روایت روزی که«جبهه حق» شاد شد/ ایثار شاهرودی‌ها در فتح ارزش‌ها

روایت روزی که«جبهه حق» شاد شد/ ایثار شاهرودی‌ها در فتح ارزش‌ها
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۴ خرداد ۱۴۰۰

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - محمد حسین عابدی: چند متری مانده به گلزار شهدای شاهرود در جوار پارکینگ این مکان مقدس، کودکان و نوجوانان شهرک امام خمینی (ره) در زمین آسفالته‌ای که دو تیر دروازه توسط شهرداری در آن گذاشته شده، دنبال توپی سفید رنگ و تقریباً نو می‌دوند و آنقدر هیاهو دارند که صدای بلندگوی گلزار شهدا در ۲۰۰ متری، اصلاً شنیده نمی‌شود.

شاید فقط بتوان وقتی که توپ با شوت یکی از این بچه‌ها به لای موردهای کنار زمین می‌رود و دو، سه نفری باید به دنبالش بدوند تا آن را در لای شاخ و برگ در بیاورند، کمی سکوت بر این بازی، که گویی انتخابی المپیک است، حاکم شود و شنید که شخصی بر بلندای شهرک امام خمینی (ره) شاهرود فریاد می‌زند… «یادواره شهدای فتح خرمشهر تا دقایق دیگر برگزار می‌شود از خانواده معزز شهدا درخواست داریم جلو تشریف آورده و روی صندلی‌ها مستقر شوند.»

بلندگو ادامه می‌دهد: «در صورتی که عزیزی از شهدای فتح خرمشهر خاطره‌ای دارد برای پنج شنبه همین هفته نیز محفل روایتگری کنونی، ادامه خواهد یافت و هر عزیزی، هر خاطره‌ای از شهید فتح خرمشهر و عملیات متقارن با این روزها دارد، مراجعه کند» صدای مرد، با فرکانس بالای نوحه ممد نبودی ببینی قطع می‌شود و ادامه تریبون در اختیار نوای نوستالژیک کویتی پور و یارانش قرار می‌گیرد تا نوحه جاویدان شأن را بر پهنه بیکران آسمان شاهرود طنین‌انداز کنند.

همه امروز آمده‌اند

همه آمده‌اند از هر سو؛ خودروهای بسیاری در پارکینگ قرار گرفته‌اند پشت سر هم در یک ردیف، تقریباً هر کجا که می‌شده خودرویی پارک است. درون گلزار شهدای شاهرود این هفته نسبت به هفته‌های گذشته و محافل روایتگری پیشکسوتان دفاع مقدس، شلوغ تر است. ویلچر جانباز دفاع مقدس، سردار محمد یحیایی کنار آرامگاه هم رزمانش قرار دارد درست کنار قبور مطهر دو دوست جدا نشدنی دوران فتح خرمشهر یعنی اکبر چمنی و مجتبی ناطقی؛

سردار هم کم کم باید دل بکند و به میدان بیاید تا آئین روایتگری عملیات الی بیت‌المقدس و فتح خرمشهر آغاز شود هر چند سخت است او با هادی یونسان، دیگر جانباز دفاع مقدس که برادر ۱۷ ساله‌اش را در جنگ و فرزند ۳۰ ساله‌اش را در منا از دست داد، همراه می‌شود یکی با عصا، دیگری روی صندلی چرخ دار اما دوش به دوش هم.

محوطه میدان ورودی گلزار شهدا امروز جمعیت عجیبی را به خود دیده است کمتر کسی خاطرش است که در این چند سال برگزاری محافل روایتگری، تا این اندازه صندلی کم بیاید که مردم روی جدول‌ها هم بنشینند. روبروی جایگاه ایستگاه صلواتی است که چای را در لیوان یک بار مصرف می‌دهد و هر از گاهی دود اسپندش، رو به سمت جمعیت می‌گذارد و مقابل چشم، مسیر عوض می‌کند. آنقدر جمعیت مشتاق آمده که حاج عباس اکبریان، میدان دار و بانی مجلس روایتگری شهدای شهرستان شاهرود پشت میکروفون از عوامل اجرایی می‌خواهد تا چند فرش آن سو تر پهن کنند که مردم بتوانند بنشینند زیرا صندلی‌ها تمام شده است.

عده‌ای اما کنار مزار شهدا نشسته‌اند روی سنگ فرش کنار باغچه که این روزها مملو از رزهای سفید و سرخ است زیر سایه کاج‌های بلند گلزار شهدای شاهرود؛ این بهشت کوچک که ۴۰۰ شهید از یک هزار و ۱۰۰ شهید شهرستان شاهرود را در دل خود جای داده است.

"درون گلزار شهدای شاهرود این هفته نسبت به هفته‌های گذشته و محافل روایتگری پیشکسوتان دفاع مقدس، شلوغ تر است"کم کم ندای زیارت عاشورا و سوره و النصر آغازگر برنامه مانند همه روایتگری های دیگر می‌شود و قطعه شعری از شاعر دفاع مقدس، غضنفری که یاد شهدای عملیات الی بیت‌المقدس را گرامی می‌دارد، شهدایی مانند کاملی، دریایی، چمنی، دماوندی، رادمنش، کلاته‌هایی و...

کرامات مادران شهدا

عباس اکبریان پیشکسوت دفاع مقدس در ابتدا صحبت‌ها به مانند هفت‌های قبل از کرامات شهدا و والدین آنها می‌گوید و این بار قرعه به نام خانواده شهید حسن عبدالرحیمی می‌افتد و می‌گوید: روزی با مادر شهید صحبت می‌کردم و از او پرسیدم چطور متوجه شدی که فرزندت شهید شده است او پاسخ داد یک شب که حسن و حسین هر دو پسرم همزمان در جبهه بودند ساعت دو و نیم بامداد از خواب پریدم و بدنم به شدت گُر گرفته بود و می‌سوختم.

اکبریان ادامه می‌دهد: مادر شهید عبدالرحیمی می‌گفت آن شب هر چه دست و پاهایم را شستم و آب زدم و آب نوشیدم فایده‌ای نداشت تا اینکه پدر فرزندانم را بیدار کردم و حاج آقا، حال مرا دید و گفت چه شده و پاسخ دادم حسن شهید شده است پدر بچه‌ها گفت زن مطمئن هستی؟ مادر شهید پاسخ می‌دهد آنقدر مطمئن هستم که می‌گویم هم حسن و هم حسین با هم در عملیات بوده‌اند حسن شهید و حسین مجروح شده است.

وی می‌افزاید: مادر شهید می‌گفت احساس غلیان در درون من غوغایی بر پا کرده بود و پدر بچه‌ها از من پرسید حالا به فرض حسن شهید شده باشد مگر تو ناراحتی؟ مادر شهید پاسخ می‌دهد اصلاً من خودم روزی که به جبهه می‌رفتند کفن برایشان دوختم و آماده کردم و به تن شأن کردم؛ مادر شهید می‌گوید بعد از اطمینان قلبی از شهادت فرزندم دو رکعت نماز خواندم و از خدا خواستم صبر زینبی به من عطا فرماید و آن لحظه آرام شدم و عجیب اینکه دقیقاً در همین ساعت دو نیم بامداد و در همان لحظه حسن در منطقه جنوب غرب شهید و حسین مجروح می‌شود.

قائله‌هایی که کشور با آن درگیر بود

نوبت به دیگر سخنران امروز می‌رسد ایوب حسین پور پژوهشگر دفاع مقدس از مردم خرمشهر می‌گوید و از روزی که سپاه این شهر تأسیس شد از مردمی که ۱۸ ماه قبل از دفاع مقدس هم درگیر جنگ بودند و ایستادگی شأن در برابر تجزیه طلبان و حملات جسته گریخته عراق زبانزد بود از شاهرودی هایی که در دوران مقاومت ۲۳ روزه کنار محمد جهان آرا و متوسلیان و.... بودند.

حسین پور می‌گوید: استقامت کلیدواژه‌ای است که با آن فتح خرمشهر معنی می‌شود و برای بهتر اندیشیدن درباره آن باید به فروردین ماه ۵۸ باز گردیم و روزهایی که مقدمات ایستادگی ۱۸ ماهه مردم قبل از سقوط خرمشهر را دریابیم. آن هم در شرایطی که سپاه در حال تأسیس بود و کشور در کردستان و گنبد و… قائله های متفاوتی را پشت سر می‌گذاشت و در نهایت ماجرای شیخ شبیر سبب شد تا ماهیت سپاه در خرمشهر و خوزستان اهمیت پیدا کند.

وی افزود: مردان و زنانی که به قول شهید آوینی نور می‌خوردند و نور می‌آشامیدند و از دل مسجد سیدالشهدای خرمشهر جهان آرا و ۱۲۰ پرورش یافته مکتب امام آن مسجد، استقامت را برآوردند و حتی یکسال و نیم قبل از جنگ دو شهید هم به نام‌های شهید فراهانی و شهید بختون به انقلاب هدیه کردند در این بین بود که شهید دامغانیان رزمنده دلیر شاهرودی و چند نفر دیگر از شاهرود به خرمشهر می‌روند آن هم بدون اینکه بدانند در آن شهر چه می‌گذرد؛ شهید دامغانیان عنصر انقلابی و شاهرودی بود که در مقاومت ۲۳ روزه مردم خرمشهر در کنار جهان آرا بود و نشان داد که پرورش یافتگان مکتب امام خمینی (ره) هر کجا که باشد در خدمت گذاری ثابت قدم خواهند بود.

شاهرودی‌های حاضر در خرمشهر

این پژوهشگر دفاع مقدس ادامه می‌دهد: شهید دامغانیان، رمضانعلی شاه سینی، سردار استاد حسینی، زمانیان و شهید حسینیان در همان سقوط خرمشهر عازم این شهر می‌شوند در تهران رضا اجودانی را هم می‌بینند و گروهی تشکیل داده و خود را به خرمشهر قهرمان و شهید جهان آرا می‌رسانند و روزی که دیگر صدامیان مقاومت را شکسته و وارد شهر می‌شوند با چشمانی اشک بار در کنار جهان آرا، شهر را ترک می‌گویند و وقتی حسین زمانیان تیر می‌خورد او را با همان هواپیمایی که جهان آرا و دیگر فرماندهان سپاه در آن بودند و قصد داشتند که برای ارائه گزارش فتح خرمشهر به تهران و نزد امام بیایند به شیراز می‌برند وی از هواپیما پیاده و در شیراز به بیمارستان اعزام می‌شود اما جهان آرا و یارانش در ادامه همان پرواز، خدایی می‌شوند و چه افسوس بزرگی که جهان آرا فتح خرمشهر را ندید.

سخن از عملیات الی بیت‌المقدس و رشادت‌های شهیدان شاهرودی است شهدایی که روز ۲۰ اردیبهشت ماه اعزام و ۲۲ کیلومتر از محور اهواز به سمت آبادان و خرمشهر را پیاده با لبان تشنه و با یک دبه ۲۰ لیتری آب گذراندند و مگر جز نیروی ایمان و اراده می‌توانست آنها را غالب بر سپاه مکانیزه پنجم و ششم عراق کند که تا بن دندان مسلح بود؟ خرمشهر را امام خمینی (ره) فتح ارزش‌ها نامید و این نشان از ایثارگری‌هایی دارد که سبب شد باب شهادت از دل خرمشهر قهرمان باز شود.

روزهای فخر و افتخار

سخنران اصلی مراسم اما سردار محمود قاسم پور از فرماندهان دوران دفاع مقدس بود، این فرمانده روزهای فخر و افتخار سخنان خود را با دو شهید شاخص شاهرودی یعنی محمد حسین دماوندی و شهید کاملی آغاز می‌کند و می‌گوید: شهید دماوندی با جذابیتی که در رفتار و اخلاق داشت بسیاری را جذب بسیج می‌کرد و هنوز هم اخلاق او، زبانزد است همچنین شهید حسن کاملی در قامت یک فرمانده با صلابت در الی بیت‌المقدس توانست رشادت‌های فراوانی را از خودش بر جای بگذارد.

قاسم پور با بیان اینکه وقتی رزمندگان اسلام وارد خرمشهر شدند عراقی‌ها روی دیوار نوشته بودند که آمده‌ایم تا بمانیم و لذا این نشان از برنامه و ماهیت حضورشان در خرمشهر داشت که ریشه در تاریخ دارد، بیان کرد: این شعار قطعاً به صورت اتفاقی توسط یک سرباز عراقی نوشته نشده بلکه مروج یک نوع تفکر است که از تاریخ بر می‌آید و اتفاقاً عراقی‌ها آن را کاملاً با برنامه انتخاب کرده بودند زیرا خرمشهر چهار بار در طول تاریخ سقوط کرد که یک بار آن در دوران انقلاب اسلامی بود.

وی با بیان اینکه در دوران جنگ جهانی دوم متفقین از کنار خرمشهر عبور کردند و این شهر سقوط کرد در نتیجه عراق فکر می‌کرد به راحتی می‌تواند بیاید و بماند و نرود، گفت: عراق یکسال و نیم وقت داشت تا از خرمشهر یک دژ امن بسازد تا جایی که هر چیز یکه قابلیت قائم شدن داشت از خودرو، دوچرخه، میل بسکتبال و… را به زمین فروکرده بود تا ایرانی‌ها نتوانند نیرو وارد کنند از طرف دیگر مستشاران نظامی غربی به صدام اطمینان داده بودند که این شهر غیرقابل نفوذ است.

فتح خرمشهر با دست خالی

این پیشکسوت دوران دفاع مقدس با بیان اینکه ۳۴ روز زنان و مردان خرمشهری با دستان خالی و حتی بدون مهمات در برابر دو لشگر زرهی عراق که آمده بودند بمانند، ایستادگی کردند آن هم در زمانی که حتی مهمات به آنها نمی‌رسید و با قرض از یگان تکاوران نیروی دریایی حتی آر پی جی برای دفاع از خرمشهر تهیه می‌شد که آن هم فاقد موشک‌های مناسب بود اما سوال اصلی این است که چه می‌شود چنین مقاومتی بعد از ماه‌ها در عملیات الی بیت‌المقدس و در دورانی که عراق خرمشهر را دژ بزرگی کرده بود، جواب می‌دهد؟

قاسم پور با بیان اینکه مدافعان خرمشهر با علم به اینکه پیروز نمی‌شوند ایستادگی می‌کردند زیرا لشگر عراق را می‌دیدند و اما مأمور به وظیفه بودند، بیان کرد: عراق ۱۹ ماه خرمشهر را دارد و دنیا با همه فناوری خودش با امکانات و پدافند و… به صدام اطمینان می‌دهد که این شهر آزاد نخواهد شد در نتیجه صدام مغرور خرمشهر را الماس خاور میانه می‌داند که در دست عراقی‌ها است و اگر کسی آن را فتح کند کلید بصره را به او می‌دهد یا در تعبیر دیگری می‌گوید خرمشهر بالشی زیر سر بصره است تا آرام بخوابد.

وی با بیان اینکه وقتی امام خمینی (ره) می‌فرمایند خرمشهر را خدا آزاد کرد، به واقع تعبیر به جایی است زیرا چه کسی فکرش را می‌کرد که جوانان ما بتوانند چنین کاری را کنند، ابراز کرد: وقتی شهید جوان ما حسن باقری نقشه الی بیت‌المقدس را می‌کشد همه دنیا و عراقی‌ها فکر می‌کنند که ایران فقط از شمال خرمشهر می‌تواند حمله کند اما امداد الهی بود که در ذهن این جوان گره‌ها باز می‌شود و طرح عملیات از منطقه‌ای که عراقی‌ها فکرش را نمی‌کردند رقم می‌خورد و در نتیجه نیروها از رودخانه عبور داده می‌شوند و به گونه‌ای به عراق می‌زنند که غافلگیر می‌شود و ما ۱۹ هزار اسیر عراقی می‌گیریم آن هم زمانی که آنقدر تعداد نیروهای ایرانی کم بود که کسی وجود نداشت که بتواند این اسرا را ساماندهی کند و خود اسرای عراقی‌ها خود جوش به سمت جاده اهواز حرکت می‌کردند آیا این با معادلات زمینی و رزمی سازگاری دارد؟

فتح الفتوح با امداد الهی

این فرمانده دوران دفاع مقدس می‌گوید: شهید سلیمانی که آن زمان فرماندهی لشگر ۴۱ ثارالله را داشت تعریف می‌کرد که در فتح خرمشهر و در مقابل منطقه پلیس راه با مقاومت شدید لشگر پنج زرهی عراق روبرو شدیم و خیلی اذیتمان کردند اما سی سال بعد در سال ۹۴ همان فرمانده لشگر پنج عراق در این کشور مقابل من زانو زد و خواست که به او کمک کنیم و پرسید که چطور باید داعش را شکست دهیم شهید سلیمانی می‌گفت من نمی‌دانستم که خداوند را چطور شکر گوییم که این چنین دشمنان آن روزگار در برابر ما زانو زدند و این یعنی اگر با خدا همراه باشی عزت مند خواهی شد لذا فتح خرمشهر از این دست فتوحات بود.

قاسم پور با بیان اینکه امروز همان خط مقاومت جلوتر رفته و به غزه رسیده است، گفت: در غزه نیز مشابه فتح خرمشهر گروهی مسلمان با غیرت دینی با دست خالی در بزرگترین زندان روباز دنیا با دو میلیون نفر جمعیت و بار یکه‌ای که اصلاً نمی‌توان از طریقش به فلسطینی‌ها کمک کرد، در برابر اسرائیل ایستاده و حتی او را به زانو در آورده‌اند، افزود: امروز اسرائیل در برابر مقاومت زانو زده و کسانی که حماس را در معادلات صلح راه نمی‌دادند امروز می‌گویند از دور هر چه حماس بگوید در بست می‌پذیریم فقط این جنگ را تمام کنید لذا امروز همچنان رسالت الی بیت‌المقدس باقی است.

کم کم یادواره شهدا رو به اتمام است ونویت به شعرخوانی و خاطره گویی می‌رسد خاطراتی از دل زندگی شهدای خرمشهر، شهدایی که از شاهرود تا خرمشهر رفتند تا به ندای خدای متعال پاسخ دهند شهدایی که از جنس نور هستند از جنس زیبایی‌ها؛ بلندگو پایان مراسم را با شعرخوانی و تریبون آزاد در زمینه انتخابات اعلام می‌کند اما هنوز گروهی مانده‌اند. جمعی از مردم، گرد فرماندهان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس را گرفته‌اند تا از شهدای منسوب به خانواده شأن سوال بپرسند… این تصاویر برای همیشه در اذهان باقی خواهد ماند.

منابع خبر

اخبار مرتبط