پیشرفت و استقلال دانشگاه تهران بوده و هست به نشانه سپاسگزاری از طرف استادان و دانشگاهیان برپا گردید. بهمن ماه ۱۳۳۲»
سرنوشت مجسمهها
خشم مردم از رژیم شاهنشاهی سبب شد که در دورهای که این مجسمهها یکی پس از دیگری در جای جای کشور سرنگون میشدند، به مجرد سرنگونی، توسط گروههای مردمی نابود نیز بشوند.
یعنی مردمی که مجسمه محمدرضا پهلوی را از بالا به زیر میکشیدند، به همین بسنده نمیکردند و با چوب و چماق به جان آن میافتادند.
"او در خاطراتش در این خصوص چنین میگوید: «با مهندس سیحون برای بازدید از یکی از مجسمهها به تسلیحات ارتش رفتیم و دیدیم که با ذوب اسلحه و مهمات در حال ساخت مجسمه هستند"
تعداد بسیار زیادی از این مجسمه ها در کشور شکسته، خرد و حتی ذوب شدند و امروز بقایایی از آنها نیست. اما برخی از این مجسمهها یا حتی بخشهایی از آنها کماکان در گوشه و کنار انبار موزهها وجود دارند.
در این زمینه اختلاف نظرهایی جدی نیز بین صاحبنظران و مسؤولان وجود داشته و دارد. برخی بر این عقیدهاند که این مجسمهها نماد طاغوتند و باید تمام و کمال ساقط شده و از بین بروند اما برخی نیز میگویند که بخشی از تاریخ مردم ایران با این آثار گرهخورده و نگاه داشتن این اسناد تاریخی در موزهها آسیبی ندارد.
منصور فروزش در اواخر سال ۸۸ مستندی به نام «قصه اعلیحضرت» ساخت که در رابطه با محمدرضا شاه مخلوع و وقوع انقلاب بود.
در بخشی از این مستند، او به دنبال بقایای مجسمه شاه در دانشگاه تهران سراغ افراد مختلف اعم از اساتید، مسؤولان دانشگاه و دانشجویان میرود و در کمال تعجب متوجه میشود در فضای سبز حیاط پردیس دانشکده هنرهای زیبا بقایایی از مجسمه شاه در گوشهای رها شده است.
این در حالی است که بسیاری از دانشجویان و دانشگاهیان از وجود این مجسمه - تا زمان تولید و در نهایت انتشار مستند - بیاطلاع بودند.
در بخشی از این مستند یکی از دانشجویان صراحتا میگوید: «چهارمین سالی است که اینجا درس میخوانم اما اولینبار است که این را میبینم!»
پیمان طالبی - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران